روایت «از شر کسى که خودش را سبک میشمارد، ايمن مباش»: تفاوت میان نسخهها
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{شروع متن}} | {{شروع متن}} | ||
{{سوال}} | {{سوال}} |
نسخهٔ ۲۲ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۲۲
در مورد حدیث «مَنْ هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فَلَا تَأْمَنْ شَرَّهُ»[۱] توضیح دهید؟
شخصیت قائل شدن برای خود رابطه نزدیکی با انجام اعمال خوب و یا بد دارد. در روایت آمده است، کسی که برای خود شخصیتی قائل نیست از شر او در امان نیستی، در طرف مقابل این معنا را میرساند که شخصی که به خود احترام میگذارد نسبت به جامعه و مردم و مسئولیتهای اجتماعی نیز احترام قائل بوده و دیگران از این شخص اسیب نمیبینند.
رابطه شخصیت و اخلاق و جامعه
این حدیث دارای جنبهای اخلاقی و اجتماعی است و مطالب زیادی را دربردارد. این حدیث اخلاقی از امام هادی(ع) است که در تحف العقول آمده است، آن حضرت میفرماید: «کسی که نزد خودش احساس شخصیت نکند از شر او ایمن مباش.»[۲] از این جهت محور اصلی بحث، در باب مفهوم نفس و واژهپردازی «هانت» و سپس در خصوص شخصیت و کرامت انسانی است.
واژهشناسی هانت
واژه «هانت» از «وَهَنَ» گرفته شده به معنی ضعف، ناتوانی، وهن ضعف است در خلقت یا در اخلاق.[۳] در فرهنگ عامه، اصطلاحاً اهانت و توهین کردن، چون در مقابل کسی نوعی ضعف و سستی نشان میدهد، روی این اصل به فحاشی و پرخاشگری روی میآورد.
معنا و مفهوم روح و نفس نسبت به انسان== در اصطلاح قرآن کریم «روح» حقیقتی است مجرد و پیراسته از ماده، اما از آن جهت که ارتباطی تنگاتنگ با جسم دارد، بدان «نفس» گفته میشود. و این به لحاظ عامل حرکت و جنبشهای حیاتی اوست و به انسان به عنوان یک موجود مُدْرِک و متفکر نیز دلالت دارد؛ بنابراین نفس همان انسان تحقق یافته در عالم طبیعت و همان وجود مرتبط با جسم در روح است.[۴]اما مفهوم آن در معارف اسلامی با نفس حقیقی که عالیترین مرتبه آن روح الهی و نازلترین مرتبه آن بعد جسمانی است و منظور از عزت نفس، عزت در جمیع مراتب است؛ چنانکه منظور از تهذیب نفس، تهذیب در جمیع مراتب آن است. عزت نفس به معنای واقعی این است که حقیقت خویش را آنچنان که هست بیابد و از گرایش و میل به آنچه دور از شأن انسانی و ایمانی اوست دوری کند و از اعمالی که او را به پستی انسانی و ایمانی میکشاند، پرهیز و به آنچه سزاوار مرتبههای نفس است، روی میآورد.[۵]
نفس در قرآن و روایات، تنها راه رسیدن به سعادت و رستگاری تزکیه نفس و پاکی و زدودن دل از رذائل و آلودگیهای اعتقادی و اخلاقی است. آنجا که میفرماید: «سوگند به خورشید و نورش و سوگند به ماه براستی هر که در پاکی و کمال خویش کوشید رستگار شد و آن کس که خود را آلوده ساخت زیانکار شد».[۶] مردی به نام «مجاشع» از پیامبر(ص) سوال کرد طریق شناخت حق چیست؟ حضرت فرمودند: «معرفة النّفس» راه معرفت حق، شناخت نفس است. باز سؤال کرد: چه راهی برای معرفت نفس وجود دارد؟ حضرت فرمود: «الاستِعانَةُ بِالحَقِّ عَلَى النَّفسِ؛ یاری جستن از حق برای شناخت نفس»[۷] بر اساس این حدیث، راه اصلاح نفس، یاری خواستن از خداوند متعال است و استعانت از خدا بدین معناست که به آنچه امر نموده، عمل و پیرو او باشیم.
شخصیت و کرامت انسانی
همه انسانها از دیدگاه قرآن دارای کرامت ذاتیاند، چرا که انسان موجودی برگزیده الهی است که خداوند او را نسبت به سایر موجودات عالم، در آفرینش کرامت بخشیده و در میان موجودات این جهان، از مواهب و تواناییها، ظرفیت و قابلیتهای خاصی برخوردار است که او را از دیگر آفریدگان ممتاز میسازد. اما کرامت و ارزش انسان در گرو انتخاب آگاهانه راه کمال و تقوا است. در این مسیر طبعاً همه انسانها دارای ارزش مطلق و یکسان نخواهند بود، بلکه اهل ایمان و عمل صالح دارای فضایل و ارزشهای والا و مثبت، و اهل کفر و عصیان دارای رذایل و عناصر منفی بوده و هر یک مراتب مختلفی خواهند داشت.
منظور از کرامت ارزشی، کرامتی است که بالقوه در ضمیر انسان وجود دارد. حال او است که باید ارزش این کرامت را به فعلیت برساند. حرکت آگاهانه به سوی ارزشها و به گونهای حرکت کردن که کرامت ذاتی را به کرامت ارزشی متصل نماید.[۸] در سوره اسراء آیه ۱۷ خداوند به ارزش و کرامت انسان اشاره نموده و میفرماید: «ما فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم و بر دریا و خشکی سوار کردیم و ….»
