النجم الثاقب: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - ' | بازبینی =' به ' | ارزیابی کمی =')
(تکمیل مقاله و ارجاع دهی به منابع اولیه به خصوص مفهوم شناسی های لغوی)
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۵: خط ۵:
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
{{درگاه|واژه‌ها}}
{{درگاه|واژه‌ها}}
برای مراد از '''النجم الثاقب''' در آیه سوم سوره طارق، احتمالات گوناگونی داده شده است. ستاره خاص بودن، که این ستاره (ماه، زحل، ناهید) دانسته شده است، مطلق ستاره، ستاره ثریا و شهاب سنگ از احتمالات این عبارت گفته شده است. در تفسیر این آیه گفته شده است که مراد از نجم ثاقب [[پیامبر(ص)]] می‌باشد.
برای '''النجم الثاقب''' در آیه سوم سوره طارق، چند احتمال داده شده است. ستاره خاص(ماه، زحل، ستاره ثریا )، مطلق ستاره، ستاره درخشان و شهاب سنگ از جمله تفسیرهای النجم الثاقب است.


==محتوای آیه==
==محتوای آیه==
در آیه {{قرآن|وَ السَّمَاءِ وَ الطَّارِقِ|۱|وَ مَا أَدْرَاکَ مَا الطَّارِقُ|۲|النَّجْمُ الثَّاقِبُ|۳|ترجمه=سوگند به آسمان و آن اختر شبگرد(۱) و تو چه دانی که اختر شبگرد چیست(۲) اختر فروزان(۳)|سوره=طارق|آیه=۱–۳}} به طارق قسم خورده شده است و در ادامه هم طارق به نجم الثاقب معرفی شده است.
قرآن به آسمان و طارق قسم خورده است:{{قرآن|وَ السَّمَاءِ وَ الطَّارِقِ|ترجمه=سوگند به آسمان و كوبنده شب.|سوره=طارق|آیه=۱}} در ادامه '''طارق''' به '''نجم الثاقب''' معنا شده است: {{قرآن|وَ مَا أَدْرَاکَ مَا الطَّارِقُ|۲|النَّجْمُ الثَّاقِبُ|۳|ترجمه= و تو نمى‌‏دانى كوبنده شب چيست! همان ستاره درخشان و شكافنده تاريكي‌هاست|سوره=طارق|آیه=۲–۳}}


«طرق» (مصدر طارق) به معنای کوبیدن است و از آن جا که در گذشته فقط شب‌ها در خانه‌ها را می‌بستند و فرد ناچار بود در را بکوبد به همین جهت هر کسی یا چیزی که شب هنگام بیاید، «طارق» نامیده شده است. در این آیه هم، چون ستاره‌ها شب هنگام ظاهر می‌شوند در مورد آن‌ها طارق استفاده شده است و برای رفع ابهام نیز این رونده در شب ذکر شده است که نجم الثاقب است. بنابر این معنا اینطور می‌شود «این مسافر شبانه ستاره‌ای است درخشان.»<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲۶، ص۳۶۰.</ref>
==مفهوم‌شناسی کلمات==
:'''طارق'''


==معنای لغوی==
'''طارق''' از '''طرق''' به معنای کوبیدن است.<ref>شيبانى، محمد بن حسن، كتاب الجيم، قاهره، الهيئه العامه لشئون المطابع الاميريه، چاپ اول، ۱۹۷۵م، ج۲، ص۲۱۶.</ref> از آن جا که در گذشته فقط شب‌ها در خانه‌ها را می‌بستند و فرد ناچار بود در را بکوبد، هر کسی یا چیزی که شب هنگام بیاید، '''طارق''' نامیده شده است.<ref>فراهيدى، خليل بن أحمد، كتاب العين، قم، نشر هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۹۶.</ref> در این آیه هم، چون ستاره‌ها شب هنگام ظاهر می‌شوند در مورد آن‌ها طارق استفاده شده است و برای رفع ابهام نیز این رونده در شب ذکر شده است که نجم الثاقب است. بنابر این معنا اینطور می‌شود «این مسافر شبانه ستاره‌ای است درخشان.»<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲۶، ص۳۶۰.</ref>
«نجم» در زبان عربی به دو معنا وارد شده است:


