|
|
(۱۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{ویرایش}}
| |
| {{شروع متن}} | | {{شروع متن}} |
| {{سوال}} | | {{سوال}} |
| تلقین چیست و چه زمانی خوانده میشود؟ | | تلقین چیست و چه زمانی خوانده میشود؟ |
| {{پایان سوال}} | | {{پایان سوال}} |
| واژهٔ «تلقین» در لغت، بر وزن و معنای «تفهیم» است. این کلمه مصدر باب تفعیل از ریشهٔ «لَقَنَ» است و در آن، معانی دریافت و فهم سریع وجود دارد. مرد لَقن، به کسی میگویند که زیرک و تیز فهم است. امام علی (علیه السلام) در حالی که به سینهٔ مبارکش اشاره میکرد، فرمود: «اینجا علمی است، کاش کسی را پیدا میکردم تا به او میدادم؛ ولی کسی را پیدا کردم که «لقن» (تیز فهم) است؛ اما مورد اعتماد نیست». فارابی میگوید: «تَلَقُن الکلام یعنی دریافت و توانایی بر آن است».
| | {{پاسخ}} |
| | {{درگاه|واژهها}} |
| | تلقین در لغت به معنای چیزی را فهمیدن یا به کسی فهماندن است.<ref>ر. ک. ابن فارس، المقاییس اللّغه، ج۵، ص۲۶۰; ابن منظور، لسان العرب، ج۱۳، ص۳۹۰.</ref> اصطلاح «تلقین» بیشتر، در احکام اموات مطرح است که خواندن [[شهادتین]]، [[کلمات فرج]]، اسامی ائمه(ع) و … برای شخص مرده یا در حال مردن است. |
|
| |
|
| حافظ میگوید:
| | درک و فهم [[روح]]، نیازمند وسایل مادی نیست و با اینکه پس از [[مرگ]]، وسایل مادی ادراک، از دست میرود، اما روح میتواند مسائل را درک کند و محدودیتهای عالم مادی را ندارد. پس از [[جنگ بدر]]، [[پیامبر اسلام]] با جنازه مشرکان سخن گفت. مسلمانان از پیامبر پرسیدند: مگر آنها میشنوند؟ پیامبر به آنها گفت: «شما از آنها شنواتر نیستید».<ref>ابنهشام، السیرة النبویة، بیروت، ج۱، ص۶۳۹.</ref> [[امام علی(ع)]] در پایان [[جنگ جمل]] با کشتهی برخی افراد سخن گفت. شخصی پرسید: مگر اینها میشنوند؟ امام: «همانگونه که کشتگان بدر صدای پیامبر را شنیدند، اینها نیز میشنوند.<ref>بحار الانوار، ج۶، ص۲۵۵.</ref> |
|
| |
|
| تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است *** گفتم حکایتی و مکرر نمیکنم | | روح با این که پس از مرگ وارد برزخ میشود ولی با بدن مادی و قبر خاکی پیوندهایی دارد. به دلیل همین ارتباط، تلقین سفارش شده و در دستور تلقین آمده که دست به شانهی میت بگذارند و او را تکان دهند.<ref>محمد شجاعی، معاد یا بازگشت به سوی خدا، ج۱، ص۲۵۶.</ref> |
|
| |
|
| حاصل معنای لغوی مادهٔ اصلی تلقین، چیزی را فهمیدن یا به کسی فهمانیدن است. لَقِنتُ زیداً لَقِنتُ أشیاءً. این فعل ثلاثی مجرد، وقتی به باب تفعیل میرود، دو مفعولی میشود و از نظر معنا به معنای اصطلاحی مورد بحث ما، بسیار نزدیک میشود. لَقَنتُ زیداً الشهادتین یعنی شهادتین را به زید فهماندم.<ref>ر. ک. ابن فارس، المقاییس اللّغه، ج۵، ص۲۶۰; و ابن منظور، لسان العرب، ج۱۳، ص۳۹۰; احمد بن محمد فیومی، مصباح المنیر، ج۲، ص۲۵۲; و لغت نامهٔ دهخدا، ج۱۵، ص۹۱۰.</ref>
| | در برخی دعاها چنین خواسته شده: اللَّهُمَ لَقِّنِّي حُجَّتِي يَوْمَ أَلْقَاكَ؛ خداوندا، در روز قیامت حجتم را تلقینم کن.<ref>مجمع البحرین، ج۴، ص۱۳۴.</ref> تلقین، به هدف یاد دادن و یادآوری عقاید و مسائل دینی برای میت است که در منابع [[اهلسنت]] نیز فراوان توصیه شده است.<ref>سیوطی، شرح الصدور، ص۱۵۲ و ۱۵۴.</ref> |
| | |
| اصطلاح «تلقین» بیشتر، در احکام اموات مطرح است که با حفظ معنای لغوی آن به کار رفته است. خواندن شهادتین، کلمات فرج، اسامی ائمه(ع) و… بر بالین شخص محتضر، در گوش میتی که در قبر گذاشته شده و نزد قبر میتی که مدفون شده است.
