عوامل گرایش به دین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷
 
(۷ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=Rezapour }}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
علل گرايش انسان به دين چيست؟
علل گرایش انسان به دین چیست؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
علل گرايش انسان به دين يكي از پرسشهاي مطرح در «فلسفه دين» و «كلام جديد» است و انديشمندان رشته‎هاي مختلف علمي از قبيل جامعه شناسي، روان شناسي، مردم شناسي و تاريخ اديان در غرب در اين رابطه تحت عنوان «منشأ دين» بحث كرده‎اند و در پاسخ آن نظريات مختلف ارائه شده است.
{{نیازمند گسترش}}
براساس جهان‌بینی اسلامی، اعتقاد به خداوند، یکی از اقتضائات ذاتی و برگرفته شده از فطرت انسانی است.<ref>ر. ک. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۶، تهران انتشارات صدرا، ۱۳۷۵، ص۹۳۵.</ref> هر فردی از افراد انسان، هرگاه به خود واگذار شود و فطرت او از شبهه‌ها و عوامل مختلف رهایی یابد، متوجه نیرویی مقتدر می‌شود و خدایی مبدء و سرانجام انسان است، را حس و درک می‌کند. چنین گرایش درونی، انسان را به تلاش پیگیر برای نزدیک شدن به خدا، کمال و سعادت که در تقرب به خداوند معنا می‌یابد، وادار می‌کند.  


بنابر نظر آگوست كنت، منشأ دين، جهل علمي بشر است يعني بشر دوست داشت كه حوادث طبيعي را تبيين كند، ولي چون فاقد رشد علمي بوده به تبيين‎هاي ديني روي آورد}}<ref>عليرضا قائمي نيا، درآمدي بر منشأ دين.</ref>.
خداوند نیز در قرآن پذیرش دین را فطری و بر طبق مقتضای آفرینش انسان معرفی می‌کند: {{قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها|ترجمه=پس روى خود را متوجّه آيين خالص پروردگار كن! اين فطرتى است كه خداوند، انسانها را بر آن آفريده است.|سوره=روم|آیه=۳۰}}


و كارل ماركس معتقد است كه دين، گرايش ذاتي سرشت بشري نيست، بلكه محصول مقتضيات خاص اجتماعي است<ref>ملكم هميلتون، جامعه شناسي دين، ترجمه محسن ثلاثي، تهران: انتشارات تبيان، ص۲۳، چاپ اول، ۱۳۷۷، ص۱۴۵.</ref>. او دين را ساخته دست قدرتمندان در جهت چپاول محرومان مي‎شناسد و گاه آن را نوعي رفتار دفاعي از ناحيه محرومان جهت توجيه و تحمل وضع موجود و به اميد بهشت موعود مي‎داند و گاه دين را محصول ناداني انسان در برابر طبيعت محسوب مي‎كند<ref>همان، ص۱۴۲.</ref>. بنابراين طبق اعتقاد او انسان دين را مي‎سازد تا وضع موجود نامطلوب را غير واقع بينانه توجيه كند يا در مسير چپاول محرومان از آن مزد بگيرد و يا ناداني را به طور موقت برطرف سازد.
در احادیث گاه دین و گاهی اسلام، مصداق فطرت دانسته شده است: عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) تفسیر آیه فطرت را پرسید. امام فرمودند: «هی الاسلام» مراد اسلام است.<ref>محمد کلینی، اصول کافی، ج۴، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۸۹ ق، ص۱۲.</ref> در حدیثی از پیامبر مقصود از فطرتی که در آیه فطرت آمده، دین خدا دانسته شده است.<ref>جلال الدین سیوطی، الدرالمنثور فی التفسیرالماثور، ج۵، بیروت: دارالفکر، ۱۴۱۴ ق، ص۱۵۵.</ref>


البته در اين باره نظريات ديگري هم مطرح گشته كه ما به خاطر ضيق مقال فقط به نقل آن دو نظريه اكتفا كرده و به صورت مختصر نيز به نقد و بررسي آنها پرداخته و در ادامه نظريه دين اسلام درباره خاستگاه و منشاء دين را تبيين و بررسي مي‎نماييم.
'''نظریه آگوست کنت'''


