تلاش امام علی(ع) برای بازگرداندن خلافت: تفاوت میان نسخه‌ها

(تکمیل و بارگزاری)
جز (ویرایش به‌وسیلهٔ ابرابزار:)
خط ۴: خط ۴:
  |شاخه فرعی۱ = امامت خاصه
  |شاخه فرعی۱ = امامت خاصه
  |شاخه فرعی۲ = خلافت امام علی(ع)
  |شاخه فرعی۲ = خلافت امام علی(ع)
  |شاخه فرعی۳ =  
  |شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{سوال}}
{{سوال}}
آيا عدم اهتمام علی(ع) پس از پيامبر صلی الله عليه و آله در بدست آوردن آنچه به ايشان سپرده شده بود، غفلت ورزيدن در انجام واجب به حساب نمي آيد؟ اگر بگوييد او بر انجام اين كار ناتوان بود چرا عذر خود را آشكار نكرد؟
آیا عدم اهتمام علی(ع) پس از پیامبر صلی الله علیه و آله در بدست آوردن آنچه به ایشان سپرده شده بود، غفلت ورزیدن در انجام واجب به حساب نمی‌آید؟ اگر بگویید او بر انجام این کار ناتوان بود چرا عذر خود را آشکار نکرد؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
رفتار سیاسی [[امام علی(ع)]] در دوران خلفای سه گانه، به دلیل رعایت حفظ وحدت مسلمین و جلوگیری از تزلزل عقیدتی آن ها بوده است. با این وجود در جهات مختلفی امیر المؤمنین(ع) تلاش هایی را برای بازگرداند امر خلافت انجام دادند. مواردی که در اعتراض حضرت می توان بیان کرد، می توان به بیان دلایل برتری امام علی(ع) که خود حضرت سه استدلال را برای این موضوع بیان کرده است، اول وصیت و نص [[رسول خدا]]، تنها شایستگی ایشان برای جامه خلافت، روابط نزدیک نسبی و روحی با رسول خدا، و یا انتقاد از عملکرد خلفاء اشاره کرد. خودداری از بیعت اختیاری با [[ابوبکر]] و تلاش برای قیام علیه خلیفه نیز از مواردی است که در بعد عملی حضرت علی(ع) برای تلاش جهت بازگردان امر خلافت بعد از پیامبر قابل ذکر می باشد.
رفتار سیاسی [[امام علی(ع)]] در دوران خلفای سه‌گانه، به دلیل رعایت حفظ وحدت مسلمین و جلوگیری از تزلزل عقیدتی آن‌ها بوده است. با این وجود در جهات مختلفی امیر المؤمنین(ع) تلاش‌هایی را برای بازگرداند امر خلافت انجام دادند. مواردی که در اعتراض حضرت می‌توان بیان کرد، می‌توان به بیان دلایل برتری امام علی(ع) که خود حضرت سه استدلال را برای این موضوع بیان کرده است، اول وصیت و نص [[رسول خدا]]، تنها شایستگی ایشان برای جامه خلافت، روابط نزدیک نسبی و روحی با رسول خدا، یا انتقاد از عملکرد خلفاء اشاره کرد. خودداری از بیعت اختیاری با [[ابوبکر]] و تلاش برای قیام علیه خلیفه نیز از مواردی است که در بعد عملی حضرت علی(ع) برای تلاش جهت بازگردان امر خلافت بعد از پیامبر قابل ذکر می‌باشد.