*مطلق ستاره یا کوکب
:'''نجم'''
*ستاره‌ای خاص که در این صورت باید با الف و لام به کار رود و کلمه نجم بدون الف و لام این معنا را نخواهد داشت و مقصود از آن «ثریا» یا همان خوشه پروین است.<ref>دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، بی تا، کلمه نجم.</ref>


«ثقب» در اصل به معنای شکافتن است و «ثاقب» به معنای ستاره درخشان به کار رفته است. چون نور آن تاریکی را می‌شکافد. البته معنای دومی نیز برای آن ذکر شده است که عبارت است از: بلندی و بالارفتن، هم چنان‌که گفته می‌شود: «ثقب الطائر»، یعنی پرنده بالا رفت و در ارتفاع زیاد پرواز کرد (که چه بسا بتوان این معنا را هم به معنای اول بازگرداند. چون گویا پرنده با پرواز خود آسمان را می‌شکافد.<ref>طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، قم، جامعه مدرسین، پنجم، ۱۴۱۷ق، ج۲۰، ص۲۵۸.</ref>
'''نجم''' در اصل به چیزی که طلوع کند و ظاهر شود، گفته می‌شود<ref>ابن فارس، أحمد بن فارس، معجم مقاييس اللغه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق، ج۵، ص۳۹۶.</ref> آنچه از آسمان طلوع کند و آنچه در زمین ظاهر مانند روییدنی‌هایی که ساقه نداشته باشند.<ref>أزدى، عبدالله بن محمد، كتاب الماء، تهران، مؤسسه مطالعات تاريخ پزشكي، طب اسلامي و مكمل- دانشگاه علوم پزشكي ايران‏، چاپ اول، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۱۲۳۹.</ref>


==احتمالات تفسیری در آیه==
نجم به معنای ستاره‌ای که در آسمان طلوع می‌کند، دو معنا دارد:
در مورد مراد از نجم الثاقب احتمالات مختلفی داده شده است:
*مطلق ستاره: به هر ستاره‌ای نجم گویند. <ref>فراهيدى، خليل بن أحمد، كتاب العين، قم، نشر هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۱۵۶.</ref> <ref>فيومى، أحمد بن محمد، المصباح المنير في غريب الشرح الكبير، قم، موسسه دار الهجره، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۵۹۴.</ref>
*ستاره‌ای خاص: نام ستاره خاص است مانند ستاره ثریا، <ref>فراهيدى، خليل بن أحمد، كتاب العين، قم، نشر هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۱۵۶.</ref> ستاره زحل،<ref>طريحي، فخر الدين بن محمد، مجمع البحرين، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش، ج۵، ص۳۵۷.</ref> ماه، <ref>طريحي، فخر الدين بن محمد، مجمع البحرين، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۸.</ref> سِماک یکی از ستارگان در مسیر ماه،<ref>مصطفوى، حسن، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چاپ اول، ۱۳۶۸ش، ج۵، ص۲۱۳.</ref>هر کدام از منزل‌گاه‌های ماه،<ref>صاحب بن عباد، إسماعيل بن عباد، المحيط في اللغه، بيروت، عالم الکتاب، چاپ اول، ۱۴۱۴ق، ج۳، ص۸.</ref> زهره<ref>ابن فارس، أحمد بن فارس، معجم مقاييس اللغه - قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق، ج۳، ص۳۱.</ref> و ... .
 