در نقد ديدگاه آگوست كنت مي‎توان گفت: دين را نمي‎توان مولود جهل افراد دانست، زيرا در اين صورت، با آگاه شدن مردم و كشف علل و اسباب پديده‎ها به موازات پيشرفت علم، دين بايد به طور كلي از بين برود، همان طور كه با آمدن چراغ، ظلمت از بين مي‎رود و نبايد در ميان طبقات علما و انديشمندان، دينداري وجود داشته باشد؛ در حالي كه ما مي‎بينيم، انديشمندان بسياري ديندارند و حتي شايد بتوان گفت كه عالم‎ترين آنها در هر زماني به ويژه در زمان ما ديندار هستند. به عنوان نمونه، انيشتين يك شخص معتقد به دين و مذهب بود. ماكس پلانك، ويليام جيمز، داروين و امثال اينها جزو دانشمندان بزرگ و ديندار بوده‎اند. به ويژه داروين عليرغم تكفيرهاي شديدي كه كليسا نسبت به او روا داشت؛ ولي تا آخر عمر به خداي يگانه، مؤمن و معتقد باقي ماند<ref>ر.ك: مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج۲، تهران: صدرا ۱۳۷۲۰، ص۵۵۶ ـ ۵۶۷ و محمدتقي مصباح يزدي، آموزش عقايد، ج۱ ـ ۲، تهران: مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات، ۱۳۷۰، ص۱۲۸ ـ ۱۲۰.</ref>.
بنابر نظر آگوست کنت، منشأ دین، جهل علمی بشر است یعنی بشر دوست داشت که حوادث طبیعی را تبیین کند، ولی چون فاقد رشد علمی بوده به تبیین‌های دینی روی آورد.<ref>علیرضا قائمی نیا، درآمدی بر منشأ دین.</ref>


و در نقد ديدگاه ماركس مي‎توان گفت كه با مطالعه و بررسي متون آسماني به دست مي‎آيد كه اين اديان در بردارنده مضامين ظلم ستيزانه و انقلابي‎اند و علت اصلي مخالفت جباران و ظالمان با دين، حفظ موقعيت خود بوده است افزون بر آنكه بيشتر پيروان اديان حق، محرومان و مستضعفان بوده‎اند كه همواره با ستمگران و استثمارگران به مبارزه برخاسته‎اند. بنابراين احتمال اختراع دين از سوي استثمارگران براي حفظ منابع قدرت و نيز از طرف مستمندان و ضعيفان براي حفظ وضع موجود منتفي است.
در نقد دیدگاه آگوست کنت می‌توان گفت: دین را نمی‌توان مولود جهل افراد دانست، زیرا در این صورت، با آگاه شدن مردم و کشف علل و اسباب پدیده‌ها به موازات پیشرفت علم، دین باید به طور کلی از بین برود. و نباید در میان طبقات عالمان و اندیشمندان، دینداری وجود داشته باشد؛ در حالی که ما می‌بینیم، اندیشمندان بسیاری دیندار هستند.


افزون بر آنكه نمي‎توان از ارزيابي و عملكرد رفتار دينداران، نفي و اثبات دين را نتيجه گرفت. او با غفلت از جنبه‎ها و ويژگي‎هاي مثبت دينداران، فقط از نظر سياسي و مقاصد ايدئولوژيك به دين نگريسته و حكم منطقه و عصري خاص را بر ديگر زمان‎ها و مكان‎ها بار كرده است.<ref>ملكم هميلتون، همان ص۱۴۷ ـ ۱۴۸.</ref>
'''نظریه مارکس'''


