فعالیت‌های سیاسی امام صادق علیه‌السلام: تفاوت میان نسخه‌ها

(ابرابزار)
 
(۱۱۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=Hosseiney4030}}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}


{{سوال}}
{{سوال}}
ابراهیم بن هلال ثقفی کیست؟
فعالیت‌های سیاسی امام صادق(ع) چه بوده‌است؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}


{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال ثقفی اصفهانی، تاریخ نگار، راوی حدیث، مفسر قرآن و دانای به فقه و احکام، از علمای نام آور و شیعی در قرن سوم هجری و دوران غیبت صغری است. از اهالی کوفه بود که به اصفهان منتقل شد و همان‌جا تا پایان عمر ماندگار شد. مهم ترین اثر وی که پابرجا مانده است کتاب الغارات است که به حوادث پس از جنگ نهروان تا کشته شدن علی بن ابی طالب و هجوم های متعدد سرداران معاویه به سرزمین های تحت کنترل خلیفه چهارم و غارت و کشتار مردم می‌پردازد.
برخلاف تصور عمومی، حرکت [[امام صادق(ع)]] تنها در زمینه‌های علمی خلاصه نمی‌شد، بلکه امام، فعالیت سیاسی نیز داشتند. امام صادق(ع) برای ترویج امامت، نمایندگانی به مناطق مختلف، از جمله [[خراسان]]، می‌فرستاد تا مردم را به ولایتش دعوت کنند. برخورد امام با یکی از نمایندگان، وسعت دانش و اشراف او بر امور را نشان می‌دهد. همچنین امام صادق(ع) با سیاست‌های [[بنی‌عباس]] مخالفت می‌کرد و انتقادهای آشکارش به [[منصور عباسی]]، نارضایتی او از حکومت عباسی را نشان می‌داد. امام با وجود فشارها، حاضر به همکاری با منصور نبود و دلیل نرفتن به دربار او را به‌روشنی بیان کرد.
 
== زندگی‌نامه ==
نیای اعلای ابواسحاق [[سعد بن مسعود ثقفی]]، عموی [[مختار ثقفی]] و از [[یاران امام علی(ع)]] بود که آن حضرت وی را والی [[مداین]] کرد. از جد او، سعید بن هلال، نیز در شمار [[اصحاب امام صادق(ع)]] یاد شده است. تاریخ ولادت ثقفی در دست نیست، اما بنا بر روایت وی از [[ابان بن عثمان بجلی|اَبان بن عثمان بَجَلی]] و دیگر مشایخی که در دهه دوم قرن سوم درگذشته‌اند، احتمالاً در حدود ۲۰۰ق یا اواخر سده دوم به دنیا آمده است. ابن‌هلال از نوادگان سعد بن مسعود، عموی مختار ثقفی، می باشد. نسب وی با چهار واسطه به سعد بن مسعود ثقفی می رسد. شیخ طوسی در این مورد می گوید:
 
ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال بن عاصم بن سعد بن مسعود ثقفی اصالتاً اهل کوفه است و سعد بن مسعود جد اعلای او، برادر سعد بن مسعود یکی از یاران و کارگزاران باوفای امیرالمومنین علی (ع) و امام حسن مجتبی (ع) محسوب می شود. علی (ع) وی را به خاطر امانت داری و تقوا در به حکومت مدائن برگزیده بود. حضرت امیرالمومنین (ع) ضمن نگارش نامه ای، کارهای سعد را ستوده از وی اعلام رضایت کرده و در مورد امانت داری و کمال ایمان وی، می فرماید:
 
ای سعد! تو حقوق مسلمانان را تمام و کمال به آنان ادا کردی؛ اطاعت پروردگارت را بجای آوردی، امام خود را با روشی زیبا و دور از غرض ورزی، خیر خواهی نمودی. کار تو را می ستایم و از رفتارت خشنودم؛ خیر خواهی و ارشاد تو ادامه داشته باشد. خداوند تو را ببخشاید. والسلام.
 
سعد بن مسعود بعد از شهادت امیر المومنین علی ـ علیه السلام ـ در کنار امام مجتبی (ع) قرار گرفت و در مقام کاگزاری، با جان و دل فرامین حضرتش را لبیک می گفت. در تاریخ آمده است:
 
هنگامی که جراح بن سنان در مسیر مدائن، ضمن اعتراض به امام مجتبی ـ علیه السلام ـ در یک عمل منافقانه به آن حضرت حمله کرده و با شمشیر امام را مجروح نمود؛ حضرت از شدت جراحت وارده از اسب خود به زمین فرود آمد. سعد بن مسعود، یار باوفا و کارگذار امین اهل بیت، آن بزرگوار را به منزل برده و در معالجه حضرتش نهایت تلاش را به عمل آورد.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۲.</ref>
 
علاوه بر سعد بن مسعود ـ که در خدمت اهل بیت ـ علیهم السلام ـ بوده است ـ سعید بن هلال، پدر بزرگ صاحب الغارات نیز از یاران امام صادق ـ علیه السلام ـ محسوب می شود. همچنان که شیخ طوسی وی را با عنوان سعید بن هلال ثقفی، در ردیف اصحاب پیشوای ششم ـ علیه السلام ـ ثبت کرده است.<ref>شیخ طوسی، رجال الطوسی، باب اصحاب الصادق (علیه السلام ) .</ref>
 
ابن هلال ثقفی در اوایل به مذهب زیدیه تمایل داشت اما در اثر بررسی ها و تحقیقاتی که انجام داد، حقیقت را یافته و به مذهب امامیه روی آورد و یکی از شیعیان خالص، پرتلاش و از عاشقان بی قرار و طرفدار غیرتمند اهل بیت (ع) گردید.
 
