نسبت تشیع و تصوف: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour }}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}


خط ۷: خط ۶:


{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
تشیع و تصوف نسبت به بعضی آموزه‌های یکدیگر نزدیکی دارند و در بعضی عقاید، تشیع در رد آن برخاسته است. تشیع جنبه‌های عرفانی و معنوی تصوف را تأیید می‌کند اما برخی عقاید صوفیانه و بعضی اعمال و اعتقادات آن را مانند جدایی از دنیا، اباحه‌گری، وحدت وجود، حلول، اتحاد، قائل شدن به جبر، و مدارا با پیروان تمامی ادیان و خانقاه‌نشینی مورد نقد و مذمت قرار می‌دهد. برخی عالمان شیعه، حقیقت تصوف را سلوک باطنی می‌دانند و آن را موافق و عصاره و دین دانسته‌اند و آنان که ملتزم به ظاهر و باطن شرع هستند را تأیید می‌کنند.
تشیع و تصوف نسبت به بعضی آموزه‌های یکدیگر نزدیکی دارند و در بعضی عقاید، تشیع در رد آن برخاسته است. تشیع جنبه‌های عرفانی و معنوی تصوف را تأیید می‌کند اما برخی عقاید صوفیانه و بعضی اعمال و اعتقادات آن را مانند جدایی از دنیا، اباحه‌گری، وحدت وجود، حلول، اتحاد، قائل شدن به جبر، و مدارا با پیروان تمامی ادیان و خانقاه‌نشینی مورد نقد و مذمت قرار می‌دهد. برخی عالمان شیعه، حقیقت تصوف را سلوک باطنی می‌دانند و آن را موافق و عصاره و دین دانسته‌اند و آنان که ملتزم به ظاهر و باطن شرع هستند را تأیید می‌کنند.


== نقد تشیع به تصوف ==
== نقد تشیع به تصوف ==
غالب صوفیان سلسلۀ خود را به یکی از امامان شیعه(ع) می‌رسانند، اما کتابهای حدیث شیعه از طعن و رد ائمه نسبت به آنان خالی نیست. از جمله رد [[امام علی(ع)]] بر حسن بصری ــ که صوفیه معمولاً از طریق او سلسلۀ خود را بـه امـام اول شیعیـان می‌رسـانند ــ معـروف است که شیطان را برادر او خواند و او را سامری این امت نامید. همچنین، با آنکه صوفیه [[امام صادق(ع)]] را از خود شمرده‌اند. اما از او نقل شده است که صوفیان را دشمنان اهل بیت خواند و از آنان بیزاری جست. البته صوفیان برخی از این روایات را ضعیف و از اخبار موضوعه دانسته‌اند.
غالب صوفیان سلسلۀ خود را به یکی از امامان شیعه(ع) می‌رسانند، اما کتاب‌های حدیث شیعه از طعن و رد ائمه نسبت به آنان خالی نیست. از جمله رد [[امام علی(ع)]] بر حسن بصری که معـروف است که شیطان را برادر او خواند و او را سامری این امت نامید. همچنین، با آنکه صوفیه [[امام صادق(ع)]] را از خود شمرده‌اند، اما از او نقل شده است که صوفیان را دشمنان اهل بیت خواند و از آنان بیزاری جست. البته صوفیان این روایات را ضعیف دانسته‌اند.


از قدمای علمای شیعه، ابن بابویه در کتاب اعتقادات برخی از صوفیان را اصحاب اباحه، قائل به حلول و از جملۀ غلات دانسته است. شیخ مفید (۴۱۳ ق) حلاجیه را از جملۀ ملاحده و زنادیق به شمار آورده است. شیخ طوسی (۴۶۰ ق) نیز در کتاب الغیبة حلاج را در شمار مدعیان دروغین نیابت امام زمان (عج) دانسته است. طبرسی (سده ۶ ق) در الاحتجاج و نصیرالدین طوسی (د ۶۷۲ ق) در قواعد العقائد عقاید برخی صوفیان را دربارۀ اتحاد، حلول، اسقاط تکلیف، سماع و رقص مردود شمرده‌اند.
از قدمای علمای شیعه، ابن بابویه در کتاب اعتقادات برخی از صوفیان را اصحاب اباحه، قائل به حلول و از جملۀ غلات دانسته است. شیخ مفید (۴۱۳ ق) حلاجیه را از جملۀ ملاحده و زنادیق به شمار آورده است. شیخ طوسی (۴۶۰ ق) نیز حلاج را در شمار مدعیان دروغین نیابت امام زمان (عج) دانسته است. طبرسی (سده ۶ ق) در الاحتجاج و نصیرالدین طوسی (د ۶۷۲ ق) در قواعد العقائد عقاید برخی صوفیان را دربارۀ اتحاد، حلول، اسقاط تکلیف، سماع و رقص مردود شمرده‌اند.<ref>دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۵، ص۵۹۵۷</ref>


