لوح حضرت فاطمه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
(ابرابزار)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۴: خط ۲۴:
این روایت را [[ابن‌بابویه]] قمی در کتاب الامامه والتبصره<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=کتاب الامامه والتبصره|نام خانوادگی=ابن‌بابویه قمی|جلد=1|صفحه=105|صفحه‌ها=107}}</ref>و ثقة الاسلام [[کلینی]] در [[کافی]] با سند معتبر<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مكيال المكارم في فوائد الدعاء للقائم (عليه السلام)|سال=1421|نام خانوادگی=موسوی اصفهانی|جلد=2|صفحه=111}}</ref>نقل کرده‌اند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الکافی|سال=1363|نام خانوادگی=کلینی|جلد=1|صفحه=527}}</ref> همچنین [[شیخ صدوق]] در [[عیون اخبار الرضا (کتاب)|عیون اخبارالرضا]]<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=عیون أخبارالرضا علیه‌السلام|سال=1404|نام خانوادگی=شیخ صدوق|جلد=1|صفحه=49}}</ref> و [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمه]]،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=کمال الدین|سال=1395|نام خانوادگی=شیخ صدوق|جلد=1|صفحه=308}}</ref> [[شیخ مفید]] در کتاب [[الاختصاص (کتاب)|اختصاص]]<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الاختصاص|سال=1414|نام خانوادگی=شیخ مفید|جلد=1|صفحه=210}}</ref> و [[الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد (کتاب)|الارشاد]]<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الإرشاد|سال=1413|نام خانوادگی=شیخ مفید|جلد=2|صفحه=346}}</ref> و [[شیخ طوسی]] در کتاب [[کتاب الغیبة (طوسی)|الغیبة]]<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الغیبه|سال=1411|نام خانوادگی=شیخ طوسی|جلد=1|صفحه=143}}</ref>، [[نعمانی]] در کتاب [[کتاب الغیبة (نعمانی)|الغیبة]] آن را با سند‌های متعدد روایت کرده‌اند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=بحارالانوار|سال=1403|نام خانوادگی=مجلسی، محمدباقر|جلد=36|صفحه=195}}</ref>
این روایت را [[ابن‌بابویه]] قمی در کتاب الامامه والتبصره<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=کتاب الامامه والتبصره|نام خانوادگی=ابن‌بابویه قمی|جلد=1|صفحه=105|صفحه‌ها=107}}</ref>و ثقة الاسلام [[کلینی]] در [[کافی]] با سند معتبر<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مكيال المكارم في فوائد الدعاء للقائم (عليه السلام)|سال=1421|نام خانوادگی=موسوی اصفهانی|جلد=2|صفحه=111}}</ref>نقل کرده‌اند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الکافی|سال=1363|نام خانوادگی=کلینی|جلد=1|صفحه=527}}</ref> همچنین [[شیخ صدوق]] در [[عیون اخبار الرضا (کتاب)|عیون اخبارالرضا]]<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=عیون أخبارالرضا علیه‌السلام|سال=1404|نام خانوادگی=شیخ صدوق|جلد=1|صفحه=49}}</ref> و [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمه]]،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=کمال الدین|سال=1395|نام خانوادگی=شیخ صدوق|جلد=1|صفحه=308}}</ref> [[شیخ مفید]] در کتاب [[الاختصاص (کتاب)|اختصاص]]<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الاختصاص|سال=1414|نام خانوادگی=شیخ مفید|جلد=1|صفحه=210}}</ref> و [[الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد (کتاب)|الارشاد]]<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الإرشاد|سال=1413|نام خانوادگی=شیخ مفید|جلد=2|صفحه=346}}</ref> و [[شیخ طوسی]] در کتاب [[کتاب الغیبة (طوسی)|الغیبة]]<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الغیبه|سال=1411|نام خانوادگی=شیخ طوسی|جلد=1|صفحه=143}}</ref>، [[نعمانی]] در کتاب [[کتاب الغیبة (نعمانی)|الغیبة]] آن را با سند‌های متعدد روایت کرده‌اند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=بحارالانوار|سال=1403|نام خانوادگی=مجلسی، محمدباقر|جلد=36|صفحه=195}}</ref>


