کاربر:Hosseiney4030/صفحه تمرین3: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۹۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=Hosseiney4030}}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}


{{سوال}}
{{سوال}}
ابراهیم بن هلال ثقفی کیست؟
فعالیت‌های سیاسی امام‌صادق(ع) چه بوده‌است؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}


{{پاسخ}}ابراهيم بن محمد بن سعيد بن هلال ثقفي اصفهاني، تاريخ نگار، راوي حديث، مفسر قرآن و داناي به فقه و احکام، از علماي نام آور و شيعي در قرن سوم هجري و دوران غيبت صغري است. از اهالی کوفه بود که به اصفهان منتقل شد و همان‌جا تا پایان عمر ماندگار شد. مهم ترین اثر وی که پابرجا مانده است کتاب الغارات است که به حوادث پس از جنگ نهروان تا کشته شدن علی بن ابی طالب و هجوم های متعدد سرداران معاویه به سرزمین های تحت کنترل خلیفه چهارم و غارت و کشتار مردم میپردازد.
{{پاسخ}}
 
برخلاف تصور عمومی، حركت امام‌صادق(ع) تنها در زمينه‌‏های علمی خلاصه نمی‌‏شد، بلكه امام فعاليت سياسی نيز داشت، ولی اين بُعد حركت امام، بر بسياری از گويندگان و نويسندگان پوشيده مانده است. در اينجا برای اينكه سستی اين تصور«كه امام صادق(ع) بنا به ملاحظه اوضاع و احوال آن زمان هرگز در امر سياست مداخله نمي‏كرد و هيچ‌گونه ابتكار عمل سياسی نداشت، بلكه در جهت سياست خلفای وقت حركت می‌كرد» روشن گردد، نمونه‌ه‏ايی از فعاليت‌های سياسی امام را ذکر می‌شود.
== زندگی‌نامه ==
نیای اعلای ابواسحاق [[سعد بن مسعود ثقفی]]، عموی [[مختار ثقفی]] و از [[یاران امام علی(ع)]] بود که آن حضرت وی را والی [[مداین]] کرد. از جد او، سعید بن هلال، نیز در شمار [[اصحاب امام صادق(ع)]] یاد شده است. تاریخ ولادت ثقفی در دست نیست، اما بنا بر روایت وی از [[ابان بن عثمان بجلی|اَبان بن عثمان بَجَلی]] و دیگر مشایخی که در دهه دوم قرن سوم درگذشته‌اند، احتمالاً در حدود ۲۰۰ق یا اواخر سده دوم به دنیا آمده است. ابن‌هلال از نوادگان سعد بن مسعود، عموي مختار ثقفي، مي باشد. نسب وي با چهار واسطه به سعد بن مسعود ثقفي مي رسد. شيخ طوسي در اين مورد مي گويد:
 
ابراهيم بن محمد بن سعيد بن هلال بن عاصم بن سعد بن مسعود ثقفي اصالتاً اهل کوفه است و سعد بن مسعود جد اعلاي او، برادر سعد بن مسعود يکي از ياران و کارگزاران باوفاي اميرالمومنين علي (ع) و امام حسن مجتبي (ع) محسوب مي شود. علي (ع) وي را به خاطر امانت داري و تقوا در به حکومت مدائن برگزيده بود. حضرت امیرالمومنین (ع) ضمن نگارش نامه اي، کارهاي سعد را ستوده از وي اعلام رضايت کرده و در مورد امانت داري و کمال ايمان وي، مي فرمايد:
 
اي سعد! تو حقوق مسلمانان را تمام و کمال به آنان ادا کردي؛ اطاعت پروردگارت را بجاي آوردي، امام خود را با روشي زيبا و دور از غرض ورزي، خير خواهي نمودي. کار تو را مي ستايم و از رفتارت خشنودم؛ خير خواهي و ارشاد تو ادامه داشته باشد. خداوند تو را ببخشايد. والسلام.
 
سعد بن مسعود بعد از شهادت امير المومنين علي ـ عليه السلام ـ در کنار امام مجتبي (ع) قرار گرفت و در مقام کاگزاري، با جان و دل فرامين حضرتش را لبيک مي گفت. در تاريخ آمده است:
 
هنگامي که جراح بن سنان در مسير مدائن، ضمن اعتراض به امام مجتبي ـ عليه السلام ـ در يک عمل منافقانه به آن حضرت حمله کرده و با شمشير امام را مجروح نمود؛ حضرت از شدت جراحت وارده از اسب خود به زمين فرود آمد. سعد بن مسعود، يار باوفا و کارگذار امين اهل بيت ـ عليهم السلام ـ آن بزرگوار را به منزل برده و در معالجه حضرتش نهايت تلاش را به عمل آورد.<ref>الارشاد، شيخ مفيد، ج۲، ص۱۲.</ref>
 
علاوه بر سعد بن مسعود ـ که در خدمت اهل بیت ـ علیهم السلام ـ بوده است ـ سعید بن هلال، پدر بزرگ صاحب الغارات نیز از یاران امام صادق ـ علیه السلام ـ محسوب می شود. همچنان که شیخ طوسی وی را با عنوان سعید بن هلال ثقفی، در ردیف اصحاب پیشوای ششم ـ علیه السلام ـ ثبت کرده است.<ref>رجال الطوسی، باب اصحاب الصادق (علیه السلام ) .</ref>
 
ابن هلال ثقفی در اوایل به مذهب زیدیه تمایل داشت اما در اثر بررسی ها و تحقیقاتی که انجام داد، حقیقت را یافته و به مذهب امامیه روی آورد و یکی از شیعیان خالص، پرتلاش و از عاشقان بی قرار و طرفدار غیرتمند اهل بیت (ع) گردید.
 