| |
| | |
| از این تعریف اجمالی، روشن میشود که تلقین میت بر سه قسم است که بیان خواهد شد. اصطلاح تلقین کاربرد قرآنی ندارد، اما مصادیق و موارد تلقین در قرآن مجید بسیار آمده است. مانند اینکه حضرت آدم (علیه السلام) کلمات و جملاتی را از جانب خداوند تلقی و دریافت کرد که نوعی تلقین بود<ref>راغب اصفهانی، المفردات، ص۷۴۵، مادهٔ لَقَی: «و یقال ذلک فی الادراک بالحس و بالبصر و بالبصیره».</ref> و نیز خداوند برخی از اسمای الهی را تکرار کرده است تا به انسانها تفهیم و تلقین کند. برای نمونه واژهٔ الله و اله ۲۸۰۷ بار و ان الله علی کل شیء قدیر ۴۵ بار تکرار شدهاند.
| |
| | |
| فخر الدین طریحی میگوید: «خداوند حجتش را به هر که بخواهد، تلقین میکند». چنانکه در تفسیر این آیه: (یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ)<ref>انفطار: ۷.</ref>; یعنی «ای انسان چه باعث شد که به خدای کریم خود مغرور گشتی؟»
| |
| | |
| گفتهاند؛ اینکه خداوند، اسم مبارک «کریم» را به دنبال]این توبیخ [آورده است، میخواسته است به بندگان تلقین و تفهیم کند که در جواب بگویند «خداوندا]طمع به[ کَرَم تو باعث اغرای من شد».<ref>فخر الدین طریحی، مجمع البحرین، ج۴، ص۱۳۴.</ref>
| |
| | |
| لفظ تلقین به معنی لغوی و اصطلاحی آن در روایات فراوان، به کار رفته است.<ref>استعمال لغوی آن گذشت و استعمال اصطلاحی در ادامه میآید.</ref> خاقانی تلقین اصطلاحی را، این گونه در شعر به کار برده است.