و نیز در کتابهای دیگری چون [[الاحتجاج علی اهل اللجاج (کتاب)|احتجاج]]<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الإحتجاج|سال=1386|نام خانوادگی=طبرسی|جلد=1|صفحه=85}}</ref>، [[ارشاد القلوب (کتاب)|ارشاد القلوب]]<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=إرشاد القلوب|سال=1417|نام خانوادگی=دیلمی|جلد=2|صفحه=137}}</ref>، [[تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة (کتاب)|تأویل الآیات]]<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تأويل الآيات|سال=1407|نام خانوادگی=استرآبادی|جلد=1|صفحه=205}}</ref>، [[تقریب المعارف (کتاب)|تقریب المعارف]]<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تقریب المعارف|سال=1417|نام خانوادگی=ابوالصلاح حلبی|جلد=1|صفحه=421}}</ref>، الفضائل ابن شاذان، [[المناقب و المثالب (کتاب)|مناقب]] [[ابن شهر آشوب]]، [[کشف الغمة فی معرفة الائمة (کتاب)|کشف الغمه]]، [[الفصول المختاره]]، [[الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم (کتاب)|الصراط المستقیم]]، این روایت -به طور کلی یا جزئی، با ذکر سند و یا بدون آن نقل شده است.
و نیز در کتابهای دیگری چون [[الاحتجاج علی اهل اللجاج (کتاب)|احتجاج]]،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الإحتجاج|سال=1386|نام خانوادگی=طبرسی|جلد=1|صفحه=85}}</ref> [[ارشاد القلوب (کتاب)|ارشاد القلوب]]، <ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=إرشاد القلوب|سال=1417|نام خانوادگی=دیلمی|جلد=2|صفحه=137}}</ref>[[تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة (کتاب)|تأویل الآیات]]،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تأويل الآيات|سال=1407|نام خانوادگی=استرآبادی|جلد=1|صفحه=205}}</ref> [[تقریب المعارف (کتاب)|تقریب المعارف]]،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تقریب المعارف|سال=1417|نام خانوادگی=ابوالصلاح حلبی|جلد=1|صفحه=421}}</ref> الفضائل ابن شاذان،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الفضائل لإبن شاذان|سال=1363|نام خانوادگی=شاذان قمی|جلد=1|صفحه=113}}</ref> [[المناقب و المثالب (کتاب)|مناقب]] [[ابن شهر آشوب]]،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مناقب آل أبی طالب|سال=1376|نام خانوادگی=ابن‌شهر‌آشوب|جلد=1|صفحه=256}}</ref> [[کشف الغمة فی معرفة الائمة (کتاب)|کشف الغمه]]،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=كشف الغمة، الرضی|نام خانوادگی=اربلی|جلد=2|صفحه=1002}}</ref> [[الفصول المختاره]]،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الفصول المختارة|سال=1413|نام خانوادگی=شیخ مفید|صفحه=304}}</ref> [[الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم (کتاب)|الصراط المستقیم]]،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الصراط المستقيم|سال=1384|نام خانوادگی=نباطی بیاضی|جلد=2|صفحه=131}}</ref> این روایت -به طور کلی یا جزئی، با ذکر سند و یا بدون آن نقل شده است.