بنابراین کرامت، تنها با سعی و تلاش، همواره با تقوا در جهت کمال، با هدایت و توفیق الهی نصیب انسان میگردد: ﴿وَأَنْ لَیْسَ لِلإنْسَانِ إِلا مَا سَعَی؛ و این که برای مردم پاداش جز آنچه خود تلاش کردهاند نیست.﴾(نجم) ﴿کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَه؛ هر نفس در گرو عملی است که انجام داده است.﴾(مدثر) دست یابی به کرامت، ارزشی است که در سایه افزایش ظرفیت هیجانی، سعه صدر و عمل صالح حاصل میشود. در واقع دو محور اساسی و اصلی در دستیابی به کرامت ارزشی وجود دارد که عبارتند از: ۱. عمل صالح ۲. شرح صدر.[۹]
رابطه شخصیت فردی و جامعه
شخصیت هر فرد نشانگر ارزش وجودی آن در اجتماع و جامعه است. گناه مهمترین عامل تخریب شخصیت فرد است. آدمی به جز آنچه که زیر بنای موقعیت، آبرو و منش ظاهری او را میسازد، باید در صدد به دست آوردن عوامل دیگری برآید که بنیانگذار ارزشهای معنوی گردد. ترک گناه از بزرگترین این عوامل است که سازنده شخصیت حقیقی هر فرد میباشد. امام علی(ع) در نهجالبلاغه میفرماید: «مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَيْهِ شَهَوَاتُهُ؛ کسی که برای خود شخصیت قائل است، شهواتش در پیش او پست و ناچیز خواهد بود.»[۱۰] بزرگترین الگوی منش، الگوی نهانی شخصیت است که هر کس باید در وجدان و ذات خود، بدان برسد و گناه هر چند پنهانی، این پیکره را از درون میشکند هرچند در بیرون، مردم آن را سالم بپندارند. در جای دیگر حضرت علی(ع) چنین میفرماید: «مَنْ هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فلا تُرْجَ خیرُه؛ کسی که شخصیت نزد او خوار و پست باشد، به خیر او امیدی نیست.»[۱۱]
رابطه بی شخصیتی و هنجارشکنی
کسانی برای خود ارزشی قائل نیستند و کرامت خود را ارج نمینهند، افرادی هنجارشکناند و در نتیجه به هیچ چیز از اصول اخلاقی و عرفی پایبند نیستند. در واقع یک سری رفتارهایی را در جامعه انجام میدهند که به شخصیت و کرامت نفس انسانی لطمه وارد میشود و مشخص است که در چنین رفتاری، جامعه افراد با شخصیت را از دست میدهد و زمینههای نابودی و به انزوا کشاندن الگوهای درست را به همراه دارد و موجب بروز افراد بزهکار، عاصی و مجرم میشود. نتیجه این است که از دیدگاه قرآن، تربیتی سازنده است که انسان را متوجه ارزشهای وجودی و کرامت نفس خود کند تا در حفظ عزت نفس خویش بکوشد. انسان مؤمن میکوشد از هر قید و بندی برای خود و جامعه و در نهایت در پیشگاه خدا مفید و عزیز باشد. انسان که بندگی خدا را پذیرفته، کرامت و بزرگواری را در خود احساس میکند و محکوم خواهشهای نفسانی نمیگردد و با معصیت خدا، نفس را به پستی نمیکشاند.
برای مطالعهٔ بیشتر
- استاد شهید مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ناشر انتشارات صدرا، قم، ۱۳۷۸۹ ش، ص۲۰۹، (بحث ارزش کرامت در قرآن و حدیث).
- آیت الله جوادی آملی، مبانی اخلاق در قرآن، ناشر انتشارات مرکز نشر اسراء، قم، ۱۳۷۷ ش، جلد دوم، ص۱۶۷، (بحث اهمیت تهذیب نفس).
- آیت الله مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، تحقیق و نگارش محمد حسین اسکندری، ناشر، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، قم، ۱۳۷۸ ش.
- رضا فرهادیان، مبانی تعلیم و تربیت در قرآن و حدیث، ناشر، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۳۷۸ ش، ص۲۵۲.
منابع
- ↑ بحارالانوار، ج75، ص365، حدیث1
- ↑ حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه، ۱۴۰۴ق، ص۴۸۳.
- ↑ قریشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، انتشارات درالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۲، ج۵، ص۲۵۶، ذیل آیه «وهن».
- ↑ فرهادیان، رضا، مبانی تعلیم و تربیت در قرآن و احادیث، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، ۱۳۷۸ش، ص۲۴.
- ↑ هیئت تحریریه مؤسسه در راه حق، جزوه اخلاق اسلامی، دوره نهم، ۱۳۷۰ش.
- ↑ شمس-۱۰–۹.
- ↑ محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ترجمه حمید رضا شفیعی، قم، انتشارات دارالحدیث، ج۷، ص۱۴۲.
- ↑ فرهادیان، رضا، مبانی تعلیم و تربیت، ص۲۵۲.
- ↑ فرهادیان، رضا، همان، ص۲۵۲.
- ↑ نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم، دفتر نشر مصطفی، ۱۳۷۹ش، کلمات حکمت، ش۴۴۹، ص۷۳۶.
- ↑ غررالحکم، ترجمه محمد علی انصاری، قم، طبع مؤسسه سازمان چاپ و صحافی درالکتب، ص۶۱۱، فصل ۷۸.