باطل کردن سحر


سؤال

سحر و جادو چیست؟ و چه راهکارهایی در آیات قرآن و روایات برای باطل کردن سحر موجود دارد؟

درگاه‌ها
واژه-ها.png


درگاه‌ها
زن-و-خانواده.png


سحر در لغت به معنی هرکاری یا چیزی است که مخفی و پنهان باشد، ولی در عرف غالباً به همان کارهای خارق‌العاده‌ای سحر می‌گویند که با استفاده از وسایل مختلف انجام می‌شود. سحر آموختنی است و منشأ سحر ابلیس یا همان شیطان است، لذا کسانی که از سحر استفاده می‌کنند، با شیاطین در ارتباط هستند. با توجّه به تصریح خداوند در آیات قرآن در باب مسئله سحر، می‌توان به این نتیجه رسید که برخی از شعبه‌های سحر از امور واقعی است، ولی اسلام، رفتن به سوی این امور و استفاده از آن را به شدّت نهی می‌کند. همانگونه که در دین یهود نیز سحر مورد نهی فراوان قرار گرفته، هرچند که قوم یهود بسیار مرتکب این گناه می‌شوند. البتّه یادگیری سحر به‌طور کل حرام نیست و راه‌هایی برای مقابله با آن وجود دارد؛ و افراد خاص خود را می‌طلبد؛ زیرا درغیر این صورت، آثار مخرب فردی و اجتماعی یا حتی خانوادگی به بار می‌آورد.

تاریخچه سحر

در بررسی تاریخی مسئله سحر، کشف آثار گیاهان، نخستین عامل پیدایش جادوگری و سحر به نظر می‌رسد. در دورانی که بشر از شناخت واقعیت بیماری‌ها عاجز بود، اولین تلاش‌ها برای توجیه بیماری بر اساس مُدرکات بود و مبنای درمان نیز در تمام زمینه‌های پزشکی در ابتدا جادوگری و افسون بود که مخلوق فکر و چاره‌اندیشی بشر و اساس اعتقادات او بوده است. قرن‌ها پیش از حضرت مسیح(ع) اختلال روانی، مترادف با سحر و جادو و ارواح شیاطین بود. آنها بیماری را نتیجه تسخیر ارواح خبیثه می‌دانستند که چاره آن منحصر به خارج کردن آن ارواح موذی از بدن شخص مبتلا بود که طی مراسم ویژه انجام می‌گرفت. در سال ۱۴۸۶ کتابی درباره تسخیر جن نوشته شد که در آن ویژگی‌های زشت و عادات ناپسند جادوگران و شیوه کار آنان تشریح شده بود و نشان می‌داد که بسیاری از قربانیان آنان، بیماران روانی بوده‌اند. برای درمان هر کس که کوچکترین اثری از اختلال روانی در وی بود، راهی جز افسون و جادوگری وجود نداشت.

مسایل مربوط به سحر و جادو از روزگاران قدیم به تدریج تنظیم می‌شد و با نام علوم غریبه به صور گوناگون مورد کاربرد ساحران و جادوگران قرار می‌گرفت. در دوران اسلامی در ایران، علوم غریبه در تعالیم اسماعیلیّه رخنه عمیق داشته است و افسانه‌هایی نیز درباره اقدامات جادوگرانه آنها وجود دارد. علی‌رغم توضیح ذکر شده، در این مسئله که سحر از چه زمانی در میان بشر پدیدار شد و چه کسی آن را به دیگران انتقال داد، نظرهای فراوان داده شده که هیچ‌کدام قانع‌کننده نیست، امّا آن نظری که بیشتر با ظاهر آیات قرآنی و احادیث سازگار است این است که آغاز پیدایش سحر به صورت علمی منسجم و دانشی که از استاد به شاگرد انتقال پیدا می‌کرد به زمان حضرت سلیمان(ع) برمی‌گردد و خاستگاه آن قوم یهود است. در عصر حاضر نیز به مسئله سحر از دیدگاه‌های مختلف علمی و فلسفی پرداخته شده، به‌طوری‌که بسیاری از افعالی که در گذشته به صورت خرق عادت مطرح بوده، امروزه یک اصل مسلّم علمی است که تقویت نیروی اراده و تلقین به وسیله مرتاضان نمونه‌ای از این امور می‌باشد.