[[محمدتقی مجلسی|محمد تقی مجلسی]] سند آن را [[خبر مستفیض|مستفیض]] دانسته است. سید هاشم بحرانی گفته است که حدیث لوح با سند‌های زیاد، مکرر و مستفیض نقل شده و علما آن را پذیرفته‌اند. به گفته [[حسین وحید خراسانی|وحید خراسانی]] این روایت مشتمل بر اخبار غیبی است و متن آن گواهی می‌دهد بر این که از معصوم صادر شده است. شیخ جمال الدین شامی عاملی، گفته است که امامیه بر صحت این روایت اجماع دارند. و شیخ [[محمد بن علی کراجکی|ابوالفتح کراجکی]] گفته است که روایت لوح مشهور و معروف است، به طوری که شیعیان امامی بر (صحت) آن اتفاق دارند و هیچ اختلافی در آن نیست.
[[محمدتقی مجلسی|محمد تقی مجلسی]] سند آن را [[خبر مستفیض|مستفیض]] دانسته است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقي|نام خانوادگی=علامه مجلسی|ناشر=بنياد فرهنك اسلامی|جلد=11|صفحه=7}}</ref> سید هاشم بحرانی گفته است که حدیث لوح با سند‌های زیاد، مکرر و مستفیض نقل شده و علما آن را پذیرفته‌اند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=غاية المرام وحجة الخصام في تعيين الإمام من طريق الخاص والعام|سال=1422|نام خانوادگی=علامه بحرانی|جلد=1|صفحه=221}}</ref> به گفته آیت الله [[حسین وحید خراسانی|وحید خراسانی]] این روایت مشتمل بر اخبار غیبی است و متن آن گواهی می‌دهد بر این که از معصوم صادر شده است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=منهاج الصالحين|سال=1428|نام خانوادگی=آیت الله وحید خراسانی|جلد=1|صفحه=202}}</ref> شیخ جمال الدین شامی عاملی، گفته است که امامیه بر صحت این روایت اجماع دارند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الدر النظيم|نام خانوادگی=شامی|ناشر=مؤسسة النشر الإسلامی|جلد=1|صفحه=791}}</ref> و شیخ [[محمد بن علی کراجکی|ابوالفتح کراجکی]] گفته است که روایت لوح مشهور و معروف است، به طوری که شیعیان امامی بر (صحت) آن اتفاق دارند و هیچ اختلافی در آن نیست.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الإستنصار فی النص على الأئمة الأطهار|سال=1405|نام خانوادگی=کراجکی|جلد=1|صفحه=18}}</ref>
 
* '''حدیث لوح در منابع اهل سنت :''' علامه [[فضل بن حسن طبرسی|طبرسی]] در [[اعلام الوری]] اظهار داشته که [[اهل سنت]] به طور جزئی در کتب خود به حدیث لوح اشاره داشته‌اند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=اعلام الوری باعلام الهدی|نام خانوادگی=طبرسی|جلد=1|صفحه=258}}</ref>


==منابع==
==منابع==

نسخهٔ ‏۱۴ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۱۶

الگو:ویرایش متن

سؤال
حدیث لوح حضرت زهرا(س) چیست؟، چه مطالبی در آن بیان شده و اعتبار آن حدیث چه مقدار است؟
درگاه‌ها
فاطمیه.png
زن-و-خانواده.png