متأخران شیعه، در دوران صفویه و پس از آن در زمان قاجار، حملات تندی به صوفیان داشته‌اند. فیض کاشانی در آثارش از صوفیان خرقه‌پوشی که اذکاری از خود می‌بافند، شطح و طامات می‌گویند، از علم و معرفت بی‌خبرند و تفقه در دین را لازم نمی‌دانند و اعمالی خارج از سنت وضع می‌کنند، انتقاد می‌کند. هرچند او خود از تصوف تأثیر گرفته است.<ref>دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۵، ص۵۹۵۷</ref> برخی عالمان شیعه، اباحى‌گرى و دين‌گريزى، را از اخلاق معمولى اهل خانقاه می‌دانند.<ref>بحران اباحه‌گرى در تصوف، متولی امامی سید محمد حسین، پگاه حوزه، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، </ref>
متأخران شیعه، در دوران [[صفویه]] و پس از آن در زمان [[قاجار]]، حملات تندی به صوفیان داشته‌اند. فیض کاشانی در آثارش از صوفیان خرقه‌پوشی که اذکاری از خود می‌بافند، شطح و طامات می‌گویند، از علم و معرفت بی‌خبرند و تفقه در دین را لازم نمی‌دانند و اعمالی خارج از سنت وضع می‌کنند، انتقاد می‌کند. هرچند او خود از تصوف تأثیر گرفته است.<ref>دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۵، ص۵۹۵۷</ref> برخی عالمان شیعه، اباحى‌گرى و دين‌گريزى، را از اخلاق معمولى اهل خانقاه می‌دانند.<ref>بحران اباحه‌گرى در تصوف، متولی امامی سید محمد حسین، پگاه حوزه، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، </ref>


'''نقد شهید مطهری'''
'''نقد شهید مطهری'''


شهید مطهری در کنار تأیید عرفا و برخی وجوه تصوف، به نقد برخی عقاید آن می‌پردازد:  
[[شهید مطهری]] در کنار تأیید عرفا و برخی وجوه تصوف، به نقد برخی عقاید آن می‌پردازد:  


{{نقل قول|گاهی در مکتب تصوف در همین جهاد با نفس، تن به دنائت و پستی می‌دهند برای اینکه نفس را رام و ذلیل کرده، از فرمان دادن باز دارند. مثلًا شخصی در جایی می‌تواند از حیثیت خودش دفاع کند، ولی دفاع نمی‌کند. چیزی که ما اسمش را «عزت مؤمن» می‌گذاریم، در بعضی از مکتب‌های تصوف معنی ندارد.
{{نقل قول|گاهی در مکتب تصوف در همین جهاد با نفس، تن به دنائت و پستی می‌دهند برای اینکه نفس را رام و ذلیل کرده، از فرمان دادن باز دارند. مثلًا شخصی در جایی می‌تواند از حیثیت خودش دفاع کند، ولی دفاع نمی‌کند. چیزی که ما اسمش را «عزت مؤمن» می‌گذاریم، در بعضی از مکتب‌های تصوف معنی ندارد.
<ref>مجموعه آثار، مطهری، مرتضی، ج۲۳، ص۲۳۷</ref>}}
<ref>مجموعه آثار، مطهری، مرتضی، ج۲۳، ص۲۳۷</ref>}}


یا در رد افکار ملامتیه اعتقاد دارد که برای اسلام میگوید عِرض مؤمن اهمیت دارد. مؤمن حق ندارد کاری کند که شرف و احترام و عرض خود را در میان مردم بریزد. اسلام مخالف ریاکاری است اما تظاهر به بدی را هم نکوهش می‌کند و آن را دروغ عملی می‌داند. شهید مطهری مراحل جهاد با نفس و خودخواهی در تصوف را آنجا که به مرحله افراط برسد نمی‌پذیرد و معتقد است اسلام آن را تأیید نمی‌کند.<ref>مجموعه آثار، مطهری، مرتضی، ج۲۳، ص۲۳۵</ref>
یا در رد افکار [[ملامتیه]] اعتقاد دارد که اسلام می‌گوید عِرض مؤمن اهمیت دارد. مؤمن حق ندارد کاری کند که شرف و احترام خود را در میان مردم بریزد. اسلام مخالف ریاکاری است اما تظاهر به بدی را هم نکوهش می‌کند و آن را دروغ عملی می‌داند. شهید مطهری مراحل جهاد با نفس و خودخواهی در تصوف را آنجا که به مرحله افراط برسد نمی‌پذیرد و معتقد است اسلام آن را تأیید نمی‌کند.<ref>مجموعه آثار، مطهری، مرتضی، ج۲۳، ص۲۳۵</ref>