== اساتید ==
 
 
وی در اوایل قرن سوم در شهر کوفه چشم به جهان گشود، بر اثر اشتیاق به تحصیل علوم اسلامی، به حضور اساتید عصر خود شتافته، و از محضر آنان علم حدیث و تاریخ را فرا گرفت. از قرائن تاریخی برمیآید که او در سال های (۲۰۰ تا ۲۶۰) عصر امام جواد و امام هادی و امام عسکری (ع) در کوفه و در اصفهان می زیسته؛ اما بنا به عللی که بر ما معلوم نیست، نتوانسته است به حضور آن بزرگواران رسیده و از آنان مستقیما بهره مند شود. اما حضور وی در محضر اساتید فراوان، نشانگر اشتیاق و تلاش وی در این زمینه می باشد. عده ای از اساتید و مشایخ وی عبارتند از:<ref>ابن هلال ثقفی در کتابهایش از جمله «الغارات»، نام دیگر اساتیدش را بیان داشته است.</ref>
{{ستون|۳}}
* ابراهیم بن عباس بصری
* ابراهیم بن عمر
* ابراهیم بن مبارک
* ابراهیم بن محمد
* ابراهیم بن یحیی الدوری
* احمد بن عمران انصاری
* احمد بن معمر اسدی
* اسماعیل بن ابان ازدی
* بشیر بن خیثمه
* بکر بن بکار قیسی
* حسین بن هاشم
* حکم بن سلیمان کندی
* عبدالله بن بلج بصری
* عبدالله بن محمد عبسی
* عبدالله بن محمد ثقفی
* عبید بن سلیمان نخعی
* علی بن قادم خزاعی
* علی بن هلال احمسی
* عمر بن حماد بن طلحه قناد
* فضل بن دکین
* مالک بن اسماعیل نهدی
* محمد بن سعید کوفی ملقب به حمدان
* محمد بن هشام مرادی
* یحیی بن صالح حریری
* یوسف بن بهلول سعدی
* یوسف بن کلیب مسعودی.{{پایان}}
 
== اقدامات سیاسی ==
وی کتابی به نام «المعرفه» تألیف کرده و در آن، مناقب اهل بیت ـ علیهم السلام ـ و ستم ها و نیرنگ های دشمنان آنان را شرح داد. و در آن کتاب، عشق بی پایان خود به خاندان عصمت و طهارت و بیزاری از دشمنانشان را به طور واضح بیان نمود.
 
برخی از دانشمندان مصلح اندیش، از انتشار آن در شهر کوفه ممانعت به عمل آورده و او را به مخفی کردن آن کتاب توصیه نمودند. اما چون ابن هلال از روی اعتقادات و اخلاص، آن کتاب را نوشته و به مطالب آن ایمان عمیق داشت، با خود عهد کرد که نه تنها آن اثر را منتشر می کنم بلکه قدمی هم فراتر گذاشته و آن را در جایی که مخالفین اهل بیت ـ علیهم السلام ـ بیشتر باشد، به مخاطبین خود عرضه نماید.
 
برای این منظور، وی شهر اصفهان را ـ که در آن زمان دور ترین نقطه از عقاید شیعه و مخالف ترین مکان با آیین تشیع بود ـ انتخاب نمود و سپس به آن جا هجرت کرد. او در اصفهان کتاب «المعرفه» را نشر داده و احادیث آن را به مردم عرضه نمود.<ref>احمد بن علی نجاشی، رجال نجاشی، ص ۱۶ و ۱۷.</ref> و تأثیر به سزایی در گرایش مردم اصفهان به سوی مکتب اهل بیت ـ علیهم السلام ـ به جا گذاشت.
 
با انتشار خبر هجرت ابن هلال به اصفهان، علمای بزرگ قم شادمان شده و گروهی از آنان ـ که احمد بن ابی عبدالله برقی، صاحب کتاب ارزشمند «المحاسن» در رأس آنان بود ـ به محضر وی شتافته و از او تقاضا کردند که به همراه آنان به قم برود. تا از نزدیک، از حضور وی بهره مند شوند. اما این عالم وارسته که با خود عهد کرده بود: «در جایی که مخالفین اهل بیت ـ علیهم السلام ـ بیشتر هستند، احادیث ائمه ـ علیهم السلام ـ را منتشر کند و علوم و اهل بیت را در مناطق نیازمند، تبلیغ نموده و در افزایش شیعیان اهل بیت ـ علیهم السلام ـ تلاش نمایند از پذیرفتن تقاضای علمای قم خود داری نموده و همچنان تا آخر عمر در اصفهان اقامت گزید.
 
او علاوه بر نشر آثار خود، حوزه درس تشکیل داده و افراد مستعد و علاقه مند را گرد آورد و عده ای از راویان و محدثان را تربیت نمود و همانند: عبدالله بن کوشید اصفهانی، حسن زعفرانی اصفهانی و احمد بن علویه اصفهانی که دانشمندی زبان شناس، ادیب، نویسنده، شاعر اهل بیت ـ علیهم السلام ـ راوی حدیث و دارای تألیف متعدد می باشد.<ref>شیخ طوسی، رجال الطوسی، باب «من لم یرو عن واحد من الأئمه» ص ۴۱۲ و معجم رجال الحدیث، ج۱، ص ۲۵۴ ـ ۲۵۸.</ref>
 
== ویژگی های علمی ==
این دانشمند پرتلاش، در عصر مظلومیت اهل بیت ـ علیهم السلام ـ و زمانی که شیعیان از سوی زمامداران مستبد عباسی در محدودیت شدیدی قرار گرفته بودند، پرچم معارف علوی ـ علیه السلام ـ را به دوش کشیده و با مخالفان فرهنگی عترت به مقابله برخاسته است. او با جهاد فرهنگی و انتشار افکار و اندیشه های شیعه توانسته است سخنان حق را به گوش حقیقت جویان تاریخ برساند.
 
در این جا به برخی از ویژگی های وی می پردازیم:
 
=== ۱. محدث روشن بین ===
ابن هلال که عاشق جمع آوری، تدوین و نشر فرهنگ اهل بیت ـ علیهم السلام ـ ـ بویژه تاریخ حکومت امیر المومنین ـ علیه السلام ـ ـ بوده است، در این راه از هیچ کوششی فروگذاری نکرد و او نه تنها به منابع و شخصیت های شیعی برای یافتن مطالب و احادیث مورد نیاز خود رجوع می نمود بلکه به محدثین و دانشمندان مورد اعتماد اهل سنت و سایر فرقه ها نیز توجه نموده و از حضور آنان کسب علم می‌کرد.
 
علت مهم این امر، احتجاج بر مخالفین با دلایل قابل قبول آنان بوده است.
 