: '''الثاقب'''
 
'''الثاقب''' از '''ثقب''' در اصل به معنای شکافتن است. <ref>ابن فارس، أحمد بن فارس، معجم مقاييس اللغه، قم، مكتب الاعلام الاسلامي‏، چاپ اول، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۸۲.</ref> «ثاقب» به معنای ستاره درخشان به کار رفته است، چون نور آن تاریکی را می‌شکافد<ref>حسيني زبيدي، محمد مرتضى، تاج العروس من جواهر القاموس، بيروت، دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۳۳۸.</ref>. به بلندی و بالارفتن هم  ثقب گفته می‌شود: «ثقب الطائر؛ پرنده بالا رفت و در ارتفاع زیاد پرواز کرد»؛ گویا پرنده با پرواز خود آسمان را می‌شکافد. <ref>زمخشرى، محمود بن عمر، أساس البلاغه، بيروت، دار صادر، چاپ اول، ۱۹۷۹م، ج۷۳.</ref> <ref>طباطبايى، محمدحسين، الميزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ ه.ش، ج۲۰، ص۴۲۹.</ref>
 
==مصداق‌های نجم ثاقب==
برای نجم ثاقب چندین مصداق گفته شده است.
 
* '''هر ستاره‌ای:''' در این آیه ستاره خاصی اراده نشده بلکه مقصود هر نوع ستاره است. ‏<ref>قرشى بنابى، على‏اكبر، تفسير احسن الحديث، تهران، بنياد بعثت، مركز چاپ و نشر، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش، ج۱۲، ص۱۷۶.</ref>
* '''ستاره درخشان:''' با توجه به تعبیر «نجم ثاقب؛ ستاره نفوذ كننده»، معلوم مى‏شود منظور هر ستاره‏اى نيست بلكه ستارگان درخشانى است كه نور آنها پرده‏هاى ظلمت را مى‏شكافد و در چشم آدمى نفوذ مى‏كند.<ref>مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۲۶، ص۳۶۱.</ref> هم چنان‌که در جای دیگری از قرآن کریم می‌فرماید: {{قرآن|فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ| ترجمه=سوگند به جايگاه ستارگان (و محل طلوع و غروب آنها).|سوره= واقعه|آیه=75}} در این صورت صفت «الثاقب» توضیحی خواهد بود چرا که ستاره‌ای که درخشان نباشد برای ما قابل رؤیت نیست.
* '''ستاره‌ای خاص:''' مقصود ستاره‌ای است که درخشندگی آن ویژگی خاصی دارد یا در ارتفاع بالایی قرار دارد و در مورد آن چند نظر وجود دارد:
** مقصود ماه است<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، تهران، ناصر خسرو، سوم، ۱۳۷۲ش، ج۱۰، ص۷۱۴.</ref>
** مقصود زهره (ناهید) است <ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲۶، ص۳۶۰.</ref> که بعد از خورشید و ماه درخشنده‌ترین، جرم آسمانی است.
** مقصود سیاره زحل(کیوان) است. چون هم بسیار پر فروغ و نورانی است و هم ارتفاع زیادی دارد. در حدیثی از امام صادق(ع) نیز این آیه به سیاره زحل تفسیر شده است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲۶، ص۳۶۱.</ref>
* '''ستاره ثریا: ''' شیخ طوسی<ref>طوسى، محمد بن حسن، التبيان في تفسير القرآن، بیروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ اول، بی‌تا، ج۶، ص۳۶۸</ref> و دیگران <ref>ابن‏‌شهرآشوب، محمد بن على، متشابه القرآن و مختلفه، تهران، بيدار، چاپ اول، ۱۳۶۹ق، ج۱، ص۳۷.</ref> گفته‌اند در این آیه مراد از نجم ثاقب ستاره ثریاست.
* '''شهاب سنگ:'''  در آيه ۱۰ سوره صافات آمده است: {{قرآن|إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَه فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ‏| ترجمه=مگر كسى كه در لحظه‏اى كوتاه براى استراق سمع به آسمان نزديك شود كه شهاب ثاقب او را تعقيب مى‏كند.}} در اين آيه«شهاب» توصيف به «ثاقب» شده است. از آنجا كه اين پديده آسمانى از عجائب عالم آفرينش است ممكن است يكى از تفسيرهاى آيه مورد بحث باشد. شان نزولى كه در بعضى از كتب تفسير براى آيه فوق آمده است،<ref>حقى برسوى، اسماعيل بن مصطفى، تفسير روح البيان، بیروت، دار الفكر، چاپ اول، ج۱۰، ص۳۹۶.</ref> اين معنى را تاييد مى‌‏كند.<ref>مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۲۶، ص۲۶۲.</ref>