== اساتید ==
 
 
وي در اوايل قرن سوم در شهر کوفه چشم به جهان گشود، بر اثر اشتياق به تحصيل علوم اسلامي، به حضور اساتيد عصر خود شتافته، و از محضر آنان علم حديث و تاريخ را فرا گرفت. از قرائن تاريخي برميآيد که او در سال هاي (۲۰۰ تا ۲۶۰) عصر امام جواد و امام هادي و امام عسکري (ع) در کوفه و در اصفهان مي زيسته؛ اما بنا به عللي که بر ما معلوم نيست، نتوانسته است به حضور آن بزرگواران رسيده و از آنان مستقيما بهره مند شود. اما حضور وي در محضر اساتيد فراوان، نشانگر اشتياق و تلاش وي در اين زمينه مي باشد. عده اي از اساتيد و مشايخ وي عبارتند از:<ref>ابن هلال ثقفي در کتابهايش از جمله «الغارات»، نام ديگر اساتيدش را بيان داشته است.</ref>
{{ستون|۳}}
* ابراهيم بن عباس بصري
* ابراهيم بن عمر
* ابراهیم بن مبارک
* ابراهيم بن محمد
* ابراهيم بن يحيي الدوري
* احمد بن عمران انصاري
* احمد بن معمر اسدي
* اسماعيل بن ابان ازدي
* بشير بن خيثمه
* بکر بن بکار قيسي
* حسين بن هاشم
* حکم بن سليمان کندي
* عبدالله بن بلج بصري
* عبدالله بن محمد عبسي
* عبدالله بن محمد ثقفي
* عبيد بن سليمان نخعي
* علي بن قادم خزاعي
* علي بن هلال احمسي
* عمر بن حماد بن طلحه قناد
* فضل بن دکين
* مالک بن اسماعيل نهدي
* محمد بن سعيد کوفي ملقب به حمدان
* محمد بن هشام مرادي
* يحيي بن صالح حريري
* يوسف بن بهلول سعدي
* يوسف بن کليب مسعودي.{{پایان}}
 
== اقدامات سیاسی ==
وي کتابي به نام «المعرفه» تأليف کرده و در آن، مناقب اهل بيت ـ عليهم السلام ـ و ستم ها و نيرنگ هاي دشمنان آنان را شرح داد. و در آن کتاب، عشق بي پايان خود به خاندان عصمت و طهارت و بيزاري از دشمنانشان را به طور واضح بيان نمود.
 
برخي از دانشمندان مصلح انديش، از انتشار آن در شهر کوفه ممانعت به عمل آورده و او را به مخفي کردن آن کتاب توصيه نمودند. اما چون ابن هلال از روي اعتقادات و اخلاص، آن کتاب را نوشته و به مطالب آن ايمان عميق داشت، با خود عهد کرد که نه تنها آن اثر را منتشر مي کنم بلکه قدمي هم فراتر گذاشته و آن را در جايي که مخالفين اهل بيت ـ عليهم السلام ـ بيشتر باشد، به مخاطبين خود عرضه نمايد.
 
براي اين منظور، وي شهر اصفهان را ـ که در آن زمان دور ترين نقطه از عقايد شيعه و مخالف ترين مکان با آيين تشيع بود ـ انتخاب نمود و سپس به آن جا هجرت کرد. او در اصفهان کتاب «المعرفه» را نشر داده و احاديث آن را به مردم عرضه نمود.<ref>رجال نجاشي، ص ۱۶ و ۱۷.</ref> و تأثير به سزايي در گرايش مردم اصفهان به سوي مکتب اهل بيت ـ عليهم السلام ـ به جا گذاشت.
 
با انتشار خبر هجرت ابن هلال به اصفهان، علماي بزرگ قم شادمان شده و گروهي از آنان ـ که احمد بن ابي عبدالله برقي، صاحب کتاب ارزشمند «المحاسن» در رأس آنان بود ـ به محضر وي شتافته و از او تقاضا کردند که به همراه آنان به قم برود. تا از نزديک، از حضور وي بهره مند شوند. اما اين عالم وارسته که با خود عهد کرده بود: «در جايي که مخالفين اهل بيت ـ عليهم السلام ـ بيشتر هستند، احاديث ائمه ـ عليهم السلام ـ را منتشر کند و علوم و اهل بيت را در مناطق نيازمند، تبليغ نموده و در افزايش شيعيان اهل بيت ـ عليهم السلام ـ تلاش نمايند از پذيرفتن تقاضاي علماي قم خود داري نموده و همچنان تا آخر عمر در اصفهان اقامت گزيد.
 
او علاوه بر نشر آثار خود، حوزه درس تشکيل داده و افراد مستعد و علاقه مند را گرد آورد و عده اي از راويان و محدثان را تربيت نمود و همانند: عبدالله بن کوشيد اصفهاني، حسن زعفراني اصفهاني و احمد بن علويه اصفهاني که دانشمندي زبان شناس، اديب، نويسنده، شاعر اهل بيت ـ عليهم السلام ـ راوي حديث و داراي تأليف متعدد مي باشد.<ref>رجال الطوسي، باب «من لم يرو عن واحد من الأئمه» ص ۴۱۲ و معجم رجال الحديث، ج۱، ص ۲۵۴ ـ ۲۵۸.</ref>
 
== ويژگي هاي علمي ==
اين دانشمند پرتلاش، در عصر مظلوميت اهل بيت ـ عليهم السلام ـ و زماني که شيعيان از سوي زمامداران مستبد عباسي در محدوديت شديدي قرار گرفته بودند، پرچم معارف علوي ـ عليه السلام ـ را به دوش کشيده و با مخالفان فرهنگي عترت به مقابله برخاسته است. او با جهاد فرهنگي و انتشار افکار و انديشه هاي شيعه توانسته است سخنان حق را به گوش حقيقت جويان تاريخ برساند.
 
