وحی به حضرت فاطمه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}


== مقدمه ==
== محدثه بودن حضرت زهرا(س) ==
انکار گفتگوی حضرت زهرا(س) با جبرئیل، انکار یکی از اوصاف آن حضرت یعنی «محدّثه» بودن ایشان است<ref>در روایات وارد شده است که «محدّث» به کسی گفته می‌شود که صدای مَلک را می‌شنود، اما او را نمی‌بیند؛ بلکه تنها صدای ملک را در گوشش احساس می‌نماید. بصائر الدرجات الکبری، ص۳۷۱ ـ ۳۶۸؛ همان، ج۱ ، ص۱٧۶،  ۱٧٧،  ۲۴٣؛ بحارالانوار، ج۱۱، ص۴۱؛ ج۲۶، ص٧۴ ـ٨۲ .</ref>. انکار محدث بودن حضرت زهرا(س) ممکن است به یکی از این سه جهت باشد؛ اول آنکه اساساً دریافت وحی به‌واسطة ملک جز برای انبیای الهی امکان ندارد، دوم آنکه نزول جبرئیل پس از رحلت حضرت ‌رسول‌خدا(ص) تحقق نیافته است و سوم آنکه وقوع این امر را در مورد حضرت صدیقة‌کبری(س) منکر ‌شوند.<ref>دفع و رفع ص۲۴۹ ـ ۲۵۳.</ref>
حضرت زهرا(س) دارای القاب فراوانی بودند که یکی از آنها "محدثه است به معنای که صدای فرشته را می‌شنود، اما او را نمی‌بیند؛ بلکه تنها صدای ملک را در گوشش احساس می‌نماید.<ref>بصائر الدرجات الکبری، ص۳۷۱ ـ ۳۶۸؛ همان، ج۱ ، ص۱٧۶،  ۱٧٧،  ۲۴٣؛ بحارالانوار، ج۱۱، ص۴۱؛ ج۲۶، ص٧۴ ـ٨۲ .</ref> انکار گفتگوی حضرت زهرا(س) با جبرئیل، انکار یکی از اوصاف آن حضرت است. انکار محدثه بودن حضرت زهرا(س) ممکن است به سه جهت باشد؛ اول آنکه اساساً دریافت وحی به‌واسطۀ فرشته، جز برای انبیای الهی امکان ندارد، دوم آنکه نزول جبرئیل پس از رحلت ‌رسول‌خدا(ص) تحقق نیافته است و سوم آنکه وقوع این امر را در مورد حضرت صدیقۀ کبری(س) منکر ‌شوند.<ref>دفع و رفع ص۲۴۹ ـ ۲۵۳.</ref>


== بررسی جهت اول ==
=== بررسی جهت اول ===
در آیات قرآن محدّث بودن به برخی از افراد غیر از انبیای الهی نیز نسبت داده شده است، مثلاً خداوند دربارة حضرت مریم(س) می‌فرماید: {{قرآن|فَأَرْسَلْنا إِلَیها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیا}}<ref> مریم، آیة ۱۷ «پس ما روح خود را نزد او فرستادیم که به صورت انسانی بر او مجسم گشت».</ref> و نیز می‌فرماید: {{قرآن|إِذْ قالَتِ الْمَلائِکةُ یا مَرْیمُ إِنَّ اللَّهَ یبَشِّرُک بِکلِمَة}}<ref>آل‌عمران، آیة ۴۵ «زمانی که فرشتگان گفتند:‌ای مریم خدای تعالی به کلمه‏ای بشارتت می‏دهد».</ref> و همچنین {{قرآن|وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِکةُ یا مَرْیمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاک}}.<ref>آل‌عمران، آیة ۴۲ «و به یاد آر زمانی را که ملائکه گفتند:‌ای مریم: بدان که خدا تو را برگزید».</ref>
در آیات قرآن محدّث بودن به برخی از افراد، غیر از انبیای الهی نیز نسبت داده شده است، مثلاً خداوند دربارۀ حضرت مریم(س) می‌فرماید: {{قرآن|فَأَرْسَلْنا إِلَیها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیا}}<ref>مریم، آیه ۱۷ «پس ما روح خود را نزد او فرستادیم که به صورت انسانی بر او مجسم گشت».</ref> و نیز می‌فرماید: {{قرآن|إِذْ قالَتِ الْمَلائِکةُ یا مَرْیمُ إِنَّ اللَّهَ یبَشِّرُک بِکلِمَة}}<ref>آل‌عمران، آیه ۴۵ «زمانی که فرشتگان گفتند: ‌ای مریم خدای تعالی به کلمه‏ای بشارتت می‏دهد».</ref> و همچنین {{قرآن|وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِکةُ یا مَرْیمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاک}}.<ref>آل‌عمران، آیة ۴۲ «و به یاد آر زمانی را که ملائکه گفتند:‌ای مریم: بدان که خدا تو را برگزید».</ref>


