«ید الله مع الجماعة»: تفاوت میان نسخه‌ها

(ابرابزار، اصلاح نویسه‌های عربی، اصلاح ارقام)
 
جز (جایگزینی متن - ' | بازبینی =' به ' | ارزیابی کمی =')
 
(۳۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{سوال}}حضرت امیرالمؤمنین علی «ع» درخطبه ی۱۲۷ نهج البلاغه فرمودند: «یدالله مع الجماعه»؛ آیا اهل سنّت می‌توانند با استناد به این خطبه، همراهی با خلفای سه‌گانه را حق جلوه دهند و شیعیان را اهل تفرقه بدانند؟{{پایان سوال}}
{{شروع متن}}{{سوال}}امیرالمؤمنین علی(ع) درخطبه ۱۲۷ نهج البلاغه فرمودند: «یدالله مع الجماعه». آیا اهل‌سنت می‌توانند با استناد به این خطبه، همراهی با خلفای سه‌گانه را حق جلوه داده و شیعیان را اهل تفرقه بدانند؟{{پایان سوال}}
 
[[پرونده:ید الله مع الجماعة.jpg|بندانگشتی|قطعه خوشنویسی «ید الله مع الجماعة»، اثر داود بکتاش.|252x252پیکسل]]
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
{{درگاه|غدیر}}
'''یَدُ اللهِ مَعَ الْجَماعَة''' (دست خدا با جماعت است)، عبارتی در خطبه ۱۲۷ [[نهج البلاغه]] که مخاطبِ آن [[خوارج]] هستند. بر اساس این خطبه، [[امام علی(ع)]] با استدلال به اینکه دست خدا با جماعت است، خوارج را به پیروی از اکثریت مسلمانان که در آن زمان پیرو حق و امام علی(ع) بودند، سفارش کردند و آنها را از تندروی و کندروی پرهیز دادند.


با توجه به فضای کلی خطبه، به خوبی روشن می‌شود که معیار صحیح در همراهی با جماعت مسلمین، همان همراهی با حق است. در واقع حضرت علی «ع»، خوارج را توصیه به همراهی با جماعتی می‌کنند که اهل افراط و تفریط نیستند و بر مدار حق حرکت می‌کنند؛ بنابراین جماعت مسلمین را به صرف اینکه جماعت هستند، نمی‌توان حق دانست و نمی‌توان شیعیان را به دلیل همراهی نکردن با اکثریت که بر مدار حق نیستند، متهم به تفرقه انگیزی نمود.
عالمان [[شیعه]] معتقدند ملاک برای پیروی، حق بودن است، نه تعداد بیشتر پیروان. به اعتقاد آنها، پیروی از اکثریتی که دنباله‌رو حق نیستند جایز نیست؛ بنابراین نمی‌توان [[شیعه|شیعیان]] را به دلیل همراهی نکردن با اکثریتی که بر مدار حق نیستند، متهم به ایجاد تفرقه کرد.
 
 
 
با توجه به این دو مقدمه، ابتدا لازم است محتوای کلی و فضای عمومی خطبه مورد نظر از نهج البلاغه را بررسی نماییم و در گام بعد، آن را در کنار آیات و روایات مرتبط قرار دهیم تا به هدف امام «ع» از بیان این خطبه پی ببریم. مخاطب خطبه ۱۲۷ نهج البلاغه، خوارج بوده‌اند؛ خوارج گروهی است که بعد از جنگ صفین تشکیل شد و با تفکرات خشک و متعصبانه خود مشکلاتی را برای اجتماع مسلمین در زمان حکومت امیرالمؤمنین «ع» و پس از آن ایجاد کردند. به باور آنان، هر کس گناه کبیره‌ای انجام دهد، کافر می‌شود و کافر واجب القتل است. همچنین آنها به دلیل پذیرش حکمیت در جنگ صفین توسط امیرالمؤمنین «ع»، ایشان را مرتکب گناه کبیره و کافر دانستند و پیروان حضرت را نیز همانند او دانستند.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۶ه‍. ش، ج۵، ص۳۱۸.</ref>