تعریف سحر

ارتباط و استفاده علمی و عملی از ارواح، اجنه و شیاطین در اصطلاح لغوی و فقهی، سحر نام[۱]دارد. طبق دلایل قرآنی، روایی و فقهی، ساحری، به صلاح زندگی دنیوی و اخروی انسان نیست. اگرچه در تعریف و تعیین موارد سحر در کتب لغوی و فقهی تعاریف زیادی بیان شده است، اما در این که ارتباط با ارواح، اجنه و شیاطین، سحر نامیده می‌شود، از مسلّمات شمرده شده است.[۲] قرآن کریم؛ ساحری را کفر، بی‌ایمانی، بی‌تقوایی، معامله‌ای بد با خود، بی بهرگی از آخرت،[۳] افزایش گناه و خواری دانسته است.[۴]

سحر در لغت

سحر در لغت به معنای خدعه و نیرنگ، چشم‌بندی، و به تعبیر قاموس: سحر کردن یعنی خدعه نمودن. اظهار باطل در چهره حق، برگرداندن چیزی از مسیر درست آن و هر چیزی که منشأ و سبب آن دقیق و لطیف باشد، آمده است: کل مالطف و دق. برخی لغویان گفته‌اند: اصل سحر تبدیل چیزی از حقیقت خود به غیر آن است و به عمل ساحر از این جهت که باطل را به صورت حق نشان می‌دهد و چیزی را در خیال افراد، خلاف حقیقت آن نمایان می‌سازد، سحر گفته‌اند.[۵][۶] در مفردات راغب که مخصوص واژه‌های قرآن است به سه معنی اشاره شده:

  1. خدعه و خیالات بدون حقیقت و واقعیت همانند شعبده و تردستی.
  2. جلب شیطان‌ها از راه‌های خاصی و کمک گرفتن از آنان.
  3. معنی دیگری است که بعضی پنداشته‌اند و آن این که: ممکن است، با وسائلی ماهیت و شکل اشخاص و موجودات را تغییر داد، مثلاً انسان را به وسیله آن به صورت حیوانی درآورد، ولی این نوع خیال و پنداری بیش نیست و واقعیت ندارد.[۷]

سحر در اصطلاح

فقها از سحر تعریف‌های مختلفی ارائه کرده‌اند. این اختلاف در تعریف موجب شده که بعضی کارها بنابر برخی تعریف‌ها از مصادیق سحر و بنابر تعاریفی دیگر، خارج از آن قلمداد گردد؛ چنان‌که به تعریف‌های ارائه شده، از جهت جامع و مانع بودن نیز اشکال شده است. از این‌رو، برخی گفته‌اند: به تعریفی تام که همه مصادیق سحر را شامل شود و از دخول کارهایی که سحر به‌شمار نمی‌روند، مانع‌گردد، دست نیافتیم.[۸] تعریف‌های ارائه شده از سحر عبارتند از:

  • تعریف اول:

گفتار، نوشتار، رُقیه یا هر عملی که در بدن، قلب یا عقل فرد سحر شده تأثیر بگذارد؛ بدون آنکه ساحربا او تماس پیدا کند. سحر ممکن است سبب قتل، بیماری، جدایی میان زن و شوهر، کینه و دشمنی میان آن دو یا پیدایی محبت شخصی به دیگری گردد.[۹][۱۰]

  • تعریف دوم:

همان تعریف نخست با اضافه استخدام فرشتگان، جنیان و شیاطین جهت کشف امور پنهان و درمان فرد جن‌زده و نیز احضار ارواح و تعلّق دادن روح به بدنی که آمادگی پذیرش آن را دارد. همچنین نیرنجات (آمیختن مواد عنصری، اشکال و اخلاط دارای مزاج‌های گوناگون و نیز کمک گرفتن از اسرار خورشید و ماه به منظور اظهار امور شگفت‌آمیز) و طلسم‌ها (ممزوج کردن قوای آسمانی با قوای زمینی جهت اظهار امور شگفت).[۱۱][۱۲]

در این تعریف به جای جمله «اثر گذاشتن در مسحور» که در تعریف نخست آمده، جمله «زیان رساندن به مسحور» به کار رفته است.

تعریف دوم از نظر گستره اعم از تعریف اول است؛ زیرا اموری را در بر می‌گیرد که تعریف نخست شامل آنها نمی‌شود؛ لیکن از جهت کارکرد؛ تعریف اول اعم خواهد بود؛ چون تأثیر، اعم از زیان و نفع است، مگر آنکه مراد از تأثیر در تعریف نخست همان اضرار باشد.