در منابع روایی شیعه روایاتی آمده است که بر اساس آن «محدّث» بودن تنها اختصاص به حضرت زهرا(س) ندارد؛ بلکه تمامی ائمه(ع) محدّث بوده‌اند؛ مرحوم کلینی در کتاب کافی بابی را به عنوان {{عربی|ان الائمه محدثون فهمون}} گشوده و به بیان روایاتی در این زمینه پرداخته است.<ref>الکافی، ج۱، ص۲۷۰-۲۷۱.</ref>  
در منابع روایی شیعه روایاتی آمده است که بر اساس آن «محدّث» بودن تنها اختصاص به حضرت زهرا(س) ندارد؛ بلکه تمامی ائمه(ع) محدّث بوده‌اند؛ مرحوم کلینی در کتاب کافی بابی را به عنوان {{عربی|ان الائمه محدثون فهمون}} گشوده و به بیان روایاتی در این زمینه پرداخته است.<ref>الکافی، ج۱، ص۲۷۰-۲۷۱.</ref>  


روایات اهل‌تسنن نیز محدّث بودن افرادی غیر از انبیای الهی را انکار نمی‌کند به عنوان مثال در کتاب صحیح‌بخاری و صحیح‌مسلم از ‌رسول‌خدا(ص) نقل شده است: «مردانی در امت بنی‌اسرائیل بودند که خداوند یا ملائکه با آنان گفتگو می‌کردند که انبیاء نبودند و اگر چنین فردی در امت من وجود داشت، او عمربن‌خطاب بود.»؛<ref>محمدبن‌اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج۴، ص۱۴۹؛ همان، ج۴، ص۱٧٩؛ مسلم‌بن‌حجاج نیشابوری، صحیح‌مسلم، ج۷، ص۱۱۶.</ref>  ابن‌حجر می‌گوید: این سخن بیانگر تأکید است، نه تردید در محدّث بودن عمر!<ref>حقیقة مصحف فاطمه عند الشیعة، ص۱۶۸-۱۶۹ به نقل از ابن‌حجر، ارشاد الساری، ج۶،  ص۱۰٣.</ref> همچنین ابن‌ابی‌داود سجستانی در کتاب «المصاحف» نقل کرده است: ابوبکر مناجات جبرئیل با پیامبر(ص) را می‌شنید.<ref>کتاب المصاحف، ص۶.</ref>
روایات اهل‌تسنن نیز محدّث بودن افرادی غیر از انبیای الهی را انکار نمی‌کند، به عنوان مثال در کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم از ‌رسول‌خدا(ص) نقل شده است: «مردانی در امت بنی‌اسرائیل بودند که خداوند یا ملائکه با آنان گفتگو می‌کردند که انبیاء نبودند و اگر چنین فردی در امت من وجود داشت، او عمربن‌خطاب بود».<ref>محمدبن‌اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج۴، ص۱۴۹؛ همان، ج۴، ص۱٧٩؛ مسلم‌بن‌حجاج نیشابوری، صحیح‌مسلم، ج۷، ص۱۱۶.</ref>  ابن‌حجر می‌گوید: این سخن بیانگر تأکید است، نه تردید در محدّث بودن عمر!!!<ref>حقیقة مصحف فاطمه عند الشیعة، ص۱۶۸-۱۶۹ به نقل از ابن‌حجر، ارشاد الساری، ج۶،  ص۱۰٣.</ref> همچنین ابن‌ابی‌داود سجستانی در کتاب «المصاحف» نقل کرده است: ابوبکر مناجات جبرئیل با پیامبر(ص) را می‌شنید.<ref>کتاب المصاحف، ص۶.</ref>