=== ۲. مورد اعتماد ===
نوشته ها و روایات ابراهیم بن هلال ثقفی، مورد اعتماد برجسته ترین عالمان و محدثین شیعه قرار گرفته است و آنان در کتاب های خود به طور گسترده از روایات وی استافده کرده اند. همانند: احمد بن خالد برقی در کتاب «المحاسن» محمد بن حسن صفار در «بصائر الدرجات»، کلینی در «الکافی»، صدوق در «من لا یحضره الفقیه»، مفید در «امالی» شیخ طوسی در «تهذیب»، سید مرتضی در «الشافی»، علی بن ابراهیم قمی در «تفسیر قمی»، ابن قولویه در «کامل الزیارات»، ابن شهر آشوب در «المناقب»، طبرسی در «اعلام الوری»، سید علی بن طاووس در «الیقین» و «اقبال الاعمال»، سید عبدالکریم بن طاووس در «فرحه الغری»، ابی جعفر طبری در «بشاره المصطفی»، قطب راوندی در «الخرائج و الجرائح»، مجلسی در «بحار الانوار»، حر عاملی در «وسائل الشیعه» و «اثبات الهدی»، محدث قمی در «سفینه البحار»، و سایر بزرگان شیعه.
 
=== ۳. پرورش راویان و محدثان ===
بسیاری از چهره های درخشان و راویان بزرگ شیعه، در قرن سوم هجری، در کوفه و اصفهان از وی بهره برده و توشه ها اندوخته اند که در آثار و تألیفات آنان دیده می شود. نام عده ای از آنان عبارتند از:<ref>علیرضا پناهیان، الغارات، مقدمه.</ref>
 
{{ستون|۲}}
# ابراهیم ابن هاشمی قمی
# احمد بن علویه اصفهانی
# احمد بن محمد بن خالد برقی
# حسن بن علی بن عبدالکریم زعفرانی
# سعد بن عبدالله اشعری قمی
# سلمه بن خطاب
# عباس بن سری (السندی)
# عبدالرحمن بن ابراهیم المستعلی
# علی بن ابراهیم
# علی بن عبدالله بن کوشید اصفهانی
# محمد بن حسن الصفار
# محمد بن زید الرطاب
{{پایان}}
 
=== ۴. تألیفات ===
تألیفات فراوان و آثار متعددی که از ابراهیم بن هلال به جای مانده است، نشان گر روحیه قوی، اطلاعات گسترده روایی و تاریخی، و اراده خلل ناپذیر او در راه احیای معارف شیعی و سیره علوی است.
 
در اکثر منابع شیعه و سنی بیش از ۵۰ مورد از کتاب های وی یاد شده است؛ گرچه در زمان ما به غیر از کتاب «الغارات» آثار دیگر وی در دسترس نمی باشد و در اثر حوادث روزگار و تلاش دشمنان و سایر عوامل، بقیه تألیفات وی مفقود شده است! ولی برخی از مطالب کتاب های او در لابلای آثار دانشمندان یافت می شود که بعداً اشاره خواهد شد.
 
مناطق تحت نفوذ کارگزاران علی ـ علیه السلام ـ بنگارد و به این وسیله مظلومیت علی ـ علیه السلام ـ و یارانش را نمایان سازد. به همین جهت، نام کتاب خود را با الهام از مقتدای خویش، «الغارات» انتخاب کرده است؛ آن جا که علی ـ علیه السلام ـ از نافرمانی کوفیان نکوهش کرده و می فرماید:
 
«فتوا کلتم و تخاذلتم حتی شنت علیکم الغارات، و ملکت علیکم الاوصان؛<ref>«نهج البلاغه»، خطبه ۲۷.</ref>
 
پس شما وظیفه خود را به یکدیگر حواله نمودید و همدیگر را خوار ساختید تا این که دشمن از هر طرف غالب شده و اموال شما غارت گردید و دیار شما از تصرفتان بیرون رفت».
 
این کتاب در برخی منابع، به نام «الستنفار و الغارات» و در بعضی دیگر، به نام «الاسفار و الغارات» ثبت شده، اما در میان علما و محافل علمی، به «الغارات» معروف است.<ref>آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج۲، ص ۳۵.</ref>
 
گرچه غرض اصلی نگارنده از تألیف این کتاب، تشریخ غارت ها و چپاولگری های معاویه بوده، اما تألیف و نگارش، موجب شده تا لابه لای مطالب کتاب، گفتار های بسیار ارزنده ای گنجانده شود به طوری که خواننده مشتاق دانش از مطالب فرعی آن بیشتر بهره مند می شود.
 
این کتاب یکی از بهترین منابع در زمینه حکومت و سیره کشور داری علی ـ علیه السلام ـ است که می تواند در این مورد پاسخگوی نیاز محققان و مؤلفان باشد. سیره سیاسی، اخلاقی، اجتماعی و سطح زندگی حاکم اسلام، نامه های حکومتی، رفتار گزاران حکومت اسلامی، ریزش ها و رویش ها در حکومت علوی تحلیل و بررسی بازتاب رفتار های مثبت و منفی کارگزاران و ... در این کتاب، در دسترس خواننده قرار گرفته است.
 
مؤلف به عنوان پیش گفتار، مقدمه و زمینه سازی برای ورود در موضوع اصلی، این شیوه را برگزیده و در معرض دید مخاطب قرار داده که علاوه بر نکات فوق، درس هایی آموزنده، عبرت انگیز و حتی مسائل تربیتی را به مخاطب خویش القا کند.


مهم ترین عناوین این کتاب عبارتند از: سخنرانی های علی ـ علیه السلام ـ بعد از جنگ نهروان، روش آن حضرت در استفاده از بیت المال، شیوه ارتباط با کارگزاران و و عوامل حکومتی، ولایت سعد بن قیس بر مصر، ولایت محمد بن ابی بکر و مالک بر مصر، شهادت آن دو بزرگوار، آمدن عقیل در کوفه با حضور علی ـ علیه السلام ـ، گزارش هایی از زندگی خصوصی امام علی ـ علیه السلام ـ و خوراک و پوشاک و مسکن آن حضرت در ایام زمامداری، علی ـ علیه السلام ـ و اصول امر به معروف و نهی از منکر، مکاتبات با معاویه و ده ها عنوان دیگر که در دوران حکومت آن حضرت رخ داده است.
امام صادق(ع) از قیام [[زید بن علی]] حمایت می‌کرد. همچنین امام به جای مبارزه سیاسی مستقیم، به پرورش شاگردان در [[فقه]] و [[حدیث]] پرداخت و مکتب [[شیعه جعفری]] را پایه‌گذاری کرد که به تدریج قدرت گرفت.