  • تعریف سوم:

ایجاد کارهای خارق‌العاده که منشأ آن یا تأثیرات نفسانی است، یا بهره‌گیری از فلکیات یا درآمیختن قوای آسمانی با قوای زمینی یا استعانت از ارواح بسیط از جمله فرشتگان، اجنه و شیاطین. در اصطلاح خاص، اولی (ایجاد کارهای خارق‌العاده به سبب تأثیرات نفسانی) سحر، دومی دعوت کواکب، سومی طلسمات و چهارمی عزائم نامیده می‌شود. [۹] این تعریف، اعم از تعریف‌های پیشین است؛ زیرا در آن نه از تأثیر سخن رفته و نه از اضرار؛ بنابراین، ایجاد کار خارق‌العاده از راه‌های یاد شده، سحر به‌شمار می‌رود؛ در دیگری تأثیر بگذارد یا نگذارد.

  • تعریف چهارم:

کاری که پدید آمدن امری را در پی داشته و منشأ آن پنهان و غیر متعارف باشد. البته نه بدین معنا که هر عمل این چنینی مصداق سحر است؛ بلکه بدین معنا که سحر چنین ماهیتی دارد، با این توضیح که چنین عملی گاه در پرتو تقویت و تصفیه نفس از راه ریاضت از فرد صادر می‌شود؛ گاه با به‌کارگیری قوانین طبیعی یا هندسی؛ گاه با تسخیر روحانیات افلاک، ستارگان و مانند آنها که مشهور نزد یونانیان و کلدانیان بوده است؛ گاه با تسخیر جنیان و شیاطین؛ گاه با اعمالی که مناسب مطلوب و مقصود است، مانند کشیدن تصاویر مسحور، نقش‌ها، گره زدن و بستن، دمیدن یا نوشتن که به رُقیه (کلماتی که با آن، فرد مبتلا به آفتی هم‌چون صرع و تب را تعویذ می‌کنند) و عزیمه (کلماتی که با آن ارواح خبیث را از بدن کسی که بدان تعلق گرفته خارج می‌سازند) تقسیم می‌شود، یا دود کردن گیاهان خوش‌بو و مناسب در زمانی خاص که نزد نَبَطیان معروف بوده است. و گاه با ذکر نام‌هایی که معانی آنها معلوم نیست و نوشتن آن نام‌ها به ترتیبی خاص. این قسم به اعراب ونبطیان منسوب است، و گاه با ذکر الفاظ دارای معانی معلوم غیر از دعاها و گاه با تصرف در بعضی آیات یا دعاها یا نام‌ها. گاهی نیز با قرار دادن اعداد به ترتیبی خاص در لوح‌هایی. گوینده این قول پس از بیان اسباب نه‌گانه اشاره رفته، می‌گوید: قدر متیقن از سحر نوع پنجم است.

نوع اول و دوم به‌طور یقین از مصادیق سحر نیست. باقی موارد مشتبه و مشکوک است.[۱۳] بنابر تعریف چهارم، عمل خارق‌العاده پدید آمده در پرتو تقویت نفس مصداق سحر نیست؛ چنان‌که آنچه به سبب نوع دوم ایجاد می‌شود نیز مصداق سحر نخواهد بود. مصداق سحر بودن کارهایی که با تسخیر ارواح افلاک (فرشتگان) یا جنیان و شیاطین و سایر اسباب نه‌گانه جز نوع پنجم صورت می‌گیرد، مورد شک و شبهه است؛ بنابراین، تعریف چهارم اخص از تعریف سوم است؛ لیکن از حیث قید نشدن اضرار به دیگری در این تعریف، از تعریف اول و دوم اعم می‌باشد.

  • تعریف پنجم:

مطلق ایجاد چیزی که دارای آثار شگفت، شبیه کرامات باشد؛ بدون استناد به امور حسی یا شرعی، از قبیل آیات و دعاهای وارد شده؛ خواه در مسحور اثر بگذارد یا نه و خواه سحر شده انسان باشد یا حیوان یا جماد. استخدام فرشتگان، احضار و تسخیر جنیان و احضار و تسخیر ارواح و امثال آن، ملحق به سحر است.[۱۴]

این تعریف اعم از تعریف‌های قبلی است.

