قضاوت زنان از دیدگاه قرآن و روایات: تفاوت میان نسخهها
A.rezapour (بحث | مشارکتها) جز (A.rezapour صفحهٔ قضاوت و مرجعیت زنان در قرآن را به قضاوت زنان از دیدگاه قرآن منتقل کرد) |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
آیه صریح در قرآن بر اینکه زن نمیتواند قاضی باشد، وجود ندارد. | آیه صریح در قرآن بر اینکه زن نمیتواند قاضی باشد، وجود ندارد. | ||
== | == بررسی آیات قرآن درباره قضاوت زنان == | ||
آیهای که صریحاً دلالت کند بر این مطلب که، زن نمیتواند قاضی باشد، یا شرط قضاوت ذکوریت (و مردن بودن) است؛ وجود ندارد.<ref>امینی، فاطمه زهرا(س) ، انتشارات استقلال، ص۱۴۶.</ref> | |||
آیه ۳۴ سوره نساء محل مناقشه میان موافقان و مخالفان قضاوت است. در آیه آمده است:{{قرآن|الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ|ترجمه=مردان، سرپرست زنانند.|سوره=نساء|آیه=۳۴}} مخالفان قضاوت زنان به این آیه استناد کرده اند و گفته اند مردان در تمام وجوه این دنیا بر زنان ولایت و قیمومیت دارند چه در زندگی زناشویی چه در حکم و قضاوت و سیاست. اما در مقابل گفته شده است این آیه درصدد بیان احکام زندگی زن و شوهر و نفقه و سرپرستی زندگی است. نه مسائل اجتماع و زمامداری و قضاوت. | |||
آیه ۲۲۸ سوره بقره از دیگر آیاتی است که مخالفان قضاوت زنان به آن تکیه میکنند: {{قرآن|وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ|ترجمه=و مردان بر آنان درجه برترى دارند.|سوره=بقره|آیه=۲۲۸}} از این آیه استفاده میشود که مردان نوعی برتری نسبت به زنان دارند و از همین جهت قضاوت زنان با معنای آیه منافات دارد. اما این آیه در مورد حقوق متقابل زن و شوهر است و در مقام بیان برتری مطلق مردان نسبت به زنان نیست که بتوان عدم جواز قضات زن را از آن برداشت کرد. | |||
طبق آیه ۱۸ سوره زخرف زنان در زر و زیور رشد یافته اند و این علاقه ذاتی آنهاست و زنان در مجادلات | |||
۱۸ زخرف. | |||
== ادله عدم جواز قضاوت زن == | == ادله عدم جواز قضاوت زن == | ||
دلیل اصلی در اینکه زن نمیتواند قاضی باشد و در قضاوت ذکوریت شرط است؛ روایات پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) میباشد. ائمه بعنوان مفسران واقعی قرآن، و یکی از دو امانت گرانبهای پیامبر(ص) در بین امت زبان گویای قرآن | دلیل اصلی در اینکه زن نمیتواند قاضی باشد و در قضاوت ذکوریت شرط است؛ روایات پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) میباشد. ائمه بعنوان مفسران واقعی قرآن، و یکی از دو امانت گرانبهای پیامبر(ص) در بین امت زبان گویای قرآن میباشند: | ||
۱. پیامبر اسلام(ص) فرمود: «لایفلح قوم ولیّهم امراه؛<ref>سنن بیهقی، ج۱۰، ص۱۱۶ به نقل از نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۶۲، ج۴۰، ص۱۴.</ref> مردمی که زن بر آنها ولایت و حکومت کند رستگار نخواهد شد.» | ۱. پیامبر اسلام(ص) فرمود: «لایفلح قوم ولیّهم امراه؛<ref>سنن بیهقی، ج۱۰، ص۱۱۶ به نقل از نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۶۲، ج۴۰، ص۱۴.</ref> مردمی که زن بر آنها ولایت و حکومت کند رستگار نخواهد شد.» | ||
خط ۲۹: | خط ۳۰: | ||
۴. امام صادق(ع) از پیامبر اسلام نقل نموده که حضرت به علی(ع) فرمود: «یا علی لیس علی المرأه جمعه و لا جماعه… و لاتولی القضاء؛<ref>حرعاملی، وسایل الشیعه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج۱۸، ص۶، باب ۲ روایت ۱.</ref> علی جان! بر زنها شرکت در نماز جمعه و جماعت لازم نیست، و همچنین عهدهدار قضا (و قضاوت) نمیتوانند باشند.» | ۴. امام صادق(ع) از پیامبر اسلام نقل نموده که حضرت به علی(ع) فرمود: «یا علی لیس علی المرأه جمعه و لا جماعه… و لاتولی القضاء؛<ref>حرعاملی، وسایل الشیعه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج۱۸، ص۶، باب ۲ روایت ۱.</ref> علی جان! بر زنها شرکت در نماز جمعه و جماعت لازم نیست، و همچنین عهدهدار قضا (و قضاوت) نمیتوانند باشند.» | ||