==رفتار سیاسی امام علی بعد از پیامبر(ص)==
== رفتار سیاسی امام علی بعد از پیامبر(ص) ==
رفتار سياسي امام علی(ع) در دوران سخت و طاقت فرساي حكومت ۲۵ ساله خلفاء همه جا نشان از هوشياري و تقواي الهي دارد. هر چند برخي از مخالفان اسلام از جمله [[ابوسفيان]] در صدد برآمدند تا از شرايط بوجود آمده بهره جسته و كينه خود را از [[اسلام]] و مسلمين بازستانند، ولي امام دست ردّ بر سينه آنها زد.<ref>ر.ك: مفيد، الارشاد، مؤسسه آل بيت(ع) ، داراحياء التراث، ۱۴۱۳، هـ ، ج۱، ص۱۹۰؛ بلاذري، انساب الاشراف، دارالفكر، بيروت، ۱۴۱۷هـ، ج۲، ص۲۷۱.</ref> امام به دليل رعايت حفظ وحدت مسلمين و جلوگيري از تزلزل عقيدتي تازه مسلمان ها، راه سكوت بلكه مدارا با خلفاء را در پيش گرفت، تا آنجا كه گمان شد امام(ع) از عمل آنها راضي است.<ref>لبيب بيضون، تصنيف نهج البلاغه، مركز النشر مكتب الاعلام الاسلامي، چاپ دوم، ۱۴۰۸، ج۱، ص۳۲۵.</ref> سكوت امام نه از سر ترس و عافيت طلبي بود، بلكه از آن رو بود كه قيام و شهادت در آن شرايط خاص، تنها به زيان اسلام بود امام در دفاع از روش خردمندانه اش مي گويد:  
رفتار سیاسی امام علی(ع) در دوران سخت و طاقت فرسای حکومت ۲۵ ساله خلفاء همه جا نشان از هوشیاری و تقوای الهی دارد. هر چند برخی از مخالفان اسلام از جمله [[ابوسفیان]] در صدد برآمدند تا از شرایط بوجود آمده بهره جسته و کینه خود را از [[اسلام]] و مسلمین بازستانند، ولی امام دست ردّ بر سینه آنها زد.<ref>ر. ک. مفید، الارشاد، مؤسسه آل بیت(ع)، داراحیاء التراث، ۱۴۱۳، هـ، ج۱، ص۱۹۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۷هـ، ج۲، ص۲۷۱.</ref> امام به دلیل رعایت حفظ وحدت مسلمین و جلوگیری از تزلزل عقیدتی تازه مسلمان‌ها، راه سکوت بلکه مدارا با خلفاء را در پیش گرفت، تا آنجا که گمان شد امام(ع) از عمل آنها راضی است.<ref>لبیب بیضون، تصنیف نهج البلاغه، مرکز النشر مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۸، ج۱، ص۳۲۵.</ref> سکوت امام نه از سر ترس و عافیت طلبی بود، بلکه از آن رو بود که قیام و شهادت در آن شرایط خاص، تنها به زیان اسلام بود امام در دفاع از روش خردمندانه اش می‌گوید:


ديدم صبر بر آن بهتر از تفرقه ميان مسلمين و ريختن خونشان است مردم تازه مسلمانند و دين مانند مشكي كه تكان داده مي شود، كوچكترين سستي آن را تباه مي كند و كوچكترين فردي آن را وارونه مي نمايد.<ref>ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، بيروت، داراحياء التراث العربي، چاپ دوم، ۱۳۸۵ هـ ، ج۱، ص۳۰۸.</ref>
دیدم صبر بر آن بهتر از تفرقه میان مسلمین و ریختن خونشان است مردم تازه مسلمانند و دین مانند مشکی که تکان داده می‌شود، کوچکترین سستی آن را تباه می‌کند و کوچکترین فردی آن را وارونه می‌نماید.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۳۸۵ هـ، ج۱، ص۳۰۸.</ref>


==شیوه های امام علی در بیان اعتراض==
== شیوه‌های امام علی در بیان اعتراض ==
سياست سكوت و مداراي امام، مانع از آن نبود كه اعتراض خود را به صورتهاي گوناگون نشان دهد برخي از شيوه هاي امام در اين مبارزه عبارتند از:  
سیاست سکوت و مدارای امام، مانع از آن نبود که اعتراض خود را به صورتهای گوناگون نشان دهد برخی از شیوه‌های امام در این مبارزه عبارتند از:
===بیان دلایل برتری خویش===
امام(ع) پس از آن كه برخي با ابوبكر در [[سقيفه بني ساعده]]، [[بيعت]] نموده و پس از آن بيعت عمومي خود با مردم را به انجام رساندند، به بيان حق مسلم خود درباره خلافت و نكوهش بيعت آنها پرداخت.<ref>مسعودي، مروج الذهب، بيروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۳، ج۲، ص۳۰۷.</ref> و فضايل خود را براي اَحق بودن نسبت به خلافت برشمرد.<ref>ابن قتييه، الامامه و السياسه، قم، انتشارات شريف الرضي، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۲۹.</ref> در [[نهج البلاغه]] درباره اولويت امام براي خلافت به سه اصل استدلال شده است: اوّل وصيت و نص رسول خدا (در خطبه شماره ۲)، دوّم شايستگي علي(ع) و اينكه جامه خلافت تنها زيبنده اندام اوست (در خطبه شماره ۳ معروف به شقشقيه) سوم روابط نزديك نسبي و روحي آن حضرت با رسول خدا(ص) (در خطبه ۱۹۵).<ref>ر.ك: مطهري، مرتضي، سيري در نهج البلاغه، صدرا، ص۱۴۶.</ref>


