حلم و صبر پیامبر(ص): تفاوت میان نسخهها
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
چه روایتهایی از حلم و صبر پیامبر(ص) آمده است؟ | چه روایتهایی از حلم و صبر پیامبر(ص) آمده است؟ | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}}'''حلم و صبر پیامبر(ص)''' از ویژگیهای | {{پاسخ}}'''حلم و صبر پیامبر(ص)''' از برجستهترین ویژگیهای سیره او دانسته شده است. | ||
== توصیه پیامبر به صبر == | == توصیه پیامبر به صبر == | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
== صبر پیامبر بر مصیبت ها == | == صبر پیامبر بر مصیبت ها == | ||
پیامبر در طول | پیامبر(ص) در طول زندگی خود مصیبتهای زیادی دید ولی بر همه ی این مصیبت ها صبر کردند. پیامبر در دوران کودکی پدر و مادرشان را از دست دادند. پیامبر فرزندی هجده ماهه ای بنام ابراهیم داشتند. او از دنیا رفت. پیامبر در تشییع جنازه ی او گریه می کرد. قبر او در قبرستان بقیع است. به پیامبران گفتند: مگر شما نگفتید صبر کنید. پیامبر فرمود: من نگفتم که گریه نکنید. پیامبر وقتی خدیجه را ازدست داد گریه های زیادی می کرد. پیامبر حتی تا پایان عمرشان وقتی گوسفندی قربانی می کردند به دوستان خدیجه هم می دادند. پیامبر، ابوطالب را در همان سال از دست داد. پیامبر اسم آن سال را سال حزن گذاشتند. پیامبر در جنگ بدر یکی از عموهایش بنام عبیده را از دست داد و در جنگ احد عمویش حمزه را از دست دارد. زندگی بیست و سه سال پیامبر همراه با سختی ها و گرفتاری ها بوده است.<ref>«[https://hawzah.net/fa/Lecture/View/77981/%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AD%D8%AC%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D9%82%D9%85%DB%8C-%D8%B5%D8%A8%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%DB%8C%D8%B1%D9%87-%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C-%D8%B1%D8%B3%D9%88%D9%84-%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D9%85%22%D8%B5%22 سخنرانی حجت الاسلام حسینی قمی؛ صبر در سیره عملی رسول اکرم(ص)]»، پایگاه اطلاع رسانی حوزه، بازدید: ۱۹ تیر ۱۴۰۳ش.</ref> | ||
روایت داریم که پیامبر خدا در بازار مکه قدم می زد و دنبال دلهای آماده ای می گشت که آنها را به یکتا پرستی دعوت کند. فریاد می زد: قولوا لااله الاالله تفلحوا، ابولهب دنبال پیامبر می رفت و با سنگ به پای پیامبر می زد و می گفت که او کذاب است، به حرفهای او گوش نکنید. وقتی پیامبر قلب آماده ای را پیدا می کرد و با او در مورد اسلام صحبت می کرد، وقتی پیامبر از آنجا می رفت ابولهب به سراغ آن فرد می رفت و می گفت که به حرف او گوش نکن، او مجنون است و ما مشغول درمان جنون او هستیم. من عموی او هستم و او را بهتر می شناسم. در داستان دیگر داریم که پیامبر مشغول طواف بود و به پیامبر دشنام دادند وعمامه ی پیامبر را پایین کشاندند و پیامبر را کشان کشان از مسجدالحرام بیرون بردند. وقتی پیامبر برای دعوت به دین اسلام به طائف رفته بودند. در هنگام برگشت مشرکین در دو صف نشسته بودند و از دو طرف پای حضرت را نشان می رفتند و سنگ می زدند. وقتی به پیامبر می گفتند که نفرین کنید. پیامبر می فرمود: من برای نفرین نیامده ام. پیامبر آنها را دعا می کرد و می فرمود: خدایا قوم من را هدایت کن. نزدیکترین نزدیکان پیامبر دشمن او بودند. با این حال پیامبر در برابر آنها صبر می کرد و آنها را دعا می کرد.