امیرالمؤمنین «ع» در بخش نخست این خطبه با استدلال‌های ساده و همه فهم، باورها و رفتارهای آنان را غیر منطقی و خشن معرفی نموده و سپس با استناد به سیره عملی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله)، این باور را، که مرتکب گناه کبیره، کافر و خارج از اسلام است، مردود می‌داند. سپس حضرت آنان را مورد سرزنش و ملامت قرار می‌دهد و در ادامه به نکته بسیار مهمی اشاره می‌فرماید: «به زودی دو گروه درباره من هلاک (و گمراه) می‌شوند: دوست افراطی که محبّتش، او را به غیر حق می‌کشاند و دشمن افراطی که از سر دشمنی قدم در غیر طریق حق می‌نهد»؛ سپس امام «ع» برای تأکید در حفظ اعتدال، می‌فرماید: «بهترین مردم در مورد من گروه میانه‌رو هستند، از آنها جدا نشوید» به دنبال آن می‌فرماید: «والْزَمُوا السَّوَادَ الأَعْظَم فَإنَّ یَدَ اللهِ مَعَ الْجَمَاعَه»؛ «همیشه همراه جمعیّت‌های بزرگ باشید که دست خدا با جمعیّت است» و برای تأکید بیشتر درباره این موضوع می‌فرماید: «از جدایی بپرهیزید؛ زیرا افراد تنها و جدا، نصیب شیطانند، همان گونه که گوسفند تک رو، طعمه گرگ است».<ref>ر. ک. پیام امام امیرالمؤمنین، پیشین، ج۵، ص۳۳۱.</ref>
== خطبه ۱۲۷ نهج البلاغه ==
عبارت یدالله مع الجماعة در خطبه ۱۲۷ [[نهج البلاغه]] که مجموعه‌ای از سخنان و نامه‌های [[امام علی(ع)]] است، ذکر شده است:


اگر به این عبارات دقت شود، به خوبی روشن می‌شود که معیار و ملاک صحیح در همراهی با جمعیت‌های بزرگ و جماعت مسلمین، همان همراهی با حق است. در واقع حضرت خوارج را توصیه به همراهی با جماعتی می‌کنند که اهل افراط و تفریط نیستند و بر مدار حق حرکت می‌کنند، نه اینکه حضرت بخواهد دنباله روی از جمعیت را به صرف جمعیت و اکثریت بودن حق بداند و با این سخن معیار کلی بدهند.
شما (خوارج) شرورترین مردم و کسانی هستید که شیطان آنها را هدف تیرهای خود قرار داده و به سرگردانی کشانده است. به زودی دو گروه درباره من هلاک (و گمراه) می‌شوند: دوست افراطی که محبّتش او را به غیر حق می‌کشاند و دشمن افراطی که از سر دشمنی قدم در غیر طریق حق می‌نهد. بهترین مردم درباره من، گروه میانه‌رو هستند، از آنها جدا نشوید (فَإِنَّ یَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ) و همیشه همراه جمعیت‌های بزرگ باشید، که دست خدا با جمعیّت است. از جدایی بپرهیزید (جدایی از توده‌های عظیم و مؤمن) زیرا افراد تنها و جدا، نصیب شیطانند، همانگونه که گوسفند تک‌رو، طعمه گرگ است.<ref>شریف رضی، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه، به تحقیق صبحی صالح، خطبه ۱۲۷، ص۱۸۴، قم، هجرت، ۱۴۱۴ق.</ref>


توضیح اینکه هر زمان که مسلمانان متفق و متحد بوده‌اند، دارای قدرت، عظمت و شوکت بوده‌اند؛ جدا شدن از جمعیّتی که برمدار حق هستند و به تعبیر دیگر انزوای اجتماعی، یکی از انحرافات فکری، و اعتقادی است، افراد منزوی به زودی گرفتار تخیلات خود برتربینی می‌شوند و چنین می‌پندارند که موجودی برترند و مردم باید در برابر آنها تعظیم کنند و چون چنین رفتاری از مردم نمی‌بینند، آتش بدبینی، کینه و عداوت در دل آنها روشن می‌شود.<ref>ر. ک. پیام امام امیرالمؤمنین، پیشین، ج۵، ص۳۳۴.</ref>
آگاه باشید! هر کس به این شعار (شعار تفرقه‌انگیز خوارج لا حکم الا لله) مردم را دعوت کند او را به قتل برسانید هر چند زیر عمامه من باشد (و به من پناهنده شود).<ref>مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین، ج۵، ص۳۲۷، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ش.</ref>