===خودداري از بيعت===  
=== بیان دلایل برتری خویش ===
امام پس از افشاگري نسبت به عدم صلاحيت ابوبكر براي خلافت، از بيعت با وي امتناع نمود. و در پاسخ [[عمر]] كه وي را تهديد به بيعت نمود، پاسخ داد: (از شتر خلافت)شيري را بدوش كه براي تو نيز سهمي از آن است، امروز براي ابوبكر خلافتش را محكم كن تا فردا به تو بازگرداند.<ref>الامامه و السياسه، ابن قتييه، ج۱، ص۲۹.</ref> بيشتر متفكران بر اين باورند كه بيعت اجباري امام با ابوبكر، پس از [[شهادت حضرت زهراء(س)]] بوده كه تقريباً شش ماه از زمان خلافت وي گذشته بوده است.<ref>همان، ص۳۱-۳۲؛ نيز مسعودي، مروج الذهب، ج۲، ص۳۰۸-۳۰۹، و ابن اثير، الكامل في التاريخ، چ ۲، ص۱۰ و ۱۴.</ref> امام در پاسخ نامه اي از [[معاويه]]، چگونگي بيعت تحميلي خود را شرح مي دهد: گفتي مرا چون شتري، بيني مهار كرده مي راندند تا بيعت كنم، به خدا كه خواستي نكوهش كني، ستودي، و رسوا سازي و خود را رسوا نمودي. مسلمان را چه نقصان كه مظلوم باشد و در دين خود بي گمان؟ يقينش استوار و از دو دلي به كنار.<ref>نهج البلاغه، نامه ۲۸.</ref>
امام(ع) پس از آن که برخی با ابوبکر در [[سقیفه بنی ساعده]]، [[بیعت]] نموده و پس از آن بیعت عمومی خود با مردم را به انجام رساندند، به بیان حق مسلم خود درباره خلافت و نکوهش بیعت آنها پرداخت.<ref>مسعودی، مروج الذهب، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۳، ج۲، ص۳۰۷.</ref> و فضایل خود را برای اَحق بودن نسبت به خلافت برشمرد.<ref>ابن قتییه، الامامه و السیاسه، قم، انتشارات شریف الرضی، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۲۹.</ref> در [[نهج البلاغه]] درباره اولویت امام برای خلافت به سه اصل استدلال شده است: اوّل وصیت و نص رسول خدا (در خطبه شماره ۲)، دوّم شایستگی علی(ع) و اینکه جامه خلافت تنها زیبنده اندام اوست (در خطبه شماره ۳ معروف به شقشقیه) سوم روابط نزدیک نسبی و روحی آن حضرت با رسول خدا(ص) (در خطبه ۱۹۵).<ref>ر. ک. مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه، صدرا، ص۱۴۶.</ref>


===انتقاد از عملكرد خلفاء===
=== خودداری از بیعت ===
انتقادهاي امام از خلفاء به دو صورت كلي و مشخص بوده است. انتقاد مشخص از ابوبكر، در دو جمله خلاصه شده يكي اينكه ابوبكر با وجود شايستگي امام، لباس خلافت را بر تن نموده است. و ديگر اينكه چرا در همان حال كه خود را شايسته خلافت نمي دانسته، زمينه خلافت عمر را فراهم نموده است.<ref>نهج البلاغه، خطبه سوم، معروف به شقشقيه.</ref> در جاي ديگر از همين خطبه دو خصوصيت اخلاقي عمر را مورد انتقاد قرار مي دهد، يكي خشونت و سخت گيري عمر و ديگري اشتباه و پوزش طلبي وي.<ref>نهج البلاغه، خطبه سوم، معروف به شقشقيه.</ref> درباره عثمان نيز مجموعاً شانزده بار از وي سخن به ميان آمده كه بيشتر آنها درباره [[حادثه قتل عثمان]] است.
امام پس از افشاگری نسبت به عدم صلاحیت ابوبکر برای خلافت، از بیعت با وی امتناع نمود؛ و در پاسخ [[عمر]] که وی را تهدید به بیعت نمود، پاسخ داد: (از شتر خلافت) شیری را بدوش که برای تو نیز سهمی از آن است، امروز برای ابوبکر خلافتش را محکم کن تا فردا به تو بازگرداند.<ref>الامامه و السیاسه، ابن قتییه، ج۱، ص۲۹.</ref> بیشتر متفکران بر این باورند که بیعت اجباری امام با ابوبکر، پس از [[شهادت حضرت زهراء(س)]] بوده که تقریباً شش ماه از زمان خلافت وی گذشته بوده است.<ref>همان، ص۳۱–۳۲؛ نیز مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۰۸–۳۰۹، و ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، چ ۲، ص۱۰ و ۱۴.</ref> امام در پاسخ نامه ای از [[معاویه]]، چگونگی بیعت تحمیلی خود را شرح می‌دهد: گفتی مرا چون شتری، بینی مهار کرده می‌راندند تا بیعت کنم، به خدا که خواستی نکوهش کنی، ستودی، و رسوا سازی و خود را رسوا نمودی. مسلمان را چه نقصان که مظلوم باشد و در دین خود بی گمان؟ یقینش استوار و از دو دلی به کنار.<ref>نهج البلاغه، نامه ۲۸.</ref>