*ستاره خاصی اراده نشده بلکه مقصود مطلق ستاره است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲۶، ص۳۶۰.</ref> هم چنان‌که در جای دیگری از قرآن کریم می‌فرماید: {{قرآن|فلا اقسم بمواقع النجوم|ترجمه=سوگند به جایگاه ستارگان|سوره=واقعه|آیه=۷۵}} در این صورت صفت «الثاقب» توضیحی خواهد بود چرا که ستاره‌ای که درخشان نباشد برای ما قابل رؤیت نیست.
*ستاره‌ای خاص اراده شده است و صفت «الثاقب» احترازی است. یعنی مقصود ستاره‌ای است که درخشندگی آن ویژگی خاصی دارد یا در ارتفاع بالایی قرار دارد و در مورد آن چند نظر وجود دارد:
**مقصود ماه است<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، تهران، ناصر خسرو، سوم، ۱۳۷۲ش، ج۱۰، ص۷۱۴.</ref>
**مقصود زهره (ناهید) است که<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲۶، ص۳۶۰.</ref> بعد از خورشید و ماه درخشنده‌ترین، جرم آسمانی است.
**مقصود سیاره زحل (کیوان) است. چون هم بسیار پر فروغ و نورانی است و هم ارتفاع زیادی دارد. در حدیثی از امام صادق(ع) نیز این آیه به سیاره زحل تفسیر شده است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲۶، ص۳۶۱.</ref>
*مقصود ستاره ثریا یا همان خوشه پروین است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲۶، ص۳۶۰.</ref> چون همان گونه که بیان شد در زبان عربی به آن «النجم» گفته می‌شود و البته دارای نوری است که شب هنگام تاریکی را می‌شکافد تا برای ما قابل رؤیت باشد (دراین صورت نیز صفت «الثاقب» توضیحی خواهد بود).
*مقصود شهاب سنگ است. هم چنان‌که در آیه ای دیگر از قرآن کریم می‌فرماید: {{قرآن|إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَه فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ|ترجمه=مگر آن که (کسی از شیاطین بخواهد سخنی را از عالم بالا) دزدانه گوش دهد که در شبهای فروزان، آن‌ها را تعقیب خواهد کرد| سوره=صافات|آیه=۱۰}} همان‌طور که شأن نزولی که در بعضی کتب تفسیر برای این آیه آمده است، نیز این معنا را تأیید می‌کند.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۶، ص۳۶۲.</ref>
*مقصود [[پیامبر اکرم(ص)]] می‌باشد که این تفسیر در روایتی از [[امام صادق(ع)]] نقل شده است و طبق این روایت، «السماء» [[به امیرالمؤمنین(ع)]] و «الطارق» به بقیه [[ائمه اطهار(ع)]] تفسیر شده است.<ref>قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، قم، دارالکتاب، چهارم، ۱۳۶۷ش، ج۲، ص۴۱۵.</ref>
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}



نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۱۱

سؤال

در سوره طارق، منظور از ﴿النّجم الثّاقب چیست؟

درگاه‌ها
واژه-ها.png


برای النجم الثاقب در آیه سوم سوره طارق، چند احتمال داده شده است. ستاره خاص(ماه، زحل، ستاره ثریا )، مطلق ستاره، ستاره درخشان و شهاب سنگ از جمله تفسیرهای النجم الثاقب است.

