حدیث رفع و ارتباط آن با عیدالزهراء
روایت «رفع القلم» را توضیح دهید و آیا ارتباطی با عید الزهرا(س) دارد؟
حدیث رفع القلم به دو صورت در کتابهای روایی نقل شده: یکی آنچه که در بین فقها به نام حدیث رفع معروف است و در موارد مختلف به آن استدلال شده است:
حدیث رفع مشهور
شیخ صدوق در کتاب خصال چنین نقل میکند: حریز بن عبدالله با واسطههایی از امام صادق(ع) روایت میکند که پیامبر اسلام(ص) فرمودند: «از امت مسلمان نُه چیز برداشته شده است: ۱.خطا، ۲.فراموشى، ۳.آنچه نمیدانند، ۴.آنچه تاب و توانش را ندارند (مالایطیقون)، ۵.آنچه از سرِ اضطرار انجام میدهند، ۶.کارى که به مجبور شوند (اکراه)، ۷.فال بد زدن، ۸.از روى وسوسه به آفرینش اندیشیدن، ۹.رشک ورزیدن تا زمانى که بر زبان یا دست جارى نشود»[۱]
این حدیث از نظر سند اشکالی ندارد و با سندهای دیگر نیز نقل شده است؛ علاوه بر این، تقریباً تمام فقهای امامیه و بسیاری از فقهای اهل سنت در موارد مختلف به آن استدلال کردهاند.
رفع القلم
دومین حدیث رفع القلم که بسیار مفصّل است، شیخ حسن بن سلیمان حلّی یکی از شاگردان شهید اول در کتاب المحتضر در مورد عیدالزهرا(س) نقل کرده و مرحوم مجلسی نیز آن حدیث را از همان کتاب نقل نموده است. در ضمن آن حدیث آمده است که خداوند به پیامبر اسلام(ص) فرمودند: «به کرام الکاتبین دستور دادم که تا سه روز از تمام خلائق رفع قلم کنند، یعنی برای آنها گناه ننویسند.»[۲] این روایت مرسله است زیرا همه اسناد این خبر نقل نشده و روایت مرسله دارای اعتبار کافی نیست.
صاحب جواهر بیان میکند: در فضیلت و شرافت و برکت این روز خبری را یافتم که منسوب به پیامبر اسلام(ص) است و این که این روز، روز سرور و خوشحالی پیامبر و آلپیامبر است.[۳] شایع است که در این روز خلیفه دوم به قتل رسیده است.[۴] اما مطابق نقل صحیح در این روز عمر سعد به دست مختار ثقفی به قتل رسیده و قتل عمر در روزهای آخر ذیالحجه بوده است.[۵] مهمترین علت شادی در این روز به امامت رسیدن امام زمان(عج) میباشد.
منابع
- ↑ صدوق، خصال، قم، جامعه مدرسین، ص۴۱۷، حدیث ۹.
- ↑ حسن بن سلیمان حلی، المحتضر، نجف اشرف، چاپخانه حیدریه، چاپ اول، ۱۳۷۰، ص۵۱.
- ↑ نجفی، محمدحسن (صاحب جواهر)، جواهر الکلام، دارالکتب اسلامیه، آخوندی، ج۵، ص۴۳.
- ↑ ر. ک. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴، ج۳۱، ص۱۱۹.
- ↑ ر. ک. مجلسی، محمد باقر، زاد المعاد - مفتاح الجنان، تعریب و تعلیق علاءالدین الاعلمی، بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ص ۴۱۲