امام علی(ع) و تحویل ندادن قاتلان عثمان به معاویه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
== کمک نکردن معاویه به عثمان ==
در زمان محاصرهٔ «دارالاماره»، عثمان توسط مخالفان، (که قریب ۲ ماه طول کشید)،<ref>طبری، تاریخ طبری، ج۹، ص۳۷۸۹.</ref> معاویه با وجود قدرت لازم، به تقاضای کمک عثمان، هیچ توجهی نکرد؛<ref>ر. ک. احمدبن‌یحیی بلاذری، انساب‌الاشراف، ج۲، ص۲۸۷.</ref> او می‌دانست که در این شرایط اگر عثمان کشته شود، می‌تواند از کشتن او سود ببرد و از این شرایط به نفع خود استفاده کند. یعقوبی در این رابطه می‌نویسد: عثمان در خانه‌اش محاصره بود و بیش از همه طلحه و زبیر و عایشه، مردم را علیه او تحریک می‌کردند. پس به معاویه نوشت و از او خواست که با شتاب، نزد وی آید. معاویه با دوازده هزار نفر رهسپار مدینه شد، سپس به سپاهیانش گفت: در مرزهای شام بمانید تا من نزد امیرالمؤمنین بروم و از کار او، نیک آگاه گردم. معاویه نزد عثمان آمد و چون از شمارهٔ لشکر پرسید، گفت: آمده‌ام که رأی تو را بدانم و آن‌گاه نزد آنان بازگردم و ایشان را به مدینه آورم. عثمان گفت: نه به خدا قسم! لیکن تو خواستی که من کشته شوم سپس بگویی که منم صاحب خون، برگرد و مردم را نزد من برسان. معاویه بازگشت و به سوی او برنگشت تا کشته شد.<ref>ابن‌واضح یعقوبی، همان، ج۲، ص۷۲.</ref>


== ادعای مشارکت امام علی(ع) در قتل عثمان ==
== ادعای مشارکت امام علی(ع) در قتل عثمان ==
معاویه نه تنها یاران علی(ع)، بلکه خود آن حضرت را نیز عامل قتل عثمان، معرفی می‌کرد<ref>طبری، تاریخ طبری، ج۶، ص۲۵۱۹.</ref>
معاویه ادعا داشت که قاتلان عثمان در جمع یاران امام علی(ع) حضور دارند. او حتی ادعا کرد که علاوه بر یاران، خود امام علی(ع)‌ نیز عامل قتل عثمان، بوده است.<ref>طبری، تاریخ طبری، ج۶، ص۲۵۱۹.</ref>


ادّعای مشارکت حضرت علی(ع) در قتل عثمان، سخن ناحقّی بود که از طرف معاویه بیان می‌شد. در حالی که حضرت علی(ع)، سخت مخالف کشته شدن عثمان بود. آن حضرت کشته شدن عثمان را، مساوی با باز شدن درهای فتنه، قلمداد کرده بود و در عمل برای کشته نشدن عثمان، تلاش‌های فراوانی نمود.<ref>ر. ک. محمدبن‌جریر طبری، همان، ج۶، ص۲۲۱۳؛ نهج‌البلاغه، همان، خطبه ۱۶۴.</ref>
ادعای مشارکت حضرت علی(ع) در قتل عثمان، سخن ناحقی بود که از طرف معاویه بیان می‌شد. علی(ع)، مخالف کشته شدن عثمان بود. آن حضرت کشته شدن عثمان را، مساوی با باز شدن درهای فتنه، قلمداد کرده و تلاش‌های فراوانی برای جلوگیری از کشته شدن عثمان انجام داد.<ref>ر. ک. محمدبن‌جریر طبری، همان، ج۶، ص۲۲۱۳؛ نهج‌البلاغه، همان، خطبه ۱۶۴.</ref>


== شایسته نبودن معاویه برای قصاص قاتلان ==
== شایسته نبودن معاویه برای قصاص قاتلان ==
خط ۱۸: خط ۱۵:


۳. نکتهٔ بعد آن که اصل، تقاضای تحویل قاتلان عثمان به معاویه نیز، فاقد مشروعیّت و اعتبار است؛ زیرا اوّلاً: اگر قرار بر خون‌خواهی و محاکمهٔ قاتلان باشد، با وجود خلیفهٔ مشروع الهی و مردمی و همچنین اولیای دم، نوبت به معاویه نمی‌رسد. عثمان، فرزندانی داشت و آن‌ها ولیّ‌دم پدرشان بودند. این موضوع ارتباطی به معاویه نداشت، علاوه بر این؛ اگر به فرض هم بپذیریم که علی(ع) می‌توانست قاتلان عثمان را به معاویه تحویل دهد، این کار، نوعی مشروعیت بخشیدن و رسمیت دادن حکومت وی در شام محسوب می‌شد؛ در حالی که وی یک حاکم مخلوع و معزول از طرف علی(ع) بود، که حکم یاغی پیدا کرده بود. حضرت علی(ع) فرموده بود: … راه قانونی حل این مسئله این است که: نخست معاویه اعلام تبعیت کند و بیعت کند، سپس اگر ادعایی دارد، در دادگاه مطرح کند.<ref>نهج‌البلاغه، همان، نامه ۶۴؛ احمدبن‌علی طبرسی، الاحتجاج، همان، ج۱، ص۱۸؛ محمدباقر مجلسی، همان، ج۳۲، ص۵۷۰؛ میرحامدحسین لکهنوی، همان، ج۳، ص۲۴۰.</ref>
۳. نکتهٔ بعد آن که اصل، تقاضای تحویل قاتلان عثمان به معاویه نیز، فاقد مشروعیّت و اعتبار است؛ زیرا اوّلاً: اگر قرار بر خون‌خواهی و محاکمهٔ قاتلان باشد، با وجود خلیفهٔ مشروع الهی و مردمی و همچنین اولیای دم، نوبت به معاویه نمی‌رسد. عثمان، فرزندانی داشت و آن‌ها ولیّ‌دم پدرشان بودند. این موضوع ارتباطی به معاویه نداشت، علاوه بر این؛ اگر به فرض هم بپذیریم که علی(ع) می‌توانست قاتلان عثمان را به معاویه تحویل دهد، این کار، نوعی مشروعیت بخشیدن و رسمیت دادن حکومت وی در شام محسوب می‌شد؛ در حالی که وی یک حاکم مخلوع و معزول از طرف علی(ع) بود، که حکم یاغی پیدا کرده بود. حضرت علی(ع) فرموده بود: … راه قانونی حل این مسئله این است که: نخست معاویه اعلام تبعیت کند و بیعت کند، سپس اگر ادعایی دارد، در دادگاه مطرح کند.<ref>نهج‌البلاغه، همان، نامه ۶۴؛ احمدبن‌علی طبرسی، الاحتجاج، همان، ج۱، ص۱۸؛ محمدباقر مجلسی، همان، ج۳۲، ص۵۷۰؛ میرحامدحسین لکهنوی، همان، ج۳، ص۲۴۰.</ref>
== کمک نکردن معاویه به عثمان ==
در زمان محاصرهٔ «دارالاماره»، عثمان توسط مخالفان، (که قریب ۲ ماه طول کشید)،<ref>طبری، تاریخ طبری، ج۹، ص۳۷۸۹.</ref> معاویه با وجود قدرت لازم، به تقاضای کمک عثمان، هیچ توجهی نکرد؛<ref>ر. ک. احمدبن‌یحیی بلاذری، انساب‌الاشراف، ج۲، ص۲۸۷.</ref> او می‌دانست که در این شرایط اگر عثمان کشته شود، می‌تواند از کشتن او سود ببرد و از این شرایط به نفع خود استفاده کند. یعقوبی در این رابطه می‌نویسد: عثمان در خانه‌اش محاصره بود و بیش از همه طلحه و زبیر و عایشه، مردم را علیه او تحریک می‌کردند. پس به معاویه نوشت و از او خواست که با شتاب، نزد وی آید. معاویه با دوازده هزار نفر رهسپار مدینه شد، سپس به سپاهیانش گفت: در مرزهای شام بمانید تا من نزد امیرالمؤمنین بروم و از کار او، نیک آگاه گردم. معاویه نزد عثمان آمد و چون از شمارهٔ لشکر پرسید، گفت: آمده‌ام که رأی تو را بدانم و آن‌گاه نزد آنان بازگردم و ایشان را به مدینه آورم. عثمان گفت: نه به خدا قسم! لیکن تو خواستی که من کشته شوم سپس بگویی که منم صاحب خون، برگرد و مردم را نزد من برسان. معاویه بازگشت و به سوی او برنگشت تا کشته شد.<ref>ابن‌واضح یعقوبی، همان، ج۲، ص۷۲.</ref>


== مشخص نبودن قاتل عثمان ==
== مشخص نبودن قاتل عثمان ==

نسخهٔ ‏۱۷ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۲۴

سؤال

آیا سزاوار نبود علی(ع)، قاتلان عثمان را به معاویه بسپارد تا او آنها را قصاص کند. و به این وسیله از بروز جنگ جلوگیری کند؟!