در اين جا به برخي از ويژگي هاي وي مي پردازيم:
 
=== ۱. محدث روشن بين ===
ابن هلال که عاشق جمع آوري، تدوين و نشر فرهنگ اهل بيت ـ عليهم السلام ـ ـ بويژه تاريخ حکومت امير المومنين ـ عليه السلام ـ ـ بوده است، در اين راه از هيچ کوششي فروگذاري نکرد و او نه تنها به منابع و شخصيت هاي شيعي براي يافتن مطالب و احاديث مورد نياز خود رجوع مي نمود بلکه به محدثين و دانشمندان مورد اعتماد اهل سنت و ساير فرقه ها نيز توجه نموده و از حضور آنان کسب علم مي کرد.
 
علت مهم اين امر، احتجاج بر مخالفين با دلايل قابل قبول آنان بوده است.
 
=== ۲. مورد اعتماد ===
نوشته ها و روايات ابراهيم بن هلال ثقفي، مورد اعتماد برجسته ترين عالمان و محدثين شيعه قرار گرفته است و آنان در کتاب هاي خود به طور گسترده از روايات وي استافده کرده اند. همانند: احمد بن خالد برقي در کتاب «المحاسن» محمد بن حسن صفار در «بصائر الدرجات»، کليني در «الکافي»، صدوق در «من لا يحضره الفقيه»، مفيد در «امالي» شيخ طوسي در «تهذيب»، سيد مرتضي در «الشافي»، علي بن ابراهيم قمي در «تفسير قمي»، ابن قولويه در «کامل الزيارات»، ابن شهر آشوب در «المناقب»، طبرسي در «اعلام الوري»، سيد علي بن طاووس در «اليقين» و «اقبال الاعمال»، سيد عبدالکريم بن طاووس در «فرحه الغري»، ابي جعفر طبري در «بشاره المصطفي»، قطب راوندي در «الخرائج و الجرائح»، مجلسي در «بحار الانوار»، حر عاملي در «وسائل الشيعه» و «اثبات الهدي»، محدث قمي در «سفينه البحار»، و ساير بزرگان شيعه.
 
=== ۳. پرورش راويان و محدثان ===
بسياري از چهره هاي درخشان و راويان بزرگ شيعه، در قرن سوم هجري، در کوفه و اصفهان از وي بهره برده و توشه ها اندوخته اند که در آثار و تأليفات آنان ديده مي شود. نام عده اي از آنان عبارتند از:
 
{{ستون|۲}}
# ابراهيم ابن هاشمي قمي
# احمد بن علويه اصفهاني
# احمد بن محمد بن خالد برقي
# حسن بن علي بن عبدالکريم زعفراني
# سعد بن عبدالله اشعري قمي
# سلمه بن خطاب
# عباس بن سري (السندي)
# عبدالرحمن بن ابراهيم المستعلي
# علي بن ابراهيم
# علي بن عبدالله بن کوشيد اصفهاني
# محمد بن حسن الصفار
# محمد بن زيد الرطاب<ref>الغارات، مقدمه.</ref>
 
=== ۴. تأليفات ===
تأليفات فراوان و آثار متعددي که از ابراهيم بن هلال به جاي مانده است، نشان گر روحيه قوي، اطلاعات گسترده روايي و تاريخي، و اراده خلل ناپذير او در راه احياي معارف شيعي و سيره علوي است.
 
در اکثر منابع شيعه و سني بيش از ۵۰ مورد از کتاب هاي وي ياد شده است؛ گرچه در زمان ما به غير از کتاب «الغارات» آثار ديگر وي در دسترس نمي باشد و در اثر حوادث روزگار و تلاش دشمنان و ساير عوامل، بقيه تأليفات وي مفقود شده است! ولي برخي از مطالب کتاب هاي او در لابلاي آثار دانشمندان يافت مي شود که بعداً اشاره خواهد شد.
 
مناطق تحت نفوذ کارگزاران علي ـ عليه السلام ـ بنگارد و به اين وسيله مظلوميت علي ـ عليه السلام ـ و يارانش را نمايان سازد. به همين جهت، نام کتاب خود را با الهام از مقتداي خويش، «الغارات» انتخاب کرده است؛ آن جا که علي ـ عليه السلام ـ از نافرماني کوفيان نکوهش کرده و مي فرمايد:
 
«فتوا کلتم و تخاذلتم حتي شنت عليکم الغارات، و ملکت عليکم الاوصان؛<ref>«نهج البلاغه»، خطبه ۲۷.</ref>
 
پس شما وظيفه خود را به يکديگر حواله نموديد و همديگر را خوار ساختيد تا اين که دشمن از هر طرف غالب شده و اموال شما غارت گرديد و ديار شما از تصرفتان بيرون رفت».
 