===اقدام عملی جهت بازگرداندن خلافت===
=== انتقاد از عملکرد خلفاء ===
امام جهت بازگرداندن خلافت به مسير اصلي و احقاق حق خود، با بهره گيري از شخصيت والاي [[حضرت زهرا(س)]] شبانه به در خانه [[مهاجران]] و [[انصار]] رفته و پس از جلب نظرشان، از آنها مي خواست تا سرهاي خود را به نشانه بيعت و از جان گذشتگي تراشيده و سحر گاهان آمادگي خود را آشكار نمايند، امّا جز چند نفر انگشت شمار، كسي به پيمان خود وفا نكرد.<ref>ر.ك: كتاب سليم بن قيس هلالي، تحقيق موسوي، مؤسسه البعثه، ۱۴۰۷ هـ ، و اين واقعه با اندكي تفاوت در تاريخ يعقوبي، ج۲، ص۱۱ و ابن قتييه، الامامه و السياسه، ج۱، ص۱۲، آورده است.</ref>
انتقادهای امام از خلفاء به دو صورت کلی و مشخص بوده است. انتقاد مشخص از ابوبکر، در دو جمله خلاصه شده یکی اینکه ابوبکر با وجود شایستگی امام، لباس خلافت را بر تن نموده است؛ و دیگر اینکه چرا در همان حال که خود را شایسته خلافت نمی‌دانسته، زمینه خلافت عمر را فراهم نموده است.<ref>نهج البلاغه، خطبه سوم، معروف به شقشقیه.</ref> در جای دیگر از همین خطبه دو خصوصیت اخلاقی عمر را مورد انتقاد قرار می‌دهد، یکی خشونت و سخت‌گیری عمر و دیگری اشتباه و پوزش طلبی وی.<ref>نهج البلاغه، خطبه سوم، معروف به شقشقیه.</ref> درباره عثمان نیز مجموعاً شانزده بار از وی سخن به میان آمده که بیشتر آنها درباره [[حادثه قتل عثمان]] است.
 
=== اقدام عملی جهت بازگرداندن خلافت ===
امام جهت بازگرداندن خلافت به مسیر اصلی و احقاق حق خود، با بهره‌گیری از شخصیت والای [[حضرت زهرا(س)]] شبانه به در خانه [[مهاجران]] و [[انصار]] رفته و پس از جلب نظرشان، از آنها می‌خواست تا سرهای خود را به نشانه بیعت و از جان گذشتگی تراشیده و سحر گاهان آمادگی خود را آشکار نمایند، امّا جز چند نفر انگشت شمار، کسی به پیمان خود وفا نکرد.<ref>ر. ک. کتاب سلیم بن قیس هلالی، تحقیق موسوی، مؤسسه البعثه، ۱۴۰۷ هـ، و این واقعه با اندکی تفاوت در تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱ و ابن قتییه، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۱۲، آورده است.</ref>
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
==مطالعه بيشتر==


۱. سيري در نهج البلاغه، استاد شهيد مرتضي مطهري.  
== برای مطالعهٔ بیشتر ==
۱. سیری در نهج البلاغه، استاد شهید مرتضی مطهری.