==فطري بودن گرايش به دين==
کارل مارکس معتقد است که دین، گرایش ذاتی سرشت بشری نیست، بلکه محصول مقتضیات خاص اجتماعی است.<ref>ملکم همیلتون، جامعه‌شناسی دین، ترجمه محسن ثلاثی، تهران: انتشارات تبیان، ص۲۳، چاپ اول، ۱۳۷۷، ص۱۴۵.</ref> او دین را ساخته دست قدرتمندان در جهت غارت محرومان می‌شناسد و گاه آن را نوعی رفتار دفاعی از ناحیه محرومان جهت توجیه و تحمل وضع موجود و به امید بهشت موعود می‌داند و گاه دین را محصول نادانی انسان در برابر طبیعت محسوب می‌کند.<ref>همیلتون، جامعه‌شناسی دین، ص۱۴۲.</ref>


در جهان بيني اسلامي اعتقاد به خداوند و اعتماد به روش و برنامه‎هايي كه پروردگارش براي او ترسيم كرده، يكي از مهم‎ترين اقتضائات ذاتي و سرچشمه گرفته از سرشت انساني دانسته شده است<ref>ر.ك: مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج۶، تهران انتشارات صدرا، ۱۳۷۵، ص۹۳۵.</ref>. يعني هر فردي از افراد انسان، هرگاه به خود واگذار شود و فطرت او از پيرايه‎هاي علمي و فشار عوامل خارجي رهايي يابد، متوجه نيرويي توانا و مقتدر و مافوق قدرت‎هاي مادي و محسوس مي‎شود و خود را با علم حضوري مقهور و مملوك خدايي مي‎داند كه مبدء و سرانجام انسان است؛ خالقي كه از روح نامتناهي خود در انسان دميده و شخصيت او را به گونه‎اي ساخته كه جز به پروردگار و مبدء نامتناهي و غير محدود كه تدبير او را هم در دست دارد، تكيه و اعتماد نداشته باشد، و چنين گرايش دروني، انسان را به تلاش پيگير براي نزديك شدن به خدا و هدف نهايي فرا خوانده، كمال و سعادت خويش را در تقرب به او مي‎جويد و به اقتضاي همان فطرت و سرشت انساني يگانه راه رسيدن به مقصود و دست يابي به كمال انساني را تبعيت از شريعت و روشي مي‎داند كه خدا و مدير آفرينش هماهنگ با نيازها و استعدادهاي انسان براي او ابلاغ و ارائه كرده است به تعبير ديگر، فقط گرايش به خدا فطري نيست؛ بلكه همه دين و از جمله شريعت و احكامي كه خدا براي انسان انشا و ابلاغ كرده نيز فطري است؛ چرا كه اين احكام و دستورها مبتني بر مصالح و استعدادها و نيازهاي واقعي و خلقتي انسان و ابزاري براي تعالي او است؛ چنانكه خداوند نيز در قرآن پذيرش دين را فطري و بر طبق مقتضاي آفرينش انسان معرفي مي‎كند: {{قرآن|فاقم وجهك للدين حنيفاً فطرت الله التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله ذلك الدين القيم ولكن اكثر الناس لايعلمون<ref>روم / ۳۰.</ref>.
مخالفان مارکس معتقدند با مطالعه و بررسی متون آسمانی به دست می‌آید که این ادیان در بردارنده مضامین ظلم ستیزانه و انقلابی هستند و علت اصلی مخالفت ظالمان با دین، حفظ موقعیت خود بوده است. همچنین نمی‌توان از ارزیابی و عملکرد رفتار دینداران، نفی و اثبات دین را نتیجه گرفت. او با غفلت از جنبه‌ها و ویژگی‌های مثبت دینداران، فقط از نظر سیاسی و مقاصد ایدئولوژیک به دین نگریسته و حکم منطقه و عصری خاص را به دیگر زمان‌ها و مکان‌ها سرایت داده است.<ref>همیلتون، جامعه‌شناسی دین، ص۱۴۷–۱۴۸.</ref>{{پایان پاسخ}}
 
و در احاديث نيز گاه دين و گاهي اسلام مصداق فطرت دانسته شده است براي مثال وقتي عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) تفسير آيه فطرت را پرسيده و گفت: «ما تلك الفطره» مراد از فطرت در آيه چيست؟ حضرت در پاسخ فرمود: «هي الاسلام» مراد اسلام است<ref>محمد كليني، اصول كافي، ج۴، تهران: دارالكتب الاسلاميه، چاپ دوم، ۱۳۸۹ ق، ص۱۲.</ref>.
 