123

محتوای حدیث لوح

حدیث لوح مشهور که از طریق جابر بن عبدالله انصاری نقل شده، چنین است: امام صادق(ع) نقل می‌کند که روزی پدرم از جابر بن عبدالله انصاری خواست ماجرای مشاهده لوحی که در دست جده‌اش حضرت فاطمه(س) بود، و مطالب مکتوب در لوح را برای او بازگو کند. جابر گفت: روزی در ایام حیات رسول الله(ص) مادرت فاطمه(س) را ملاقات کردم تا ولادت حسین(ع) را به او تبریک بگویم که در دستان آن بانوی بزرگ، لوح سبز رنگی دیدم که گمان کردم زمرّد است؛ در آن لوح، کتاب سفیدی را که به درخشندگی خورشید بود مشاهده کردم. به آن حضرت عرض کردم: پدر و مادرم فدای تو باد! این لوح چیست؟ فاطمه(س) فرمود: «این لوحی است که خداوند ـ عزوجل ـ آن را به رسولش محمد مصطفی(ص) اهدا نمود. در این لوح نام پدر و همسر و فرزندانم و نام اوصیا و امامانی که از نسل فرزندانم هستند ذکر شده است. پدرم رسول الله(ص) آن را به من بخشیده است تا با نگاه کردن به آن دلم شاد شود». سپس مادرت فاطمه(س) آن لوح را در اختیار من قرار داد. من آنچه در لوح نوشته شده بود خواندم و نسخه‌ای از روی آن نوشتم. جابر صحیفه‌ای از پوست نازک آورد، آن را گشود و به رؤیت پدرم رسانید. پدرم به جابر فرمود: جابر! حال به صحیفه‌ای که در نزد توست بنگر تا برای تو از حفظ بخوانم. جابر به نسخه‌ای که در دستش بود، نگریست و پدرم تمام مطالب صحیفه را از حفظ برای جابر خواند. سوگند به خدا حرفی از کلام امام با حرفی از صحیفه‌ای که در دست جابر بود مخالف نبود. پس از آنکه قرائت امام به پایان رسید جابر گفت: خدای بزرگ را شاهد می‌گیرم که آنچه در صحیفه نزد فاطمه(س) دیدم همین بود که شما خواندید. متن این لوح طبق نقل چنین است:[۱]

