سحر و جادو: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{پیش نویس|تکمیل}}
{{پیش نویس|نیازمند به ویرایش}}


{{شروع متن}}
{{شروع متن}}

نسخهٔ ‏۲۶ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۳۲


سؤال

سحر و جادو چیست؟

درگاه‌ها
واژه-ها.png


درگاه‌ها
زن-و-خانواده.png


سحر در لغت به معنی هرکاری یا چیزی است که مخفی و پنهان باشد، ولی در عرف غالباً به همان کارهای خارق‌العاده‌ای سحر می‌گویند که با استفاده از وسایل مختلف انجام می‌شود. سحر آموختنی است و منشأ سحر ابلیس یا همان شیطان است، لذا کسانی که از سحر استفاده می‌کنند، با شیاطین در ارتباط هستند. با توجّه به تصریح خداوند در آیات قرآن در مسئله سحر، می‌توان به این نتیجه رسید که برخی از شعبه‌های سحر از امور واقعی است، ولی اسلام، رفتن به سوی این امور و استفاده از آن را به شدّت نهی می‌کند. همانگونه که در دین یهود نیز سحر مورد نهی فراوان قرار گرفته، هرچند که قوم یهود بسیار مرتکب این گناه می‌شوند. البتّه یادگیری سحر به‌طور کل حرام نیست و راه‌هایی برای مقابله با آن وجود دارد؛ و افراد خاص خود را می‌طلبد؛ زیرا درغیر این صورت، آثار مخرب فردی و اجتماعی یا حتی خانوادگی به بار می‌آورد.

تاریخچه سحر

تاريخ شروع سحر و جادوگرى در زندگى بشر مشخص نيست، ولى اينقدر مى‏ توان گفت كه از زمان هاى خيلى قديم اين كار در بين مردم رواج داشته است.[۱]

در بررسی تاریخی مسئله سحر، کشف آثار گیاهان، نخستین عامل پیدایش جادوگری و سحر به نظر می‌رسد. در دورانی که بشر از شناخت واقعیت بیماری‌ها عاجز بود، اولین تلاش‌ها برای توجیه بیماری بر اساس مُدرکات بود و مبنای درمان نیز در تمام زمینه‌های پزشکی در ابتدا جادوگری و افسون بود که مخلوق فکر و چاره‌اندیشی بشر و اساس اعتقادات او بوده است. قرن‌ها پیش از حضرت مسیح(ع) اختلال روانی، مترادف با سحر و جادو و ارواح شیاطین بود. آنها بیماری را نتیجه تسخیر ارواح خبیثه می‌دانستند که چاره آن منحصر به خارج کردن آن ارواح موذی از بدن شخص مبتلا بود که طی مراسم ویژه انجام می‌گرفت. در سال ۱۴۸۶ کتابی درباره تسخیر جن نوشته شد که در آن ویژگی‌های زشت و عادات ناپسند جادوگران و شیوه کار آنان تشریح شده بود و نشان می‌داد که بسیاری از قربانیان آنان، بیماران روانی بوده‌اند. برای درمان هر کس که کوچکترین اثری از اختلال روانی در وی بود، راهی جز افسون و جادوگری وجود نداشت.

از زمان‏هاى بسيار دور اين احساس در بشر وجود داشته است كه او با موجودات شرير روبروست و در اين مقابله و رويارويى، آيين‏ه‌اى جادويى را تنها سلاح خويش يافت. اسناد به دست آمده حاكى از اين است كه اين آيين در ميان ساكنان رود دجله و فرات كه پنج هزار سال قبل از ميلاد مسيح مى‏‌زيسته‌‏اند، رواج داشته است. كاهنان اين قوم معتقد بودند كه در درون انسان نيروى خطرناكى وجود دارد كه از او محافظت مى‏‌كند اما در عين حال مى‏‌تواند مخرب هم باشد و سحر و جادو در دست تبهكاران اسلحه منحرفى بود كه مى‏ شد از آن براى مقاصد پليد استفاده كرد.[۲]

جادوگرى تقريباً در همه‏ ى جوامع وجود داشته است و بيشتر نزد كلدانى‌ها، مصرى‏‌ها، يونانيان و رومى‌ها معمول بود.[۳] در دوران امپراطور روم اين علم قدرى به فلسفه نزديک گرديد و از همان زمان‌‏ها بود كه ريشه كيمياگرى رشد كرد.[۴]