| |
| | |
| میان چار دیواری به خاکش کردم و از خون *** سر گورش بیندودَم چو تلقین کردم ایمانش<ref>لغت نامه ی دهخدا، ج۱۳، ص۹۱۰.</ref>
| |
| | |
| «خاقانی»
| |
| | |
| اصطلاح «تلقین» در معرفت نفس نیز به کار میرود که به معنای لغوی و اصطلاح فقهی آن بی شباهت نیست. انسان به کمک اراده، بر ضعف روانی یا تردید باطنی غلبه کند و آن ضعف یا تردید را بر اثر تعلیم و پند دادن به خود و تکرار در آن زایل سازد و یا برعکس.<ref>همان.</ref>
| |
| | |
| لفظ تلقین کاربرد قرآنی ندارد; ولی خداوند، روش تلقین را در قرآن مجید، فراوان به کار گرفته است. تلقین در روایات، به دو معنای لغوی و اصطلاحی اش به کار رفته است. در برخی دعاها نیز چنین خواسته شده است:
| |
| | |
| اللهمّ لقنّی یوم القاک; خداوندا، در روز قیامت حجتم را تلقینم کن.<ref>مجمع البحرین، ج۴، ص۱۳۴.</ref>
| |
| | |
| واژه ی تلقین به همان معنی لغوی و اصطلاحی اش، به هدف یاد دادن و یادآوری عقاید و مسائل دینی برای میت، در منابع اهل سنت، فراوان وارد شده است.<ref>سیوطی، شرح الصدور، ص۱۵۲ و ۱۵۴.</ref>
| |
|
| |
|
| == تلقین خواندن پیامبر و اهلبیت == | | == تلقین خواندن پیامبر و اهلبیت == |
| شیخ صدوق (۳۱۱ ـ ۳۸۱ ق) نقل میکند، این تذکر لازم است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فاطمه بنت اسد (مادر حضرت علی(علیه السلام)) را با پیراهن خود، کفن کرد; جنازه ی او را به دوش گرفت، در قبرش لحظه ای خوابید و پس از خاک سپاری، سر مبارک را پیش برده، رازی طولانی با او گفت و به او میفرمود: «پسرت، پسرت» و فرمود: «پروردگارا، به تو سپردمش». یاران عرض کردند: «ای پیامبر گرامی، امروز از شما رفتاری دیدیم که پیش از این ندیده بودیم». فرمود: «امروز یادگار سترگ ابوطالب را گم کردهام! فاطمه چنان بود که چون چیزی نزد او میبود، مرا بر خود و فرزندان خود ترجیح میداد. چون از برهنه محشور شدن در قیامت میگفتم، میگفت که وای از بدی حال! ضامن شدم خداوند او را در لباس برانگیزاند، و چون فشار قبر را یادآور شدم، گفت که وای از گرفتاری فشار، من ضامنش شدم که رهایی یابد. پس او را در لباس خودم کفن کردم. ]پس از دفن[ از او سؤال شد: «پروردگارت کیست؟» گفت: «الله»; «پیامبرت کیست؟» گفت: «محمد(صلی الله علیه وآله)». از ولی و امامش سؤال شد، از پاسخ واماند. من به او گفتم: «پسرت». پاسخ داد: «پسرم، امام من است». از او دست برداشتند و گفتند «بخواب مانند عروس در حجله».<ref>محسن صدر رضوانی، '''گفتار صدوق،''' ص۴۸ و ۴۹; '''بحار الانوار،''' ج۶، ص۲۴۱، ح ۶۰; و محمد باقر مجلسی، '''حق الیقین، ص'''۴۸۶.</ref>
| | علامه مجلسی در کتاب خود آورده که پیامبر اسلام(ص) [[کلمات فرج]] را به شخصی تلقین فرمود.<ref>محمد باقر مجلسی، زاد المعاد، ص۵۴۰; و الفروع من الکافی، ج۳، ص۱۲۴، ح ۹.</ref> پیامبر(ص) شهادت را به آمنه بنت اسد مادر امام علی(ع) تلقین کرد.<ref>علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۲۴۱.</ref> |
|
| |
|
| مرحوم مجلسی میفرماید که خود رسول الله(صلی الله علیه وآله) کلمات فرج (لا اله الّا الله الحکیم الکریم...) را به شخصی تلقین فرمود. وقتی آن شخص این کلمات را خواند پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: «الحمدلله که او را از آتش جهنم نجات داد».<ref>محمد باقر مجلسی، '''زاد المعاد،''' ص۵۴۰; و '''الفروع من الکافی،''' ج۳، ص۱۲۴، ح ۹.</ref>
| | در حدیثی دیگر نقل شده است که وقتی کلمات فرَج را به کسی تلقین میکردند، علی(ع) فرمود: «دیگر بر او باکی نیست».<ref>محمد باقر مجلسی، زاد المعاد، ص۵۴۰؛ الفروع من الکافی، ج۳، ص۱۲۴، ح ۹.</ref> [[امام باقر(ع)]] فرمود: «اموات خود را به کلمهی لا اله الّا اللّه تلقین کنید».<ref>عبدالله شبّر، مصابیح الانوار، ج۲، ص۷۵.</ref> |
| | |
| در حدیثی دیگر نقل شده است که وقتی کلمات فرَج را به کسی تلقین میکردند، حضرت علی(علیه السلام) میفرمود: «دیگر بر او باکی نیست».<ref>همان.</ref> امام باقر(علیه السلام) فرمود: «شما اموات خود را به کلمه ی لا اله الّا اللّه تلقین میکنید».<ref>عبدالله شبّر، '''مصابیح الانوار،''' ج۲، ص۷۵.</ref> | |
|
| |
|
| == انواع تلقین == | | == انواع تلقین == |
| پرسش بعدی این است که چه اموری تلقین شود یعنی محتوای تلقین چیست؟ در پاسخ پیشین گفته شد که تلقین سه قسم است یا به عبارت دیگر در سه جا عمل تلقین انجام میشود. هنگام جان دادن، هنگامی که صورت میت را در قبر به خاک گذاشتند و هنگامی که قبر را پوشانیدند.<ref>ر.ک.: میر احمد نی ریزی، '''گفتگو پیرامون قبر، ص'''۱۳۷.</ref> بر همین اساس عبارتهای تلقین نیز گوناگون است.