بسم اللّه الرحمن الرحیم

این کتابی است از سوی خداوند شکست ناپذیر و حکیم به محمد نور و فرستاده خدا در زمین. این نوشته توسط جبرئیل امین از جانب رب العالمین آورده شد.‌ای محمد نام‌هایم را بزرگ شمار و نعمت‌هایم را شکرگزار باش، هرگز نشانه‌هایم را انکار نکن. من پروردگار و معبود جهانیانم و جز من خدایی نیست؛ درهم‌کوبنده جباران و دولت‌بخش مظلومان، و حسابرس روز جزا. من همان الله و معبود شمایم که جز من خدایی نیست. هر که به فضل کسی جز من امیدوار باشد یا از چیزی جز عدل من خوف داشته باشد، او را به عذابی سخت گرفتار خواهم ساخت که احدی از جهانیان آن را نچشیده است. پس فقط مرا پرستش کن و بر من توکّل نما. من هیچ رسولی را مبعوث نکردم و رسالت او را تکمیل ننمودم و دوران تبلیغ و رسالت او را به پایان نرساندم مگر اینکه برای او وصی و جانشینی قرار دادم. [ای محمد(ص)] تو را بر تمام پیامبران برتری بخشیدم؛ وصی تو را نیز بر تمام اوصیا برتری دادم. سپس تو را به وجود دو فرزندت: حسن و حسین گرامی داشتم. بعد از پایان دوره [حیات و امامت] پدرش [علی(ع)] حسن را معدن علم خود و حسین را نگهبان و حافظ وحی خود قرار دادم؛ نعمت شهادت را به حسین بخشیدم و او را بدین سبب گرامی داشتم و برای او سعادت خواستم. حسین با فضیلت‌ترین کسی است که شهید گشت و در بین شهیدان بالاترین درجه و مقام را داراست؛ امامت و توحید تمام و کمال را با او همراه کردم، حجت بالغه خود را نزد او قرار دادم؛ بر اساس اهل بیت و عترت او پاداش می‌دهم و طالحان و بدکاران را به سزای اعمال خوش می‌رسانم. اولین فرزند و عترت او، علی [بن الحسین] سرور پرستندگان و زینت دوستان من است. پس از او فرزندش که شبیه و همنام جدش است محمد، شکافنده علم الهی و معدن حکمت اوست. بزودی تردید کنندگان [در حقانیت] جعفربن محمد هلاک خواهند شد؛ هرکس او را رد کند گویی مرا رد کرده است. سخن حق از من است: سوگند می‌خورم که جایگاه جعفر بن محمد [و هر آن که بر او ایمان آورد] را گرامی بدارم؛ محبت و عشق به او را در دل دوستان، شیعیان، پیروان و یارانش قرار خواهم داد، سپس فتنه کور و سیاه گمنامی و تقیه را از برابر امام موسی کنار خواهم زد؛ چرا که سیر فرمان و اطاعت الهی هرگز منقطع نخواهد شد و حجت و دلیل من از دید مردم پنهان نخواهد ماند و دوستانم هرگز تیره بخت نخواهند گردید. اگر کسی یکی از حُجج مرا انکار کند، نعمتی را که داده‌ام انکار نموده است و هر که آیه‌ای از کتابم را تغییر دهد بر من تهمت بسته است. وای بر افترا زنندگانِ انکارگر، آن زمان که دوران امامت بنده و دوست و برگزیده‌ام موسی [بن جعفر(ع)] به پایان رسد. آگاه باشید! هر که هشتمین حجت مرا دروغ شمارد، گوئی همه اولیای مرا انکار نموده است. علی [بن موسی(ع)] دوست و یاور من [و رهبر شما] است و من ثِقل علم و عصمت و صفات نبوت را در او قرار می‌دهم؛ توان او را در پاسداری از آن می‌آزمایم؛ عفریت ستمگر و متکبر او را می‌کشد و در شهری که عبد صالح (ذوالقرنین) ساخت در کنار بدترین بندگانم (هارون الرشید) دفن می‌شود. دیدگان هشتمین امام را با تولد فرزندش محمد و خلیفه و جانشین پس از او روشنی بخشم. محمد [بن علی بن موسی الرضا(ع)] وارث علم و دانش من و معدن حکمت و جایگاه راز من و حجّت من بر بندگانم است. هرکس به او ایمان داشته باشد بهشت جایگاه اوست و او را شفیع هفتاد نفر از افراد خانواده [منسوبان او] که جهنم بر آنان واجب شد قرار می‌دهم. [پس از او] فرزندش علی [بن محمدبن علی بن موسی الرضا(ع)] دوست و یاورم را سعادتمند کردم؛ او امانت دار وحی من خواهد بود؛ از صُلب او، حسن [بن علی بن محمد] را بر خواهم آورد که دعوت کننده مردم به راه خدا و نگاهبان علم الهی است. آنگاه [پس از او] حجت خویش را با آمدن فرزندش محمد که رحمت برای جهانیان است تکمیل خواهم نمود. قدرت و کمال موسوی، عظمت و نور عیسوی و صبر ایوب همه را در او می‌بینید؛ او در زمانی خواهد آمد که دوستان من خوار شده و چون مغولان و دیلمیان مشرک، سرافکنده گشته و به آتش کشیده می‌شوند، سرهای آنان به عنوان هدیه به اطراف و اکناف فرستاده می‌شود و ترسان و لرزان می‌شوند، زمین از خون آنان رنگین می‌شود و هلاکت و فریاد و شیون در بین زنانشان همه گیر می‌شود. آنان بحقیقت حجّت و اولیای من در زمین خواهند بود. به واسطه اینان هر فتنه کور و سیاه و زلزله را از خلق دور خواهم ساخت و با آنها حرکتهای ظریف و پنهان [معاندان دین الهی] کشف می‌شود و قید و بندها و زنجیرهای بندگی از دوش خلق برداشته می‌شود. صلوات و رحمت خداوند بر آنان باد! اینان همان هدایت یافتگانند».[۲]

نقل های مختلف از حدیث لوح

در باب حدیث لوح، روایات مختلف و گوناگونی مطرح شده که هر کدام به شیوه ای این روایت را نقل کرده اند که بعضا در زمان های مختلف نیز بوده است، حال به اختصار چند مورد از این نقل ها را بیان میکنیم :