در مسند احمدبن‌حنبل آمده است: «روزی حذیفه نزد پیامبر(ص) رفت و گفت: من در حال نماز شنیدم که کسی می‌گفت: {{عربی|اللهم لک الحمد کله}} و... پیامبر(ص) فرمودند: آن فرد ملک بود که می‌خواست به شما بیاموزد که چگونه خدا را حمد گویید».<ref>مسند احمدبن‌حنبل، ج۵، ص۳۹۶.</ref>
در مسند احمد بن حنبل آمده است: «روزی حذیفه نزد پیامبر(ص) رفت و گفت: من در حال نماز شنیدم که کسی می‌گفت: {{عربی|اللهم لک الحمد کله...}}، پیامبر(ص) فرمودند: آن فرد مَلِک بود که می‌خواست به شما بیاموزد چگونه خدا را حمد گویید».<ref>مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۳۹۶.</ref>


در کتاب‌های روایی اهل‌تسنن محدّث بودن به افراد دیگری نیز نسبت داده شده است؛<ref>ر.ک: حقیقة مصحف فاطمه عند الشیعة، ص۱۶۸-۱۷۲.</ref> بنابراین اصل وجود افرادی که نبی و رسول‌خدا نبوده اما با ملائکه گفتگو نموده‌اند، هم نزد شیعیان و هم نزد اهل‌تسنن اثبات شده است.<ref>دفع و رفع ص۲۴۹ ـ ۲۵۳.</ref>
در کتاب‌های روایی اهل‌تسنن محدّث بودن به افراد دیگری نیز نسبت داده شده است؛<ref>ر.ک: حقیقة مصحف فاطمه عند الشیعة، ص۱۶۸-۱۷۲.</ref> بنابراین اصل وجود افرادی که نبی و رسول خدا نبوده اما با ملائکه گفتگو نموده‌اند، هم نزد شیعیان و هم نزد اهل‌تسنن اثبات شده است.<ref>دفع و رفع ص۲۴۹ ـ ۲۵۳.</ref>


== بررسی جهت دوم ==
=== بررسی جهت دوم ===
برخی منابع چنین نقل کرده‌اند که جبرئیل هنگام وفات حضرت رسول(ص) خطاب به ایشان گفت: «این آخرین فرود آمدن من به زمین است.»          <ref>کنزالعمال، ج۷، ص۲۶۴؛ ابن‌حجر عسقلانی، فتح‌الباری، ج۲، ص۲۶۷.</ref> بر اساس این روایت برخی معتقدند که جبرئیل پس از رحلت حضرت محمد(ص) هرگز به زمین نازل نشد.<ref>دفع و رفع ص۲۴۹ ـ ۲۵۳.</ref>
برخی منابع چنین نقل کرده‌اند که جبرئیل هنگام وفات رسول اکرم(ص) خطاب به ایشان گفت: «این آخرین فرود آمدن من به زمین است».<ref>کنزالعمال، ج۷، ص۲۶۴؛ ابن‌حجر عسقلانی، فتح‌الباری، ج۲، ص۲۶۷.</ref> بر اساس این روایت برخی معتقدند جبرئیل پس از رحلت حضرت محمد(ص) هرگز به زمین نازل نشد.<ref>دفع و رفع ص۲۴۹ ـ ۲۵۳.</ref>