ادعای مشارکت امام علی(ع) در قتل عثمان

معاویه ادعا داشت که قاتلان عثمان در جمع یاران امام علی(ع) حضور دارند. او حتی ادعا کرد که علاوه بر یاران، خود امام علی(ع)‌ نیز عامل قتل عثمان، بوده است.[۱]

ادعای مشارکت حضرت علی(ع) در قتل عثمان، سخن ناحقی بود که از طرف معاویه بیان می‌شد. علی(ع)، مخالف کشته شدن عثمان بود. آن حضرت کشته شدن عثمان را، مساوی با باز شدن درهای فتنه، قلمداد کرده و تلاش‌های فراوانی برای جلوگیری از کشته شدن عثمان انجام داد.[۲]

شایسته نبودن معاویه برای قصاص قاتلان

و او تلاش داشت به این وسیله، اعمال خویش را توجیه کند و بهانه‌ای برای مخالفت با علی(ع) داشته باشد. بهانه‌ای که راه دست‌یابی او را به خلافت، هموار می‌کرد.

۳. نکتهٔ بعد آن که اصل، تقاضای تحویل قاتلان عثمان به معاویه نیز، فاقد مشروعیّت و اعتبار است؛ زیرا اوّلاً: اگر قرار بر خون‌خواهی و محاکمهٔ قاتلان باشد، با وجود خلیفهٔ مشروع الهی و مردمی و همچنین اولیای دم، نوبت به معاویه نمی‌رسد. عثمان، فرزندانی داشت و آن‌ها ولیّ‌دم پدرشان بودند. این موضوع ارتباطی به معاویه نداشت، علاوه بر این؛ اگر به فرض هم بپذیریم که علی(ع) می‌توانست قاتلان عثمان را به معاویه تحویل دهد، این کار، نوعی مشروعیت بخشیدن و رسمیت دادن حکومت وی در شام محسوب می‌شد؛ در حالی که وی یک حاکم مخلوع و معزول از طرف علی(ع) بود، که حکم یاغی پیدا کرده بود. حضرت علی(ع) فرموده بود: … راه قانونی حل این مسئله این است که: نخست معاویه اعلام تبعیت کند و بیعت کند، سپس اگر ادعایی دارد، در دادگاه مطرح کند.[۳]

کمک نکردن معاویه به عثمان

در زمان محاصرهٔ «دارالاماره»، عثمان توسط مخالفان، (که قریب ۲ ماه طول کشید)،[۴] معاویه با وجود قدرت لازم، به تقاضای کمک عثمان، هیچ توجهی نکرد؛[۵] او می‌دانست که در این شرایط اگر عثمان کشته شود، می‌تواند از کشتن او سود ببرد و از این شرایط به نفع خود استفاده کند. یعقوبی در این رابطه می‌نویسد: عثمان در خانه‌اش محاصره بود و بیش از همه طلحه و زبیر و عایشه، مردم را علیه او تحریک می‌کردند. پس به معاویه نوشت و از او خواست که با شتاب، نزد وی آید. معاویه با دوازده هزار نفر رهسپار مدینه شد، سپس به سپاهیانش گفت: در مرزهای شام بمانید تا من نزد امیرالمؤمنین بروم و از کار او، نیک آگاه گردم. معاویه نزد عثمان آمد و چون از شمارهٔ لشکر پرسید، گفت: آمده‌ام که رأی تو را بدانم و آن‌گاه نزد آنان بازگردم و ایشان را به مدینه آورم. عثمان گفت: نه به خدا قسم! لیکن تو خواستی که من کشته شوم سپس بگویی که منم صاحب خون، برگرد و مردم را نزد من برسان. معاویه بازگشت و به سوی او برنگشت تا کشته شد.[۶]

مشخص نبودن قاتل عثمان

چرا آن حضرت، خود اقدام به محاکمهٔ قاتلان عثمان نکرد؟ همان‌گونه که از تاریخ و از کلمات امام بر می‌آید،[۷] قاتل عثمان شخص واحدی نبود، بلکه وی در جریان یک انقلاب کشته شد که در آن، افراد زیادی از مردم مدینه و سایر شهرها حضور داشتند.[۸]

دینوری می‌نویسد:

«محمّدبن‌ابی‌بکر، عثمان را گرفت و وی را به پشت بر زمین زد، و روی سینه‌اش نشست، ریش عثمان را گرفت و گفت: نعثل! معاویه به کمک تو نیامد، همچنین، ابن‌عامر و ابن‌ابی‌سرح. عثمان به محمدبن‌ابی‌بکر گفت: اگر پدرت مرا در این وضعیت می‌دید، بر من گریه می‌کرد. محمد با شنیدن این سخنان، عثمان را رها کرد و از خانهٔ وی بیرون رفت… مردی از کوفه به عثمان نزدیک شد و با نیزه بزرگی که در دست داشت کتف عثمان را زخمی کرد، به طوری که خون فوران کرد و مقداری از آن بر قرآن ریخت، فردی دیگر، با پا ضربه‌ای محکم به عثمان زد و دیگری با شمشیری که در دست داشت ضربه‌ای بر عثمان فرود آورد و عثمان در اثر این ضربه از هوش رفت.

زنان ناله و شیون کردند، پس از مدتی مقداری آب بر صورت عثمان پاشیدند و وی به هوش آمد.

محمد وارد شد و به عثمان گفت: نعثل! دین خدا را تغییر داده‌ای! مردی از مصر وارد جایگاه عثمان شد و ریش وی را گرفت و یک مشت از ریش عثمان را کند! شمشیرش را از غلاف بیرون کشید و گفت: کار او را به عهدهٔ من بگذارید، مرد شمشیرش را بالا برد، عثمان دستش را جلوی شمشیر مرد مصری قرار داد، مرد مصری با ضربه‌ای دست عثمان را قطع کرد. مردی کوتاه‌قد و سیاه‌چهره با موهای مجعد، وارد شد و در حالی که گرز آهنینی در دست داشت… ضربه‌ای بر سر عثمان زد و وی را زخمی کرد و در اثر آن عثمان بر زمین افتاد… مرد مصری، در حالی که شمشیر خود را از غلاف بیرون آورده بود گفت: به خدا سوگند بینی او را قطع می‌کنم… مرد دیگری وارد و گفت: عثمان را برای من بگذارید. سپس نوک شمشیر خود را بر روی شکم عثمان قرار داد و با فشاری محکم شمشیر را در آن فرو برد. نائله همسر عثمان ـ با دست خود شمشیر را گرفت ولی در اثر این کار چند انگشت وی قطع شد. عثمان با این ضربه شمشیر کشته شد. همسر عثمان، در پی دیدن این صحنه، شروع به فریاد زدن کرد. پس از مدتی نائله خود را به قسمت بالای دار الاماره رساند و گفت: عثمان کشته شد.[۹]

منابع

این مدخل برگرفته شده از کتاب «سیره نظامی امیرالمؤمنین» نوشته «یدالله حاجی‌زاده» قم مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه، ۱۳۹۲ش.

  1. طبری، تاریخ طبری، ج۶، ص۲۵۱۹.
  2. ر. ک. محمدبن‌جریر طبری، همان، ج۶، ص۲۲۱۳؛ نهج‌البلاغه، همان، خطبه ۱۶۴.
  3. نهج‌البلاغه، همان، نامه ۶۴؛ احمدبن‌علی طبرسی، الاحتجاج، همان، ج۱، ص۱۸؛ محمدباقر مجلسی، همان، ج۳۲، ص۵۷۰؛ میرحامدحسین لکهنوی، همان، ج۳، ص۲۴۰.
  4. طبری، تاریخ طبری، ج۹، ص۳۷۸۹.
  5. ر. ک. احمدبن‌یحیی بلاذری، انساب‌الاشراف، ج۲، ص۲۸۷.
  6. ابن‌واضح یعقوبی، همان، ج۲، ص۷۲.
  7. نهج‌البلاغه، همان، خطبه ۱۶۴، نامه۹؛ علی‌بن‌حسین مسعودی، مروّج الذهب، همان ج۱، ص۷۰۳.
  8. محمدبن‌جریر طبری، همان، ج۶، ص۲۲۵۰؛ ابن‌مسکویه، تجارب‌الأمم، مترجم ابوالقاسم امامی، ج۱، ص۳۹۵–۳۹۶؛ عزالدّین ابن‌اثیر، همان، ج۹، ص۲۵۹؛ علی‌بن‌حسین مسعودی، مروّج الذهب، همان ج۱، ص۷۰۰–۷۰۱؛ ابن‌قتیبه دینوری، همان، ص۶۷–۶۸.
  9. ابن‌قتیبه دینوری، همان، ص۶۷–۶۸.