== نزدیکی تشیع و تصوف ==
== نزدیکی تشیع و تصوف ==
از سدۀ ۷ ق برخی از عالمان شیعۀ امامیه با تلفیق اندیشه‌های صوفیانه و الاهیات و فلسفۀ شیعی، در پی‌ریزی عرفان شیعی کوشیدند. اولین کوشش برای پایه‌گذاری عرفان شیعی در میان علمای امامیه از سوی ابن میثم بحرانی (د ۶۸۹ق) صورت گرفت. گفته‌اند که شرح نهج‌البلاغۀ او مشتمل بر حکمت عملی، کلام و تصوف است. شهید اول (د ۷۸۶ق) در کتاب الدروس الشرعیة در بحث وقف، صوفیانِ مشغول عبادت و مقید به شریعت را تأیید کرده است. از برجسته‌ترین نمایندگان شیعۀ امامیه در پیوند تصوف و تشیع، سیدحیدر آملی (د ۷۸۲ ق) است که در جامع الاسرار خود به وحدت تصوف و تشیع قائل شده است. وی با تأکید بر آنکه صوفیان حقیقی پیروان امامت بوده‌اند، نقش مهمی در آشتی دادن تفکرات شیعی با آراء صوفیانه داشت.
از سدۀ هفتم قمری برخی از عالمان شیعه با تلفیق اندیشه‌های صوفیانه و الاهیات و فلسفۀ شیعی، در پی‌ریزی عرفان شیعی کوشیدند. اولین کوشش برای پایه‌گذاری عرفان شیعی در میان علمای امامیه از سوی ابن میثم بحرانی (د ۶۸۹ق) صورت گرفت. گفته‌اند که شرح نهج‌البلاغۀ او مشتمل بر حکمت عملی، کلام و تصوف است. شهید اول، صوفیانِ مشغول عبادت و مقید به شریعت را تأیید کرده است. از برجسته‌ترین نمایندگان شیعۀ امامیه در پیوند تصوف و تشیع، [[سید حیدر آملی]] (د ۷۸۲ ق) است که در [[جامع الاسرار و منبع الانوار|جامع الاسرار]] خود به وحدت تصوف و تشیع قائل شده است. وی با تأکید بر آنکه صوفیان حقیقی پیروان امامت بوده‌اند، نقش مهمی در آشتی دادن تفکرات شیعی با آراء صوفیانه داشت.


علامه مجلسی با اصل تصوف مخالف نبود و میان کسانی چون ابن طاووس حلی، ابن فهد حلی، شهید ثانی و شیخ صفی‌الدین اردبیلی که به تصوف شهرت داشتند، و صوفیانی که به زعم او در دین بدعت آوردند و با امامان(ع) به معارضه پرداختند، تفاوت قائل بود و گروه اول را بر طریق حق می‌دانست
علامه مجلسی با اصل تصوف مخالف نبود و میان کسانی چون [[ابن طاووس]]، [[ابن فهد حلی]]، [[شهید ثانی]] و [[شیخ صفی‌الدین اردبیلی]] که به تصوف شهرت داشتند، و صوفیانی که به زعم او در دین بدعت آوردند و با امامان(ع) به معارضه پرداختند، تفاوت قائل بود و گروه اول را بر طریق حق می‌دانست. عالمانی از جمله شیخ بهایی، به رغم انتقاد از برخی جنبه‌های تصوف، به دیدگاه‌های صوفیان بسیار نزدیک شدند. قاضی نورالله شوشتری نیز کوشید تا میان عارفان و فلاسفه توافق به وجود آورد. از جملۀ عالمان شیعی که بر مشایخ تصوف عصر خود انتقاد داشتند، اما با عنصر اصلی تصوف موافق، و حتى خود از گروندگان به عرفان بودند، می‌توان به ملاصدرا و شاگردان و دامادان او، عبدالرزاق لاهیجی و فیض کاشانی اشاره کرد.
 