  • تعریف ششم:

انجام دادن عملی خارق‌العاده از راه‌های باطل و غیر مشروع به منظور زیان رساندن به کسی. این تعریف، از جهتی هم‌چون تعریف پیشین عمومیت دارد؛ زیرا هر نوع کار خارق‌العاده پدید آمده از راه غیر مشروع را شامل می‌شود و از جهتی اخص است؛ زیرا مقید به اضرار است؛ بنابراین، عمل خارق‌العاده غیر زیان‌آور برای کسی در صورت عدم حرمت از جهتی دیگر، موضوعاً یا حکماً مصداق سحر نخواهد بود.[۱۵]

  • تعریف هفتم:

آنچه که بر اثر چیرگی حالتی بر حس بینایی یا شنوایی یا غیر آن موجب پیدایی چیزی در وهم شود، بدون آنکه واقعیت داشته باشد؛ بنابراین تعریف، سحر، چشم‌بندی و نوعی نیرنگ است و ساحر کسی است که با بهره‌گیری از اسباب پنهان، غیر واقع را در خیال انسان به صورت واقع جلوه می‌دهد و در نتیجه غیر واقع به شکل‌های شگفت‌انگیز دیده می‌شود. بر اساس این تعریف، نسبت سحر به واقع، نسبت مکر به واقع خواهد بود.[۱۶][۱۷][۱۸]

ماهیت تعریف هفتم با دیگر تعریف‌ها متفاوت است و در حقیقت، تعریفی جدید از سحر است؛ بنابراین تعریف، ایجاد عمل خارق‌العاده مطلقاً با هر سبب پنهان سحر به‌شمار نمی‌رود؛ چنان‌که تسخیر نیز مطلقاً سحر نخواهد بود.[۱۹]

  • تعریف هشتم:

دانشی که به کار بستن آن، موجب پیدایی ملکه‌ای نفسانی در فرد شده، او را بر ایجاد کارهای شگفت با اسباب ناپیدا توانا می‌سازد.[۲۰] طبق این تعریف، منشأ سحر قوت نفس ساحر است و او در پرتو توانایی نفس خود، بدون آنکه از بیرون کمک بگیرد کارهای خارق‌العاده انجام می‌دهد؛ بنابراین، کارهای خارق‌العاده انجام گرفته به سببی از اسباب بیرونی و نه قوت و ملکه نفسانی ساحر مصداق سحر نخواهد بود. در نتیجه این تعریف از این جهت اخص از تعریف‌های پیشین خواهد بود.

نقطه اشتراک تعاریف

نقطه اشراک همه تعریف‌ها از سحر این است که سبب آن، پنهان و غیر متعارف است؛ بنابراین، چنانچه سبب، متعارف و آشکار باشد، سحر به‌شمار نمی‌رتود؛ از این‌رو، ایجاد افعال شگفت‌آور با استفاده از اسباب طبیعی یا اشکال هندسی مصداق سحر نخواهد بود؛ چنان‌که ایجاد عمل خارق‌العاده با بهره‌گیری از اسباب شرعی از قبیل ذکر، دعا و آیات قرآن نیز همین حکم را دارد؛ بلکه به تصریح برخی، هر عملی که منشأ آن خواص اشیا، حتی حروف باشد همین‌گونه است و مصداق سحر نمی‌باشد.[۲۱][۲۲]

تفاوت معجزه و سحر

یکی از نسبت‌هایی که در طول تاریخ به انبیاء و مخصوصاً پیامبر اسلام(ص) داده شده، جادوگری است؛[۲۳] در حالی که میان سحر و معجزه تفاوت‌هایی مطرح است:

سحر و معجزه هر دو تأثیراتی را دارند؛ اما معجزهحق است و سحر باطل. معجزه در راستای اصلاح و تربیت است؛ اما سحر بی‌هدف یا دارای اهداف سطحی و کم‌ارزش است.[۲۴]

سحر متکی به امور بشری است. به همین علت، ساحران کارهای خارق‌العاده‌ای انجام می‌دهند که تمرین کرده‌اند؛ امّا معجزه امری الهی است و انبیا کارهایی را انجام می‌دادند که مردم از آن‌ها طلب می‌کردند.[۲۵] معجزه همراه با ادّعای نبوت است؛ امّا ساحر نمی‌تواند ادّعای نبوّت کند؛ چون حکمت الهی مانع از آن می‌شود که کسی به دروغ مدعی نبوت شود و اگر این کار را بکند رسوا می‌شود.[۲۶]

باطل کردن سحر

در روایات و آیات راهکارهایی برای ابطال سحر و جادو و طلسم داریم از جمله:

* در آیات

در قرآن آیاتی داریم که می‌رساند یک نوع از سحر و واقعیت دارد چنان‌که می‌خوانیم: «فَقالَ اِن هذا الا سحرٌ یُؤثرُ؛ [۲۸] این نیست جز سحر جالب» از این آیه در می‌یابیم یک نوع سحر مؤثر، که به راستی روی اشیا نیز اثر می‌گذارد وجود دارد. ولی آیا تأثیر سحر فقط جنبه روانی دارد یا اینکه اثر جسمانی و خارجی هم ممکن است داشته باشد؟ در آیات بالا اشاره‌ای به آن نشده و لذا بعضی معتقدند سحر مؤثر اثرش تنها در جنبه‌های روانی است.