از اواخر قرون وُسطى‏ آيين‏ هاى شيطانى باب روز شد كه مهم‏ترين آنها جادوى سياه بود. در اين دوران جادوگرى انواع و اقسام بی‌‏شمار يافت و يهودى‏ ها آن را به كتاب مقدس در زمينه سحر و جادو مطرح كردند، سپس جادوى حروف را ساختند و در پى آن فنون جادويى در ميان آنها باب شد.[۵] بعداً در عصر پيامبر اسلام‏ (ص) يهوديان براى مبارزه با اسلام و مسلمانان، اين فنون را به كار مى‌یردند و براى اينكه به اين كار مذموم رنگ دينى بدهند، آن را به برخى پيامبران بزرگ همچون سليمان‏ (ع) اسناد مى‌دادند و سلطنت او را نشأت گرفته از سحر و ساحر جلوه مى‌دادند.[۶]

البته سحر قبل از حضرت سليمان‏ (ع) نيز وجود داشته است، زيرا هر پيامبرى كه مبعوث می‌شد، طاغوتيان تهمت سحر را متوجه او مى‌كردند و حتى اين اتهام در زمان حضرت نوح (ع) وجود داشت:

آنگونه كه تاريخ بيان مى‌كند در زمان حضرت سليمان‏ (ع) عده‏اى در سرزمين‏ او به جادوگرى پرداختند. از طرف آن حضرت تمام نوشته‏‌ها و ورق‏پاره‌‏هاى آنها جمع‏ آورى شد و در محل مخصوصى نگهدارى گرديد. پس از رحلت حضرت سليمان (ع) جمعى آنها را بيرون آوردند و شروع به ترويج جادوگرى نمودند و در ضمن، اعلام كردند كه وى پيامبر نبوده، بلكه يک جادوگر بوده است كه به كمک همين فن بر كشور و امور خارق ‏العاده مسلط شده است. اين بود كه بنى‏ اسرائيل هم از آنان تبعيت كردند و در اين ميان سخت به سحر و جادو دل بستند و دست از تورات برداشتند.[۷]

از آغاز مسيحيت، كليسا براى جلوگيرى از جادوگرى به مبارزه برخاست و چه‏ بسا كسانى بودند كه به اتهام اين حرفه به دست اولياى دين مسيح شكنجه و كشته مى‌‏شدند.[۸] كليساى مسيحى اعمال سحر و جادوگرى را حتى اگر به نيت خير هم انجام مى‏‌شد، محكوم مى‏‌كرد.[۹]

قبل از ظهور اسلام، اقوام عرب چنان با سحر و جادو خو گرفته بودند كه با آن زندگى مى‌كردند و با آن مى‏‌مردند. طلسم‏‌ها نيرومندترين محافظين آنها به شمار مى‌‏رفت و حكيمان و عقلاى آنان با سرودهاى مقدس آينده را پيشگويى مى‌نمودند. مردم عرب پس از آنكه پيامبر (ص) دين جديد و كامل اسلام را آورد، باز هم دست از اعمال جادويى خود برنداشتند، بلكه آياتى از قرآن را به اوراد و عزايم خود آوردند و بدين‏سان قدرت دين را با جادوى سنتى يك‏جا به كار گرفتند.[۱۰]

در زمان ما اعتقاد به اين پديده نه فقط در ميان اقوام بدوى، بلكه در محافل متمدن دنيا هنوز هم رايج است و عمر بسيار طولانى آن نشان مى‏‌دهد كه ريشه‏ هاى عميق در روح و افكار مردم دارد.[۱۱]

تعریف سحر

ارتباط و استفاده علمی و عملی از ارواح، اجنه و شیاطین در اصطلاح لغوی و فقهی، سحر نام دارد.[۱۲] طبق دلایل قرآنی، روایی و فقهی، ساحری، به صلاح زندگی دنیوی و اخروی انسان نیست. اگرچه در تعریف و تعیین موارد سحر در کتب لغوی و فقهی تعاریف زیادی بیان شده است، اما در این که ارتباط با ارواح، اجنه و شیاطین، سحر نامیده می‌شود، از مسلّمات شمرده شده است.[۱۳] قرآن کریم؛ ساحری را کفر، بی‌ایمانی، بی‌تقوایی، معامله‌ای بد با خود، بی بهرگی از آخرت،[۱۴] افزایش گناه و خواری دانسته است.[۱۵]