در حديثي از پيامبر وارد شده است كه مقصود از فطرتي كه در آيه فطرت آمده، دين خدا است<ref>جلال الدين سيوطي، الدرالمنثور في التفسيرالماثور، ج۵، بيروت: دارالفكر، ۱۴۱۴ ق، ص۱۵۵.</ref>.
 
در تفسير اين گونه احاديث بايد گفت دين شامل عقايد، اعمال و اخلاق است؛ بنابراين فطري بودن دين به فطري بودن اين سه بُعد دين باز مي‎گردد.
 
علامه طباطبايي بعد از آن كه دين را روش زندگي و راه رسيدن انسان به سعادت مي‎داند، آفرينش انسان را به گونه‎اي معرفي مي‎كند كه زمينه‎ها و ابزار سلوك به سوي اين سعادت در وجود او هست<ref>محمدحسين طباطبايي، تفسيرالميزان، ج۱۶، قم: اسماعيليان، بي‎تا، ص۱۷۸.</ref>. و در جايي ديگر مي‎فرمايد: روشن شد كه لازم است دين ( = اصولي علمي و قوانين و روشهايي كه سعادت انسان را تضمين مي‎كند) با اقتضاها و آفرينش انسان هماهنگي داشته باشد و تشريع بر فطرت و تكوين انطباق دشته باشد و معناي آيه شريفه همين است<ref>همان، ص۱۹۳.</ref>.
 
بنابراين بر خلاف همه نظريات ساختگي، عامل گرايش به دين و خدا به درون آفرينش و اقتضاهاي وجودي و تكويني او بر مي‎گردد. انسان‎ها همگي ذاتاً و به حسب سرشت، دل در گرو خدا و شريعت و راهنمايي و هدايت او دارند. در ايشان جذبه و عامل مهمي است كه آنان را به پرستش معبود و تكيه بر او مي‎خواند و نسخه هدايت بخش و شريعت را يگانه راه هماهنگ با استعدادها و نيازهاي خود مي‎يابد و سعادت و رسيدن به سرانجام نيكو را در تبعيت او معرفي مي‎كند.
 
البته افزون بر مبناي خلقتي انسان و توجه و بازشناسي بعد روحاني و مجرد او كه نامحدود بودن بينش‎ها و گرايش‎ها را اثبات و ميل و كشش او به سوي خداي نامتناهي و هدايتگر و تدبير كننده انسان را اقتضا مي‎كند راه‎ها و ادله‎اي ديگر براي فطري بودن دين وجود دارد كه به خاطر رعايت اختصار از ذكر آنها خودداري مي‎كنيم.
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
==مطالعه بيشتر==
۱. مرتضي مطهري، فطرت، تهران: انتشارات صدرا، ۱۳۶۹.
۲. عبدالله جوادي آملي، تفسير موضوعي (فطرت در قرآن) ج۱۲، قم: انتشارات اسراء، ۱۳۸۳.
{{پایان مطالعه بیشتر}}
==منابع==
==منابع==
<references />
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
| شاخه اصلی = دین‌پژوهی
| شاخه اصلی = دین‌پژوهی
|شاخه فرعی۱ = کلام جدید
|شاخه فرعی۱ = کلام جدید
|شاخه فرعی۲ = منشأ دین
|شاخه فرعی۲ = منشأ دین
|شاخه فرعی۳ =  
|شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =-
  | تیترها =  
  | تیترها =شد
  | ویرایش =  
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =ج
  | کیفیت =  
  | کیفیت =ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۱۲

سؤال

علل گرایش انسان به دین چیست؟

براساس جهان‌بینی اسلامی، اعتقاد به خداوند، یکی از اقتضائات ذاتی و برگرفته شده از فطرت انسانی است.[۱] هر فردی از افراد انسان، هرگاه به خود واگذار شود و فطرت او از شبهه‌ها و عوامل مختلف رهایی یابد، متوجه نیرویی مقتدر می‌شود و خدایی مبدء و سرانجام انسان است، را حس و درک می‌کند. چنین گرایش درونی، انسان را به تلاش پیگیر برای نزدیک شدن به خدا، کمال و سعادت که در تقرب به خداوند معنا می‌یابد، وادار می‌کند.