اين کتاب در برخي منابع، به نام «الستنفار و الغارات» و در بعضي ديگر، به نام «الاسفار و الغارات» ثبت شده، اما در ميان علما و محافل علمي، به «الغارات» معروف است.<ref>الذريعه، ج۲، ص ۳۵.</ref>
 
گرچه غرض اصلي نگارنده از تأليف اين کتاب، تشريخ غارت ها و چپاولگري هاي معاويه بوده، اما تأليف و نگارش، موجب شده تا لابه لاي مطالب کتاب، گفتار هاي بسيار ارزنده اي گنجانده شود به طوري که خواننده مشتاق دانش از مطالب فرعي آن بيشتر بهره مند مي شود.
 
اين کتاب يکي از بهترين منابع در زمينه حکومت و سيره کشور داري علي ـ عليه السلام ـ است که مي تواند در اين مورد پاسخگوي نياز محققان و مؤلفان باشد. سيره سياسي، اخلاقي، اجتماعي و سطح زندگي حاکم اسلام، نامه هاي حکومتي، رفتار گزاران حکومت اسلامي، ريزش ها و رويش ها در حکومت علوي تحليل و بررسي بازتاب رفتار هاي مثبت و منفي کارگزاران و ... در اين کتاب، در دسترس خواننده قرار گرفته است.
 
مؤلف به عنوان پيش گفتار، مقدمه و زمينه سازي براي ورود در موضوع اصلي، اين شيوه را برگزيده و در معرض ديد مخاطب قرار داده که علاوه بر نکات فوق، درس هايي آموزنده، عبرت انگيز و حتي مسائل تربيتي را به مخاطب خويش القا کند.


مهم ترين عناوين اين کتاب عبارتند از: سخنراني هاي علي ـ عليه السلام ـ بعد از جنگ نهروان، روش آن حضرت در استفاده از بيت المال، شيوه ارتباط با کارگزاران و و عوامل حکومتي، ولايت سعد بن قيس بر مصر، ولايت محمد بن ابي بکر و مالک بر مصر، شهادت آن دو بزرگوار، آمدن عقيل در کوفه با حضور علي ـ عليه السلام ـ، گزارش هايي از زندگي خصوصي امام علي ـ عليه السلام ـ و خوراک و پوشاک و مسکن آن حضرت در ايام زمامداري، علي ـ عليه السلام ـ و اصول امر به معروف و نهي از منکر، مکاتبات با معاويه و ده ها عنوان ديگر که در دوران حکومت آن حضرت رخ داده است.
== اعزام نمايندگان به منظور تبليغ امامت‏ ==
امام به منظور تبليغ جريان امامت، نمايندگانی به مناطق مختلف می‌‏فرستاد. شخصی به نمايندگی از امام به خراسان رفت و مردم را به ولايت او دعوت كرد. جمعی اطاعت كردند و گروهی نپذیرفتند، و افرادی به عنوان احتياط و پرهيز از فتنه دست نگه‌داشتند. سپس به نمايندگی از هر گروه، يک‌نفر به ديدار امام صادق(ع) رفت. نماينده گروه سوم در جريان اين سفر با كنيز يكی‌ از همسفران، كار زشتی انجام داد و كسی از آن آگاهی نيافت. هنگامی كه اين چند نفر به حضور امام رسيدند، همان شخص گفت: «شخصی از اهل كوفه به منطقه ما آمد و مردم را به اطاعت و ولايت تو دعوت كرد؛ گروهی پذيرفتند، گروهی مخالفت كردند، و گروهی نيز از روی پرهيزگاری و احتياط دست نگه‌داشتند.


==== ساير تأليفات ====
امام فرمود: تو از كدام دسته هستی؟ گفت: من از دسته احتياط كار هستم. امام فرمود: تو كه اهل پرهيزگاری و احتياط بودی، پس چرا در فلان شب احتياط نكردی و آن عمل زشت را انجام دادی؟! چنانکه مشاهده می‌شود، در اين قضيه، فرستاده امام اهل كوفه، و منطقه مأموريت، خراسان بوده در حالی كه امام در مدينه اقامت داشته است، و اين وسعت حوزه فعاليت سياسی امام را نشان می‌دهد.<ref>پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، ص۳۳۷</ref>
ابن هلال ثقفي از آن جايي که در رشته هاي مختلف علوم اسلامي از جمله: علوم قرآن، فقه و احکام، تاريخ و سيره، کلام و اعتقادات، حديث و روايات و شخصيت نگاري مهارت تامي داشته است. دست به تأليف آثار ارزشمندي زده و کتاب هاي قابل توجهي را پديد آورده و در اختيار مشتاقان قرار داده است که بالغ بر ۵۰ مورد مي شود؛ نام برخي از آنان به شرح زيل مي باشد؛


# المعرفه في المناقب و المثالب
== امام صادق و رويارويي عباسيان ==
# المبتداء
بنی‌عباس در آغاز درگیری با بنی‌اميه، شعار خود را طرفداری از خاندان پيامبر و تحقق عدل قرار دادند.
# السيره
# معرفه فضل الافضل
# اخبار مختار ابي عبيده الثقفي<ref>الذريعه، ج۱، ص ۳۴۸.</ref>
# المغازي
# السقيفه
# الرده
# مقتل عثمان
# الشوري
# بيعه امير المومنين ـ عليه السلام ـ
# الجمل
# الصفين
# الحکمين
# النهروان
# مقتل امير المومنين ـ عليه السلام ـ
# رسائل و اخبار امير المومنين ـ عليه السلام ـ
# قيام الحسن بن علي ـ عليه السلام ـ
# مقتل الحسين ـ عليه السلام ـ
# التوابين و عين الورده
# فدک