سحر در لغت

سحر در لغت به معنای خدعه و نیرنگ، چشم‌بندی، و به تعبیر قاموس: سحر کردن یعنی خدعه نمودن. اظهار باطل در چهره حق، برگرداندن چیزی از مسیر درست آن و هر چیزی که منشأ و سبب آن دقیق و لطیف باشد، آمده است: کل مالطف و دق. برخی لغویان گفته‌اند: اصل سحر تبدیل چیزی از حقیقت خود به غیر آن است و به عمل ساحر از این جهت که باطل را به صورت حق نشان می‌دهد و چیزی را در خیال افراد، خلاف حقیقت آن نمایان می‌سازد، سحر گفته‌اند.[۱۶][۱۷] در مفردات راغب که مخصوص واژه‌های قرآن است به سه معنی اشاره شده:

  1. خدعه و خیالات بدون حقیقت و واقعیت همانند شعبده و تردستی.
  2. جلب شیطان‌ها از راه‌های خاصی و کمک گرفتن از آنان.
  3. معنی دیگری است که بعضی پنداشته‌اند و آن این که: ممکن است، با وسائلی ماهیت و شکل اشخاص و موجودات را تغییر داد، مثلاً انسان را به وسیله آن به صورت حیوانی درآورد، ولی این نوع خیال و پنداری بیش نیست و واقعیت ندارد.[۱۸]

سحر در اصطلاح

فقها از سحر تعریف‌های مختلفی ارائه کرده‌اند. این اختلاف در تعریف موجب شده که بعضی کارها بنابر برخی تعریف‌ها از مصادیق سحر و بنابر تعاریفی دیگر، خارج از آن قلمداد گردد؛ چنان‌که به تعریف‌های ارائه شده، از جهت جامع و مانع بودن نیز اشکال شده است. از این‌رو، برخی گفته‌اند: به تعریفی تام که همه مصادیق سحر را شامل شود و از دخول کارهایی که سحر به‌شمار نمی‌روند، مانع‌گردد، دست نیافتیم.[۱۹] تعریف‌های ارائه شده از سحر عبارتند از:

  • تعریف اول:

گفتار، نوشتار، رُقیه یا هر عملی که در بدن، قلب یا عقل فرد سحر شده تأثیر بگذارد؛ بدون آنکه ساحر با او تماس پیدا کند. سحر ممکن است سبب قتل، بیماری، جدایی میان زن و شوهر، کینه و دشمنی میان آن دو یا پیدایی محبت شخصی به دیگری گردد.[۲۰][۲۱]

  • تعریف دوم:

همان تعریف نخست با اضافه استخدام فرشتگان، جنیان و شیاطین جهت کشف امور پنهان و درمان فرد جن‌زده و نیز احضار ارواح و تعلّق دادن روح به بدنی که آمادگی پذیرش آن را دارد. همچنین نیرنجات (آمیختن مواد عنصری، اشکال و اخلاط دارای مزاج‌های گوناگون و نیز کمک گرفتن از اسرار خورشید و ماه به منظور اظهار امور شگفت‌آمیز) و طلسم‌ها (ممزوج کردن قوای آسمانی با قوای زمینی جهت اظهار امور شگفت).[۲۲][۲۳]

در این تعریف به جای جمله «اثر گذاشتن در مسحور» که در تعریف نخست آمده، جمله «زیان رساندن به مسحور» به کار رفته است.

تعریف دوم از نظر گستره اعم از تعریف اول است؛ زیرا اموری را در بر می‌گیرد که تعریف نخست شامل آنها نمی‌شود؛ لیکن از جهت کارکرد؛ تعریف اول اعم خواهد بود؛ چون تأثیر، اعم از زیان و نفع است، مگر آنکه مراد از تأثیر در تعریف نخست همان اضرار باشد.