  1. نقل اول :(حدیث لوح مشهور): کلینی در کافی[۳] و صدوق در کمال الدین[۴] آن را ذکر کرده‌اند.
  2. نقل دوم: بخشی از مضمون حدیث اول توسط امام باقر(ع) برای جابر جعفی نقل شده که امام به نقل از جابر بن عبدالله انصاری چنین می‌فرماید: «جابر بن عبدالله انصاری گفت: روزی به منزل مولایم فاطمه(س) وارد شدم، پیش او لوحی دیدم که از شدت روشنایی آن، چشم خیره می‌شد. در آن لوح نام دوازده نفر به چشم می‌خورد. سه اسم روی لوح، سه اسم داخل لوح، سه اسم در پایان لوح و نام سه نفر دیگر در کنار لوح بود. همچنین جابر اضافه کرد که در آن لوح نگریستم، در سه جای آن نام محمد، محمد، محمد را دیدم و در چهار جای دیگر آن نوشته شده بود: علی، علی، علی، علی.
  3. نقل سوم: روایت فضل بن شاذان از حدیث لوح: فضل‌بن شاذان با طریق خاص خود حدیث لوح را روایت کرده است. راوی این روایت، ابوخالد کابلی است. ابوخالد، لوحی را که خداوند به پیامبرش هدیه کرده و در آن نام آن حضرت و اوصیایش مکتوب بوده، نزد امام سجاد(ع) دیده است.[۵]
  4. نقل چهارم :در کتاب کمال الدینِ صدوق، توسط امام صادق است. طبق این روایت، امام باقر فرزندانش را به همراه برادرش زید، جمع می‌کند و سپس صحیفه‌ای را به آنان نشان می‌دهد که به خط علی و املاء پیامبر بوده و مطالب لوح فاطمه بر آن مکتوب بوده است. در این روایت نیز سخنی از جابر و ماجراهای او نیست.[۶]

حدیث لوح به چه اندازه معتبر است؟

حدیث لوح حضرت زهرا (س) در منابع و کتب بسیار معبتر شیعی نقل شده است، مطالب مختلفی نیز در تأیید این روایت وجود دارد که صحت آن را تقویت کرده و بر ارزش آن افزوده است.

این روایت را ابن‌بابویه قمی در کتاب الامامه والتبصره[۷]و ثقة الاسلام کلینی در کافی با سند معتبر[۸]نقل کرده‌اند.[۹] همچنین شیخ صدوق در عیون اخبارالرضا[۱۰] و کمال الدین و تمام النعمه،[۱۱] شیخ مفید در کتاب اختصاص[۱۲] و الارشاد[۱۳] و شیخ طوسی در کتاب الغیبة[۱۴]، نعمانی در کتاب الغیبة آن را با سند‌های متعدد روایت کرده‌اند.[۱۵]

و نیز در کتابهای دیگری چون احتجاج،[۱۶] ارشاد القلوب، [۱۷]تأویل الآیات،[۱۸] تقریب المعارف،[۱۹] الفضائل ابن شاذان،[۲۰] مناقب ابن شهر آشوب،[۲۱] کشف الغمه،[۲۲] الفصول المختاره،[۲۳] الصراط المستقیم،[۲۴] این روایت -به طور کلی یا جزئی، با ذکر سند و یا بدون آن نقل شده است.

محمد تقی مجلسی سند آن را مستفیض دانسته است.[۲۵] سید هاشم بحرانی گفته است که حدیث لوح با سند‌های زیاد، مکرر و مستفیض نقل شده و علما آن را پذیرفته‌اند.[۲۶] به گفته آیت الله وحید خراسانی این روایت مشتمل بر اخبار غیبی است و متن آن گواهی می‌دهد بر این که از معصوم صادر شده است.[۲۷] شیخ جمال الدین شامی عاملی، گفته است که امامیه بر صحت این روایت اجماع دارند.[۲۸] و شیخ ابوالفتح کراجکی گفته است که روایت لوح مشهور و معروف است، به طوری که شیعیان امامی بر (صحت) آن اتفاق دارند و هیچ اختلافی در آن نیست.[۲۹]