* در روایات

دَخلَ عیسیً بنُ شقفیٍّ، عَلی ابی عبدالله(ع) و کان ساحراً یاتیهِ الناسُ و یاخذُ علی ذلک الاجرَ، فقال انا رجلٌ کانت صناعتی السحرَ و کنتُ آخذُ علیه الاجرَ، و کان مَعاشی و قد حججتَ منه و مَنَّ اللهُ عَلیَّ بلقائکَ، و قدتبتُ الی اللهِ عزوجل، فَهل لی فی شیءٍ من ذلکَ مخرجٌ؟ فقال له ابو عبدالله(ع): «حلٌ و لا تُعقد؛[۲۷] یکی از جادوگران که در برابر انجام عمل سحر مزد می‌گرفت (بنام عیسی ثقفی) خدمت امام صادق(ع) رسید، و پرسید که: حرفه من سحر بوده است، و در برابر آن مزد می‌گرفتم خرج زندگی من نیز از همین راه تأمین می‌شد، و با همان پول حج خانه خدا را انجام داده‌ام، ولی (اکنون) توبه کرده‌ام آیا برای من راه نجاتی هست؟ امام صادق(ع) فرمود: «عقده سحر را بگشای، ولی گره جادوگری مزن». از این حدیث استفاده می‌شود که برای گشودن سحر عمل و آموختن آن بی‌اشکال است. علامه (رح) در تحریر در بحث مکاسب محرمه می‌فرماید: یاد دادن و یادگرفتن سحر و جادو و شعبده، کهانت و قیافه و گرفتن اجرت بر آن حرام است.[۲۸] قالَ علیٌ(ع): «مَن تَعلم شیئاً مِن السحرِ قلیلاً او کثیراً فَقد کَفَرَ و کان آخِرَ عهدِهِ بِربهِ؛[۲۹] علی(ع) فرموده است: «کسی که سحر بیاموزد کم یا زیاد کافر شده است و رابطه او با خداوند به کلی قطع می‌شود». قال رسول‌الله(ص): «مَن مَشی الی ساحرٍ اوکاهنٍ او کذابٍ یُصَدقَهُ بما یقولُ فَقد کَفر بما انزلَ اللهُ مِن کتابٍ؛[۳۰] رسول خدا(ص) فرموده است: «کسی که نزد ساحر یا کاهن یا دروغ‌گویی برود در حالی که آنچه را که می‌گویند، تصدیق‌کننده باشد به تمام کتاب‌های آسمانی که خدا فرستاده کافر شده است». قال الصادق(ع): «الساحِرُ یُضرَبُ بالسیفِ ضربهً واحدهً علی اُمِ راسِهِ؛[۳۱] امام صادق(ع) فرموده است: «ساحر را یک ضربت شمشیر بر سرش می‌زنند و او را می‌کشند». قال رسول‌الله(ص): «ساحِرُ المُسلمینَ یُقتَلُ و ساحرُ الکفارِ لا یُقتلُ قیل یا رسولَ اللهِ(ص) و لِمَ لا یُقتلُ ساحرُ الکفارِ قال لاَنَّ الکُفرَ اعظمُ مِن السحرِ و لاَنَّ السحرَ و الشرکَ مقرونانِ؛[۳۲] پیامبر خدا فرمود: «ساحر مسلمان باید کشته شود و ساحر کافر کشته نمی‌شود. کسی عرض کرد چرا ساحر کافر نباید کشته شود؟ فرمود، برای این که کفر از سحر عظیم‌تر است و سحر و شرک باهمند یعنی جایی که کافر غیر حربی به سبب کفرش کشته نشود به طریق اولی برای سحر کشته نمی‌شود. چون کفر از سحر بزرگ‌تر است و مسلمان ساحر کشته می‌شود چون به شرک نزدیک شده است».