=== از منظر متفکران اهل سنت ===
از آن‏جا كه مظلوميت خاندان پيامبر در زمان حكومت امويان دل‌های مسلمانان را جريحه دار ساخته بود، و از طرف ديگر امويان بنام خلافت اسلامی از هيچ ظلم و ستمی دریغ نمی‌كردند، بنی‌عباس با استفاده از تنفر شديد مردم از بنی‌اميه و به عنوان طرفداری از خاندان پيامبر توانستند توجه مردم را جلب كنند. ولی نه تنها وعده‏‌های آنان در مورد رفع مظلوميت خاندان پيامبر و اجرای عدالت عملی نشد، بلكه طولی نكشيد كه برنامه‏‌های ضد اسلامی بنی‌اميه، اين بار با شدت بيشتر اجرا گرديد، به طوری كه مردم، باز گشت حكومت اموی را آرزو کردنند! از آنجا كه حكومت سفاح، اولین خليفه عباسی، كوتاه مدت بود و در زمان وی هنوز پايه‏‌های حكومت عباسيان محكم نشده بود، در دوران خلافت او فشار كمتری متوجه مردم شد و خاندان پيامبر نيز زياد در سختی نبودند، اما با روی كار آمدن منصور دوانيقی، فشارها شدت يافت.<ref>نجاشی، رجال النجاشی، ص۱۳۰</ref>
ابن حجر اسقلاني:


«ابراهيم بن محمد ثقفي؛ از اسماعيل بن ابان و غير او روايت مي کند. به گفته ابو نعيم در تاريخ اصفهان، حديث او به خاطر شيعه افراطي بودن ترک شده است.»
== امام صادق (ع) و رخدادهاي سياسي ==


== رحلت ==
=== الف: قيام زيد ===
اين عالم پرتلاش؛ نويسنده مجاهد و احياگر معارف اهل بيت ـ عليهم السلام ـ در قرن سوم هجري و عصر خفقان، بعد از پرورش عده اي از دانشمندان و حديث شناسان ممتاز و تعليم دين و نشر احکام شريعت ناب محمدي ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ و با به جاي گذاردن ده ها اثر نفيس، در سال ۲۸۳ ق. در شهر اصفهان رحلت نمود.<ref>الشيعه و فنون الاسلام، ص ۱۰۸.</ref>
زيد بن علي، برادر امام باقر(ع) بود و با توجه به اهميت زيادي كه امام باقر از لحاظ علمي در جامعه داشت، موقعيت چشم گيري براي زيد و حركت انقلابي او به وجود نيامد، گرچه در شمار محدثان بود و به سبب علوي بودنش مورد توجه فراوان مردم عراق قرار داشت.<ref>علی خزار قمی، کفایه الاثر، ص۳۲۷</ref>  


مسأله برخورد امام صادق(ع) با خروج زيد و با فرقه‌اي به نام زيديه می‌باشد. در برخي از روايات شيعه آمده است كه زيد از معتقدان به امامت امامان شيعه از جمله امام باقر و صادق - عليه السلام - بوده است، چنانكه از او نقل شده كه مي‌گفت: جعفر امامنا في الحلال و الحرام.<ref>سیره پیشوایان، ص ۳۶۱، ۳۵۶؛ رجال النجاشي، ص ۱۳۰؛ كفايه الاثر، ص ۳۲۷؛ کریمان، حسین، سيره و قيام زيدبن علي، ص ۴۹ به بعد.</ref> جعفر، امام ما در حلال و حرام است. در روايتي از امام صادق - عليه السلام - درباره زيد چنين آمده است: رحمه الله، اما أنَّه كان مؤمناً و كان عالما و كان صدوقاً، اما أنّه لو ظفر لوفي، اما أنَّه لو ملك يعرف كيف يُضَعْها.<ref>پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، ص۳۸۵</ref>خدا او را رحمت كند، مرد مؤمن و عارف و عالم و راست گويي بود، كه اگر پيروز مي‌شد وفا مي‌كرد و اگر زمام امور را به دست مي‌گرفت، مي‌دانست آن را به دست چه كسي بسپارد. پس از قيام زيد و به خصوص به دنبال روي كار آمدن بني عباس، بني الحسن از بني الحسين جدا شدند<ref>خطط مقريزي، ج ۴، ص ۳۰۷؛ نامه دانشوران، ج ۵، ص ۹۲؛ فوات الوفيات، ج ۱؛ ص ۲۱۰.</ref> و به بهانه زيد و فرزندش يحيي، روي كار آوردن يكي از بني الحسن به نام محمد بن عبدالله بن الحسين بن حسن بن علی(ع) را وجهه همت خود قرار دادند.<ref>عيون اخبار الرضا، ج ۱، باب ۲۵؛ امالي صدوق، مجلس ۱۰، ص ۴۰؛ تنقيح المقال، ج ۱، ص ۴۶۸؛ سيره و قيام زيدبن علي، ص ۱۶۸.</ref> اينها به تدريج گروهي از شيعيان را نيز به دور خويش جمع كردند كه عنوان زيديه بر آنان اطلاق گرديد.<ref>نثر الدر، ج ۱، صص ۳۵۲، ۳۵۳.</ref> در حديثي آمده است: زيديان امام صادق را متهم مي‌كردند كه ايشان اعتقاد به جهاد در راه خدا ندارد. <ref>تهذيب، ج ۲، ص ۴۳؛ وسائل الشيعه، ج ۲، ص ۳۲.</ref>امام اين اتهام را از خود رد كرده، فرمود:
ولكنّي أكْره أن أدع علمي الي جهلهم. ولي من نمي‌خواهم علم خود را در كنار جهل آنان بگذارم.<ref>نثر الدر، ج ۱، ص ۳۵۳.</ref>