بنابراین، با ترسیم فضای خطبه روشن شد که از عبارت حضرت نمی‌توان چنین نتیجه گرفت که حضرت هرگونه همراهی با جماعت را مدنظر داشته‌اند و معیار و ملاکی را به دست نداده‌اند؛ به عبارت دیگر امیر مؤمنان «ع» در صدد ترسیم یک معیار کلی برای دنباله‌روی از جماعت به صرف جماعت بودن نیست، بلکه منظور حضرت جماعتی است که حق را دیده و پیرو آن شده‌اند و در اعتقادات شان راسخ هستند.
مخاطب عبارت «یدالله مع الجامعة» [[خوارج]] هستند.<ref name=":0"/> خوارج گروهی از سپاه امام علی(ع) در [[جنگ صفین]] بودند، که پس از پذیرش حکمیت از طرف وی، او را متهم به [[کفر]] کرده و علیه او شورش کردند. به باور آنان، هر کس [[گناه کبیره|گناه کبیره‌ای]] انجام دهد، کافر می‌شود و قتل کافر واجب است.<ref name=":0">مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین، ج۵، ص۳۱۸، تهران، دار الکتب الاسلامیه،۱۳۷۵ش.</ref>


همراهی نکردن مطلق و بی‌قید و شرط با اکثریت را می‌توان در کلام دیگری از خود حضرت، به خوبی مشاهده کرد که فرمود: «لاَ تَسْتَوْحِشُوا فِی طَرِیْقِ الْهُدی لِقِلّه أَهْلِه»<ref>شریف رضی، محمد، نهج البلاغه (صبحی صالح)، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ ه‍. ق، خطبه ۲۰۱، ص۳۱۹.</ref>؛ «هرگز در مسیر هدایت از کمی همراهان وحشت نکنید». بنابر این سخن، باید مسیر هدایت را پیمود، حتی اگر کم باشیم. همچنین در روایتی مشهور از امام کاظم «ع» خطاب به هشام آمده است حضرت می‌فرماید خدای متعال در قرآن اکثریت را مذمت و اقلیت را مدح کرده است و در ادامه، حضرت آیات متعددی از قرآن کریم را به عنوان شاهد ذکر می‌کند: «یَا هِشَامُ ثُمَّ ذَمَ اللَّهُ الْکَثْرَه… یَا هِشَامُ ثُمَّ مَدَحَ الْقِلَّه…». <ref>کلینی، محمد، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق، ج‏۱، ص۱۵، حدیث۱۲.</ref>
== معیار همراهی با جماعت مسلمانان ==
بر اساس خطبه ۱۲۷ نهج البلاغه، امام علی(ع) خوارج را بدترین مردم دانسته و آنها را سفارش به همراهی با جمعیت‌های بزرگ کرده است، با این استدلال که دست خدا با جماعت است (یدالله مع الجماعة). او پیش از این عبارت، افراد را به سه گروه «دوستان تندرو»، «دشمنان تندرو» و «افراد میانه‌رو» تقسیم کرده و به خوارج توصیه کرده از بین این سه دسته، از میانه‌روها پیروی کنند.<ref name=":1">شریف رضی، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه، به تحقیق صبحی صالح، خطبه ۱۲۷، ص۱۸۴، قم، هجرت، ۱۴۱۴ق.</ref>


