عقلانی بودن ایمان به غیب: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:
{{پایان شبهه}}
{{پایان شبهه}}


{{پاسخ}}
'''عقلانی بودن ایمان به غیب''' از باور‌های اصلی مسلمانان است که بخشی از هویت دینی هر فرد را شکل می‌دهد. باورهایی مثل وجود خدا، فرشتگان و بهشت و جهنم از نوع غیب مطلق است که هرگز از راه حس و تجربه قابل درک نیستند و در مقابل باورهایی مثل وجود انبیا و امامان را در زمان حضورشان میتوان از راه تجربه و حواس درک کرد که نسبی است. اسلام اساس ایمان را بر پایه تعقل و اندیشه بنا کرده و در بسیاری از آیات قرآن انسان را به فکر و اندیشه در مورد آفرینش و هستی امر کرده تا او از راه اندیشه، به وجود مفاهیمی غیبی مثل وجود خداوند، بهشت و دوزخ پی ببرد. قرآن همواره صاحبان خرد و اندیشه  را ستوده و جهل، سفاهت و نادانی را نکوهش کرده است.
در اسلام دین‌داری تهی از معرفت، نه سودمند است و نه مورد سفارش قرار گرفته بلکه عکس آن، یعنی دین‌داری عالمانه، تحسین و توصیه شده است. در آموزه‌های دین علم، عالم، عقل و تعقل جایگاه بلندی دارد. از این رو ابدا از مؤمنان خواسته نشده است به چیزی ایمان آورند که هیچ‌گونه آگاهی از آن ندارند. به عبارت دیگر از اهل ایمان خواسته نشده است که بر خلاف عقل و منطق رفتار کنند؛ بلکه خواسته‌اند تا با تفکر و تأمل در هستی و آفرینش، به حقایق هستی ایمان آورده و منظومه ارزش‌های خود را بر محور این حقیقت‌ها سامان دهند.
==حقیقت دینداری==
==حقیقت دینداری==
هویت دین از سه بخش تشکیل شده است:  
هویت دین از سه بخش تشکیل شده است:  
خط ۲۴: خط ۲۸:
=== گونه‌شناسی ===
=== گونه‌شناسی ===
غیب، به یک اعتبار، دو گونه است: غیب مطلق و غیب نسبی.
غیب، به یک اعتبار، دو گونه است: غیب مطلق و غیب نسبی.
* غیب مطلق: عبارت است از حقایقی که هیچگاه شکار حواس ظاهری انسان نشده و آدمی تا ابد از تجربه حسی آن‌ها محروم و ممنوع است. این ممنوعیت و محرومیت، امری اعتباری و دستوری نیست؛ بلکه به این سبب است که سنخ وجودی آن موجود یا موجودات، به گونه‌ای است که حواس ظاهری انسان، ناتوان از درک آن‌هاست. نمونه بارز چنین غیبی، وجود خداوند و فرشتگان مقرب اوست.
* '''غیب مطلق''': عبارت است از حقایقی که هیچگاه شکار حواس ظاهری انسان نشده و آدمی تا ابد از تجربه حسی آن‌ها محروم و ممنوع است. این ممنوعیت و محرومیت، امری اعتباری و دستوری نیست؛ بلکه به این سبب است که سنخ وجودی آن موجود یا موجودات، به گونه‌ای است که حواس ظاهری انسان، ناتوان از درک آن‌هاست. نمونه بارز چنین غیبی، وجود خداوند و فرشتگان مقرب اوست.
* غیب نسبی: غیب نسبی به موجودات، واقعیت‌ها و حقایقی اطلاق می‌شود که برای برخی افراد، و نسبت به برخی از زمان‌ها و در شرایط خاصی، پوشیده و پنهان‌اند؛ هر‌چند در ذات خود قابلیت تجربه شدن با حواس ظاهری را دارند. دامنه موجوداتی که در گستره غیب نسبی قرار می‌گیرند، فراوان و بلکه بی‌نهایت است؛ زیرا هرچیزی می‌تواند نسبت به فردی، غیب و نسبت به فرد دیگری، مشهود باشد. مثلا کشور چین و تمامی مختصات آب و هوایی، طبیعی، جغرافیایی و فرهنگی آن، مجموعه‌ای از واقعیت‌هایی که نسبت به کسانی که در حال حاضر آن را تجربه می‌کنند، مشهود و نسبت به دیگرانی که بیرون از آن فضا هستند، غیب محسوب می‌شود. با توجه به چنین امری، روشن است که علم انسان به بسیاری از امور نه به سبب این است که آن‌ها را با حواس خود تجربه می‌کند و مشهود هستند؛ بلکه یا به سبب تعقل و تفکر (دلیل عقلی نظری) و یا به سبب اعتماد و اطمینان به گفته کسانی است که بی‌واسطه آن را تجربه کرده و محصول تجربه خود را برای ما گزارش کرده‌اند (دلیل نقلی به اضافه‌ی دلیل عقلی عملی).  
* '''غیب نسبی''': غیب نسبی به موجودات، واقعیت‌ها و حقایقی اطلاق می‌شود که برای برخی افراد، و نسبت به برخی از زمان‌ها و در شرایط خاصی، پوشیده و پنهان‌اند؛ هر‌چند در ذات خود قابلیت تجربه شدن با حواس ظاهری را دارند. دامنه موجوداتی که در گستره غیب نسبی قرار می‌گیرند، فراوان و بلکه بی‌نهایت است؛ زیرا هرچیزی می‌تواند نسبت به فردی، غیب و نسبت به فرد دیگری، مشهود باشد. مثلا کشور چین و تمامی مختصات آب و هوایی، طبیعی، جغرافیایی و فرهنگی آن، مجموعه‌ای از واقعیت‌هایی که نسبت به کسانی که در حال حاضر آن را تجربه می‌کنند، مشهود و نسبت به دیگرانی که بیرون از آن فضا هستند، غیب محسوب می‌شود. با توجه به چنین امری، روشن است که علم انسان به بسیاری از امور نه به سبب این است که آن‌ها را با حواس خود تجربه می‌کند و مشهود هستند؛ بلکه یا به سبب تعقل و تفکر (دلیل عقلی نظری) و یا به سبب اعتماد و اطمینان به گفته کسانی است که بی‌واسطه آن را تجربه کرده و محصول تجربه خود را برای ما گزارش کرده‌اند (دلیل نقلی به اضافه‌ی دلیل عقلی عملی).  