  • تعریف سوم:

ایجاد کارهای خارق‌العاده که منشأ آن یا تأثیرات نفسانی است، یا بهره‌گیری از فلکیات یا درآمیختن قوای آسمانی با قوای زمینی یا استعانت از ارواح بسیط از جمله فرشتگان، اجنه و شیاطین. در اصطلاح خاص، اولی (ایجاد کارهای خارق‌العاده به سبب تأثیرات نفسانی) سحر، دومی دعوت کواکب، سومی طلسمات و چهارمی عزائم نامیده می‌شود.[۲۴]

این تعریف، اعم از تعریف‌های پیشین است؛ زیرا در آن نه از تأثیر سخن رفته و نه از اضرار؛ بنابراین، ایجاد کار خارق‌العاده از راه‌های یاد شده، سحر به‌شمار می‌رود؛ در دیگری تأثیر بگذارد یا نگذارد.

  • تعریف چهارم:

کاری که پدید آمدن امری را در پی داشته و منشأ آن پنهان و غیر متعارف باشد. البته نه بدین معنا که هر عمل این چنینی مصداق سحر است؛ بلکه بدین معنا که سحر چنین ماهیتی دارد، با این توضیح که چنین عملی گاه در پرتو تقویت و تصفیه نفس از راه ریاضت از فرد صادر می‌شود؛ گاه با به‌کارگیری قوانین طبیعی یا هندسی؛ گاه با تسخیر روحانیات افلاک، ستارگان و مانند آنها که مشهور نزد یونانیان و کلدانیان بوده است؛ گاه با تسخیر جنیان و شیاطین؛ گاه با اعمالی که مناسب مطلوب و مقصود است، مانند کشیدن تصاویر مسحور، نقش‌ها، گره زدن و بستن، دمیدن یا نوشتن که به رُقیه (کلماتی که با آن، فرد مبتلا به آفتی هم‌چون صرع و تب را تعویذ می‌کنند) و عزیمه (کلماتی که با آن ارواح خبیث را از بدن کسی که بدان تعلق گرفته خارج می‌سازند) تقسیم می‌شود، یا دود کردن گیاهان خوش‌بو و مناسب در زمانی خاص که نزد نَبَطیان معروف بوده است. و گاه با ذکر نام‌هایی که معانی آنها معلوم نیست و نوشتن آن نام‌ها به ترتیبی خاص. این قسم به اعراب ونبطیان منسوب است، و گاه با ذکر الفاظ دارای معانی معلوم غیر از دعاها و گاه با تصرف در بعضی آیات یا دعاها یا نام‌ها. گاهی نیز با قرار دادن اعداد به ترتیبی خاص در لوح‌هایی. گوینده این قول پس از بیان اسباب نه‌گانه اشاره رفته، می‌گوید: قدر متیقن از سحر نوع پنجم است. نوع اول و دوم به‌طور یقین از مصادیق سحر نیست. باقی موارد مشتبه و مشکوک است.[۲۵]

بنابر تعریف چهارم، عمل خارق‌العاده پدید آمده در پرتو تقویت نفس مصداق سحر نیست؛ چنان‌که آنچه به سبب نوع دوم ایجاد می‌شود نیز مصداق سحر نخواهد بود. مصداق سحر بودن کارهایی که با تسخیر ارواح افلاک (فرشتگان) یا جنیان و شیاطین و سایر اسباب نه‌گانه جز نوع پنجم صورت می‌گیرد، مورد شک و شبهه است؛ بنابراین، تعریف چهارم اخص از تعریف سوم است؛ لیکن از حیث قید نشدن اضرار به دیگری در این تعریف، از تعریف اول و دوم اعم می‌باشد.

  • تعریف پنجم:

مطلق ایجاد چیزی که دارای آثار شگفت، شبیه کرامات باشد؛ بدون استناد به امور حسی یا شرعی، از قبیل آیات و دعاهای وارد شده؛ خواه در مسحور اثر بگذارد یا نه و خواه سحر شده انسان باشد یا حیوان یا جماد. استخدام فرشتگان، احضار و تسخیر جنیان و احضار و تسخیر ارواح و امثال آن، ملحق به سحر است.[۲۶]

این تعریف اعم از تعریف‌های قبلی است.