عالمانی از جمله شیخ بهایی (د ۱۰۳۰ق)، به رغم انتقاد از برخی جنبه‌های تصوف، به دیدگاه‌های صوفیان بسیار نزدیک شدند. قاضی نورالله شوشتری نیز کوشید تا میان عارفان و فلاسفه توافق به وجود آورد. از جملۀ عالمان شیعی که بر مشایخ تصوف عصر خود انتقاد داشتند، اما با عنصر اصلی تصوف موافق، و حتى خود از گروندگان به عرفان بودند، می‌توان به صدرالدین شیرازی، مشهور به ملاصدرا (د۱۰۵۰ ق) و شاگردان و دامادان او، عبدالرزاق لاهیجی (د ۱۰۷۲ق) و فیض کاشانی (د ۱۰۹۱ق) اشاره کرد.  


برخی علمای شیعه میان صوفیان ملتزم به ظاهر و باطن شرع، و آنان که آداب و تعالیم غیرشرعی دارند، فرق می‌نهند. اینان با آداب خانقاه‌نشینی و سلسله‌های صوفیانه میانه ندارند و از به کار بردن کلمۀ تصوف می‌پرهیزند و از آراء متقدمان صوفیه به عرفان تعبیر می‌کنند.<ref>دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۵، ص۵۹۵۷</ref>
برخی علمای شیعه میان صوفیان ملتزم به ظاهر و باطن شرع، و آنان که آداب و تعالیم غیرشرعی دارند، فرق می‌نهند. اینان با آداب خانقاه‌نشینی و سلسله‌های صوفیانه میانه ندارند و از به کار بردن کلمۀ تصوف می‌پرهیزند و از آراء متقدمان صوفیه به عرفان تعبیر می‌کنند.<ref>دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۵، ص۵۹۵۷</ref>


احترامی که تشیع و تصوف به تساوی برای امام علی (ع) قائلند، نشان می‏‌دهد که چگونه تشیع و تصوف، در نهایت به یکدیگر می‏‌پیوندند. تصوف دارای شریعت خاص خود نیست، بلکه صرفا طریقت است اما تشیع هم شریعت و هم طریقت دارد. تشیع در جنبه طریقتی خود در بسیاری موارد مانند تصوف است همچنین در جنبه‏‌های شریعتی و کلامی شیعه، پاره‏ای عناصر عرفانی به چشم می‏‌خورد که آن را به تصوف نزدیک می‏‌کند.<ref>نسبت تشیع و تصوف، سید حسین نصر، سید هادی رضوی، محمد سوری،                                    بازتاب اندیشه 1386 شماره 85</ref>
احترامی که تشیع و تصوف به تساوی برای امام علی (ع) قائلند، نشان می‏‌دهد که چگونه تشیع و تصوف، در نهایت به یکدیگر می‏‌پیوندند. تصوف دارای شریعت خاص خود نیست، بلکه صرفا طریقت است اما تشیع هم شریعت و هم طریقت دارد. تشیع در جنبه طریقتی خود در بسیاری موارد مانند تصوف است همچنین در جنبه‏‌های شریعتی و کلامی شیعه، پاره‏‌ای عناصر عرفانی به چشم می‏‌خورد که آن را به تصوف نزدیک می‏‌کند.<ref>نسبت تشیع و تصوف، سید حسین نصر، سید هادی رضوی، محمد سوری،                                    بازتاب اندیشه 1386 شماره 85</ref>


گرایش به ولی، قرار دادن شیخ به تبعیت از امامت، گرایش به پیشه وری، گرایش به اعداد و حروف و تطبیق آن با افکار مهدی باورانه، از اثرپذیری تصوف از شیعه است.<ref>بررسي وجوه اشتراک و افتراق ميان تصوف و تشيع، احمدپور محمدامين, ضروني قدرت اله، عرفانيات در ادب فارسي (ادب و عرفان (ادبستان)،                                                  زمستان ۱۳۹۱، دوره ۴، شماره ۱۳</ref>
گرایش به ولی، قرار دادن شیخ به تبعیت از امامت، گرایش به پیشه‌وری، گرایش به اعداد و حروف و تطبیق آن با افکار مهدی باورانه، از اثرپذیری تصوف از شیعه است.<ref>بررسي وجوه اشتراک و افتراق ميان تصوف و تشيع، احمدپور محمدامين, ضروني قدرت اله، عرفانيات در ادب فارسي (ادب و عرفان (ادبستان)،                                                  زمستان ۱۳۹۱، دوره ۴، شماره ۱۳</ref>