خداوند نیز در قرآن پذیرش دین را فطری و بر طبق مقتضای آفرینش انسان معرفی می‌کند: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها؛ پس روى خود را متوجّه آيين خالص پروردگار كن! اين فطرتى است كه خداوند، انسانها را بر آن آفريده است.(روم:۳۰)

در احادیث گاه دین و گاهی اسلام، مصداق فطرت دانسته شده است: عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) تفسیر آیه فطرت را پرسید. امام فرمودند: «هی الاسلام» مراد اسلام است.[۲] در حدیثی از پیامبر مقصود از فطرتی که در آیه فطرت آمده، دین خدا دانسته شده است.[۳]

نظریه آگوست کنت

بنابر نظر آگوست کنت، منشأ دین، جهل علمی بشر است یعنی بشر دوست داشت که حوادث طبیعی را تبیین کند، ولی چون فاقد رشد علمی بوده به تبیین‌های دینی روی آورد.[۴]

در نقد دیدگاه آگوست کنت می‌توان گفت: دین را نمی‌توان مولود جهل افراد دانست، زیرا در این صورت، با آگاه شدن مردم و کشف علل و اسباب پدیده‌ها به موازات پیشرفت علم، دین باید به طور کلی از بین برود. و نباید در میان طبقات عالمان و اندیشمندان، دینداری وجود داشته باشد؛ در حالی که ما می‌بینیم، اندیشمندان بسیاری دیندار هستند.

نظریه مارکس

کارل مارکس معتقد است که دین، گرایش ذاتی سرشت بشری نیست، بلکه محصول مقتضیات خاص اجتماعی است.[۵] او دین را ساخته دست قدرتمندان در جهت غارت محرومان می‌شناسد و گاه آن را نوعی رفتار دفاعی از ناحیه محرومان جهت توجیه و تحمل وضع موجود و به امید بهشت موعود می‌داند و گاه دین را محصول نادانی انسان در برابر طبیعت محسوب می‌کند.[۶]

مخالفان مارکس معتقدند با مطالعه و بررسی متون آسمانی به دست می‌آید که این ادیان در بردارنده مضامین ظلم ستیزانه و انقلابی هستند و علت اصلی مخالفت ظالمان با دین، حفظ موقعیت خود بوده است. همچنین نمی‌توان از ارزیابی و عملکرد رفتار دینداران، نفی و اثبات دین را نتیجه گرفت. او با غفلت از جنبه‌ها و ویژگی‌های مثبت دینداران، فقط از نظر سیاسی و مقاصد ایدئولوژیک به دین نگریسته و حکم منطقه و عصری خاص را به دیگر زمان‌ها و مکان‌ها سرایت داده است.[۷]


منابع

  1. ر. ک. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۶، تهران انتشارات صدرا، ۱۳۷۵، ص۹۳۵.
  2. محمد کلینی، اصول کافی، ج۴، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۸۹ ق، ص۱۲.
  3. جلال الدین سیوطی، الدرالمنثور فی التفسیرالماثور، ج۵، بیروت: دارالفکر، ۱۴۱۴ ق، ص۱۵۵.
  4. علیرضا قائمی نیا، درآمدی بر منشأ دین.
  5. ملکم همیلتون، جامعه‌شناسی دین، ترجمه محسن ثلاثی، تهران: انتشارات تبیان، ص۲۳، چاپ اول، ۱۳۷۷، ص۱۴۵.
  6. همیلتون، جامعه‌شناسی دین، ص۱۴۲.
  7. همیلتون، جامعه‌شناسی دین، ص۱۴۷–۱۴۸.