==== سایر تألیفات ====
== اعزام نمایندگان به منظور تبلیغ امامت‏ ==
ابن هلال ثقفی از آن جایی که در رشته های مختلف علوم اسلامی از جمله: علوم قرآن، فقه و احکام، تاریخ و سیره، کلام و اعتقادات، حدیث و روایات و شخصیت نگاری مهارت تامی داشته است. دست به تألیف آثار ارزشمندی زده و کتاب های قابل توجهی را پدید آورده و در اختیار مشتاقان قرار داده است که بالغ بر ۵۰ مورد می شود؛ نام برخی از آنان به شرح زیل می باشد؛<ref>آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج۱، ص ۳۴۸.</ref>
امام به منظور تبلیغ جریان امامت، نمایندگانی به مناطق مختلف می‌فرستاد. شخصی به نمایندگی از امام به [[خراسان]] رفت و مردم را به ولایت او دعوت کرد. جمعی اطاعت کردند و گروهی نپذیرفتند، و افرادی به عنوان احتیاط و پرهیز از فتنه دست نگه‌داشتند. سپس به نمایندگی از هر گروه، یک‌نفر به دیدار امام صادق(ع) رفت. نماینده گروه سوم در جریان این سفر با کنیز یکی از همسفران، کار زشتی انجام داد و کسی از آن آگاهی نیافت. هنگامی که این چند نفر به حضور امام رسیدند، همان شخص گفت: «شخصی از اهل کوفه به منطقه ما آمد و مردم را به اطاعت و ولایت تو دعوت کرد؛ گروهی پذیرفتند، گروهی مخالفت کردند و گروهی نیز از روی پرهیزگاری و احتیاط دست نگه‌داشتند».<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مقاتل الطالبین|سال=۱۳۸۵|نام=ابوالفرج|نام خانوادگی=اصفهانی|ناشر=المکتبة الحیدریة|مکان=تهران|صفحه=۴۰–۴۱}}</ref> امام فرمود: «تو از کدام دسته هستی؟» گفت: «من از دسته احتیاط کار هستم». امام فرمود: «تو که اهل پرهیزگاری و احتیاط بودی، پس چرا در فلان شب احتیاط نکردی و آن عمل زشت را انجام دادی؟!» چنان‌که مشاهده می‌شود، در این قضیه، فرستاده امام اهل [[کوفه]]، و منطقه مأموریت، خراسان بوده در حالی که امام در مدینه اقامت داشته است، و این وسعت حوزه فعالیت سیاسی امام را نشان می‌دهد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سیره پیشوایان|سال=۱۳۹۷|نام=مهدی|نام خانوادگی=پیشوایی|ناشر=موسسه امام صادق|صفحه=۳۳۷|مکان=تهران}}</ref>


{{ستون|2}}
== امام صادق در مواجهه با عباسیان ==
# المعرفه فی المناقب و المثالب
=== در مواجهه با بنی‌عباس ===
# المبتداء
[[بنی‌عباس]] در آغاز درگیری با [[بنی‌امیه]]، شعار خود را طرفداری از خاندان پیامبر و تحقق عدل قرار دادند. از آن‌جا که مظلومیت خاندان پیامبر در زمان حکومت امویان دل‌های مسلمانان را جریحه دار ساخته بود، و از طرف دیگر امویان بنام خلافت اسلامی از هیچ ظلم و ستمی دریغ نمی‌کردند، بنی‌عباس با استفاده از تنفر شدید مردم از بنی‌امیه و به عنوان طرفداری از خاندان پیامبر توانستند توجه مردم را جلب کنند. ولی نه تنها وعده‌های آنان در مورد رفع مظلومیت خاندان پیامبر و اجرای عدالت عملی نشد، بلکه طولی نکشید که برنامه‌های ضداسلامی بنی‌امیه، این بار با شدت بیشتر اجرا گردید، به طوری که مردم، بازگشت حکومت اموی را آرزو کردنند! از آنجا که حکومت سفاح، اولین خلیفه عباسی، کوتاه مدت بود و در زمان وی هنوز پایه‌های حکومت عباسیان محکم نشده بود، در دوران خلافت او فشار کمتری متوجه مردم شد و خاندان پیامبر نیز زیاد در سختی نبودند، اما با روی کار آمدن [[منصور دوانیقی]]، فشارها شدت یافت.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=رجال النجاشی|سال=۱۴۰۷|نام=احمد بن علی|نام خانوادگی=نجاشی|ناشر=مؤسسه النشر الاسلامی|صفحه=۱۳۰|مکان=قم}}</ref>
# السیره
# معرفه فضل الافضل
# اخبار مختار ابی عبیده الثقفی
# المغازی
# السقیفه
# الرده
# مقتل عثمان
# الشوری
# بیعه امیر المومنین ـ علیه السلام ـ
# الجمل
# الصفین
# الحکمین
# النهروان
# مقتل امیر المومنین ـ علیه السلام ـ
# رسائل و اخبار امیر المومنین ـ علیه السلام ـ
# قیام الحسن بن علی ـ علیه السلام ـ
# مقتل الحسین ـ علیه السلام ـ
# التوابین و عین الورده
# فدک


{{پایان}}
=== برخورد با منصور عباسی ===
امام صادق(ع) در زمان منصور از شهرت علمی برخوردار بوده و مورد توجه بسیاری از فقیهان و محدثان اهل سنت بوده است. طبیعی بود که منصور با توجه به کینه شدیدی که نسبت به علویان داشت، آن حضرت را به شدت زیر نظر گرفته و اجازه زندگی آزاد به او نمی‌داد. امام صادق(ع) نیز همانند پدرانش اعتقاد خود را دایر بر این‌که امامت حق منحصر به فرد او بوده و دیگران آن را غصب کرده‌اند، پنهان نمی‌داشت.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مستدرک الوسائل|سال=۱۴۰۹|نام=میرزا حسین|نام خانوادگی=نوری|ناشر=مؤسسه مطبوعاتی دارالکتب الاسلامیه|جلد=۱۲|صفحه=۳۰۷|مکان=بیروت}}</ref>