همه اینها بیانگر این واقعیت هستند که جماعت و اکثریت، صرفاً به خاطر جماعت و اکثریت بودن هیچ ارزشی ندارد و نمی‌تواند معیاری برای حق و حقیقت باشد؛ همانگونه که در آیات قرآن کریم از اکثریتی که دنباله رو باطلند، مذمت شده است: «وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِن یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ»<ref>. انعام/ ۱۱۶؛ ور. ک: زخرف/ ۷۸؛ اسراء/ ۸۹؛ اعراف/ ۱۸۷؛ هود/ ۱۷؛ روم/ ۶؛ رعد/۱؛ سبا/ ۲۸؛ غافر/ ۵۷؛ روم/ ۳۰؛ نحل/ ۳۸و۱۰۱؛ انعام/ ۳۷؛ یوسف/ ۴۰؛ یونس/ ۵۵؛ جاثیه/ ۲۶؛ صافات/ ۷۱ و….</ref>؛ «اگر از بیشتر مردم روی زمین پیروی کنی، تو را از راه خدا گمراه می‌کنند، آنان فقط از گمان و پندار پیروی می‌کنند و تنها به حدس و تخمین تکیه می‌زنند».
[[ناصر مکارم شیرازی|آیت‌الله مکارم شیرازی]] با توجه به عبارات پیش از یدالله مع الجماعة، معیار مورد نظر امام علی(ع) در همراهی با جماعت مسلمین را، همراهی با حق دانسته است. به گفته وی، امام علی(ع) خوارج را توصیه به همراهی با جماعتی می‌کنند که اهل افراط و تفریط نیستند و بر مدار حق حرکت می‌کنند؛ بنابراین جماعت مسلمین را به صرف اینکه جماعت هستند، نمی‌توان حق دانست و نمی‌توان [[شیعه|شیعیان]] را به دلیل همراهی نکردن با اکثریتی که بر مدار حق نیستند، متهم به ایجاد تفرقه کرد.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین، ج۵، ص۳۳۱، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶ق.</ref>


نتیجه:
== پیروی از اکثریت یا پیروی از حق ==
عالمان شیعه معتقدند پیروی از اکثریتی که پیرو حق نیستند، نیکو نیست.{{مدرک|date=سپتامبر ۲۰۲۲}} در آیاتی از [[قرآن]] نیز، اکثریتی که دنبال باطلند سرزنش شده‌اند.<ref>انعام:۱۱۶؛ زخرف:۷۸؛ اسراء:۸۹؛ اعراف:۱۸۷؛ هود:۱۷؛ روم:۶؛ رعد:۱؛ سبا:۲۸؛ غافر:۵۷؛ روم:۳۰؛ نحل:۳۸ و ۱۰۱؛ انعام:۳۷؛ یوسف:۴۰؛ یونس:۵۵؛ جاثیه:۲۶؛ صافات:۷۱.</ref> به گفته عالمان شیعه، ملاک برای پیروی، حق بودن است، نه تعداد بیشتر پیروان. به اعتقاد آنها، پیروی از اقلیتی که دنباله‌رو حق هستند واجب است{{مدرک|date=سپتامبر ۲۰۲۲}} و بر اساس روایتی از امام علی(ع)، در مسیر هدایت نباید از کم بودن همراهان ترسید.<ref>شریف رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، به تصحیح صبحی صالح، خطبه ۲۰۱، ص۳۱۹، قم، هجرت، ۱۴۱۴ق.</ref>


به اعتقاد ما شیعیان، متأسفانه بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) اکثریت دچار این آفت شدند و مسیری را طی کردند که مورد رضایت خدا و پیامبرش نبود و اهل بیت(ع) و یاران آنها که بر حق بودند، در اقلیت قرار گرفتند و طبق معیارهای دینی نه این اقلیت بودن دلیل بر باطل بودن است و نه آن جماعت نشانه حق بودن. با وجود این همه آیات و روایات، نمی‌توان جماعت مسلمین را به صرف اینکه جماعت هستند، به طور مطلق بر حق دانست و نیز نمی‌توان شیعیان را به دلیل همراهی نکردن با اکثریت متهم به تفرقه انگیزی نمود.
=== انحراف اکثریت پس از رحلت پیامبر(ص) ===
به اعتقاد شیعیان، بعد از [[رحلت پیامبر(ص)]] اکثریت [[مسلمان|مسلمانان]] از مسیری که خداوند و [[پیامبر(ص)]] معرفی کرده بودند، منحرف شدند و پیروان حق در اقلیت قرار گرفتند. شیعیان معتقدند پیامبر(ص)، امام علی(ع) را به عنوان [[خلافت|خلیفه]] پس از خود معرفی کرد ولی [[ابوبکر بن ابی‌قحافه]]، حق او را [[غصب خلافت|غصب]] کرده و خلافت را به دست گرفت. همچنین بر این اعتقادند که پیروی از اکثریتِ دنباله‌رو باطل، جایز نیست. {{مدرک}}