سیوطی از علمای اهل‌سنت در مورد صحت این روایت می‌گوید: این روایت واقعاً ضعیف است؛ چراکه معلوم نیست که نزول جبرئیل در هنگام وفات پیامبر(ص) آخرین نزول او به زمین باشد، زیرا در روایتی از ‌رسول‌خدا(ص) رسیده است که در هر شب قدر جبرئیل با ملائکه فرود می‌آیند و بر هر قائم و قاعدی که به یاد خداست، سلام می‌کنند.<ref>الدرالمنثور، ج۶، ص۳۷۷.</ref> حتی برخی روایات به نزول جبرئیل پس از رحلت پیامبر(ص) تصریح دارند.<ref>علی‌بن‌ابراهیم حلبی، السیرة الحلبیة، ج۳، ص۴۷۲-۴۷۳.</ref>
سیوطی از علمای اهل سنت در مورد صحت این روایت می‌گوید: «این روایت واقعاً ضعیف است؛ چراکه معلوم نیست نزول جبرئیل هنگام وفات پیامبر(ص) آخرین نزول او به زمین باشد، زیرا در روایتی از ‌رسول خدا(ص) رسیده است که در هر شب قدر جبرئیل با ملائکه فرود می‌آیند و بر هر قائم و قاعدی که به یاد خداست، سلام می‌کنند».<ref>الدرالمنثور، ج۶، ص۳۷۷.</ref> حتی برخی روایات به نزول جبرئیل پس از رحلت پیامبر(ص) تصریح دارند.<ref>علی‌بن‌ابراهیم حلبی، السیرة الحلبیة، ج۳، ص۴۷۲-۴۷۳.</ref>


بنابراین باید گفت مراد از انقطاع وحی پس از ‌رسول‌خدا(ص)، انقطاع وحی قرآنی و وحی‌ای است که با آن کتاب آسمانی نازل می‌شود یا مراد جبرئیل، آن است که این آخرین نزول من به زمین بر توست؛ به عبارت دیگر این سخن جبرئیل به‌منظور خبر دادن از فوت قریب‌الوقوع پیامبر(ص) بوده است.<ref>دفع و رفع ص۲۴۹ ـ ۲۵۳.</ref>
بنابراین باید گفت مراد از انقطاع وحی پس از ‌رسول‌خدا(ص)، انقطاع وحی قرآنی و وحی‌ای است که با آن کتاب آسمانی نازل می‌شود یا مراد جبرئیل، آن است که این آخرین نزول من به زمین بر توست؛ به عبارت دیگر این سخن جبرئیل به منظور خبر دادن از فوت قریب الوقوع پیامبر(ص) بوده است.<ref>دفع و رفع ص۲۴۹ ـ ۲۵۳.</ref>


== بررسی جهت سوم ==
=== بررسی جهت سوم ===
حضرت صادق(ع) فرمودند: «فاطمه دختر رسول‌خدا(ص) «محدّثه» بود، نه پیامبر. فاطمه(س) را از این رو «محدثه» نامیده‌اند که فرشتگان از آسمان بر او نازل می‌شدند و با او سخن می‌گفتند، همان‌گونه که با مریم بنت‌عمران گفتگو داشتند.»<ref>بحارالانوار، ج۴٣ ، ص٧٨.</ref>
امام صادق(ع) فرمودند: «فاطمه دختر رسول‌خدا(ص) «محدّثه» بود، نه پیامبر. فاطمه(س) را از این رو «محدثه» نامیده‌اند که فرشتگان از آسمان بر او نازل می‌شدند و با او سخن می‌گفتند، همان‌گونه که با مریم بنت عمران گفتگو داشتند».<ref>بحارالانوار، ج۴٣ ، ص٧٨.</ref>