=== از منظر متفکران اهل سنت ===
ابن عنبه می‌نویسد: «منصور بارها تصمیم به قتل آن حضرت گرفت ولی خدا او را حفظ کرد.» فعالیت‌های امام به‌طور عمده در پنهانی انجام می‌گرفت و آن حضرت مکرر اصحاب خود را به کتمان و حفظ اسرار اهل‌بیت(ع) دستور می‌داد، چنان‌که روایات زیادی در این زمینه از آن حضرت نقل شده است. امام معمولاً از رفت و آمد به دربار منصور جز در مواردی سرباز می‌زد و به همین سبب هم از طرف منصور مورد اعتراض قرار می‌گرفت. چنان‌که روزی به آن حضرت گفت: «چرا مانند دیگران به دیدار او نمی‌رود؟» امام در جواب فرمود: «ما کاری نکرده‌ایم که به جهت آن از تو بترسیم؛ و از امر آخرت پیش تو چیزی نیست که به آن امیدوار باشیم؛ و این مقام تو در واقع نعمتی نیست که آن را به تو تبریک بگوییم و تو آن را مصیبتی برای خود نمی‌دانی که تو را دلداری بدهیم، پس پیش تو چکار داریم؟» بدین‌گونه بود که امام نارضایی خود را نسبت به حکومت او ابراز می‌داشت.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=، کشف الغمه فی معرفه الأئمه،، ش، ج ۲، ص ۲۰۹–۲۰۸.|سال=۱۴۰۴|نام=علی بن عیسی|نام خانوادگی=اربلی|ناشر=مؤسسة الأعلمی للمطبوعات|جلد=۲|صفحه=۲۰۹–۲۰۸|مکان=بیروت}}</ref>
ابن حجر اسقلانی:


«ابراهیم بن محمد ثقفی؛ از اسماعیل بن ابان و غیر او روایت می کند. به گفته ابو نعیم در تاریخ اصفهان، حدیث او به خاطر شیعه افراطی بودن ترک شده است.»
== در فرایند قیام زید ==
[[زید بن علی]]، برادر امام باقر(ع) بود و با توجه به اهمیت زیادی که امام باقر از لحاظ علمی در جامعه داشت، موقعیت چشم‌گیری برای زید و حرکت انقلابی او به وجود نیامد، گرچه در شمار محدثان بود و به سبب علوی بودنش مورد توجه فراوان مردم عراق قرار داشت.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=رجال النجاشی|سال=۱۴۰۷|نام=احمد بن علی|نام خانوادگی=نجاشی|ناشر=مؤسسه النشر الاسلامی|صفحه=۱۳۰|مکان=قم}}</ref>


== رحلت ==
مسئله برخورد امام صادق(ع) با خروج زید و با فرقه‌ای به نام زیدیه می‌باشد. در برخی از روایات شیعه آمده است که زید از معتقدان به امامت امامان شیعه از جمله امام باقر و صادق(ع) بوده است، چنان‌که از او نقل شده که می‌گفت: «جعفر امامنا فی الحلال و الحرام». «جعفر، امام ما در حلال و حرام است».<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سیره پیشوایان|سال=۱۳۹۷|نام=مهدی|نام خانوادگی=پیشوایی|ناشر=موسسه امام صادق|صفحه=۳۶۱–۳۵۶|مکان=تهران}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=رجال النجاشی|سال=۱۴۰۷|نام=احمد بن علی|نام خانوادگی=نجاشی|ناشر=مؤسسه النشر الاسلامی|صفحه=۱۳۰|مکان=قم}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=کفایه الاثر|سال=۱۴۰۱|نام=ابوالقاسم|نام خانوادگی=خزار قمی|ناشر=موسسه بعثت|صفحه=۳۲۷|مکان=قم}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سیره و قیام زید بن علی|سال=۱۳۹۱|نام=سید محمد علی|نام خانوادگی=حیدری|ناشر=مؤسسه فرهنگی پژوهشی چشمه|صفحه=۴۹ به بعد|مکان=تهران}}</ref> در روایتی از امام صادق(ع) درباره زید چنین آمده است: «رحمه الله، اما أنَّه کان مؤمناً و کان عالماً و کان صدوقاً، اما أنّه لو ظفر لوفی، اما أنَّه لو ملک یعرف کیف یُضَعْها». «خدا او را رحمت کند، مرد مؤمن و عارف و عالم و راست گویی بود، که اگر پیروز می‌شد وفا می‌کرد و اگر زمام امور را به دست می‌گرفت، می‌دانست آن را به دست چه‌کسی بسپارد».<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سیره پیشوایان|سال=۱۳۹۷|نام=مهدی|نام خانوادگی=پیشوایی|ناشر=موسسه امام صادق|صفحه=۳۸۵|مکان=تهران}}</ref>
این عالم پرتلاش؛ نویسنده مجاهد و احیاگر معارف اهل بیت، در قرن سوم هجری و عصر خفقان، بعد از پرورش عده ای از دانشمندان و حدیث شناسان ممتاز و تعلیم دین و نشر احکام شریعت ناب محمدی ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و با به جای گذاردن ده ها اثر نفیس، در سال ۲۸۳ ق. در شهر اصفهان رحلت نمود.<ref>الشیعه و فنون الاسلام، ص ۱۰۸.</ref>