۲. تلخيص الشافي، شيخ طوسي، ج۳.
۲. تلخیص الشافی، شیخ طوسی، ج۳.
{{پایان مطالعه بیشتر}}
{{پایان مطالعه بیشتر}}


==منابع==
== منابع ==
<references />
{{پانویس|۲}}


{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
خط ۴۷: خط ۴۸:
  | ویرایش = شد
  | ویرایش = شد
  | لینک‌دهی = شد
  | لینک‌دهی = شد
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر = شد
  | تغییر مسیر = شد
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت = ب
  | اولویت = ب
  | کیفیت = ب
  | کیفیت = ب
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۲۲ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۳۰

سؤال

آیا عدم اهتمام علی(ع) پس از پیامبر صلی الله علیه و آله در بدست آوردن آنچه به ایشان سپرده شده بود، غفلت ورزیدن در انجام واجب به حساب نمی‌آید؟ اگر بگویید او بر انجام این کار ناتوان بود چرا عذر خود را آشکار نکرد؟

رفتار سیاسی امام علی(ع) در دوران خلفای سه‌گانه، به دلیل رعایت حفظ وحدت مسلمین و جلوگیری از تزلزل عقیدتی آن‌ها بوده است. با این وجود در جهات مختلفی امیر المؤمنین(ع) تلاش‌هایی را برای بازگرداند امر خلافت انجام دادند. مواردی که در اعتراض حضرت می‌توان بیان کرد، می‌توان به بیان دلایل برتری امام علی(ع) که خود حضرت سه استدلال را برای این موضوع بیان کرده است، اول وصیت و نص رسول خدا، تنها شایستگی ایشان برای جامه خلافت، روابط نزدیک نسبی و روحی با رسول خدا، یا انتقاد از عملکرد خلفاء اشاره کرد. خودداری از بیعت اختیاری با ابوبکر و تلاش برای قیام علیه خلیفه نیز از مواردی است که در بعد عملی حضرت علی(ع) برای تلاش جهت بازگردان امر خلافت بعد از پیامبر قابل ذکر می‌باشد.

رفتار سیاسی امام علی بعد از پیامبر(ص)

رفتار سیاسی امام علی(ع) در دوران سخت و طاقت فرسای حکومت ۲۵ ساله خلفاء همه جا نشان از هوشیاری و تقوای الهی دارد. هر چند برخی از مخالفان اسلام از جمله ابوسفیان در صدد برآمدند تا از شرایط بوجود آمده بهره جسته و کینه خود را از اسلام و مسلمین بازستانند، ولی امام دست ردّ بر سینه آنها زد.[۱] امام به دلیل رعایت حفظ وحدت مسلمین و جلوگیری از تزلزل عقیدتی تازه مسلمان‌ها، راه سکوت بلکه مدارا با خلفاء را در پیش گرفت، تا آنجا که گمان شد امام(ع) از عمل آنها راضی است.[۲] سکوت امام نه از سر ترس و عافیت طلبی بود، بلکه از آن رو بود که قیام و شهادت در آن شرایط خاص، تنها به زیان اسلام بود امام در دفاع از روش خردمندانه اش می‌گوید:

دیدم صبر بر آن بهتر از تفرقه میان مسلمین و ریختن خونشان است مردم تازه مسلمانند و دین مانند مشکی که تکان داده می‌شود، کوچکترین سستی آن را تباه می‌کند و کوچکترین فردی آن را وارونه می‌نماید.[۳]

شیوه‌های امام علی در بیان اعتراض

سیاست سکوت و مدارای امام، مانع از آن نبود که اعتراض خود را به صورتهای گوناگون نشان دهد برخی از شیوه‌های امام در این مبارزه عبارتند از:

بیان دلایل برتری خویش

امام(ع) پس از آن که برخی با ابوبکر در سقیفه بنی ساعده، بیعت نموده و پس از آن بیعت عمومی خود با مردم را به انجام رساندند، به بیان حق مسلم خود درباره خلافت و نکوهش بیعت آنها پرداخت.[۴] و فضایل خود را برای اَحق بودن نسبت به خلافت برشمرد.[۵] در نهج البلاغه درباره اولویت امام برای خلافت به سه اصل استدلال شده است: اوّل وصیت و نص رسول خدا (در خطبه شماره ۲)، دوّم شایستگی علی(ع) و اینکه جامه خلافت تنها زیبنده اندام اوست (در خطبه شماره ۳ معروف به شقشقیه) سوم روابط نزدیک نسبی و روحی آن حضرت با رسول خدا(ص) (در خطبه ۱۹۵).[۶]

