علت خارجی ناميدن اهلبيت(ع) توسط كوفيان: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
اخبار معتبری که دلالت کند در کوفه عنوان خارجی بر امام حسین(ع) گفته شده، وجود ندارد. کوفه مرکز حکومت امام علی(ع) بود و او سالها در آن حکومت کرد. امام حسین(ع) نیز سالها در آنجا زندگی کرد و به همراه اهل کوفه در سپاه امام علی(ع) حضور داشت. در کوفه از اصحاب پیامبر(ص) و به ویژه شیعیان واقعی امامان(ع)، افراد زیادی بودند که اهلبیت را به خوبی میشناختند و در حد توان و به سهم خود با زبان و بیان و برخورد عملی از آنها دفاع میکردند؛ مانند عبدالله بن عفیف<ref>الارشاد، ج۲، ص۱۱۷.</ref> و توابین. زید بن ارقم که صحابه پیامبر بود در کوفه به ابنزیاد گفت: «چوب از لبهای حسین(ع) بردار، خودم بارها دیدم پیامبر(ص) لبهایش را روی این لبها قرار میداد».<ref>بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۱۶.</ref> مرد دیگری نیز در کوفه چنین سخنی را به ابنزیاد گفت.<ref> | اخبار معتبری که دلالت کند در کوفه عنوان خارجی بر امام حسین(ع) گفته شده، وجود ندارد. کوفه مرکز حکومت امام علی(ع) بود و او سالها در آن حکومت کرد. امام حسین(ع) نیز سالها در آنجا زندگی کرد و به همراه اهل کوفه در سپاه امام علی(ع) حضور داشت. در کوفه از اصحاب پیامبر(ص) و به ویژه شیعیان واقعی امامان(ع)، افراد زیادی بودند که اهلبیت را به خوبی میشناختند و در حد توان و به سهم خود با زبان و بیان و برخورد عملی از آنها دفاع میکردند؛ مانند عبدالله بن عفیف<ref>الارشاد، ج۲، ص۱۱۷.</ref> و توابین. زید بن ارقم که صحابه پیامبر بود در کوفه به ابنزیاد گفت: «چوب از لبهای حسین(ع) بردار، خودم بارها دیدم پیامبر(ص) لبهایش را روی این لبها قرار میداد».<ref>بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۱۶.</ref> مرد دیگری نیز در کوفه چنین سخنی را به ابنزیاد گفت.<ref>بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۵۴.</ref> | ||
البته در شام، امام حسین(ع) و اهلبیت او را نمیشناختند. علت اصلی آن نیز تبلیغات بنیامیه علیه بنیهاشم و اهلبیت(ع) بود. در میان مردم شام، تعداد کسانی که پیامبر را دیده بودند،اندک بود. شماری از مردم شام نیز امام حسین(ع) و اهل بیت او را میشناختند، ولی نمیدانستند اسیران همان اهل بیت پیامبر(ص) هستند، مانند پیرمردی که به امام سجاد(ع) خطاب کرد: الحمد لله که خدا شما را کشت و …، امام سجاد(ع) پرسید: آیا قرآن خواندهای؟ گفت: آری؛ سپس امام آیاتی که در شأن اهل بیت(ع) بود؛ قرائت کرد و فرمود آن اهلبیت ما هستیم. پیرمرد سرش را به طرف آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! من استغفار و توبه میکنم.<ref> | البته در شام، امام حسین(ع) و اهلبیت او را نمیشناختند. علت اصلی آن نیز تبلیغات بنیامیه علیه بنیهاشم و اهلبیت(ع) بود. در میان مردم شام، تعداد کسانی که پیامبر را دیده بودند،اندک بود. شماری از مردم شام نیز امام حسین(ع) و اهل بیت او را میشناختند، ولی نمیدانستند اسیران همان اهل بیت پیامبر(ص) هستند، مانند پیرمردی که به امام سجاد(ع) خطاب کرد: الحمد لله که خدا شما را کشت و …، امام سجاد(ع) پرسید: آیا قرآن خواندهای؟ گفت: آری؛ سپس امام آیاتی که در شأن اهل بیت(ع) بود؛ قرائت کرد و فرمود آن اهلبیت ما هستیم. پیرمرد سرش را به طرف آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! من استغفار و توبه میکنم.<ref>بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۵۵.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ ۸ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۵۱
این مقاله هماکنون به دست Rezapour در حال ویرایش است. |
اخبار معتبری که دلالت کند در کوفه عنوان خارجی بر امام حسین(ع) گفته شده، وجود ندارد. کوفه مرکز حکومت امام علی(ع) بود و او سالها در آن حکومت کرد. امام حسین(ع) نیز سالها در آنجا زندگی کرد و به همراه اهل کوفه در سپاه امام علی(ع) حضور داشت. در کوفه از اصحاب پیامبر(ص) و به ویژه شیعیان واقعی امامان(ع)، افراد زیادی بودند که اهلبیت را به خوبی میشناختند و در حد توان و به سهم خود با زبان و بیان و برخورد عملی از آنها دفاع میکردند؛ مانند عبدالله بن عفیف[۱] و توابین. زید بن ارقم که صحابه پیامبر بود در کوفه به ابنزیاد گفت: «چوب از لبهای حسین(ع) بردار، خودم بارها دیدم پیامبر(ص) لبهایش را روی این لبها قرار میداد».[۲] مرد دیگری نیز در کوفه چنین سخنی را به ابنزیاد گفت.[۳]
البته در شام، امام حسین(ع) و اهلبیت او را نمیشناختند. علت اصلی آن نیز تبلیغات بنیامیه علیه بنیهاشم و اهلبیت(ع) بود. در میان مردم شام، تعداد کسانی که پیامبر را دیده بودند،اندک بود. شماری از مردم شام نیز امام حسین(ع) و اهل بیت او را میشناختند، ولی نمیدانستند اسیران همان اهل بیت پیامبر(ص) هستند، مانند پیرمردی که به امام سجاد(ع) خطاب کرد: الحمد لله که خدا شما را کشت و …، امام سجاد(ع) پرسید: آیا قرآن خواندهای؟ گفت: آری؛ سپس امام آیاتی که در شأن اهل بیت(ع) بود؛ قرائت کرد و فرمود آن اهلبیت ما هستیم. پیرمرد سرش را به طرف آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! من استغفار و توبه میکنم.[۴]