روایاتی چون مقبوله عمربن حنظله<ref>همان، ص۴، روایت ۳.</ref> و حسنه ابی خدیجه که دستور داده در امر قضاوت و تقلید به مرد رجوع کنید: «انظروا الی رجل»<ref>همان، باب ۱، صفات قاضی.</ref> فهم عرفی از آنها این است که به زن نمیتوان به عنوان قاضی رجوع کرد. چون اراده شارع بر این است که زنها در حد امکان از نامحرم بدور باشند، و با آنها مواجه نشوند، لذا راضی نشده که امام جماعت مردان باشد… پس نمیتواند قاضی باشند.<ref>تبریزی، میرزا جواد، اسس القضاء و الشهاده، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۵ هـ ق، ص۱۵.</ref> خلاصه وقتی شارع رضایت به امام جماعت بودن زنان نداده است. چگونه راضی میشود زن مرجع تقلید یا قاضی باشد، و مکرراً مورد سؤال نامحرمان و در معرض دید آنها قرار گیرد، این مسئله است که در اذهان مردم ریشه دارد (ارتکاز قطعی عند المشرعه) و باعث یقین انسان میشود.<ref>خوئی، التنقیح فی شرح عروه الوثقی، قم، مؤسسه آلالبیت، چاپ دوم، ج۱، ص۲۲۶.</ref> | |||
'''اجماع:''' | '''اجماع:''' | ||
مدرک دیگر برای اینکه زن نمیتواند قاضی | مدرک دیگر برای اینکه زن نمیتواند قاضی باشد، اتفاق علماء و مراجع در طول اعصار است که زن نمیتواند بر منصب قضاوت قرار بگیرد.<ref>جواهر الکلام، پیشین، ج۴۰، ص۱۴.</ref> | ||
اصل عدم: دلیل دیگر این است که روایات نصب فقهاء در زمان غیبت بعنوان مرجع و قاضی، اختصاص به مردان دارد، چون در بعضی از آنها تصریح شده به این امر مانند «اجعلوا بینکم رجلاً قد عرف حلالنا و حرامنا»<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، پیشین، ج۱۸، ص۲۰۰.</ref> اگر شک کنیم که این روایات شامل زنها هم میشود یا نمیشود؟ اصل عدم اذن و اجازه شارع است، و این اصل خود دلیل دیگری بر مسئله است.<ref>جواهر الکلام، پیشین، ج۱۱، ص۱۴.</ref> | |||
{{پایان پاسخ}} | {{پایان پاسخ}} |
نسخهٔ ۱۹ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۰۲
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
آیا در قرآن بیان شده است که زن نمیتواند قاضی شود؟
آیه صریح در قرآن بر اینکه زن نمیتواند قاضی باشد، وجود ندارد.
بررسی آیات قرآن درباره قضاوت زنان
آیهای که صریحاً دلالت کند بر این مطلب که، زن نمیتواند قاضی باشد، یا شرط قضاوت ذکوریت (و مردن بودن) است؛ وجود ندارد.[۱]
آیه ۳۴ سوره نساء محل مناقشه میان موافقان و مخالفان قضاوت است. در آیه آمده است:﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ؛ مردان، سرپرست زنانند.﴾(نساء:۳۴) مخالفان قضاوت زنان به این آیه استناد کرده اند و گفته اند مردان در تمام وجوه این دنیا بر زنان ولایت و قیمومیت دارند چه در زندگی زناشویی چه در حکم و قضاوت و سیاست. اما در مقابل گفته شده است این آیه درصدد بیان احکام زندگی زن و شوهر و نفقه و سرپرستی زندگی است. نه مسائل اجتماع و زمامداری و قضاوت.
آیه ۲۲۸ سوره بقره از دیگر آیاتی است که مخالفان قضاوت زنان به آن تکیه میکنند: ﴿وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ؛ و مردان بر آنان درجه برترى دارند.﴾(بقره:۲۲۸) از این آیه استفاده میشود که مردان نوعی برتری نسبت به زنان دارند و از همین جهت قضاوت زنان با معنای آیه منافات دارد. اما این آیه در مورد حقوق متقابل زن و شوهر است و در مقام بیان برتری مطلق مردان نسبت به زنان نیست که بتوان عدم جواز قضات زن را از آن برداشت کرد.
طبق آیه ۱۸ سوره زخرف زنان در زر و زیور رشد یافته اند و این علاقه ذاتی آنهاست و زنان در مجادلات
۱۸ زخرف.