خودداری از بیعت

امام پس از افشاگری نسبت به عدم صلاحیت ابوبکر برای خلافت، از بیعت با وی امتناع نمود؛ و در پاسخ عمر که وی را تهدید به بیعت نمود، پاسخ داد: (از شتر خلافت) شیری را بدوش که برای تو نیز سهمی از آن است، امروز برای ابوبکر خلافتش را محکم کن تا فردا به تو بازگرداند.[۷] بیشتر متفکران بر این باورند که بیعت اجباری امام با ابوبکر، پس از شهادت حضرت زهراء(س) بوده که تقریباً شش ماه از زمان خلافت وی گذشته بوده است.[۸] امام در پاسخ نامه ای از معاویه، چگونگی بیعت تحمیلی خود را شرح می‌دهد: گفتی مرا چون شتری، بینی مهار کرده می‌راندند تا بیعت کنم، به خدا که خواستی نکوهش کنی، ستودی، و رسوا سازی و خود را رسوا نمودی. مسلمان را چه نقصان که مظلوم باشد و در دین خود بی گمان؟ یقینش استوار و از دو دلی به کنار.[۹]

انتقاد از عملکرد خلفاء

انتقادهای امام از خلفاء به دو صورت کلی و مشخص بوده است. انتقاد مشخص از ابوبکر، در دو جمله خلاصه شده یکی اینکه ابوبکر با وجود شایستگی امام، لباس خلافت را بر تن نموده است؛ و دیگر اینکه چرا در همان حال که خود را شایسته خلافت نمی‌دانسته، زمینه خلافت عمر را فراهم نموده است.[۱۰] در جای دیگر از همین خطبه دو خصوصیت اخلاقی عمر را مورد انتقاد قرار می‌دهد، یکی خشونت و سخت‌گیری عمر و دیگری اشتباه و پوزش طلبی وی.[۱۱] درباره عثمان نیز مجموعاً شانزده بار از وی سخن به میان آمده که بیشتر آنها درباره حادثه قتل عثمان است.

اقدام عملی جهت بازگرداندن خلافت

امام جهت بازگرداندن خلافت به مسیر اصلی و احقاق حق خود، با بهره‌گیری از شخصیت والای حضرت زهرا(س) شبانه به در خانه مهاجران و انصار رفته و پس از جلب نظرشان، از آنها می‌خواست تا سرهای خود را به نشانه بیعت و از جان گذشتگی تراشیده و سحر گاهان آمادگی خود را آشکار نمایند، امّا جز چند نفر انگشت شمار، کسی به پیمان خود وفا نکرد.[۱۲]


برای مطالعهٔ بیشتر

۱. سیری در نهج البلاغه، استاد شهید مرتضی مطهری.

۲. تلخیص الشافی، شیخ طوسی، ج۳.


منابع

  1. ر. ک. مفید، الارشاد، مؤسسه آل بیت(ع)، داراحیاء التراث، ۱۴۱۳، هـ، ج۱، ص۱۹۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۷هـ، ج۲، ص۲۷۱.
  2. لبیب بیضون، تصنیف نهج البلاغه، مرکز النشر مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۸، ج۱، ص۳۲۵.
  3. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۳۸۵ هـ، ج۱، ص۳۰۸.
  4. مسعودی، مروج الذهب، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۳، ج۲، ص۳۰۷.
  5. ابن قتییه، الامامه و السیاسه، قم، انتشارات شریف الرضی، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۲۹.
  6. ر. ک. مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه، صدرا، ص۱۴۶.
  7. الامامه و السیاسه، ابن قتییه، ج۱، ص۲۹.
  8. همان، ص۳۱–۳۲؛ نیز مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۰۸–۳۰۹، و ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، چ ۲، ص۱۰ و ۱۴.
  9. نهج البلاغه، نامه ۲۸.
  10. نهج البلاغه، خطبه سوم، معروف به شقشقیه.
  11. نهج البلاغه، خطبه سوم، معروف به شقشقیه.
  12. ر. ک. کتاب سلیم بن قیس هلالی، تحقیق موسوی، مؤسسه البعثه، ۱۴۰۷ هـ، و این واقعه با اندکی تفاوت در تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱ و ابن قتییه، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۱۲، آورده است.