پس از [[قیام زید]] و به خصوص به دنبال روی کار آمدن بنی‌عباس، بنی‌الحسن از بنی‌الحسین جدا شدند<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=خطط مقریزی|سال=۱۹۹۸|نام=قی‌الدین احمد بن علی|نام خانوادگی=المقریزی|جلد=۴|صفحه=۳۰۷|مکان=بیروت}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=نامه دانشوران|سال=۱۳۷۸|نام خانوادگی=گروهی از نویسندگان|ناشر=شرکت چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی|جلد=۵|صفحه=۹۲|مکان=تهران}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=فوات الوفیات|سال=۱۹۷۳|نام=محمد بن شاکر|نام خانوادگی=کتبی|ناشر=دار صادر|جلد=۱|صفحه=۲۱۰|مکان=بیروت}}</ref> و به بهانه زید و فرزندش یحیی، روی کار آوردن یکی از بنی‌الحسن به نام محمد بن عبدالله بن الحسین بن حسن بن علی(ع) را مورد توجه خود قرار دادند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=عیون اخبار الرضا|سال=۱۴۱۰|نام خانوادگی=قتیبه دینوری|ناشر=دار الکتب العلمیة|جلد=۱|مکان=بیروت|فصل=باب۲۵}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=، آمالی صدوق، مجلس ۱۰، ص ۴۰.|سال=۱۳۷۶|نام خانوادگی=شیخ صدوق|ناشر=کتابچی|صفحه=۴۰|مکان=تهران|فصل=مجلس۱۰}}</ref>


این‌ها به تدریج گروهی از شیعیان را نیز به دور خویش جمع کردند که عنوان زیدیه بر آنان نام نهاده شد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سیره و قیام زید بن علی|سال=۱۳۶۴|نام=عبدالرحمن|نام خانوادگی=خلیل‌اللهیان|ناشر=مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم|صفحه=۱۶۸|مکان=قم}}</ref>


در حدیثی آمده است: «زیدیان امام صادق را متهم می‌کردند که ایشان اعتقاد به [[جهاد در راه خدا]] ندارد».<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=وسائل الشیعه|سال=۱۴۱۳|نام=شیخ عباس|نام خانوادگی=قمی|ناشر=مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام|جلد=۲|صفحه=۳۲|مکان=قم}}</ref>امام این اتهام را از خود رد کرده، فرمود: «ولکنّی أکْره أن أدع علمی الی جهلهم». «ولی من نمی‌خواهم علم خود را در کنار جهل آنان بگذارم».<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تنقیح المقال فی علم الرجال|سال=۱۴۱۲|نام=عبدلله|نام خانوادگی=مامقانی|ناشر=مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام|جلد=۱|صفحه=۴۶۸|مکان=قم}}</ref>


== دعوت از ابوسلمه ==
سیاست نخست امام صادق(ع) یک سیاست فرهنگی و در جهت پرورش اصحابی بود که از نظر فقهی و روایی از بنیان‌گذاران [[تشیع جعفری]] به‌شمار آمده‌اند. برای این کار به راه انداختن یک جریان شیعی فراگیر با اعتقاد به امامت، لازم بود تا بر اساس آن قیامی علیه حاکمیت آغاز و دستیابی به پیروزی از آن ممکن باشد وگرنه یک اقدام ساده و شتاب‌زده بود که نه تنها دوام نمی‌آورد بلکه فرصت طلبان از آن بهره‌برداری می‌کردند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مستدرک الوسائل|سال=۱۴۰۹|نام=میرزا حسین|نام خانوادگی=نوری|ناشر=مؤسسه مطبوعاتی دارالکتب الاسلامیه|جلد=۱۲|صفحه=۲۰۳–۲۹۱|مکان=بیروت}}</ref>


{{پایان پاسخ}}
در جریان حرکتی که زید بن علی و پس از آن یحیی بن زید در خراسان به آن دست زدند، همراه با این تلاش‌ها آن عده از طالبیان که بنا به نقل برخی، به طرفداری از جانشینی ابوهاشم بن محمد بن حنفیه فعال بودند به قتل رساندند. نتیجه کار بعدها معلوم شد؛ زیرا فقه جعفری، بنیانگذار تشیع نیرومندی گشت که روز به روز اوج بیشتری گرفت، اما زیدیه و خوارج که منحصراً در خط سیاست کار می‌کردند، طولی نکشید که دچار محدودیت فرهنگی شده و کم‌کم موضع نسبتاً نیرومند خود را از دست دادند و رو به افول گذاشتند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=عمده الطالب فی انساب آل ابی طالب|سال=۱۳۸۰|نام خانوادگی=ابن عنبه|ناشر=المطبعة الحیدریة|صفحه=۱۹۵|مکان=بیروت}}</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =تاریخ تمدن اسلامی
  | شاخه اصلی =تاریخ اسلام
|شاخه فرعی۱ =مشاهیر
|شاخه فرعی۱ =تاریخ و سیره معصومان
|شاخه فرعی۲ =عالمان دینی
|شاخه فرعی۲ =امام صادق(ع)
| شاخه فرعی۳ =
| شاخه فرعی۳ =
}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۵۵


سؤال

فعالیت‌های سیاسی امام صادق(ع) چه بوده‌است؟


برخلاف تصور عمومی، حرکت امام صادق(ع) تنها در زمینه‌های علمی خلاصه نمی‌شد، بلکه امام، فعالیت سیاسی نیز داشتند. امام صادق(ع) برای ترویج امامت، نمایندگانی به مناطق مختلف، از جمله خراسان، می‌فرستاد تا مردم را به ولایتش دعوت کنند. برخورد امام با یکی از نمایندگان، وسعت دانش و اشراف او بر امور را نشان می‌دهد. همچنین امام صادق(ع) با سیاست‌های بنی‌عباس مخالفت می‌کرد و انتقادهای آشکارش به منصور عباسی، نارضایتی او از حکومت عباسی را نشان می‌داد. امام با وجود فشارها، حاضر به همکاری با منصور نبود و دلیل نرفتن به دربار او را به‌روشنی بیان کرد.

امام صادق(ع) از قیام زید بن علی حمایت می‌کرد. همچنین امام به جای مبارزه سیاسی مستقیم، به پرورش شاگردان در فقه و حدیث پرداخت و مکتب شیعه جعفری را پایه‌گذاری کرد که به تدریج قدرت گرفت.