علم و اعتقاد ما به این امور، در حقیقت، علم و اعتقاد به امور غیبی است و تا زمانی که خود انسان شخصا آن‌ را تجربه نکند، برایش غیب محسوب می‌شوند. انسان اگر بنا باشد که همه آن‌چه را در گستره زندگی وجود دارد شخصا تجربه کرده تا به وجود و مختصات آن‌ علم و اعتقاد پیدا کند و زندگی و مسائل پرشمار آن را بر مبنای علوم حسی سامان دهد، هیچگاه نمی‌توانست به آسانی به اهداف خود برسد و اکثریت قریب به اتفاق مسائل زندگی، یا آغاز نمی‌شد و یا به انجام نمی‌رسید! بنابر این، ایمان به غیب جزء مسائل ضروری و گریزناپذیر زندگی است و به هیچ روی نمی‌توان آن را از معادلات زندگی حذف و یا آن را نادیده‌ گرفت.  
علم و اعتقاد ما به این امور، در حقیقت، علم و اعتقاد به امور غیبی است و تا زمانی که خود انسان شخصا آن‌ را تجربه نکند، برایش غیب محسوب می‌شوند. انسان اگر بنا باشد که همه آن‌چه را در گستره زندگی وجود دارد شخصا تجربه کرده تا به وجود و مختصات آن‌ علم و اعتقاد پیدا کند و زندگی و مسائل پرشمار آن را بر مبنای علوم حسی سامان دهد، هیچگاه نمی‌توانست به آسانی به اهداف خود برسد و اکثریت قریب به اتفاق مسائل زندگی، یا آغاز نمی‌شد و یا به انجام نمی‌رسید! بنابر این، ایمان به غیب جزء مسائل ضروری و گریزناپذیر زندگی است و به هیچ روی نمی‌توان آن را از معادلات زندگی حذف و یا آن را نادیده‌ گرفت.  
خط ۶۱: خط ۶۵:


بر اساس استدلال‌های عقلی و فلسفی و تبیین‌های دینی، خداوند، که خود اصیل‌ترین امر غیبی، بلکه غیب مطلق است و همه غیب‌ها و شهادت‌ها از وجود او می‌جوشد، تنها کسی است که به غیب و باطن عالم اگاه است. همه غیب‌ها و مشهودها درمحضر اوست و اساسا هرچه برای ما غیب و پنهان محسوب می‌شود، برای او آشکار و هویداست. علت اصلی وجود امور غیبی، همانا محدودیت گستره وجودی ماست و هرچه بر این گستره افزوده شود، از شمار امور غیبی هم کاسته می‌شود. خداوند که وجودش بی‌نهایت و محیط بر همه هستی است و همه اشیاء در محضر او حاضر و او بر همه چیز شاهد و نگهبان است،<ref>... اولم یکف بربک انه علی کل شیئ شهید؛ آیا برای خداوندگار تو همین بس نیست که بر همه چیز شاهد و گواه است؛ فصلت/۵۳</ref> بر همه چیز علم حضوری قیومی دارد و ذره‌ای در عالم هستی از دایره علم او بیرون نیست. بنابر این خداوند ذاتا علام‌الغیوب است؛ البته برخی از بندگان شایسته‌ خداوند، به سبب قرب و ولایتی که نسبت به او دارند از پاره‌ای از امور غیبی، که ادراک و اطلاعش برای عموم انسان‌ها حاصل نیست، برخوردارند.<ref>عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا الا من ارتضی من رسول ... ؛ جن/۲۶-۲۷</ref>از این رو کسانی (مانند پیامبران و امامان(ع)) هم که عالم به غیب‌اند، در واقع، خداوند آن‌ها را از برخی مسائل غیبی آگاه می‌کند و هیچ‌کس، جز خداوند، عالم به غیب نیست.
بر اساس استدلال‌های عقلی و فلسفی و تبیین‌های دینی، خداوند، که خود اصیل‌ترین امر غیبی، بلکه غیب مطلق است و همه غیب‌ها و شهادت‌ها از وجود او می‌جوشد، تنها کسی است که به غیب و باطن عالم اگاه است. همه غیب‌ها و مشهودها درمحضر اوست و اساسا هرچه برای ما غیب و پنهان محسوب می‌شود، برای او آشکار و هویداست. علت اصلی وجود امور غیبی، همانا محدودیت گستره وجودی ماست و هرچه بر این گستره افزوده شود، از شمار امور غیبی هم کاسته می‌شود. خداوند که وجودش بی‌نهایت و محیط بر همه هستی است و همه اشیاء در محضر او حاضر و او بر همه چیز شاهد و نگهبان است،<ref>... اولم یکف بربک انه علی کل شیئ شهید؛ آیا برای خداوندگار تو همین بس نیست که بر همه چیز شاهد و گواه است؛ فصلت/۵۳</ref> بر همه چیز علم حضوری قیومی دارد و ذره‌ای در عالم هستی از دایره علم او بیرون نیست. بنابر این خداوند ذاتا علام‌الغیوب است؛ البته برخی از بندگان شایسته‌ خداوند، به سبب قرب و ولایتی که نسبت به او دارند از پاره‌ای از امور غیبی، که ادراک و اطلاعش برای عموم انسان‌ها حاصل نیست، برخوردارند.<ref>عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا الا من ارتضی من رسول ... ؛ جن/۲۶-۲۷</ref>از این رو کسانی (مانند پیامبران و امامان(ع)) هم که عالم به غیب‌اند، در واقع، خداوند آن‌ها را از برخی مسائل غیبی آگاه می‌کند و هیچ‌کس، جز خداوند، عالم به غیب نیست.
{{پایان پاسخ}}


==منابع==
==منابع==
<references />
{{منابع}}
 
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن
  | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن
۷٬۲۳۰

ویرایش