=== ب: امام صادق - عليه السلام - و دعوت ابوسلمه ===
سياست نخست امام صادق - عليه السلام - يك سياست فرهنگي و در جهت پرورش اصحابي بود كه از نظر فقهي و روايي از بنيان گذاران تشيع جعفري به شمار آمده‌اند. براي اين كار به راه انداختن يك جريان شيعي فراگير با اعتقاد به امامت، لازم بود تا بر اساس آن قيامي عليه حاكميت آغاز و حصول به پيروزي از آن ممكن باشد وگرنه يك اقدام ساده و شتابزده نه تنها دوام نمي‌آورد بلكه فرصت طلبان از آن بهره‌برداري مي‌كردند.


چنانكه در جريان حركتي كه زيدبن علي و پس از آن يحيي بن زيد در خراسان به آن دست زدند، همراه با اين تلاشها آن عده از طالبيان كه بنا به نقل برخي، به طرفداري از جانشيني ابوهاشم بن محمد بن حنفيه فعال بودند به قتل رساندند. نتيجه كار بعدها معلوم شد؛ زيرا فقه جعفري، بنيانگذار تشيع نيرومندي گشت كه روز به روز اوج بيشتري گرفت، اما زيديه و خوارج كه منحصراً در خط سياست كار مي‌كردند، طولي نكشيد كه دچار محدوديت فرهنگي شده و كم‌كم موضع نسبتا نيرومند خود را از دست دادند و رو به افول گذاشتند.


=== ج: برخورد با منصور ===
امام صادق(ع) در زمان منصور از شهرت علمي برخوردار بوده و مورد توجه بسياري از فقيهان و محدثان اهل سنت بوده است. طبيعي بود كه منصور با توجه به كينه شديدي كه نسبت به علويان داشت، آن حضرت را به شدت زير نظر گرفته و اجازه زندگي آزاد به او نمي‌داد. امام صادق - عليه السلام - نيز همانند پدرانش اعتقاد خود را داير بر اين كه امامت حق منحصر به فرد او بوده و ديگران آن را غصب كرده‌اند، پنهان نمي‌داشت.


{{پایان پاسخ}}
ابن عنبه مي‌نويسد: منصور بارها تصميم به قتل آن حضرت گرفت ولي خدا او را حفظ كرد.<ref>عمده الطالب في انساب آل ابي طالب، ص ۱۹۵.</ref>
فعاليت‌هاي امام به طور عمده در پنهاني انجام مي‌گرفت و آن حضرت مكرر اصحاب خود را به كتمان و حفظ اسرار اهل بيت- عليه السلام - دستور مي‌داد، چنانكه روايات زيادي در اين زمينه از آن حضرت نقل شده است.<ref>مستدرك الوسائل، ج ۱۲، صص ۲۰۳ـ ۲۹۱.</ref>امام معمولا از رفت و آمد به دربار منصور ـ جز در موارد سرباز مي‌زد و به همين سبب هم از طرف منصور مورد اعتراض قرار مي‌گرفت.<ref>مستدرك الوسائل، ج ۱۲، ص ۳۰۷.</ref>چنانكه روزي به آن حضرت گفت: چرا مانند ديگران به ديدار او نمي‌رود؟ امام در جواب فرمود: ما كاري نكرده‌ايم كه به جهت آن از تو بترسيم؛ و از امر آخرت پيش تو چيزي نيست كه به آن اميدوار باشيم؛ و اين مقام تو در واقع نعمتي نيست كه آن را به تو تبريك بگوييم و تو آن را مصيبتي براي خود نمي‌داني كه تو را دلداري بدهيم، پس پيش تو چكار داريم؟<ref>كشف الغمه، ج ۲، صص ۲۰۹- ۲۰۸؛ الامام الصادق _ عليه السلام _، ص ۱۴۱.</ref> بدينگونه بود كه امام نارضايي خود را نسبت به حكومت او ابراز مي‌داشت.


== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =تاریخ تمدن اسلامی
  | شاخه اصلی =تاریخ اسلام
|شاخه فرعی۱ =مشاهیر
|شاخه فرعی۱ =تاریخ و سیره معصومان
|شاخه فرعی۲ =عالمان دینی
|شاخه فرعی۲ =امام صادق(ع)
| شاخه فرعی۳ =
| شاخه فرعی۳ =
}}
}}
خط ۱۸۲: خط ۶۲:


[[رده:تاریخ تمدن اسلامی]]
[[رده:تاریخ تمدن اسلامی]]
[[رده:مقاله‌های پیشنهادی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۱:۵۱


سؤال

فعالیت‌های سیاسی امام‌صادق(ع) چه بوده‌است؟


برخلاف تصور عمومی، حركت امام‌صادق(ع) تنها در زمينه‌‏های علمی خلاصه نمی‌‏شد، بلكه امام فعاليت سياسی نيز داشت، ولی اين بُعد حركت امام، بر بسياری از گويندگان و نويسندگان پوشيده مانده است. در اينجا برای اينكه سستی اين تصور«كه امام صادق(ع) بنا به ملاحظه اوضاع و احوال آن زمان هرگز در امر سياست مداخله نمي‏كرد و هيچ‌گونه ابتكار عمل سياسی نداشت، بلكه در جهت سياست خلفای وقت حركت می‌كرد» روشن گردد، نمونه‌ه‏ايی از فعاليت‌های سياسی امام را ذکر می‌شود.