| | {{نوشتار اصلی|انواع تلقین}} |
| | | [[تلقین]] را بر سه قسم دانستهاند که هر یک در جای مخصوص خود خوانده میشود؛ |
| '''تلقین اول;''' در حالی است که هنوز شخص، با دنیا، اندکی ارتباط دارد و شاید واپسین نفسها و آخرین فرصت باشد. از این رو لحظه ای بسیار گرانبها و بسیار سرنوشت ساز است. روایات، تلقین در این لحظه را بسیار سفارش کردهاند:
| | * تلقین اول هنگام جان دادن و بر بالین شخص محتضر است. |
| | | * تلقین دوم هنگامی است که صورت جنازه را در قبر به خاک گذاشتند |
| رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در آخرین خطبه ی خود فرمود: «هر گاه کسی یک سال پیش از مرگ توبه کند، توبه اش پذیرفته میشود». سپس فرمود: «یک سال زیاد است، یک ماه پیش از مرگ». سپس فرمود: «یک ماه زیاد است یک هفته». سپس فرمود: «یک هفته زیاد است، یک روز». بعد فرمود: «یک روز زیاد است یک ساعت». سپس فرمود: «یک ساعت زیاد است، هرگاه نفس به اینجا (اشاره به گلوی مبارک) رسید و توبه کرد، توبه ی او پذیرفته میشود.<ref>ر.ک.: '''وسائل الشیعه،''' ج۲، ص۶۶۲ ـ ۶۶۸، باب استحباب التلقین، الشهادتین و الاستغفار و التوبه.</ref>
| | * تلقین سوم هنگامی است که قبر را پوشانیدند.<ref>ر.ک: میر احمد نی ریزی، گفتگو پیرامون قبر، ص۱۳۷.</ref> |
| | |
| بر همین اساس، سفارش شده است به محتضر، توبه، استغفار،<ref>ر.ک.: همان.</ref> شهادتین،<ref>'''الفروع من الکافی،''' ج۳، ص۱۲۳، ح ۶: «لا اله الّا اللّه و انّ محمداً رسول اللّه را تلقین کنید تا بمیرند».</ref> کلمات فرج<ref>کلمات فرج: «لا اله الّا اللّه العلیّ العظیم، لا اله الّا الحلیم الکریم، سبحان اللّه ربّ السموات السبع و ربّ الارضین السبع و ما بینهما و ربّ العرش العظیم و الحمد للّه ربّ العالمین»; همان، ج۳، ص۱۲۴، ح ۷ و ۹.</ref> و دعاهایی مانند: «اللّهم اغفرلی الکثیر من معاصیک و اقبل منّی الیسر من طاعتک»<ref>این دعا را پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به شخص محتضرسفارش کرده است، همان، ص۱۲۵، ح ۱۰.</ref> را تلقین کنید.