{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
خط ۳۰: خط ۳۲:
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =
  | شاخه اصلی =کلام
  | شاخه فرعی۱ =
  | شاخه فرعی۱ =امامت خاصه
  | شاخه فرعی۲ =
  | شاخه فرعی۲ =امام علی(ع) و خلفا
  | شاخه فرعی۳ =
  | شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =
  | شناسه =شد
  | تیترها =
  | تیترها =شد
  | ویرایش =
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =
  | تغییر مسیر =شد
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
  | بازبینی =
  | ارزیابی کمی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =
  | اولویت =ج
  | کیفیت =
  | کیفیت =ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۲۶

سؤال
امیرالمؤمنین علی(ع) درخطبه ۱۲۷ نهج البلاغه فرمودند: «یدالله مع الجماعه». آیا اهل‌سنت می‌توانند با استناد به این خطبه، همراهی با خلفای سه‌گانه را حق جلوه داده و شیعیان را اهل تفرقه بدانند؟
قطعه خوشنویسی «ید الله مع الجماعة»، اثر داود بکتاش.
درگاه‌ها
درگاه غدیر.png


یَدُ اللهِ مَعَ الْجَماعَة (دست خدا با جماعت است)، عبارتی در خطبه ۱۲۷ نهج البلاغه که مخاطبِ آن خوارج هستند. بر اساس این خطبه، امام علی(ع) با استدلال به اینکه دست خدا با جماعت است، خوارج را به پیروی از اکثریت مسلمانان که در آن زمان پیرو حق و امام علی(ع) بودند، سفارش کردند و آنها را از تندروی و کندروی پرهیز دادند.

عالمان شیعه معتقدند ملاک برای پیروی، حق بودن است، نه تعداد بیشتر پیروان. به اعتقاد آنها، پیروی از اکثریتی که دنباله‌رو حق نیستند جایز نیست؛ بنابراین نمی‌توان شیعیان را به دلیل همراهی نکردن با اکثریتی که بر مدار حق نیستند، متهم به ایجاد تفرقه کرد.

خطبه ۱۲۷ نهج البلاغه

عبارت یدالله مع الجماعة در خطبه ۱۲۷ نهج البلاغه که مجموعه‌ای از سخنان و نامه‌های امام علی(ع) است، ذکر شده است:

شما (خوارج) شرورترین مردم و کسانی هستید که شیطان آنها را هدف تیرهای خود قرار داده و به سرگردانی کشانده است. به زودی دو گروه درباره من هلاک (و گمراه) می‌شوند: دوست افراطی که محبّتش او را به غیر حق می‌کشاند و دشمن افراطی که از سر دشمنی قدم در غیر طریق حق می‌نهد. بهترین مردم درباره من، گروه میانه‌رو هستند، از آنها جدا نشوید (فَإِنَّ یَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ) و همیشه همراه جمعیت‌های بزرگ باشید، که دست خدا با جمعیّت است. از جدایی بپرهیزید (جدایی از توده‌های عظیم و مؤمن) زیرا افراد تنها و جدا، نصیب شیطانند، همانگونه که گوسفند تک‌رو، طعمه گرگ است.[۱]

آگاه باشید! هر کس به این شعار (شعار تفرقه‌انگیز خوارج لا حکم الا لله) مردم را دعوت کند او را به قتل برسانید هر چند زیر عمامه من باشد (و به من پناهنده شود).[۲]

مخاطب عبارت «یدالله مع الجامعة» خوارج هستند.[۳] خوارج گروهی از سپاه امام علی(ع) در جنگ صفین بودند، که پس از پذیرش حکمیت از طرف وی، او را متهم به کفر کرده و علیه او شورش کردند. به باور آنان، هر کس گناه کبیره‌ای انجام دهد، کافر می‌شود و قتل کافر واجب است.[۳]