راهکارهایی برای ابطال سحر و طلسم ۱ - پناه بردن به خداوند (گفتن اعوذ بالله من الشیطان الرجیم) و زیاد خواندن سوره‌های فلق و ناس.

۲- خواندن آیه ۵۱ و ۵۲ سوره قلم (یعنی از: «و إن یکادالّذین. . . تا آخر سوره») و هم چنین خواندن «آیة الکرسی».

  1. حاج شیخ عباس قمی در کتاب مفاتیح الجنان از امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل نموده است که جهت باطل کردن سحر این جملات را بنویسید و همراه خود داشته باشید: «بِسمِ الله وَ بِالله، بِسمِ الله وَ ما شاءَالله، بِسم الله لاحَولَ ولاقُوّه الا بالله، قالَ موسی ما جِئتُم بِه السِّحرُ اِنَّ اللهَ سَیُبطِلُهُ اِنَّ اللهَ لا یُصلِحُ عَملَ المُفسِدینَ، فَوَقَعَ الحَقُّ و بَطَلَ ما کانُوا یَعمَلونَ فَغُلِبوا هُنالِکَ وَانقَلَبُوا صاغِرینَ»
  2. همچنین از حضرت روایت شده است: جهت محفوظ ماندن از سحر و جادو، شب‌ها پس از نماز و روزها پیش از نماز هفت مرتبه بخوانید: «بِسمِ الله وَ بِالله سَنشُدُّ عَضُدَکَ بِأخیک وَ نَجعَلَ لَکُما سُلطاناً فَلا یَصِلونَ إلَیکُما بِآیاتِنا أنتُما وَ مَن اتَّبَعَکُما الغالِبون».

محمد بن مسلم از امام صادق علیه السلام نقل کرده: جهت بطلان سحر، این دعا را بنویسید و همراه خود نگه دارید: «قالَ موسی ما جِئتُم بِهِ السِّحر إنَّ الله سَیُبطِلُه إنّ الله لا یُصلِحُ عَملَ المُفسِدین و یَحِقّ الله الحَقّ بِکلِماتِه و لَو کَرِهَ المُجرِمون اَأنتم أشَدُّ خَلقاً أمِ السماءَ بناها رَفعَ سَمکَها فَسوّاها» تا آخر آیات سوره نازعات. در ادامه: «فَوَقَعَ الحَقُّ و بَطَلَ ما کانُوا یَعمَلونَ فَغُلِبوا هُنالِکَ وَانقَلَبُوا صاغِرینَ و أُلقی السَّحرةُ ساجدین، قالوا آمَنّا بِربِّ العالَمین رَبِّ موسی وَ هارون»

  1. خواندن این آیه نیز جهت خنثی کردن اثر سحر وارد شده است: «إنَّ ربّکم اللهُ الَذی خَلقَ السَموات وَ الأرض فی سِتةِ أیّام ثُمَّ استوی عَلی العَرش یُغشِی اللیل النَهار یَطْلبه حثیثاً و الشَّمْس وَ القَمر و النُجوم مُسخّرات بِأمره ألاَ لَه الخَلق و الأمر تَبارکَ اللهُ رَبّ العالَمین». «ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِین».
  2. در صحیفه الرضا از امام رضا علیه السلام نقل شده است: به جهت دفع ضرر سحر و بطلان آن دستت را مقابل صورت قرار بده و بخوان: «بِسمِ الله الْعَظیم رَبّ الْعرشِ الْعظیم إلاّ ذَهبت و انْقرضت».
  3. علامه کفعمی دعایی به عنوان حدیث قدسی نقل کرده است که خداوند به حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که دوست دارد از سحر در امان باشد، بگوید: «اللَّهُمَّ رَبَّ مُوسَی وَ خَاصَّهُ بِکَلَامِهِ وَ هَازِمَ مَنْ کَادَهُ بِسِحْرِهِ بِعَصَاهُ وَ مُعِیدَهَا بَعْدَ الْعَوْدِ ثُعْبَاناً وَ مُلَقِّفَهَا إِفْکَ أَهْلِ الْإِفْکِ وَ مُفْسِدَ عَمَلِ السَّاحِرِینَ وَ مُبْطِلَ کَیْدِ أَهْلِ الْفَسَادِ مَنْ کَادَنِی بِسِحْرٍ أَوْ بِضُرٍّ عَامِداً أَوْ غَیْرَ عَامِدٍ أَعْلَمُهُ أَوْ لَا أَعْلَمُهُ وَ أَخَافُهُ أَوْ لَا أَخَافُهُ فَاقْطَعْ مِنْ أَسْبَابِ السَّمَاوَاتِ عَمَلَهُ حَتَّی تُرْجِعَهُ عَنِّی غَیْرَ نَافِذٍ وَ لَا ضَارٍّ لِی وَ لَا شَامِتٍ بِی إِنِّی أَدْرَأُ بِعَظَمَتِکَ فِی نُحُورِ الْأَعْدَاءِ فَکُنْ لِی مِنْهُمْ مُدَافِعاً أَحْسَنَ مُدَافَعَةٍ وَ أَتَمَّهَا یَا کَرِیم».
  4. سعی کنید از ذکر یونسیه (لا اِلهَ اِلّا اَنتَ سُبحانَکَ اِنّی کُنتُ مِنَ الظالِمین) که قرآن، آن را مایه نجات حضرت یونس معرفی نموده، غفلت نورزید.
  5. این دعا را بنویسید و همراه داشته باشید: «بِسمِ الله وَ بِالله، بِسمِ الله وَ ما شاءَالله، بِسم الله لاحَولَ ولاقُوّه الا بالله، قالَ موسی ما جِئتُم بِه السِّحرُ اِنَّ اللهَ سَیُبطِلُهُ اِنَّ اللهَ لا یُصلِحُ عَملَ المُفسِدینَ، فَوَقَعَ الحَقُّ و بَطَلَ ما کانُوا یَعمَلونَ فَغُلِبوا هُنالِکَ وَانقَلَبُوا صاغِرینَ» (این دعا از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده است).