  • تعریف ششم:

انجام دادن عملی خارق‌العاده از راه‌های باطل و غیر مشروع به منظور زیان رساندن به کسی. این تعریف، از جهتی هم‌چون تعریف پیشین عمومیت دارد؛ زیرا هر نوع کار خارق‌العاده پدید آمده از راه غیر مشروع را شامل می‌شود و از جهتی اخص است؛ زیرا مقید به اضرار است؛ بنابراین، عمل خارق‌العاده غیر زیان‌آور برای کسی در صورت عدم حرمت از جهتی دیگر، موضوعاً یا حکماً مصداق سحر نخواهد بود.[۲۷]

  • تعریف هفتم:

آنچه که بر اثر چیرگی حالتی بر حس بینایی یا شنوایی یا غیر آن موجب پیدایی چیزی در وهم شود، بدون آنکه واقعیت داشته باشد؛ بنابراین تعریف، سحر، چشم‌بندی و نوعی نیرنگ است و ساحر کسی است که با بهره‌گیری از اسباب پنهان، غیر واقع را در خیال انسان به صورت واقع جلوه می‌دهد و در نتیجه غیر واقع به شکل‌های شگفت‌انگیز دیده می‌شود. بر اساس این تعریف، نسبت سحر به واقع، نسبت مکر به واقع خواهد بود.[۲۸][۲۹][۳۰]

ماهیت تعریف هفتم با دیگر تعریف‌ها متفاوت است و در حقیقت، تعریفی جدید از سحر است؛ بنابراین تعریف، ایجاد عمل خارق‌العاده مطلقاً با هر سبب پنهان سحر به‌شمار نمی‌رود؛ چنان‌که تسخیر نیز مطلقاً سحر نخواهد بود.[۳۱]

  • تعریف هشتم:

دانشی که به کار بستن آن، موجب پیدایی ملکه‌ای نفسانی در فرد شده، او را بر ایجاد کارهای شگفت با اسباب ناپیدا توانا می‌سازد.[۳۲]

طبق این تعریف، منشأ سحر قوت نفس ساحر است و او در پرتو توانایی نفس خود، بدون آنکه از بیرون کمک بگیرد کارهای خارق‌العاده انجام می‌دهد؛ بنابراین، کارهای خارق‌العاده انجام گرفته به سببی از اسباب بیرونی و نه قوت و ملکه نفسانی ساحر مصداق سحر نخواهد بود. در نتیجه این تعریف از این جهت اخص از تعریف‌های پیشین خواهد بود.

نقطه اشتراک تعاریف

نقطه اشراک همه تعریف‌ها از سحر این است که سبب آن، پنهان و غیر متعارف است؛ بنابراین، چنانچه سبب، متعارف و آشکار باشد، سحر به‌شمار نمی‌رتود؛ از این‌رو، ایجاد افعال شگفت‌آور با استفاده از اسباب طبیعی یا اشکال هندسی مصداق سحر نخواهد بود؛ چنان‌که ایجاد عمل خارق‌العاده با بهره‌گیری از اسباب شرعی از قبیل ذکر، دعا و آیات قرآن نیز همین حکم را دارد؛ بلکه به تصریح برخی، هر عملی که منشأ آن خواص اشیا، حتی حروف باشد همین‌گونه است و مصداق سحر نمی‌باشد.[۳۳][۳۴]

اقسام سحر و جادو

قرآن کریم به شدت اين عمل را مورد نكوهش و سرزنش قرار داده است و آنها را سوداگرانی می‌داند كه خود را به بدترين بها فروخته‌اند.[۳۵]

امام صادق (ع) فرمود: «سحر، انواعی دارد: يک نوع آن مانند طبابت است، چنانكه پزشكان برای هر دردی دوا و دارو دارند، ساحران هم برای هر سلامتی آفتی و برای هر عافيتی بلايی دارند. نوع دوم آن تردستی و چشم بندی، نوع سوم آن تسخير نمودن جنّ و شیاطین.»[۳۶]

و در قرآن بيش از ۵۰ مورد كلمه سحر به كار رفته كه از مجموع آن می‌توان استفاده كرد كه سحر به دو قسم تقسيم می‌شود:

۱. سحر غیر حقیقی

سحری كه مقصود از آن فريفتن و تردستی و شعبده بازی و چشم بندی است و حقيقتی ندارد، چنانكه می‌خوانيم:

و در آيه ديگر آمده است:

از اين آيات روشن می‌شود که سحر دارای حقيقتی نيست،که بتواند در اشيا تصرفی کند و اثری بگذارد بلکه اين تردستی و چشم بندی ساحران است که آن چنان جلوه می‌دهد.