اعزام نمايندگان به منظور تبليغ امامت‏

امام به منظور تبليغ جريان امامت، نمايندگانی به مناطق مختلف می‌‏فرستاد. شخصی به نمايندگی از امام به خراسان رفت و مردم را به ولايت او دعوت كرد. جمعی اطاعت كردند و گروهی نپذیرفتند، و افرادی به عنوان احتياط و پرهيز از فتنه دست نگه‌داشتند. سپس به نمايندگی از هر گروه، يک‌نفر به ديدار امام صادق(ع) رفت. نماينده گروه سوم در جريان اين سفر با كنيز يكی‌ از همسفران، كار زشتی انجام داد و كسی از آن آگاهی نيافت. هنگامی كه اين چند نفر به حضور امام رسيدند، همان شخص گفت: «شخصی از اهل كوفه به منطقه ما آمد و مردم را به اطاعت و ولايت تو دعوت كرد؛ گروهی پذيرفتند، گروهی مخالفت كردند، و گروهی نيز از روی پرهيزگاری و احتياط دست نگه‌داشتند.

امام فرمود: تو از كدام دسته هستی؟ گفت: من از دسته احتياط كار هستم. امام فرمود: تو كه اهل پرهيزگاری و احتياط بودی، پس چرا در فلان شب احتياط نكردی و آن عمل زشت را انجام دادی؟! چنانکه مشاهده می‌شود، در اين قضيه، فرستاده امام اهل كوفه، و منطقه مأموريت، خراسان بوده در حالی كه امام در مدينه اقامت داشته است، و اين وسعت حوزه فعاليت سياسی امام را نشان می‌دهد.[۱]

امام صادق و رويارويي عباسيان

بنی‌عباس در آغاز درگیری با بنی‌اميه، شعار خود را طرفداری از خاندان پيامبر و تحقق عدل قرار دادند.

از آن‏جا كه مظلوميت خاندان پيامبر در زمان حكومت امويان دل‌های مسلمانان را جريحه دار ساخته بود، و از طرف ديگر امويان بنام خلافت اسلامی از هيچ ظلم و ستمی دریغ نمی‌كردند، بنی‌عباس با استفاده از تنفر شديد مردم از بنی‌اميه و به عنوان طرفداری از خاندان پيامبر توانستند توجه مردم را جلب كنند. ولی نه تنها وعده‏‌های آنان در مورد رفع مظلوميت خاندان پيامبر و اجرای عدالت عملی نشد، بلكه طولی نكشيد كه برنامه‏‌های ضد اسلامی بنی‌اميه، اين بار با شدت بيشتر اجرا گرديد، به طوری كه مردم، باز گشت حكومت اموی را آرزو کردنند! از آنجا كه حكومت سفاح، اولین خليفه عباسی، كوتاه مدت بود و در زمان وی هنوز پايه‏‌های حكومت عباسيان محكم نشده بود، در دوران خلافت او فشار كمتری متوجه مردم شد و خاندان پيامبر نيز زياد در سختی نبودند، اما با روی كار آمدن منصور دوانيقی، فشارها شدت يافت.[۲]

امام صادق (ع) و رخدادهاي سياسي

الف: قيام زيد

زيد بن علي، برادر امام باقر(ع) بود و با توجه به اهميت زيادي كه امام باقر از لحاظ علمي در جامعه داشت، موقعيت چشم گيري براي زيد و حركت انقلابي او به وجود نيامد، گرچه در شمار محدثان بود و به سبب علوي بودنش مورد توجه فراوان مردم عراق قرار داشت.[۳]

مسأله برخورد امام صادق(ع) با خروج زيد و با فرقه‌اي به نام زيديه می‌باشد. در برخي از روايات شيعه آمده است كه زيد از معتقدان به امامت امامان شيعه از جمله امام باقر و صادق - عليه السلام - بوده است، چنانكه از او نقل شده كه مي‌گفت: جعفر امامنا في الحلال و الحرام.[۴] جعفر، امام ما در حلال و حرام است. در روايتي از امام صادق - عليه السلام - درباره زيد چنين آمده است: رحمه الله، اما أنَّه كان مؤمناً و كان عالما و كان صدوقاً، اما أنّه لو ظفر لوفي، اما أنَّه لو ملك يعرف كيف يُضَعْها.[۵]خدا او را رحمت كند، مرد مؤمن و عارف و عالم و راست گويي بود، كه اگر پيروز مي‌شد وفا مي‌كرد و اگر زمام امور را به دست مي‌گرفت، مي‌دانست آن را به دست چه كسي بسپارد. پس از قيام زيد و به خصوص به دنبال روي كار آمدن بني عباس، بني الحسن از بني الحسين جدا شدند[۶] و به بهانه زيد و فرزندش يحيي، روي كار آوردن يكي از بني الحسن به نام محمد بن عبدالله بن الحسين بن حسن بن علی(ع) را وجهه همت خود قرار دادند.[۷] اينها به تدريج گروهي از شيعيان را نيز به دور خويش جمع كردند كه عنوان زيديه بر آنان اطلاق گرديد.[۸] در حديثي آمده است: زيديان امام صادق را متهم مي‌كردند كه ايشان اعتقاد به جهاد در راه خدا ندارد. [۹]امام اين اتهام را از خود رد كرده، فرمود: ولكنّي أكْره أن أدع علمي الي جهلهم. ولي من نمي‌خواهم علم خود را در كنار جهل آنان بگذارم.[۱۰]