در کتاب‌های روایی اهل‌تسنن نیز فاطمه اطهر(س) دارای فضائل متعددی است؛ از‌این‌روی نزول وحی بر ایشان هرگز بعید و دور از ذهن نیست؛ در صحیح‌ بخاری آمده است که ‌رسول‌خدا(ص) در آخرین سخنانشان با حضرت فاطمه(س) فرمودند: «آیا راضی می‌شوی که سیدة نساء أهل الجنة یا نساء المؤمنین باشی.»<ref>صحیح البخاری، ج۴، ص۱۸۳.</ref> در صحیح‌ مسلم نیز روایتی مشابه آن آمده است.<ref>صحیح‌مسلم، ج۷، ص۱۴۳.</ref> مطمئناً گفتگو با جبرئیل بر چنین شخصیتی غریب‌تر از گفتگو جبرئیل با سایر افرادی که در کتب اهل‌تسنن جزء محدّثان به‌شمار رفته‌اند، نیست؛ بنابراین وجهی برای انکار نزول ملک یا جبرئیل بر فاطمه زهرا(س) باقی نمی‌ماند.<ref>اعیان الشیعة، ج۱، ص۹۷.</ref>
در کتاب‌های روایی اهل تسنن نیز فاطمه اطهر(س) دارای فضائل متعددی است؛ از ‌این روی نزول وحی بر ایشان هرگز بعید و دور از ذهن نیست؛ در صحیح‌ بخاری آمده است ‌رسول‌خدا(ص) در آخرین سخنانشان با حضرت فاطمه(س) فرمودند: «آیا راضی می‌شوی که سیدۀ نساء أهل الجنة یا نساء المؤمنین باشی؟»<ref>صحیح البخاری، ج۴، ص۱۸۳.</ref> در صحیح‌ مسلم نیز روایتی مشابه آن آمده است.<ref>صحیح‌مسلم، ج۷، ص۱۴۳.</ref> مسلّم است که گفتگو با جبرئیل بر چنین شخصیتی، غریب‌تر از گفتگوی جبرئیل با سایر افرادی است که در کتب اهل‌تسنن جزء محدّثان به‌شمار رفته‌اند؛ بنابراین وجهی برای انکار نزول ملک یا جبرئیل بر فاطمه زهرا(س) باقی نمی‌ماند.<ref>اعیان الشیعة، ج۱، ص۹۷.</ref>


{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}

نسخهٔ ‏۱۹ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۱:۱۷


سؤال

مگر نه اینکه نزول وحی پس از وفات پیامبر(ص) پایان یافت؟ آیا مصحف فاطمه و نزول جبرئیل بر او خلاف قرآن نیست؟

درگاه‌ها
فاطمیه.png



محدثه بودن حضرت زهرا(س)

حضرت زهرا(س) دارای القاب فراوانی بودند که یکی از آنها "محدثه است به معنای که صدای فرشته را می‌شنود، اما او را نمی‌بیند؛ بلکه تنها صدای ملک را در گوشش احساس می‌نماید.[۱] انکار گفتگوی حضرت زهرا(س) با جبرئیل، انکار یکی از اوصاف آن حضرت است. انکار محدثه بودن حضرت زهرا(س) ممکن است به سه جهت باشد؛ اول آنکه اساساً دریافت وحی به‌واسطۀ فرشته، جز برای انبیای الهی امکان ندارد، دوم آنکه نزول جبرئیل پس از رحلت ‌رسول‌خدا(ص) تحقق نیافته است و سوم آنکه وقوع این امر را در مورد حضرت صدیقۀ کبری(س) منکر ‌شوند.[۲]

