شکور بودن حضرت نوح: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:
چرا صفت شکور در قرآن کریم فقط برای حضرت نوح آمده است؟ آیا ویژگی خاصی وجود داشته است؟
چرا صفت شکور در قرآن کریم فقط برای حضرت نوح آمده است؟ آیا ویژگی خاصی وجود داشته است؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}[[حضرت نوح]] به سبب ویژگی‌هایی که داشت در قرآن به صفت شکور نامیده شد. و اینگونه نیست که انبیای دیگر، غیر از حضرت نوح، شاکر و سپاسگذار نبوده‌اند؛ بلکه همه انبیای الهی، نسبت به دیگر مردم، بیشتر سپاسگزار بوده و شاکرترین بندگان خدا بوده‌اند. امّا نسبت به بعضی خصوصیات از جمله اينكه هر زمان كه لباس می‌‏پوشيد، يا آب می‌نوشيد، يا غذايى می‌خورد و يا نعمت ديگرى به او می‌‏رسيد فورا به ياد خدا می‌افتاد و شكرگزارى می‌كرد. از این جهت حضرت نوح به عبد شکور یاد شده است.
{{پاسخ}}[[حضرت نوح(ع)]] به سبب ویژگی‌هایی که داشت در قرآن به صفت شکور نامیده شد. اینگونه نیست که انبیای دیگر، غیر از حضرت نوح، شاکر و سپاسگذار نبوده‌اند؛ بلکه همه انبیای الهی، نسبت به دیگر مردم، بیشتر سپاسگزار بوده و شاکرترین بندگان خدا بوده‌اند. اما نسبت به بعضی خصوصیات نوح(ع) از جمله اينكه هر زمان كه لباس می‌‏پوشيد، يا آب می‌نوشيد، يا غذايى می‌خورد و يا نعمت ديگرى به او می‌‏رسيد فورا به ياد خدا می‌افتاد و شكرگزارى می‌كرد؛ از این جهت حضرت نوح به عبد شکور یاد شده است.


==متن آیه==
==متن آیه==

نسخهٔ ‏۱۸ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۵۸


سؤال

چرا صفت شکور در قرآن کریم فقط برای حضرت نوح آمده است؟ آیا ویژگی خاصی وجود داشته است؟

حضرت نوح(ع) به سبب ویژگی‌هایی که داشت در قرآن به صفت شکور نامیده شد. اینگونه نیست که انبیای دیگر، غیر از حضرت نوح، شاکر و سپاسگذار نبوده‌اند؛ بلکه همه انبیای الهی، نسبت به دیگر مردم، بیشتر سپاسگزار بوده و شاکرترین بندگان خدا بوده‌اند. اما نسبت به بعضی خصوصیات نوح(ع) از جمله اينكه هر زمان كه لباس می‌‏پوشيد، يا آب می‌نوشيد، يا غذايى می‌خورد و يا نعمت ديگرى به او می‌‏رسيد فورا به ياد خدا می‌افتاد و شكرگزارى می‌كرد؛ از این جهت حضرت نوح به عبد شکور یاد شده است.

متن آیه

شکور بودن حضرت نوح

پروردگار متعال خود را به صفت شکور موصوف داشته[۱] و بندگان شایسته و سپاسگزار خویش را بدین صفت می‌ستاید؛ همه انبیای الهی بندگان شکرگزارند چنانکه درباره حضرت ابراهیم نیز خداوند فرموده است: ﴿شَاكِرً‌ا لِّأَنْعُمِهِ ۚ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَىٰ صِرَ‌اطٍ مُّسْتَقِيمٍ؛ [و] نعمتهاى او را شكرگزار بود. [خدا] او را برگزيد و به راهى راست هدايتش كرد.(نحل:۱۲۱)

بنابراین، همه انبیا شکرگزار خداوند بودند، ولی در آیه ۳ سوره نساء ظهور بیشتر در حضرت نوح دارد. چنانکه حضرت نوح را بدین صفت ستوده و او را عبد شکور نامیده است. خداوند در برابر سپاس حضرت نوح، بهترین پاداش را داد که همان نام نیکو است. بنده شکور از بهترین نام‌های نیک است که خداوند به سپاس آن همه زحمت‌ها (کشتی ساختن، جمع‌آوری نوعی از موجودات در کشتی و…) به او داده است.[۲]

بیان روایات درباره صفت شکور حضرت نوح

در برخی از روایات علت شکور بودن حضرت نوح چنین بیان شده است:

۱. سیوطی در درّالمنثور از ابن مردویه از ابی فاطیمه روایت کرده است که رسول خدا(ص) فرمود: «نوح(ع) هیچ چیزی کوچک یا بزرگ را برنمی‌داشت مگر آنکه «بسم الله و الحمدلله» می‌گفت، و از همین جهت بود که خداوند او را بنده شکور نامید».[۳]

۲. در تفسیر برهان از ابن بابویه به سند خود از محمد بن مسلم از ابی جعفر(ع) روایت کرده که فرمود: اگر خداوند نوح را عبد شکور نامید، برای این بود که آن جناب در هر صبح و شام اینگونه می‌گفت: «اللّهم إنّی اُشهِدُک أنّ ما اصبح او اَمسی بی نعمهٍ فی دینٍ او دنیا فمِنک وحدک لا شریک لک، لک الحمد و لک الشّکر بها علیّ حتی ترضا و بعدالرّضا، فأنزل الله أنه کان عبداً شکورا فهذا کان شکره»[۴] «بارالها من گواهی می‌دهم که اگر در شب و روز قرین نعمتها و عافیتم، همه آنها از تو است و تو یگانه و بی شریک هستی، حمد و شکر تو به خاطر آن نعمت‌ها بر من فرض است ولی نه تنها آنقدر که راضی شوی بلکه بعد از رضای تو نیز شکرگزارم. آنگاه بود که خداوند نازل کرد که او بنده شکور من هست. این گونه است شکر او.»

این معنا با مختصر تفاوتی به چند طریق در کافی، تفسیر قمی و عیاشی[۵] روایت شده است.


مطالعه بیشتر

  • تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج۱۲.
  • ترجمه تفسیر المیزان، محمد حسین طباطبایی، ج۱۳.
  • ترجمه تفسیر مجمع البیان، طبرسی، ج۶.

منابع

  1. سوره تغابن آیه ۱۷ و سوره فاطر آیه ۳۰
  2. طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، تهران، نشر فرهنگی رجاء، ۱۳۶۳ش، ج۱۳، ص۶۳.
  3. تفسیر درّالمنثور، بیروت، مؤسسه اعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۲ق، ج۴، ص۱۶۲.
  4. تفسیر برهان، قم، اسماعیلیان، ۱۳۸۲ش، ج۲، ص۴۰۵.
  5. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۹۹، ح۲۹؛ تفسیر قمی، ج۲، ص۸۴؛ تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۸۰، ح۱۷.