ب: امام صادق - عليه السلام - و دعوت ابوسلمه

سياست نخست امام صادق - عليه السلام - يك سياست فرهنگي و در جهت پرورش اصحابي بود كه از نظر فقهي و روايي از بنيان گذاران تشيع جعفري به شمار آمده‌اند. براي اين كار به راه انداختن يك جريان شيعي فراگير با اعتقاد به امامت، لازم بود تا بر اساس آن قيامي عليه حاكميت آغاز و حصول به پيروزي از آن ممكن باشد وگرنه يك اقدام ساده و شتابزده نه تنها دوام نمي‌آورد بلكه فرصت طلبان از آن بهره‌برداري مي‌كردند.

چنانكه در جريان حركتي كه زيدبن علي و پس از آن يحيي بن زيد در خراسان به آن دست زدند، همراه با اين تلاشها آن عده از طالبيان كه بنا به نقل برخي، به طرفداري از جانشيني ابوهاشم بن محمد بن حنفيه فعال بودند به قتل رساندند. نتيجه كار بعدها معلوم شد؛ زيرا فقه جعفري، بنيانگذار تشيع نيرومندي گشت كه روز به روز اوج بيشتري گرفت، اما زيديه و خوارج كه منحصراً در خط سياست كار مي‌كردند، طولي نكشيد كه دچار محدوديت فرهنگي شده و كم‌كم موضع نسبتا نيرومند خود را از دست دادند و رو به افول گذاشتند.

ج: برخورد با منصور

امام صادق(ع) در زمان منصور از شهرت علمي برخوردار بوده و مورد توجه بسياري از فقيهان و محدثان اهل سنت بوده است. طبيعي بود كه منصور با توجه به كينه شديدي كه نسبت به علويان داشت، آن حضرت را به شدت زير نظر گرفته و اجازه زندگي آزاد به او نمي‌داد. امام صادق - عليه السلام - نيز همانند پدرانش اعتقاد خود را داير بر اين كه امامت حق منحصر به فرد او بوده و ديگران آن را غصب كرده‌اند، پنهان نمي‌داشت.

ابن عنبه مي‌نويسد: منصور بارها تصميم به قتل آن حضرت گرفت ولي خدا او را حفظ كرد.[۱۱] فعاليت‌هاي امام به طور عمده در پنهاني انجام مي‌گرفت و آن حضرت مكرر اصحاب خود را به كتمان و حفظ اسرار اهل بيت- عليه السلام - دستور مي‌داد، چنانكه روايات زيادي در اين زمينه از آن حضرت نقل شده است.[۱۲]امام معمولا از رفت و آمد به دربار منصور ـ جز در موارد سرباز مي‌زد و به همين سبب هم از طرف منصور مورد اعتراض قرار مي‌گرفت.[۱۳]چنانكه روزي به آن حضرت گفت: چرا مانند ديگران به ديدار او نمي‌رود؟ امام در جواب فرمود: ما كاري نكرده‌ايم كه به جهت آن از تو بترسيم؛ و از امر آخرت پيش تو چيزي نيست كه به آن اميدوار باشيم؛ و اين مقام تو در واقع نعمتي نيست كه آن را به تو تبريك بگوييم و تو آن را مصيبتي براي خود نمي‌داني كه تو را دلداري بدهيم، پس پيش تو چكار داريم؟[۱۴] بدينگونه بود كه امام نارضايي خود را نسبت به حكومت او ابراز مي‌داشت.

منابع

  1. پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، ص۳۳۷
  2. نجاشی، رجال النجاشی، ص۱۳۰
  3. علی خزار قمی، کفایه الاثر، ص۳۲۷
  4. سیره پیشوایان، ص ۳۶۱، ۳۵۶؛ رجال النجاشي، ص ۱۳۰؛ كفايه الاثر، ص ۳۲۷؛ کریمان، حسین، سيره و قيام زيدبن علي، ص ۴۹ به بعد.
  5. پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، ص۳۸۵
  6. خطط مقريزي، ج ۴، ص ۳۰۷؛ نامه دانشوران، ج ۵، ص ۹۲؛ فوات الوفيات، ج ۱؛ ص ۲۱۰.
  7. عيون اخبار الرضا، ج ۱، باب ۲۵؛ امالي صدوق، مجلس ۱۰، ص ۴۰؛ تنقيح المقال، ج ۱، ص ۴۶۸؛ سيره و قيام زيدبن علي، ص ۱۶۸.
  8. نثر الدر، ج ۱، صص ۳۵۲، ۳۵۳.
  9. تهذيب، ج ۲، ص ۴۳؛ وسائل الشيعه، ج ۲، ص ۳۲.
  10. نثر الدر، ج ۱، ص ۳۵۳.
  11. عمده الطالب في انساب آل ابي طالب، ص ۱۹۵.
  12. مستدرك الوسائل، ج ۱۲، صص ۲۰۳ـ ۲۹۱.
  13. مستدرك الوسائل، ج ۱۲، ص ۳۰۷.
  14. كشف الغمه، ج ۲، صص ۲۰۹- ۲۰۸؛ الامام الصادق _ عليه السلام _، ص ۱۴۱.