اعزام نمایندگان به منظور تبلیغ امامت‏

امام به منظور تبلیغ جریان امامت، نمایندگانی به مناطق مختلف می‌فرستاد. شخصی به نمایندگی از امام به خراسان رفت و مردم را به ولایت او دعوت کرد. جمعی اطاعت کردند و گروهی نپذیرفتند، و افرادی به عنوان احتیاط و پرهیز از فتنه دست نگه‌داشتند. سپس به نمایندگی از هر گروه، یک‌نفر به دیدار امام صادق(ع) رفت. نماینده گروه سوم در جریان این سفر با کنیز یکی از همسفران، کار زشتی انجام داد و کسی از آن آگاهی نیافت. هنگامی که این چند نفر به حضور امام رسیدند، همان شخص گفت: «شخصی از اهل کوفه به منطقه ما آمد و مردم را به اطاعت و ولایت تو دعوت کرد؛ گروهی پذیرفتند، گروهی مخالفت کردند و گروهی نیز از روی پرهیزگاری و احتیاط دست نگه‌داشتند».[۱] امام فرمود: «تو از کدام دسته هستی؟» گفت: «من از دسته احتیاط کار هستم». امام فرمود: «تو که اهل پرهیزگاری و احتیاط بودی، پس چرا در فلان شب احتیاط نکردی و آن عمل زشت را انجام دادی؟!» چنان‌که مشاهده می‌شود، در این قضیه، فرستاده امام اهل کوفه، و منطقه مأموریت، خراسان بوده در حالی که امام در مدینه اقامت داشته است، و این وسعت حوزه فعالیت سیاسی امام را نشان می‌دهد.[۲]

امام صادق در مواجهه با عباسیان

در مواجهه با بنی‌عباس

بنی‌عباس در آغاز درگیری با بنی‌امیه، شعار خود را طرفداری از خاندان پیامبر و تحقق عدل قرار دادند. از آن‌جا که مظلومیت خاندان پیامبر در زمان حکومت امویان دل‌های مسلمانان را جریحه دار ساخته بود، و از طرف دیگر امویان بنام خلافت اسلامی از هیچ ظلم و ستمی دریغ نمی‌کردند، بنی‌عباس با استفاده از تنفر شدید مردم از بنی‌امیه و به عنوان طرفداری از خاندان پیامبر توانستند توجه مردم را جلب کنند. ولی نه تنها وعده‌های آنان در مورد رفع مظلومیت خاندان پیامبر و اجرای عدالت عملی نشد، بلکه طولی نکشید که برنامه‌های ضداسلامی بنی‌امیه، این بار با شدت بیشتر اجرا گردید، به طوری که مردم، بازگشت حکومت اموی را آرزو کردنند! از آنجا که حکومت سفاح، اولین خلیفه عباسی، کوتاه مدت بود و در زمان وی هنوز پایه‌های حکومت عباسیان محکم نشده بود، در دوران خلافت او فشار کمتری متوجه مردم شد و خاندان پیامبر نیز زیاد در سختی نبودند، اما با روی کار آمدن منصور دوانیقی، فشارها شدت یافت.[۳]

برخورد با منصور عباسی

امام صادق(ع) در زمان منصور از شهرت علمی برخوردار بوده و مورد توجه بسیاری از فقیهان و محدثان اهل سنت بوده است. طبیعی بود که منصور با توجه به کینه شدیدی که نسبت به علویان داشت، آن حضرت را به شدت زیر نظر گرفته و اجازه زندگی آزاد به او نمی‌داد. امام صادق(ع) نیز همانند پدرانش اعتقاد خود را دایر بر این‌که امامت حق منحصر به فرد او بوده و دیگران آن را غصب کرده‌اند، پنهان نمی‌داشت.[۴]

ابن عنبه می‌نویسد: «منصور بارها تصمیم به قتل آن حضرت گرفت ولی خدا او را حفظ کرد.» فعالیت‌های امام به‌طور عمده در پنهانی انجام می‌گرفت و آن حضرت مکرر اصحاب خود را به کتمان و حفظ اسرار اهل‌بیت(ع) دستور می‌داد، چنان‌که روایات زیادی در این زمینه از آن حضرت نقل شده است. امام معمولاً از رفت و آمد به دربار منصور جز در مواردی سرباز می‌زد و به همین سبب هم از طرف منصور مورد اعتراض قرار می‌گرفت. چنان‌که روزی به آن حضرت گفت: «چرا مانند دیگران به دیدار او نمی‌رود؟» امام در جواب فرمود: «ما کاری نکرده‌ایم که به جهت آن از تو بترسیم؛ و از امر آخرت پیش تو چیزی نیست که به آن امیدوار باشیم؛ و این مقام تو در واقع نعمتی نیست که آن را به تو تبریک بگوییم و تو آن را مصیبتی برای خود نمی‌دانی که تو را دلداری بدهیم، پس پیش تو چکار داریم؟» بدین‌گونه بود که امام نارضایی خود را نسبت به حکومت او ابراز می‌داشت.[۵]

در فرایند قیام زید

زید بن علی، برادر امام باقر(ع) بود و با توجه به اهمیت زیادی که امام باقر از لحاظ علمی در جامعه داشت، موقعیت چشم‌گیری برای زید و حرکت انقلابی او به وجود نیامد، گرچه در شمار محدثان بود و به سبب علوی بودنش مورد توجه فراوان مردم عراق قرار داشت.[۶]

مسئله برخورد امام صادق(ع) با خروج زید و با فرقه‌ای به نام زیدیه می‌باشد. در برخی از روایات شیعه آمده است که زید از معتقدان به امامت امامان شیعه از جمله امام باقر و صادق(ع) بوده است، چنان‌که از او نقل شده که می‌گفت: «جعفر امامنا فی الحلال و الحرام». «جعفر، امام ما در حلال و حرام است».[۷][۸][۹][۱۰] در روایتی از امام صادق(ع) درباره زید چنین آمده است: «رحمه الله، اما أنَّه کان مؤمناً و کان عالماً و کان صدوقاً، اما أنّه لو ظفر لوفی، اما أنَّه لو ملک یعرف کیف یُضَعْها». «خدا او را رحمت کند، مرد مؤمن و عارف و عالم و راست گویی بود، که اگر پیروز می‌شد وفا می‌کرد و اگر زمام امور را به دست می‌گرفت، می‌دانست آن را به دست چه‌کسی بسپارد».[۱۱]