{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}

نسخهٔ ‏۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۳۹


سؤال

نسبت تشیع با تصوف چیست؟


تشیع و تصوف نسبت به بعضی آموزه‌های یکدیگر نزدیکی دارند و در بعضی عقاید، تشیع در رد آن برخاسته است. تشیع جنبه‌های عرفانی و معنوی تصوف را تأیید می‌کند اما برخی عقاید صوفیانه و بعضی اعمال و اعتقادات آن را مانند جدایی از دنیا، اباحه‌گری، وحدت وجود، حلول، اتحاد، قائل شدن به جبر، و مدارا با پیروان تمامی ادیان و خانقاه‌نشینی مورد نقد و مذمت قرار می‌دهد. برخی عالمان شیعه، حقیقت تصوف را سلوک باطنی می‌دانند و آن را موافق و عصاره و دین دانسته‌اند و آنان که ملتزم به ظاهر و باطن شرع هستند را تأیید می‌کنند.

نقد تشیع به تصوف

غالب صوفیان سلسلۀ خود را به یکی از امامان شیعه(ع) می‌رسانند، اما کتاب‌های حدیث شیعه از طعن و رد ائمه نسبت به آنان خالی نیست. از جمله رد امام علی(ع) بر حسن بصری که معـروف است که شیطان را برادر او خواند و او را سامری این امت نامید. همچنین، با آنکه صوفیه امام صادق(ع) را از خود شمرده‌اند، اما از او نقل شده است که صوفیان را دشمنان اهل بیت خواند و از آنان بیزاری جست. البته صوفیان این روایات را ضعیف دانسته‌اند.

از قدمای علمای شیعه، ابن بابویه در کتاب اعتقادات برخی از صوفیان را اصحاب اباحه، قائل به حلول و از جملۀ غلات دانسته است. شیخ مفید (۴۱۳ ق) حلاجیه را از جملۀ ملاحده و زنادیق به شمار آورده است. شیخ طوسی (۴۶۰ ق) نیز حلاج را در شمار مدعیان دروغین نیابت امام زمان (عج) دانسته است. طبرسی (سده ۶ ق) در الاحتجاج و نصیرالدین طوسی (د ۶۷۲ ق) در قواعد العقائد عقاید برخی صوفیان را دربارۀ اتحاد، حلول، اسقاط تکلیف، سماع و رقص مردود شمرده‌اند.[۱]

متأخران شیعه، در دوران صفویه و پس از آن در زمان قاجار، حملات تندی به صوفیان داشته‌اند. فیض کاشانی در آثارش از صوفیان خرقه‌پوشی که اذکاری از خود می‌بافند، شطح و طامات می‌گویند، از علم و معرفت بی‌خبرند و تفقه در دین را لازم نمی‌دانند و اعمالی خارج از سنت وضع می‌کنند، انتقاد می‌کند. هرچند او خود از تصوف تأثیر گرفته است.[۲] برخی عالمان شیعه، اباحى‌گرى و دين‌گريزى، را از اخلاق معمولى اهل خانقاه می‌دانند.[۳]

نقد شهید مطهری

شهید مطهری در کنار تأیید عرفا و برخی وجوه تصوف، به نقد برخی عقاید آن می‌پردازد:

یا در رد افکار ملامتیه اعتقاد دارد که اسلام می‌گوید عِرض مؤمن اهمیت دارد. مؤمن حق ندارد کاری کند که شرف و احترام خود را در میان مردم بریزد. اسلام مخالف ریاکاری است اما تظاهر به بدی را هم نکوهش می‌کند و آن را دروغ عملی می‌داند. شهید مطهری مراحل جهاد با نفس و خودخواهی در تصوف را آنجا که به مرحله افراط برسد نمی‌پذیرد و معتقد است اسلام آن را تأیید نمی‌کند.[۵]

نزدیکی تشیع و تصوف

از سدۀ هفتم قمری برخی از عالمان شیعه با تلفیق اندیشه‌های صوفیانه و الاهیات و فلسفۀ شیعی، در پی‌ریزی عرفان شیعی کوشیدند. اولین کوشش برای پایه‌گذاری عرفان شیعی در میان علمای امامیه از سوی ابن میثم بحرانی (د ۶۸۹ق) صورت گرفت. گفته‌اند که شرح نهج‌البلاغۀ او مشتمل بر حکمت عملی، کلام و تصوف است. شهید اول، صوفیانِ مشغول عبادت و مقید به شریعت را تأیید کرده است. از برجسته‌ترین نمایندگان شیعۀ امامیه در پیوند تصوف و تشیع، سید حیدر آملی (د ۷۸۲ ق) است که در جامع الاسرار خود به وحدت تصوف و تشیع قائل شده است. وی با تأکید بر آنکه صوفیان حقیقی پیروان امامت بوده‌اند، نقش مهمی در آشتی دادن تفکرات شیعی با آراء صوفیانه داشت.