محتوای آیه

قرآن به آسمان و طارق قسم خورده است:﴿وَ السَّمَاءِ وَ الطَّارِقِ؛ سوگند به آسمان و كوبنده شب.(طارق:۱) در ادامه طارق به نجم الثاقب معنا شده است: ﴿وَ مَا أَدْرَاکَ مَا الطَّارِقُ۝۲النَّجْمُ الثَّاقِبُ۝۳؛ و تو نمى‌‏دانى كوبنده شب چيست! همان ستاره درخشان و شكافنده تاريكي‌هاست(طارق:۲–۳)

مفهوم‌شناسی کلمات

طارق

طارق از طرق به معنای کوبیدن است.[۱] از آن جا که در گذشته فقط شب‌ها در خانه‌ها را می‌بستند و فرد ناچار بود در را بکوبد، هر کسی یا چیزی که شب هنگام بیاید، طارق نامیده شده است.[۲] در این آیه هم، چون ستاره‌ها شب هنگام ظاهر می‌شوند در مورد آن‌ها طارق استفاده شده است و برای رفع ابهام نیز این رونده در شب ذکر شده است که نجم الثاقب است. بنابر این معنا اینطور می‌شود «این مسافر شبانه ستاره‌ای است درخشان.»[۳]

نجم

نجم در اصل به چیزی که طلوع کند و ظاهر شود، گفته می‌شود[۴] آنچه از آسمان طلوع کند و آنچه در زمین ظاهر مانند روییدنی‌هایی که ساقه نداشته باشند.[۵]

نجم به معنای ستاره‌ای که در آسمان طلوع می‌کند، دو معنا دارد:

  • مطلق ستاره: به هر ستاره‌ای نجم گویند. [۶] [۷]
  • ستاره‌ای خاص: نام ستاره خاص است مانند ستاره ثریا، [۸] ستاره زحل،[۹] ماه، [۱۰] سِماک یکی از ستارگان در مسیر ماه،[۱۱]هر کدام از منزل‌گاه‌های ماه،[۱۲] زهره[۱۳] و ... .
الثاقب

الثاقب از ثقب در اصل به معنای شکافتن است. [۱۴] «ثاقب» به معنای ستاره درخشان به کار رفته است، چون نور آن تاریکی را می‌شکافد[۱۵]. به بلندی و بالارفتن هم ثقب گفته می‌شود: «ثقب الطائر؛ پرنده بالا رفت و در ارتفاع زیاد پرواز کرد»؛ گویا پرنده با پرواز خود آسمان را می‌شکافد. [۱۶] [۱۷]

مصداق‌های نجم ثاقب

برای نجم ثاقب چندین مصداق گفته شده است.

  • هر ستاره‌ای: در این آیه ستاره خاصی اراده نشده بلکه مقصود هر نوع ستاره است. ‏[۱۸]
  • ستاره درخشان: با توجه به تعبیر «نجم ثاقب؛ ستاره نفوذ كننده»، معلوم مى‏شود منظور هر ستاره‏اى نيست بلكه ستارگان درخشانى است كه نور آنها پرده‏هاى ظلمت را مى‏شكافد و در چشم آدمى نفوذ مى‏كند.[۱۹] هم چنان‌که در جای دیگری از قرآن کریم می‌فرماید: ﴿فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ؛ سوگند به جايگاه ستارگان (و محل طلوع و غروب آنها).(واقعه:75) در این صورت صفت «الثاقب» توضیحی خواهد بود چرا که ستاره‌ای که درخشان نباشد برای ما قابل رؤیت نیست.
  • ستاره‌ای خاص: مقصود ستاره‌ای است که درخشندگی آن ویژگی خاصی دارد یا در ارتفاع بالایی قرار دارد و در مورد آن چند نظر وجود دارد:
    • مقصود ماه است[۲۰]
    • مقصود زهره (ناهید) است [۲۱] که بعد از خورشید و ماه درخشنده‌ترین، جرم آسمانی است.
    • مقصود سیاره زحل(کیوان) است. چون هم بسیار پر فروغ و نورانی است و هم ارتفاع زیادی دارد. در حدیثی از امام صادق(ع) نیز این آیه به سیاره زحل تفسیر شده است.[۲۲]
  • ستاره ثریا: شیخ طوسی[۲۳] و دیگران [۲۴] گفته‌اند در این آیه مراد از نجم ثاقب ستاره ثریاست.
  • شهاب سنگ: در آيه ۱۰ سوره صافات آمده است: ﴿إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَه فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ‏؛ مگر كسى كه در لحظه‏اى كوتاه براى استراق سمع به آسمان نزديك شود كه شهاب ثاقب او را تعقيب مى‏كند. در اين آيه«شهاب» توصيف به «ثاقب» شده است. از آنجا كه اين پديده آسمانى از عجائب عالم آفرينش است ممكن است يكى از تفسيرهاى آيه مورد بحث باشد. شان نزولى كه در بعضى از كتب تفسير براى آيه فوق آمده است،[۲۵] اين معنى را تاييد مى‌‏كند.[۲۶]