ادله عدم جواز قضاوت زن
دلیل اصلی در اینکه زن نمیتواند قاضی باشد و در قضاوت ذکوریت شرط است؛ روایات پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) میباشد. ائمه بعنوان مفسران واقعی قرآن، و یکی از دو امانت گرانبهای پیامبر(ص) در بین امت زبان گویای قرآن میباشند:
۱. پیامبر اسلام(ص) فرمود: «لایفلح قوم ولیّهم امراه؛[۲] مردمی که زن بر آنها ولایت و حکومت کند رستگار نخواهد شد.»
۲. امام باقر(ع) فرمود: «لا تتولی المرأه القضأ؛ زن نباید متولی قضا و قاضی باشد.»[۳]
۳. در روایت دیگر میخوانیم که خداوند هنگام خروج حواء از بهشت سخنانی فرمود: از جمله خطاب کرد «ولم اجعل منکنّ حاکماً و لا ابعث منکن بنیاً؛[۴] از شما زنها در دنیا حاکم (و قاضی) قرار ندادم و همچنین پیغمبری از بین زنان مبعوث نخواهد شد.»
۴. امام صادق(ع) از پیامبر اسلام نقل نموده که حضرت به علی(ع) فرمود: «یا علی لیس علی المرأه جمعه و لا جماعه… و لاتولی القضاء؛[۵] علی جان! بر زنها شرکت در نماز جمعه و جماعت لازم نیست، و همچنین عهدهدار قضا (و قضاوت) نمیتوانند باشند.»
روایاتی چون مقبوله عمربن حنظله[۶] و حسنه ابی خدیجه که دستور داده در امر قضاوت و تقلید به مرد رجوع کنید: «انظروا الی رجل»[۷] فهم عرفی از آنها این است که به زن نمیتوان به عنوان قاضی رجوع کرد. چون اراده شارع بر این است که زنها در حد امکان از نامحرم بدور باشند، و با آنها مواجه نشوند، لذا راضی نشده که امام جماعت مردان باشد… پس نمیتواند قاضی باشند.[۸] خلاصه وقتی شارع رضایت به امام جماعت بودن زنان نداده است. چگونه راضی میشود زن مرجع تقلید یا قاضی باشد، و مکرراً مورد سؤال نامحرمان و در معرض دید آنها قرار گیرد، این مسئله است که در اذهان مردم ریشه دارد (ارتکاز قطعی عند المشرعه) و باعث یقین انسان میشود.[۹]
اجماع:
مدرک دیگر برای اینکه زن نمیتواند قاضی باشد، اتفاق علماء و مراجع در طول اعصار است که زن نمیتواند بر منصب قضاوت قرار بگیرد.[۱۰]
اصل عدم: دلیل دیگر این است که روایات نصب فقهاء در زمان غیبت بعنوان مرجع و قاضی، اختصاص به مردان دارد، چون در بعضی از آنها تصریح شده به این امر مانند «اجعلوا بینکم رجلاً قد عرف حلالنا و حرامنا»[۱۱] اگر شک کنیم که این روایات شامل زنها هم میشود یا نمیشود؟ اصل عدم اذن و اجازه شارع است، و این اصل خود دلیل دیگری بر مسئله است.[۱۲]
مطالعه بیشتر
۱. تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، ج۱۵، ص۴۴۶–۴۴۷.
۲. ترجمه تحریر الوسیله، امام خمینی، ج۴، ص۸۳–۸۴.
۳. بررسیهای اسلامی، علامه سیدمحمدحسین طباطبایی بکوشش سیدهادی خسروشاهی، ص۹۳–۱۳۹.
۴. زن یا نیمی از پیکر اجتماع، استاد محمدتقی مصباح (قم، انتشارات آزادی) تمام کتاب.
منابع
- ↑ امینی، فاطمه زهرا(س) ، انتشارات استقلال، ص۱۴۶.
- ↑ سنن بیهقی، ج۱۰، ص۱۱۶ به نقل از نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۶۲، ج۴۰، ص۱۴.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، دارالکتب السلامیه، ج۱۰۳، ص۲۵۴ و جواهر، پیشین، ج۴۰، ص۱۴.
- ↑ همان.
- ↑ حرعاملی، وسایل الشیعه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج۱۸، ص۶، باب ۲ روایت ۱.
- ↑ همان، ص۴، روایت ۳.
- ↑ همان، باب ۱، صفات قاضی.
- ↑ تبریزی، میرزا جواد، اسس القضاء و الشهاده، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۵ هـ ق، ص۱۵.
- ↑ خوئی، التنقیح فی شرح عروه الوثقی، قم، مؤسسه آلالبیت، چاپ دوم، ج۱، ص۲۲۶.
- ↑ جواهر الکلام، پیشین، ج۴۰، ص۱۴.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعه، پیشین، ج۱۸، ص۲۰۰.
- ↑ جواهر الکلام، پیشین، ج۱۱، ص۱۴.