بررسی جهت اول

در آیات قرآن محدّث بودن به برخی از افراد، غیر از انبیای الهی نیز نسبت داده شده است، مثلاً خداوند دربارۀ حضرت مریم(س) می‌فرماید: ﴿فَأَرْسَلْنا إِلَیها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیا[۳] و نیز می‌فرماید: ﴿إِذْ قالَتِ الْمَلائِکةُ یا مَرْیمُ إِنَّ اللَّهَ یبَشِّرُک بِکلِمَة[۴] و همچنین ﴿وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِکةُ یا مَرْیمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاک.[۵]

در منابع روایی شیعه روایاتی آمده است که بر اساس آن «محدّث» بودن تنها اختصاص به حضرت زهرا(س) ندارد؛ بلکه تمامی ائمه(ع) محدّث بوده‌اند؛ مرحوم کلینی در کتاب کافی بابی را به عنوان «ان الائمه محدثون فهمون» گشوده و به بیان روایاتی در این زمینه پرداخته است.[۶]

روایات اهل‌تسنن نیز محدّث بودن افرادی غیر از انبیای الهی را انکار نمی‌کند، به عنوان مثال در کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم از ‌رسول‌خدا(ص) نقل شده است: «مردانی در امت بنی‌اسرائیل بودند که خداوند یا ملائکه با آنان گفتگو می‌کردند که انبیاء نبودند و اگر چنین فردی در امت من وجود داشت، او عمربن‌خطاب بود».[۷] ابن‌حجر می‌گوید: این سخن بیانگر تأکید است، نه تردید در محدّث بودن عمر!!![۸] همچنین ابن‌ابی‌داود سجستانی در کتاب «المصاحف» نقل کرده است: ابوبکر مناجات جبرئیل با پیامبر(ص) را می‌شنید.[۹]

در مسند احمد بن حنبل آمده است: «روزی حذیفه نزد پیامبر(ص) رفت و گفت: من در حال نماز شنیدم که کسی می‌گفت: «اللهم لک الحمد کله...»، پیامبر(ص) فرمودند: آن فرد مَلِک بود که می‌خواست به شما بیاموزد چگونه خدا را حمد گویید».[۱۰]

در کتاب‌های روایی اهل‌تسنن محدّث بودن به افراد دیگری نیز نسبت داده شده است؛[۱۱] بنابراین اصل وجود افرادی که نبی و رسول خدا نبوده اما با ملائکه گفتگو نموده‌اند، هم نزد شیعیان و هم نزد اهل‌تسنن اثبات شده است.[۱۲]

بررسی جهت دوم

برخی منابع چنین نقل کرده‌اند که جبرئیل هنگام وفات رسول اکرم(ص) خطاب به ایشان گفت: «این آخرین فرود آمدن من به زمین است».[۱۳] بر اساس این روایت برخی معتقدند جبرئیل پس از رحلت حضرت محمد(ص) هرگز به زمین نازل نشد.[۱۴]

سیوطی از علمای اهل سنت در مورد صحت این روایت می‌گوید: «این روایت واقعاً ضعیف است؛ چراکه معلوم نیست نزول جبرئیل هنگام وفات پیامبر(ص) آخرین نزول او به زمین باشد، زیرا در روایتی از ‌رسول خدا(ص) رسیده است که در هر شب قدر جبرئیل با ملائکه فرود می‌آیند و بر هر قائم و قاعدی که به یاد خداست، سلام می‌کنند».[۱۵] حتی برخی روایات به نزول جبرئیل پس از رحلت پیامبر(ص) تصریح دارند.[۱۶]

بنابراین باید گفت مراد از انقطاع وحی پس از ‌رسول‌خدا(ص)، انقطاع وحی قرآنی و وحی‌ای است که با آن کتاب آسمانی نازل می‌شود یا مراد جبرئیل، آن است که این آخرین نزول من به زمین بر توست؛ به عبارت دیگر این سخن جبرئیل به منظور خبر دادن از فوت قریب الوقوع پیامبر(ص) بوده است.[۱۷]