منابع

  1. شيبانى، محمد بن حسن، كتاب الجيم، قاهره، الهيئه العامه لشئون المطابع الاميريه، چاپ اول، ۱۹۷۵م، ج۲، ص۲۱۶.
  2. فراهيدى، خليل بن أحمد، كتاب العين، قم، نشر هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۹۶.
  3. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲۶، ص۳۶۰.
  4. ابن فارس، أحمد بن فارس، معجم مقاييس اللغه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق، ج۵، ص۳۹۶.
  5. أزدى، عبدالله بن محمد، كتاب الماء، تهران، مؤسسه مطالعات تاريخ پزشكي، طب اسلامي و مكمل- دانشگاه علوم پزشكي ايران‏، چاپ اول، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۱۲۳۹.
  6. فراهيدى، خليل بن أحمد، كتاب العين، قم، نشر هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۱۵۶.
  7. فيومى، أحمد بن محمد، المصباح المنير في غريب الشرح الكبير، قم، موسسه دار الهجره، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۵۹۴.
  8. فراهيدى، خليل بن أحمد، كتاب العين، قم، نشر هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۱۵۶.
  9. طريحي، فخر الدين بن محمد، مجمع البحرين، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش، ج۵، ص۳۵۷.
  10. طريحي، فخر الدين بن محمد، مجمع البحرين، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۸.
  11. مصطفوى، حسن، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چاپ اول، ۱۳۶۸ش، ج۵، ص۲۱۳.
  12. صاحب بن عباد، إسماعيل بن عباد، المحيط في اللغه، بيروت، عالم الکتاب، چاپ اول، ۱۴۱۴ق، ج۳، ص۸.
  13. ابن فارس، أحمد بن فارس، معجم مقاييس اللغه - قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق، ج۳، ص۳۱.
  14. ابن فارس، أحمد بن فارس، معجم مقاييس اللغه، قم، مكتب الاعلام الاسلامي‏، چاپ اول، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۸۲.
  15. حسيني زبيدي، محمد مرتضى، تاج العروس من جواهر القاموس، بيروت، دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۳۳۸.
  16. زمخشرى، محمود بن عمر، أساس البلاغه، بيروت، دار صادر، چاپ اول، ۱۹۷۹م، ج۷۳.
  17. طباطبايى، محمدحسين، الميزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ ه.ش، ج۲۰، ص۴۲۹.
  18. قرشى بنابى، على‏اكبر، تفسير احسن الحديث، تهران، بنياد بعثت، مركز چاپ و نشر، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش، ج۱۲، ص۱۷۶.
  19. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۲۶، ص۳۶۱.
  20. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، تهران، ناصر خسرو، سوم، ۱۳۷۲ش، ج۱۰، ص۷۱۴.
  21. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲۶، ص۳۶۰.
  22. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲۶، ص۳۶۱.
  23. طوسى، محمد بن حسن، التبيان في تفسير القرآن، بیروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ اول، بی‌تا، ج۶، ص۳۶۸
  24. ابن‏‌شهرآشوب، محمد بن على، متشابه القرآن و مختلفه، تهران، بيدار، چاپ اول، ۱۳۶۹ق، ج۱، ص۳۷.
  25. حقى برسوى، اسماعيل بن مصطفى، تفسير روح البيان، بیروت، دار الفكر، چاپ اول، ج۱۰، ص۳۹۶.
  26. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۲۶، ص۲۶۲.