۲. سحر حقیقی

قسم دوّم سحری است كه واقعاً اثرگذار است مثل اينكه باعث جدائی زن و شوهر و يا مريض شدن انسان و... می‌شود، در قرآن می‌خوانيم:

و در آیه دیگر آمده:

در عصر موسی (ع) به شدت با سحر و جادو مبارزه شده است و قرآن کریم نيز آن را نقل كرده است، در اين راستا آمده: وقتی (ساحران معجزه موسی (ع) را ديدند كه چگونه همه اژدهای بافته‌هايشان را بلعيد، تمام) ساحران به سجده افتادند و گفتند: ما به پروردگار هارون و موسی (ع) ايمان آورديم. و وقتی ساحران فهميدند كار موسی (ع) سحر و جادو نيست، بی‌اختيار به سجده افتادند، در حالی كه صبح از كافران به شمار می‌آمدند، غروب به جمع شهداء راه خدا پيوستند.[۳۷]

در جای جای قرآن کریم سخن از سحر و ساحری به ميان آمده و با اين پديده پليد و منفی، به شدت مبارزه شده است. تنها يادگرفتن سحر و جادو را برای كسانی كه در صدد ابطال سحر ساحران برآيند بدون اشكال می‌داند، بلكه گاهی به عنوان واجب كفايی، می‌بايست عدّه‌ای سحر را بياموزند تا اگر دروغ‌گویان خواستند از اين طريق مردم را اغفال يا گمراه نمايند، سحر و جادوی آنها را ابطال كنند و دروغ‌ و مدعای آنها را فاش نمايند، و اين خود مبارزه جدی و همه جانبه با سحر و ساحران است.[۳۸]

تفاوت معجزه و سحر

یکی از نسبت‌هایی که در طول تاریخ به انبیاء و مخصوصاً پیامبر اسلام(ص) داده شده، جادوگری است؛[۳۹] در حالی که میان سحر و معجزه تفاوت‌هایی مطرح است:

سحر و معجزه هر دو تأثیراتی را دارند؛ اما معجزه حق است و سحر باطل. معجزه در راستای اصلاح و تربیت است؛ اما سحر بی‌هدف یا دارای اهداف سطحی و کم‌ارزش است.[۴۰]

سحر متکی به امور بشری است. به همین علت، ساحران کارهای خارق‌العاده‌ای انجام می‌دهند که تمرین کرده‌اند؛ امّا معجزه امری الهی است و انبیا کارهایی را انجام می‌دادند که مردم از آن‌ها طلب می‌کردند.[۴۱] معجزه همراه با ادّعای نبوت است؛ امّا ساحر نمی‌تواند ادّعای نبوّت کند؛ چون حکمت الهی مانع از آن می‌شود که کسی به دروغ‌ مدعی نبوت شود و اگر این کار را بکند رسوا می‌شود.[۴۲]