| |
| | |
| تلقین اصلِ ولایت و اسامی ائمه(ع) یکی از محورهای عمده، در هر سه مرحله ی تلقین است.<ref>همان، ص۱۲۲، ح ۴.</ref> امام باقر(علیه السلام)فرمود:
| |
| | |
| به مردگان خود، هنگام مرگ، شهادتین و ولایت را تلقین کنید.<ref>'''همان، ج۳، ص۱۲۳، حدیث ۵.'''</ref>
| |
| | |
| سازندگی اسامی اهل بیت(ع)چنان مؤثر است که مایه ی نجات حضرت آدم(علیه السلام) شد. تلقی اسامی مبارک پیامبر و ائمه(ع) از جانب خداوند هدیه ای بود که حضرت آدم(علیه السلام) را در نبرد با ابلیس پیروز ساخت و همچنان فرزندان او را تا لب گور و سرای آخرت نجات میدهد.
| |
| | |
| '''تلقین دوم'''; وقتی صورت میت در خاک قبر گذاشته و قبر آماده ی پوشاندن شد. امام صادق(علیه السلام) فرمود:
| |
| | |
| وقتی میت را در لحد گذاشتی، دست بر گوش او بگذار و بگو: «الله پروردگار تو، اسلام دین تو، محمد پیامبر تو، قرآن کتاب تو و علیّ امام تو است».<ref>'''همان، ص۱۹۵.'''</ref>
| |
| | |
| در حدیث دیگر فرمود:
| |
| | |
| دهان را به گوش میت در قبر نزدیک کند و سه بار بگوید: «بشنو و بفهم، خدا پروردگار تو... .<ref>'''همان، ح ۵.'''</ref>
| |
| | |
| در حدیث دیگر آمده است:
| |
| | |
| آن گاه که میت را در لحد گذاشتی، دست بر شانه ی راست او بزن و بگو: «رضیت بالاسلام دیناً و بمحمّد(صلی الله علیه وآله) نبیّا و بعلیّ(علیه السلام)اماماً و سمّ امام زمانه (اسم امام عصر میت را بگو).<ref>'''همان، ص۱۹۶، ح ۷.'''</ref>
| |
| | |
| '''تلقین سوم'''; وقتی تشییع کنندهها به سوی خانه برگشتند، یکی از نزدیکان با صدای بلند، کنار قبر بگوید: «ای فلانی، فرزند فلانی ـ نام او و نام پدرش را بگوید ـ آیا هنگام جدایی از ما برعهد و پیمان خود بودی که همان شهادت به یگانگی خدا و بندگی و رسالت محمد(صلی الله علیه وآله) و وصایت علی بود و ]شهادت به اینکه[ آنچه پیامبر(صلی الله علیه وآله) آورده است همه بر حق بود و... .<ref>'''وسائل الشیعه،''' ج۲، ص۸۶۳، ابواب دفن، باب ۳۵، ح ۱; و شیخ عباس قمی، '''منازل الآخره،''' ص۳۰ و ۳۱.</ref>
| |
| | |
| طبرانی از محدثان اهل سنت از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نقل میکند:
| |
| | |
| هر گاه یکی از برادران شما درگذشت و خاک بر او پهن کردید، یکی از شما بالای قبر او بایستد، پس بگوید: «ای فلانی فرزند فلانی (نام او نام پدرش)... به یادآور آنچه را که بر اساس آن از دنیا بیرون رفتی! شهادتِ لا اله الّا اللّه و محمداً عبده و رسوله، الله پروردگارت، اسلام دینت، محمد نبیّت و قرآن امامت; نکیر و منکر دست همدیگر را میگیرند و میگویند برویم که حجّتش را به او تلقین کردند».<ref>'''سیوطی،''' شرح الصدور، ص'''۱۵۴.'''</ref>
| |
|
| |
|
| == منابع == | | == منابع == |
خط ۹۱: |
خط ۴۲: |
| | تغییر مسیر = | | | تغییر مسیر = |
| | ارجاعات = | | | ارجاعات = |
| | بازبینی = | | | ارزیابی کمی = |
| | تکمیل = | | | تکمیل = |
| | اولویت = | | | اولویت = |
سؤال
تلقین چیست و چه زمانی خوانده میشود؟
تلقین در لغت به معنای چیزی را فهمیدن یا به کسی فهماندن است.[۱] اصطلاح «تلقین» بیشتر، در احکام اموات مطرح است که خواندن شهادتین، کلمات فرج، اسامی ائمه(ع) و … برای شخص مرده یا در حال مردن است.