علامه مجلسی با اصل تصوف مخالف نبود و میان کسانی چون ابن طاووس، ابن فهد حلی، شهید ثانی و شیخ صفی‌الدین اردبیلی که به تصوف شهرت داشتند، و صوفیانی که به زعم او در دین بدعت آوردند و با امامان(ع) به معارضه پرداختند، تفاوت قائل بود و گروه اول را بر طریق حق می‌دانست. عالمانی از جمله شیخ بهایی، به رغم انتقاد از برخی جنبه‌های تصوف، به دیدگاه‌های صوفیان بسیار نزدیک شدند. قاضی نورالله شوشتری نیز کوشید تا میان عارفان و فلاسفه توافق به وجود آورد. از جملۀ عالمان شیعی که بر مشایخ تصوف عصر خود انتقاد داشتند، اما با عنصر اصلی تصوف موافق، و حتى خود از گروندگان به عرفان بودند، می‌توان به ملاصدرا و شاگردان و دامادان او، عبدالرزاق لاهیجی و فیض کاشانی اشاره کرد.

برخی علمای شیعه میان صوفیان ملتزم به ظاهر و باطن شرع، و آنان که آداب و تعالیم غیرشرعی دارند، فرق می‌نهند. اینان با آداب خانقاه‌نشینی و سلسله‌های صوفیانه میانه ندارند و از به کار بردن کلمۀ تصوف می‌پرهیزند و از آراء متقدمان صوفیه به عرفان تعبیر می‌کنند.[۶]

احترامی که تشیع و تصوف به تساوی برای امام علی (ع) قائلند، نشان می‏‌دهد که چگونه تشیع و تصوف، در نهایت به یکدیگر می‏‌پیوندند. تصوف دارای شریعت خاص خود نیست، بلکه صرفا طریقت است اما تشیع هم شریعت و هم طریقت دارد. تشیع در جنبه طریقتی خود در بسیاری موارد مانند تصوف است همچنین در جنبه‏‌های شریعتی و کلامی شیعه، پاره‏‌ای عناصر عرفانی به چشم می‏‌خورد که آن را به تصوف نزدیک می‏‌کند.[۷]

گرایش به ولی، قرار دادن شیخ به تبعیت از امامت، گرایش به پیشه‌وری، گرایش به اعداد و حروف و تطبیق آن با افکار مهدی باورانه، از اثرپذیری تصوف از شیعه است.[۸]


مطالعه بیشتر

جامع الاسرار و منبع الانوار اثر سید حیدر آملی
  • جامع الاسرار و منبع الانوار، سید حیدر آملی، ترجمه محمد رضا جوزی، نشر هرمس.
  • تاریخ تصوف و عرفان، علی اصغر حلبی، انتشارات زوار.
  • شناخت عرفان و عارفان ایرانی، علی اصغر حلبی، انتشارات زوار.
  • کتاب تشیع و تصوف، کامل المصطفی الشیبی، ترجمه علیرضا ذکاوتی، انتشارات امیرکبیر.


منابع

  1. دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۵، ص۵۹۵۷
  2. دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۵، ص۵۹۵۷
  3. بحران اباحه‌گرى در تصوف، متولی امامی سید محمد حسین، پگاه حوزه، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم،
  4. مجموعه آثار، مطهری، مرتضی، ج۲۳، ص۲۳۷
  5. مجموعه آثار، مطهری، مرتضی، ج۲۳، ص۲۳۵
  6. دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۵، ص۵۹۵۷
  7. نسبت تشیع و تصوف، سید حسین نصر، سید هادی رضوی، محمد سوری، بازتاب اندیشه 1386 شماره 85
  8. بررسي وجوه اشتراک و افتراق ميان تصوف و تشيع، احمدپور محمدامين, ضروني قدرت اله، عرفانيات در ادب فارسي (ادب و عرفان (ادبستان)، زمستان ۱۳۹۱، دوره ۴، شماره ۱۳