جستارهای وابسته


منابع

  1. گلسرخ، ایرج. تاریخ جادو گردی. ص. ۲۳.
  2. گلسرخ، ایرج. تاريخ جادوگرى. ص. ۲۲.
  3. مصاحب، غلام حسین. دايرةالمعارف فارسى. ج. ۱. ص. ۷۱۷.
  4. مصاحب، غلام حسین. دايرةالمعارف فارس. ص. ۱۰.
  5. مصاحب، غلام حسین. دايرةالمعارف فارسى. ص. ۱۱.
  6. جوادی آملی، عبدالله. تفسير تسنیم. ج. ۶۹۲. ص. ۵.
  7. مکارم شیرازی، ناصر. تفسير نمونه. ج. ۱. ص. ۲۶۱.
  8. مصاحب، غلام حسین. دايرةالمعارف فارسى. ج. ۱. ص. ۷۱۷.
  9. گلسرخ، ایرج. تاريخ جادوگرى. ص. ۱۲۳.
  10. گلسرخ، ایرج. تاريخ جادوگرى. ص. ۲۹۲.
  11. مصاحب، غلام حسین. دايرةالمعارف فارسى. ج. ۱. ص. ۷۱۷.
  12. ثم الظاهر أن التسخیرات بأقسامها داخله فی السحر علی جمیع تعاریفه، جزائری، سید محمد علی، شرح مکاسب محرمه مزجی، ج ۲، ص ۱۱۲؛ او علی سبیل الاستعانه بالارواح الساذجه، همان، ص ۷۱٫.
  13. جزائری، سید محمد علی، شرح مکاسب محرمه مزجی، ج ۲، ص ۱۱۲٫.
  14. «و اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطینُ عَلی مُلْکِ سُلَیْمانَ وَ ما کفر سلیمان و لکن الشیاطین کفروا …» بقره، ۱۰۳ – ۱۰۲؛ طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ج ۱، ص ۲۳۴٫.
  15. «و انه کان رجال من الانس یعوذون برجال من الجن فزادهم رهقا»، جن، ۶٫.
  16. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، واژه «سحر» ج۳، ص۱۳۵
  17. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، واژه «سحر» ج۴، ص۳۴۸.
  18. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ج۱، ص۴۰۰، «سحر».
  19. نراقی، احمد، مستند الشیعة، ج۱۴، ص۱۱۴.
  20. حلی، حسن بن یوسف، تحریر الأحکام الشرعیه علی مذهب الإمامیه، ج۵، ص۳۹۶.
  21. حلی، حسن بن یوسف، تذکره الفقهاء، ج۱۲، ص۱۴۴.
  22. عاملی، محمد بن مکی، الدروس الشرعیه فی فقه الامامیه، ج۳، ص۱۶۳–۱۶۴.
  23. مکی عاملی، محمد بن جمال‌الدین، الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، ج۳، ص۲۱۴–۲۱۵.
  24. حلی، محمد بن حسن، ایضاح الفوائد فی شرح إشکالات القواعد، ج۱، ص۴۰۵.
  25. نراقی، احمد، مستند الشیعة، ج۱۴، ص۱۱۵.
  26. موسوی گلپایگانی، محمدرضا، هدایة العباد، ج۱، ص۳۴۲.
  27. بهجت، محمدتقی، وسیلة النجاة، ص۴۱۷.
  28. خویی، سیدابوالقاسم، مصباح الفقاهة، ج۱، ص۴۵۴.
  29. سبزواری، عبدالاعلی، مهذب الأحکام فی بیان حلال و الحرام، ج۱۶، ص۹۹.
  30. زین‌الدین، محمدامین، کلمة التقوی، ج۴، ص۱۷–۱۸.
  31. خویی، سیدابوالقاسم، مصباح الفقاهة، ج۱، ص۴۵۳.
  32. حلی، مقداد بن عبدالله، التنقیح الرائع لمختصر الشرائع، ج۲، ص۱۲.
  33. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۲، ص۸۵
  34. موسوی گلپایگانی، محمدرضا، هدایة العباد، ج۱، ص۳۴۲.
  35. مكارم شيرازی، ناصر. تفسير نمونه. ج. ۱. دارالكتاب‌ الاسلاميه. ص. ۳۸۰و۳۸۱٫.
  36. احتجاج طبرسی [صفحه ۹۳۹ به نقل از نخبة التفاسیر]. ص. ۳۲۵ ـ ۳۱۹.
  37. مكارم شيرازی، ناصر. تفسير نمونه. ج. ۷. مركز فرهنگی درسهايی از قرآن. ص. ۳۶۳.
  38. مكارم شيرازی، ناصر. تفسير نمونه. ج. ۷. مركز فرهنگی درسهايی از قرآن. ص. ۳۶۳.
  39. مکارم شیرازی، ناصر. پیام امام امیرالمومنین(ع). ج. ۸. ص. ۴۳۷.
  40. مکارم شیرازی، ناصر. پیام امام امیرالمومنین(ع). ج. ۸. ص. ۴۳۸.
  41. مکارم شیرازی، ناصر. پیام امام امیرالمومنین(ع). ج. ۷. ص. ۵۱۹.
  42. مکارم شیرازی، ناصر. پیام امام امیرالمومنین(ع). ج. ۷. ص. ۵۱۹–۵۲۰.