<ref>«[https://hawzah.net/fa/Lecture/View/77981/%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AD%D8%AC%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D9%82%D9%85%DB%8C-%D8%B5%D8%A8%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%DB%8C%D8%B1%D9%87-%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C-%D8%B1%D8%B3%D9%88%D9%84-%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D9%85%22%D8%B5%22 سخنرانی حجت الاسلام حسینی قمی؛ صبر در سیره عملی رسول اکرم(ص)]»، پایگاه اطلاع رسانی حوزه، بازدید: ۱۹ تیر ۱۴۰۳ش.</ref> | روایت داریم که پیامبر خدا در بازار مکه قدم می زد و دنبال دلهای آماده ای می گشت که آنها را به یکتا پرستی دعوت کند. فریاد می زد: قولوا لااله الاالله تفلحوا، ابولهب دنبال پیامبر می رفت و با سنگ به پای پیامبر می زد و می گفت که او کذاب است، به حرفهای او گوش نکنید. وقتی پیامبر قلب آماده ای را پیدا می کرد و با او در مورد اسلام صحبت می کرد، وقتی پیامبر از آنجا می رفت ابولهب به سراغ آن فرد می رفت و می گفت که به حرف او گوش نکن، او مجنون است و ما مشغول درمان جنون او هستیم. من عموی او هستم و او را بهتر می شناسم. در داستان دیگر داریم که پیامبر مشغول طواف بود و به پیامبر دشنام دادند وعمامه ی پیامبر را پایین کشاندند و پیامبر را کشان کشان از مسجدالحرام بیرون بردند. وقتی پیامبر برای دعوت به دین اسلام به طائف رفته بودند. در هنگام برگشت مشرکین در دو صف نشسته بودند و از دو طرف پای حضرت را نشان می رفتند و سنگ می زدند. وقتی به پیامبر می گفتند که نفرین کنید. پیامبر می فرمود: من برای نفرین نیامده ام. پیامبر آنها را دعا می کرد و می فرمود: خدایا قوم من را هدایت کن. نزدیکترین نزدیکان پیامبر دشمن او بودند. با این حال پیامبر در برابر آنها صبر می کرد و آنها را دعا می کرد.<ref>«[https://hawzah.net/fa/Lecture/View/77981/%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AD%D8%AC%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D9%82%D9%85%DB%8C-%D8%B5%D8%A8%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%DB%8C%D8%B1%D9%87-%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C-%D8%B1%D8%B3%D9%88%D9%84-%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D9%85%22%D8%B5%22 سخنرانی حجت الاسلام حسینی قمی؛ صبر در سیره عملی رسول اکرم(ص)]»، پایگاه اطلاع رسانی حوزه، بازدید: ۱۹ تیر ۱۴۰۳ش.</ref> |
نسخهٔ ۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۴۵
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
چه روایتهایی از حلم و صبر پیامبر(ص) آمده است؟
حلم و صبر پیامبر(ص) از برجستهترین ویژگیهای سیره او دانسته شده است.
توصیه پیامبر به صبر
برخى هم خلق عظيم را صبر و تحمل و تدبير بر مقتضاى عقل تعبير كردهاند. تحمل سختىها و صبر پيامبر(ص) در برابر ناملايمات بر اساس روايات و تصريح خود پيامبر (ص) مشهور است.[۱]
فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ.
وَ اصْبِرْ وَ ما صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ ... إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا
وَ اصْبِرْ وَ ما صَبْرُکَ إِلاَّ بِاللَّهِ وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ لا تَکُ فِی ضَیْقٍ مِمَّا یَمْکُرُونَ
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ
قرآن در هيجده مورد به پيامبر فرمان صبر صادر مى كند.[۲]
پيامبر عزيز اسلام از طرف خداوند مأمور به صبر بود.
صبر كن تا فرمان خدا برسد. «واصبر حتى يحكم اللّه»سوره يونس، آيه 109.
صبر كن كه پاداش نيكوكاران ضايع نمىشود. «واصبر فان اللّه لا يضيع اجر المحسنين»سوره هود، آيه 115.
