محزون بودن در اعیاد در زمان غیبت: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش

نسخهٔ ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۰۹

سؤال
آیا این روایت درست است: «در زمان غیبت، اعیاد بر ما حزن است» یا «عید قربان بر ما حزن است»؟
درگاه‌ها
درگاه مهدویت.png


روایتی که می‌گوید «در زمان غیبت، اعیاد بر ما حزن است» در کتب معتبر روایی نیامده است؛ البته بر عکس آن روایاتی وجود دارد که شیعیان را بر شادی نیز تشویق می‌کنند و شیعیان نباید در روزهای عید، محزون باشند.

امام علی (ع) فرمود:«إِنَّا لَنَفْرَحُ لِفَرَحِكُمْ وَ نَحْزَنُ لِحُزْنِكُمْ؛ ما در شادمانی شما شاد و برای اندوه شما اندوهگین می‌شویم.»[۱] این یعنی امروزه و در عصر غیبت نیز امام عصر با شادی ما شاد و با غم‌های ما شریک غم است و این بدان معناست که شیعه در عصر غیبت، هم حزن دارد و هم شادی و هر کدام جایگاه خاص خود را دارند و بر محزون بودن ما در همه زمان‌ها و در عیدها دستوری نیامده است.

البته باید یادآور شد که یکی از نشانه‌های دوستی، محزون بودن در فراق و دوری از دوست و محبوب است؛ بدیهی است که علاقمندان به امام زمان(ع) در دوران غیبت در فراق او اندوهگین هستند و این حزن و اندوه را به گونه‌های مختلفی بروز می‌دهند.

امامان معصوم نیز به خاطر غیبت امام زمان (ع) می‌گریستند به عنوان نمونه، سدیر صیرفی می‌گوید: به خدمت مولایمان امام صادق (ع) رفتیم و امام را در حال گریه و ناله دیدیم. او آنگاه حالت امام را این‌گونه تشریح می‌کند: او همچون مادر فرزند از دست داده، می‌گریست، اندوه از گونه‌های مبارکش پیدا بود و رنگ چهره‌اش تغییر کرده بود؛ اشک‌های او لباسش را خیس کرده بود و در این حالت می‌گفت: مولای من! غیبت تو، خواب را از چشمانم ربوده و زمین را بر من تنگ نموده و آسایش دلم را از من گرفته است؛ مولای من! غیبت تو، بلا و مصیبت مرا به فاجعه‌های ابدی پیوند داده است.[۲]

این روایات بیانگر این حقیقت هستند که شیعه در عصر غیبت بخاطر دوری فیزیکی از امام محزون است ولی این حزن را می‌تواند با عمل به دستورات اهل بیت(ع) و ساختن جامعه‌ای ایده‌آل و مورد رضایت خدا و رسول(ص) و اهل بیت(ع)، به شادی تبدیل کند و در روزهای عید نیز با دعا بر فرج آن حضرت به یاد امام خویش باشد و شادی‌های مورد قبول شرع را در زندگی خود داشته باشد و در کنار معنویات از لذت‌های مادی و دنیوی هم که خدا اجازه داده است بهره ببرد.


منابع

  1. موسوی اصفهانی، محمد تقی، مکیال المکارم، ج‏۱، ص‏۹۴.
  2. ابن بابویه، محمد، کمال الدین، ج‏۲، باب ۳۴، ص‏۲۱.