درک و فهم روح، نیازمند وسایل مادی نیست و با اینکه پس از مرگ، وسایل مادی ادراک، از دست میرود، اما روح میتواند مسائل را درک کند و محدودیتهای عالم مادی را ندارد. پس از جنگ بدر، پیامبر اسلام با جنازه مشرکان سخن گفت. مسلمانان از پیامبر پرسیدند: مگر آنها میشنوند؟ پیامبر به آنها گفت: «شما از آنها شنواتر نیستید».[۲] امام علی(ع) در پایان جنگ جمل با کشتهی برخی افراد سخن گفت. شخصی پرسید: مگر اینها میشنوند؟ امام: «همانگونه که کشتگان بدر صدای پیامبر را شنیدند، اینها نیز میشنوند.[۳]
روح با این که پس از مرگ وارد برزخ میشود ولی با بدن مادی و قبر خاکی پیوندهایی دارد. به دلیل همین ارتباط، تلقین سفارش شده و در دستور تلقین آمده که دست به شانهی میت بگذارند و او را تکان دهند.[۴]
در برخی دعاها چنین خواسته شده: اللَّهُمَ لَقِّنِّي حُجَّتِي يَوْمَ أَلْقَاكَ؛ خداوندا، در روز قیامت حجتم را تلقینم کن.[۵] تلقین، به هدف یاد دادن و یادآوری عقاید و مسائل دینی برای میت است که در منابع اهلسنت نیز فراوان توصیه شده است.[۶]
تلقین خواندن پیامبر و اهلبیت
علامه مجلسی در کتاب خود آورده که پیامبر اسلام(ص) کلمات فرج را به شخصی تلقین فرمود.[۷] پیامبر(ص) شهادت را به آمنه بنت اسد مادر امام علی(ع) تلقین کرد.[۸]
در حدیثی دیگر نقل شده است که وقتی کلمات فرَج را به کسی تلقین میکردند، علی(ع) فرمود: «دیگر بر او باکی نیست».[۹] امام باقر(ع) فرمود: «اموات خود را به کلمهی لا اله الّا اللّه تلقین کنید».[۱۰]
انواع تلقین
تلقین را بر سه قسم دانستهاند که هر یک در جای مخصوص خود خوانده میشود؛
- تلقین اول هنگام جان دادن و بر بالین شخص محتضر است.
- تلقین دوم هنگامی است که صورت جنازه را در قبر به خاک گذاشتند
- تلقین سوم هنگامی است که قبر را پوشانیدند.[۱۱]
منابع
- ↑ ر. ک. ابن فارس، المقاییس اللّغه، ج۵، ص۲۶۰; ابن منظور، لسان العرب، ج۱۳، ص۳۹۰.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویة، بیروت، ج۱، ص۶۳۹.
- ↑ بحار الانوار، ج۶، ص۲۵۵.
- ↑ محمد شجاعی، معاد یا بازگشت به سوی خدا، ج۱، ص۲۵۶.
- ↑ مجمع البحرین، ج۴، ص۱۳۴.
- ↑ سیوطی، شرح الصدور، ص۱۵۲ و ۱۵۴.
- ↑ محمد باقر مجلسی، زاد المعاد، ص۵۴۰; و الفروع من الکافی، ج۳، ص۱۲۴، ح ۹.
- ↑ علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۲۴۱.
- ↑ محمد باقر مجلسی، زاد المعاد، ص۵۴۰؛ الفروع من الکافی، ج۳، ص۱۲۴، ح ۹.
- ↑ عبدالله شبّر، مصابیح الانوار، ج۲، ص۷۵.
- ↑ ر.ک: میر احمد نی ریزی، گفتگو پیرامون قبر، ص۱۳۷.