صبر كن همانگونه كه پيامبران اولوا العزم قبل از تو نيز صبر كردند. «فاصبر كما صبر اولوا العزم من الرسل»سوره احقاف، آيه 35.[۳]
در هفتمين آيه باز خطاب به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله، ضمن دستور به شكيبايى در برابر استهزا و تكذيب و آزار مشركان عرب و كافران متعصّب، مىفرمايد: «صبر جميل پيشه كن؛ فَاصْبِر صَبراً جَميلًا».معارج،۵.[۴]
پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله، صبر را به منزله نصف ايمان شمردهاند: «الصَّبْرُ نِصْفُ الايمانِ؛ص۴۴۷.صبر نصف ايمان است».در حديث ديگر، رسول خدا صلى الله عليه و آله در تعبير زيباى ديگرى فرمودند: «الصَّبْرُ كَنْزٌ مِن كُنُوزِ الْجَنَّةِ؛ صبر؛ گنجى از گنجهاى بهشت است».ص۴۴۸.پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله درباره پاداش معنوى صابران مىفرمايند: «مَنْ ابْتُلِىَ فَصَبَرَ و اعْطِىَ فَشَكَرَ وَ ظُلِمَ فَغَفَرَ اولَئِكَ لَهُم الْامْن وَ هُم مُهتَدونَ؛ كسى كه به بلايى مبتلا شود و شكيبايى كند و نعمتى به او برسد و شكر آن را به جا آورد و مورد ستم واقع شود و (بابزرگوارى) طرف را ببخشد، چنين كسانى امنيت و آرامش (در قيامت) دارند و آنها هدايت يافتگانند».[۵]
صبر پیامبر بر مصیبت ها
پیامبر(ص) در طول زندگی خود مصیبتهای زیادی دید ولی بر همه ی این مصیبت ها صبر کردند. پیامبر در دوران کودکی پدر و مادرشان را از دست دادند. پیامبر فرزندی هجده ماهه ای بنام ابراهیم داشتند. او از دنیا رفت. پیامبر در تشییع جنازه ی او گریه می کرد. قبر او در قبرستان بقیع است. به پیامبران گفتند: مگر شما نگفتید صبر کنید. پیامبر فرمود: من نگفتم که گریه نکنید. پیامبر وقتی خدیجه را ازدست داد گریه های زیادی می کرد. پیامبر حتی تا پایان عمرشان وقتی گوسفندی قربانی می کردند به دوستان خدیجه هم می دادند. پیامبر، ابوطالب را در همان سال از دست داد. پیامبر اسم آن سال را سال حزن گذاشتند. پیامبر در جنگ بدر یکی از عموهایش بنام عبیده را از دست داد و در جنگ احد عمویش حمزه را از دست دارد. زندگی بیست و سه سال پیامبر همراه با سختی ها و گرفتاری ها بوده است.[۶]
روایت داریم که پیامبر خدا در بازار مکه قدم می زد و دنبال دلهای آماده ای می گشت که آنها را به یکتا پرستی دعوت کند. فریاد می زد: قولوا لااله الاالله تفلحوا، ابولهب دنبال پیامبر می رفت و با سنگ به پای پیامبر می زد و می گفت که او کذاب است، به حرفهای او گوش نکنید. وقتی پیامبر قلب آماده ای را پیدا می کرد و با او در مورد اسلام صحبت می کرد، وقتی پیامبر از آنجا می رفت ابولهب به سراغ آن فرد می رفت و می گفت که به حرف او گوش نکن، او مجنون است و ما مشغول درمان جنون او هستیم. من عموی او هستم و او را بهتر می شناسم. در داستان دیگر داریم که پیامبر مشغول طواف بود و به پیامبر دشنام دادند وعمامه ی پیامبر را پایین کشاندند و پیامبر را کشان کشان از مسجدالحرام بیرون بردند. وقتی پیامبر برای دعوت به دین اسلام به طائف رفته بودند. در هنگام برگشت مشرکین در دو صف نشسته بودند و از دو طرف پای حضرت را نشان می رفتند و سنگ می زدند. وقتی به پیامبر می گفتند که نفرین کنید. پیامبر می فرمود: من برای نفرین نیامده ام. پیامبر آنها را دعا می کرد و می فرمود: خدایا قوم من را هدایت کن. نزدیکترین نزدیکان پیامبر دشمن او بودند. با این حال پیامبر در برابر آنها صبر می کرد و آنها را دعا می کرد.[۷]
منابع
- ↑ رحيمى، مرتضى ، خلق عظيم پيامبر (ص)، نشریه معرفت، شماره ۱۴۱، ۱۳۸۸ش، ص۱۰.
- ↑ سبحانى، شیخ جعفر، منشور جاويد، مؤسسه امام صادق (عليه السلام)ـ قم، ج۶، ص۱۶۷.
- ↑ قرائتى، محسن، سيره پيامبر اكرم با نگاهى به قرآن كريم، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، ۱۳۸۵ش، ص۷۹.
- ↑ مكارم شيرازى، ناصر، اخلاق در قرآن، قم، مدرسه الامام على بن ابى طالب( ع)، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۴۳۹.
- ↑ مكارم شيرازى، ناصر، اخلاق در قرآن، قم، مدرسه الامام على بن ابى طالب( ع)، ۱۳۷۷ش، ج۲،ص۴۴۸.
- ↑ «سخنرانی حجت الاسلام حسینی قمی؛ صبر در سیره عملی رسول اکرم(ص)»، پایگاه اطلاع رسانی حوزه، بازدید: ۱۹ تیر ۱۴۰۳ش.
- ↑ «سخنرانی حجت الاسلام حسینی قمی؛ صبر در سیره عملی رسول اکرم(ص)»، پایگاه اطلاع رسانی حوزه، بازدید: ۱۹ تیر ۱۴۰۳ش.