معیار همراهی با جماعت مسلمانان

بر اساس خطبه ۱۲۷ نهج البلاغه، امام علی(ع) خوارج را بدترین مردم دانسته و آنها را سفارش به همراهی با جمعیت‌های بزرگ کرده است، با این استدلال که دست خدا با جماعت است (یدالله مع الجماعة). او پیش از این عبارت، افراد را به سه گروه «دوستان تندرو»، «دشمنان تندرو» و «افراد میانه‌رو» تقسیم کرده و به خوارج توصیه کرده از بین این سه دسته، از میانه‌روها پیروی کنند.[۴]

آیت‌الله مکارم شیرازی با توجه به عبارات پیش از یدالله مع الجماعة، معیار مورد نظر امام علی(ع) در همراهی با جماعت مسلمین را، همراهی با حق دانسته است. به گفته وی، امام علی(ع) خوارج را توصیه به همراهی با جماعتی می‌کنند که اهل افراط و تفریط نیستند و بر مدار حق حرکت می‌کنند؛ بنابراین جماعت مسلمین را به صرف اینکه جماعت هستند، نمی‌توان حق دانست و نمی‌توان شیعیان را به دلیل همراهی نکردن با اکثریتی که بر مدار حق نیستند، متهم به ایجاد تفرقه کرد.[۵]

پیروی از اکثریت یا پیروی از حق

عالمان شیعه معتقدند پیروی از اکثریتی که پیرو حق نیستند، نیکو نیست.[نیازمند منبع] در آیاتی از قرآن نیز، اکثریتی که دنبال باطلند سرزنش شده‌اند.[۶] به گفته عالمان شیعه، ملاک برای پیروی، حق بودن است، نه تعداد بیشتر پیروان. به اعتقاد آنها، پیروی از اقلیتی که دنباله‌رو حق هستند واجب است[نیازمند منبع] و بر اساس روایتی از امام علی(ع)، در مسیر هدایت نباید از کم بودن همراهان ترسید.[۷]

انحراف اکثریت پس از رحلت پیامبر(ص)

به اعتقاد شیعیان، بعد از رحلت پیامبر(ص) اکثریت مسلمانان از مسیری که خداوند و پیامبر(ص) معرفی کرده بودند، منحرف شدند و پیروان حق در اقلیت قرار گرفتند. شیعیان معتقدند پیامبر(ص)، امام علی(ع) را به عنوان خلیفه پس از خود معرفی کرد ولی ابوبکر بن ابی‌قحافه، حق او را غصب کرده و خلافت را به دست گرفت. همچنین بر این اعتقادند که پیروی از اکثریتِ دنباله‌رو باطل، جایز نیست. [نیازمند منبع]


منابع

  1. شریف رضی، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه، به تحقیق صبحی صالح، خطبه ۱۲۷، ص۱۸۴، قم، هجرت، ۱۴۱۴ق.
  2. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین، ج۵، ص۳۲۷، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ش.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین، ج۵، ص۳۱۸، تهران، دار الکتب الاسلامیه،۱۳۷۵ش.
  4. شریف رضی، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه، به تحقیق صبحی صالح، خطبه ۱۲۷، ص۱۸۴، قم، هجرت، ۱۴۱۴ق.
  5. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین، ج۵، ص۳۳۱، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶ق.
  6. انعام:۱۱۶؛ زخرف:۷۸؛ اسراء:۸۹؛ اعراف:۱۸۷؛ هود:۱۷؛ روم:۶؛ رعد:۱؛ سبا:۲۸؛ غافر:۵۷؛ روم:۳۰؛ نحل:۳۸ و ۱۰۱؛ انعام:۳۷؛ یوسف:۴۰؛ یونس:۵۵؛ جاثیه:۲۶؛ صافات:۷۱.
  7. شریف رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، به تصحیح صبحی صالح، خطبه ۲۰۱، ص۳۱۹، قم، هجرت، ۱۴۱۴ق.