بررسی جهت سوم

امام صادق(ع) فرمودند: «فاطمه دختر رسول‌خدا(ص) «محدّثه» بود، نه پیامبر. فاطمه(س) را از این رو «محدثه» نامیده‌اند که فرشتگان از آسمان بر او نازل می‌شدند و با او سخن می‌گفتند، همان‌گونه که با مریم بنت عمران گفتگو داشتند».[۱۸]

در کتاب‌های روایی اهل تسنن نیز فاطمه اطهر(س) دارای فضائل متعددی است؛ از ‌این روی نزول وحی بر ایشان هرگز بعید و دور از ذهن نیست؛ در صحیح‌ بخاری آمده است ‌رسول‌خدا(ص) در آخرین سخنانشان با حضرت فاطمه(س) فرمودند: «آیا راضی می‌شوی که سیدۀ نساء أهل الجنة یا نساء المؤمنین باشی؟»[۱۹] در صحیح‌ مسلم نیز روایتی مشابه آن آمده است.[۲۰] مسلّم است که گفتگو با جبرئیل بر چنین شخصیتی، غریب‌تر از گفتگوی جبرئیل با سایر افرادی است که در کتب اهل‌تسنن جزء محدّثان به‌شمار رفته‌اند؛ بنابراین وجهی برای انکار نزول ملک یا جبرئیل بر فاطمه زهرا(س) باقی نمی‌ماند.[۲۱]


منابع

  1. بصائر الدرجات الکبری، ص۳۷۱ ـ ۳۶۸؛ همان، ج۱ ، ص۱٧۶،  ۱٧٧،  ۲۴٣؛ بحارالانوار، ج۱۱، ص۴۱؛ ج۲۶، ص٧۴ ـ٨۲ .
  2. دفع و رفع ص۲۴۹ ـ ۲۵۳.
  3. مریم، آیه ۱۷ «پس ما روح خود را نزد او فرستادیم که به صورت انسانی بر او مجسم گشت».
  4. آل‌عمران، آیه ۴۵ «زمانی که فرشتگان گفتند: ‌ای مریم خدای تعالی به کلمه‏ای بشارتت می‏دهد».
  5. آل‌عمران، آیة ۴۲ «و به یاد آر زمانی را که ملائکه گفتند:‌ای مریم: بدان که خدا تو را برگزید».
  6. الکافی، ج۱، ص۲۷۰-۲۷۱.
  7. محمدبن‌اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج۴، ص۱۴۹؛ همان، ج۴، ص۱٧٩؛ مسلم‌بن‌حجاج نیشابوری، صحیح‌مسلم، ج۷، ص۱۱۶.
  8. حقیقة مصحف فاطمه عند الشیعة، ص۱۶۸-۱۶۹ به نقل از ابن‌حجر، ارشاد الساری، ج۶،  ص۱۰٣.
  9. کتاب المصاحف، ص۶.
  10. مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۳۹۶.
  11. ر.ک: حقیقة مصحف فاطمه عند الشیعة، ص۱۶۸-۱۷۲.
  12. دفع و رفع ص۲۴۹ ـ ۲۵۳.
  13. کنزالعمال، ج۷، ص۲۶۴؛ ابن‌حجر عسقلانی، فتح‌الباری، ج۲، ص۲۶۷.
  14. دفع و رفع ص۲۴۹ ـ ۲۵۳.
  15. الدرالمنثور، ج۶، ص۳۷۷.
  16. علی‌بن‌ابراهیم حلبی، السیرة الحلبیة، ج۳، ص۴۷۲-۴۷۳.
  17. دفع و رفع ص۲۴۹ ـ ۲۵۳.
  18. بحارالانوار، ج۴٣ ، ص٧٨.
  19. صحیح البخاری، ج۴، ص۱۸۳.
  20. صحیح‌مسلم، ج۷، ص۱۴۳.
  21. اعیان الشیعة، ج۱، ص۹۷.