پس از قیام زید و به خصوص به دنبال روی کار آمدن بنی‌عباس، بنی‌الحسن از بنی‌الحسین جدا شدند[۱۲][۱۳][۱۴] و به بهانه زید و فرزندش یحیی، روی کار آوردن یکی از بنی‌الحسن به نام محمد بن عبدالله بن الحسین بن حسن بن علی(ع) را مورد توجه خود قرار دادند.[۱۵][۱۶]

این‌ها به تدریج گروهی از شیعیان را نیز به دور خویش جمع کردند که عنوان زیدیه بر آنان نام نهاده شد.[۱۷]

در حدیثی آمده است: «زیدیان امام صادق را متهم می‌کردند که ایشان اعتقاد به جهاد در راه خدا ندارد».[۱۸]امام این اتهام را از خود رد کرده، فرمود: «ولکنّی أکْره أن أدع علمی الی جهلهم». «ولی من نمی‌خواهم علم خود را در کنار جهل آنان بگذارم».[۱۹]

دعوت از ابوسلمه

سیاست نخست امام صادق(ع) یک سیاست فرهنگی و در جهت پرورش اصحابی بود که از نظر فقهی و روایی از بنیان‌گذاران تشیع جعفری به‌شمار آمده‌اند. برای این کار به راه انداختن یک جریان شیعی فراگیر با اعتقاد به امامت، لازم بود تا بر اساس آن قیامی علیه حاکمیت آغاز و دستیابی به پیروزی از آن ممکن باشد وگرنه یک اقدام ساده و شتاب‌زده بود که نه تنها دوام نمی‌آورد بلکه فرصت طلبان از آن بهره‌برداری می‌کردند.[۲۰]

در جریان حرکتی که زید بن علی و پس از آن یحیی بن زید در خراسان به آن دست زدند، همراه با این تلاش‌ها آن عده از طالبیان که بنا به نقل برخی، به طرفداری از جانشینی ابوهاشم بن محمد بن حنفیه فعال بودند به قتل رساندند. نتیجه کار بعدها معلوم شد؛ زیرا فقه جعفری، بنیانگذار تشیع نیرومندی گشت که روز به روز اوج بیشتری گرفت، اما زیدیه و خوارج که منحصراً در خط سیاست کار می‌کردند، طولی نکشید که دچار محدودیت فرهنگی شده و کم‌کم موضع نسبتاً نیرومند خود را از دست دادند و رو به افول گذاشتند.[۲۱]

منابع

  1. اصفهانی، ابوالفرج (۱۳۸۵). مقاتل الطالبین. تهران: المکتبة الحیدریة. ص. ۴۰–۴۱.
  2. پیشوایی، مهدی (۱۳۹۷). سیره پیشوایان. تهران: موسسه امام صادق. ص. ۳۳۷.
  3. نجاشی، احمد بن علی (۱۴۰۷). رجال النجاشی. قم: مؤسسه النشر الاسلامی. ص. ۱۳۰.
  4. نوری، میرزا حسین (۱۴۰۹). مستدرک الوسائل. ج. ۱۲. بیروت: مؤسسه مطبوعاتی دارالکتب الاسلامیه. ص. ۳۰۷.
  5. اربلی، علی بن عیسی (۱۴۰۴). ، کشف الغمه فی معرفه الأئمه،، ش، ج ۲، ص ۲۰۹–۲۰۸. ج. ۲. بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات. ص. ۲۰۹–۲۰۸.
  6. نجاشی، احمد بن علی (۱۴۰۷). رجال النجاشی. قم: مؤسسه النشر الاسلامی. ص. ۱۳۰.
  7. پیشوایی، مهدی (۱۳۹۷). سیره پیشوایان. تهران: موسسه امام صادق. ص. ۳۶۱–۳۵۶.
  8. نجاشی، احمد بن علی (۱۴۰۷). رجال النجاشی. قم: مؤسسه النشر الاسلامی. ص. ۱۳۰.
  9. خزار قمی، ابوالقاسم (۱۴۰۱). کفایه الاثر. قم: موسسه بعثت. ص. ۳۲۷.
  10. حیدری، سید محمد علی (۱۳۹۱). سیره و قیام زید بن علی. تهران: مؤسسه فرهنگی پژوهشی چشمه. ص. ۴۹ به بعد.
  11. پیشوایی، مهدی (۱۳۹۷). سیره پیشوایان. تهران: موسسه امام صادق. ص. ۳۸۵.
  12. المقریزی، قی‌الدین احمد بن علی (۱۹۹۸). خطط مقریزی. ج. ۴. بیروت. ص. ۳۰۷.
  13. گروهی از نویسندگان (۱۳۷۸). نامه دانشوران. ج. ۵. تهران: شرکت چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. ص. ۹۲.
  14. کتبی، محمد بن شاکر (۱۹۷۳). فوات الوفیات. ج. ۱. بیروت: دار صادر. ص. ۲۱۰.
  15. قتیبه دینوری (۱۴۱۰). «باب۲۵». عیون اخبار الرضا. ج. ۱. بیروت: دار الکتب العلمیة.
  16. شیخ صدوق (۱۳۷۶). «مجلس۱۰». ، آمالی صدوق، مجلس ۱۰، ص ۴۰. تهران: کتابچی. ص. ۴۰.
  17. خلیل‌اللهیان، عبدالرحمن (۱۳۶۴). سیره و قیام زید بن علی. قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم. ص. ۱۶۸.
  18. قمی، شیخ عباس (۱۴۱۳). وسائل الشیعه. ج. ۲. قم: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام. ص. ۳۲.
  19. مامقانی، عبدلله (۱۴۱۲). تنقیح المقال فی علم الرجال. ج. ۱. قم: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام. ص. ۴۶۸.
  20. نوری، میرزا حسین (۱۴۰۹). مستدرک الوسائل. ج. ۱۲. بیروت: مؤسسه مطبوعاتی دارالکتب الاسلامیه. ص. ۲۰۳–۲۹۱.
  21. ابن عنبه (۱۳۸۰). عمده الطالب فی انساب آل ابی طالب. بیروت: المطبعة الحیدریة. ص. ۱۹۵.