منابع

  1. کلینی، یعقوب. الکافی. ج. ۱. ص. ۵۲۷ ح ۳.
  2. علامه طبرسی. الاحتجاج علی اهل اللجاج. ج. ۱. ص. ۱۶۲ ح۳۳.
  3. یعقوب کلینی (۱۴۰۷). الکافی. ج. ۱. ص. ۵۲۷.
  4. شیخ صدوق (۱۳۹۵). كمال الدين و تمام النعمة. ج. ۱. ص. ۳۰۸.
  5. طالعی، عبدالحسین (۱۳۷۸). تحفه آسمانی. ج. ۱. میقات. ص. ۳۸.
  6. شیخ صدوق (۱۳۹۵). كمال الدين و تمام النعمة. ج. ۱. ص. ۳۰۸.
  7. ابن‌بابویه قمی. کتاب الامامه والتبصره. ج. ۱. ص. ۱۰۵.
  8. موسوی اصفهانی (۱۴۲۱). مكيال المكارم في فوائد الدعاء للقائم (عليه السلام). ج. ۲. ص. ۱۱۱.
  9. کلینی (۱۳۶۳). الکافی. ج. ۱. ص. ۵۲۷.
  10. شیخ صدوق (۱۴۰۴). عیون أخبارالرضا علیه‌السلام. ج. ۱. ص. ۴۹.
  11. شیخ صدوق (۱۳۹۵). کمال الدین. ج. ۱. ص. ۳۰۸.
  12. شیخ مفید (۱۴۱۴). الاختصاص. ج. ۱. ص. ۲۱۰.
  13. شیخ مفید (۱۴۱۳). الإرشاد. ج. ۲. ص. ۳۴۶.
  14. شیخ طوسی (۱۴۱۱). الغیبه. ج. ۱. ص. ۱۴۳.
  15. مجلسی، محمدباقر (۱۴۰۳). بحارالانوار. ج. ۳۶. ص. ۱۹۵.
  16. طبرسی (۱۳۸۶). الإحتجاج. ج. ۱. ص. ۸۵.
  17. دیلمی (۱۴۱۷). إرشاد القلوب. ج. ۲. ص. ۱۳۷.
  18. استرآبادی (۱۴۰۷). تأويل الآيات. ج. ۱. ص. ۲۰۵.
  19. ابوالصلاح حلبی (۱۴۱۷). تقریب المعارف. ج. ۱. ص. ۴۲۱.
  20. شاذان قمی (۱۳۶۳). الفضائل لإبن شاذان. ج. ۱. ص. ۱۱۳.
  21. ابن‌شهر‌آشوب (۱۳۷۶). مناقب آل أبی طالب. ج. ۱. ص. ۲۵۶.
  22. اربلی. كشف الغمة، الرضی. ج. ۲. ص. ۱۰۰۲.
  23. شیخ مفید (۱۴۱۳). الفصول المختارة. ص. ۳۰۴.
  24. نباطی بیاضی (۱۳۸۴). الصراط المستقيم. ج. ۲. ص. ۱۳۱.
  25. علامه مجلسی. روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقي. ج. ۱۱. بنياد فرهنك اسلامی. ص. ۷.
  26. علامه بحرانی (۱۴۲۲). غاية المرام وحجة الخصام في تعيين الإمام من طريق الخاص والعام. ج. ۱. ص. ۲۲۱.
  27. آیت الله وحید خراسانی (۱۴۲۸). منهاج الصالحين. ج. ۱. ص. ۲۰۲.
  28. شامی. الدر النظيم. ج. ۱. مؤسسة النشر الإسلامی. ص. ۷۹۱.
  29. کراجکی (۱۴۰۵). الإستنصار فی النص على الأئمة الأطهار. ج. ۱. ص. ۱۸.
  30. طبرسی. اعلام الوری باعلام الهدی. ج. ۱. ص. ۲۵۸.