۱۰- مرحوم شیخ عباس قمی (رحمه الله) در کتاب «باقیات صالحات» (حاشیه کتاب مفاتیح الجنان) می‌گوید:جهت باز کردن بسته شده، آیات زیر بر کاغذ نوشته شود، و بر او آویزان گردد. سپس این جمله افزوده گردد: «کَذلِکَ حَلَلتُ فُلانَ بنَ فُلانٍ عَن بِنتِ فُلانَةَ»؛ «به جای فلان بن فلان اسم کسی که تصور می‌کنید برایتان سحر کرده و نام پدرش، و به جای فلانه اسم خودتان را بنویسید». ۱- سوره فتح، آیه ۱و۲۲- سوره نصر۳- سوره روم، آیه ۲۱ «وَ مِنْ ءَایَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُواْ إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لاَیَت لِّقَوْم یتَفَکَّرُونَ»۴- سوره مائده، آیه ۲۳ «ادْخُلُواْ عَلَیْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکُمْ غَالِبُونَ»۵- سوره قمر، آیه ۱۱–۱۲ «فَفَتَحْنَآ أَبْوَابَ السَّمَآءِ بِمَآء مُّنْهَمِر * وَ فَجَّرْنَا الاْرْضَ عُیُونًا فَالْتَقَی الْمَآءُ عَلَی أَمْر قَدْ قُدِرَ»۶- سوره طه، آیه ۲۵–۲۸ «قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی * وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی * وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی * یَفْقَهُواْ قَوْلِی» ۷- سوره کهف، آیه ۹۹ «وَ تَرَکْنَا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذ یَمُوجُ فِی بَعْض وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا»۸- سوره توبه، آیه ۱۲۸–۱۲۹ «لَقَدْ جَآءَکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ * فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُلْ حَسْبِی اللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ».

۱۱- صدقه دادن.

ان شاء الله با تداوم صدقه، تغییر محل زندگی، و تکرار سوره «یس» مشکلات و نفوس بد از اطراف شما دور خواهد شد؛ و در هر صورت به خداوند و حاکمیت اراده الهی همچنان معتقد باشید چه بسا همین فراز و نشیب‌ها دامی از سوی شیطان باشد که ایمان شما را متزلزل کند؛ لذا با پایداری و استقامت ایمان خود را حفظ کنید تا در نتیجه آن شیطان ناامید شود و درهای رحمت الهی به سوی شما بازگردد.


علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار روایاتی را ذیل عنوان «دعا برای دفع سحر و چشم‌زخم» جمع‌آوری کرده است.[۳۳] در کتاب طب الائمه نیز روایاتی تحت عنوان «تعویذهایی برای باطل‌کردن سحر» گردآوری شده است.[۳۴] برای نمونه، امام علی(ع)، در پاسخ به درخواست بعضی از اصحاب، دعایی را به آنان آموزش می‌دهد و سفارش می‌کند آن را در پوست آهو بنویسند و همراه خود نگه دارند.[۳۵] همچنین در روایتی از پیامبر(ص)‌ نقل شده که طبق آن، هرکس از سحر یا شیطان ترس دارد، آیه ۵۴ سوره اعراف را بخواند.[۳۶]



جستارهای وابسته


منابع

  1. ثم الظاهر أن التسخیرات بأقسامها داخله فی السحر علی جمیع تعاریفه، جزائری، سید محمد علی، شرح مکاسب محرمه مزجی، ج ۲، ص ۱۱۲؛ او علی سبیل الاستعانه بالارواح الساذجه، همان، ص ۷۱٫.
  2. جزائری، سید محمد علی، شرح مکاسب محرمه مزجی، ج ۲، ص ۱۱۲٫.
  3. «و اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطینُ عَلی مُلْکِ سُلَیْمانَ وَ ما کفر سلیمان و لکن الشیاطین کفروا …» بقره، ۱۰۳ – ۱۰۲؛ طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ج ۱، ص ۲۳۴٫.
  4. «و انه کان رجال من الانس یعوذون برجال من الجن فزادهم رهقا»، جن، ۶٫.
  5. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، واژه «سحر» ج۳، ص۱۳۵
  6. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، واژه «سحر» ج۴، ص۳۴۸.
  7. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ج۱، ص۴۰۰، «سحر».
  8. نراقی، احمد، مستند الشیعة، ج۱۴، ص۱۱۴.
  9. حلی، حسن بن یوسف، تحریر الأحکام الشرعیه علی مذهب الإمامیه، ج۵، ص۳۹۶.
  10. حلی، حسن بن یوسف، تذکره الفقهاء، ج۱۲، ص۱۴۴.
  11. عاملی، محمد بن مکی، الدروس الشرعیه فی فقه الامامیه، ج۳، ص۱۶۳–۱۶۴.
  12. مکی عاملی، محمد بن جمال‌الدین، الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، ج۳، ص۲۱۴–۲۱۵.
  13. نراقی، احمد، مستند الشیعة، ج۱۴، ص۱۱۵.
  14. موسوی گلپایگانی، محمدرضا، هدایة العباد، ج۱، ص۳۴۲.
  15. بهجت، محمدتقی، وسیلة النجاة، ص۴۱۷.
  16. خویی، سیدابوالقاسم، مصباح الفقاهة، ج۱، ص۴۵۴.
  17. سبزواری، عبدالاعلی، مهذب الأحکام فی بیان حلال و الحرام، ج۱۶، ص۹۹.
  18. زین‌الدین، محمدامین، کلمة التقوی، ج۴، ص۱۷–۱۸.
  19. خویی، سیدابوالقاسم، مصباح الفقاهة، ج۱، ص۴۵۳.
  20. حلی، مقداد بن عبدالله، التنقیح الرائع لمختصر الشرائع، ج۲، ص۱۲.
  21. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۲، ص۸۵
  22. موسوی گلپایگانی، محمدرضا، هدایة العباد، ج۱، ص۳۴۲.
  23. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۸، ص۴۳۷.
  24. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۸، ص۴۳۸.
  25. مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمومنین(ع)، ۱۳۸۶ش، ج۷، ص۵۱۹.
  26. مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمومنین(ع)، ۱۳۸۶ش، ج۷، ص۵۱۹–۵۲۰.
  27. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، کتاب التجاره، ج۱۲، ص۱۰۵ ما یکتسب به.
  28. حلی، حسن بن یوسف، تحریرالاحکام، ج۱، ص۱۶۱.
  29. حرعاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعة، ج۱۲، ص۱۰۷، باب ۲۵، ابواب ما یکتسب به.
  30. قمی، عباس، سفینة البحار، ج۴، ص۹۴.
  31. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۷، ص۲۶۰، باب حد السحر.
  32. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۷، ص۲۶۰، باب حد السحر.
  33. علامه مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۹۲، ص۱۲۴.
  34. ابنا بسطام،‌ طب الأئمه، ۱۴۱۱ق،‌ ص۳۵.
  35. ابنا بسطام،‌ طب الأئمه، ۱۴۱۱ق،‌ ص۳۵؛‌ علامه مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۹۲، ص۱۲۴.
  36. سید ابن‌طاووس، الأمان، ۱۴۰۹ق،‌ ص۱۳۰؛ علامه مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۹۲، ص۱۳۲.