عفو و عتاب پیامبر(ص) از سوی خداوند در آیه ۴۳ سوره توبه: تفاوت میان نسخهها
A.rezapour (بحث | مشارکتها) (ابرابزار) |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
== متن آیه == | |||
{{قرآن بزرگ|عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ | |||
| سوره = توبه | |||
| آیه = ۴۳ | |||
| ترجمه = (ای رسول) خدا تو را ببخشاید چرا پیش از آنکه دروغگویان از راستگویان بر تو معلوم شوند به آنها اجازه دادی؟ | |||
}} | |||
اقسام گناه را میتوان به این صورت بیان کرد: | اقسام گناه را میتوان به این صورت بیان کرد: | ||
خط ۱۷: | خط ۲۴: | ||
۵ ـ گناهی که بیانگر زشتی اعمال دیگری است: به یک نفر خطاب میکنند و گناهی را به او نسبت میدهند در صورتی که مقصود کسی دیگری است. و اصطلاح «به در میگویم دیوار تو بشنو» میباشد. | ۵ ـ گناهی که بیانگر زشتی اعمال دیگری است: به یک نفر خطاب میکنند و گناهی را به او نسبت میدهند در صورتی که مقصود کسی دیگری است. و اصطلاح «به در میگویم دیوار تو بشنو» میباشد. | ||
این آیه در مورد عده ای از منافقین است که هنگام جهاد پیش پیامبر(ص) میآمدند و اجازه میخواستند تا در جنگ شرکت نکنند؛ پیامبر هم چون میدانست که ایشان منافقند و ضعیف الایمان و اطاعت امرش را نمیکنند، برای این که ظاهر حفظ شود به آنان اجازه میداد تا در جنگ شرکت نکنند و این از غایت عطوفت و مهربانی پیامبر اکرم(ص) بود که از طرفی پرده از روی اسرار مردم برداشته نشود و از طرفی باعث جرأت جسارت پیدا کردن نشود، چون وقتی فرماندهی امر میکرد و تعدادی صریحاً مخالفت کردند، خود همین مخالفت باعث جرأت جسارت پیدا کردن دیگران میشود. | این آیه در مورد عده ای از منافقین است که هنگام جهاد پیش پیامبر(ص) میآمدند و اجازه میخواستند تا در جنگ شرکت نکنند؛ پیامبر هم چون میدانست که ایشان منافقند و ضعیف الایمان و اطاعت امرش را نمیکنند، برای این که ظاهر حفظ شود به آنان اجازه میداد تا در جنگ شرکت نکنند و این از غایت عطوفت و مهربانی پیامبر اکرم(ص) بود که از طرفی پرده از روی اسرار مردم برداشته نشود و از طرفی باعث جرأت جسارت پیدا کردن نشود، چون وقتی فرماندهی امر میکرد و تعدادی صریحاً مخالفت کردند، خود همین مخالفت باعث جرأت جسارت پیدا کردن دیگران میشود. |
نسخهٔ ۱۲ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۴۷
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
چرا خداوند، پبامبر(ص) را در آیاتی مانند آیه ۴۳ سوره توبه مورد عتاب و عفو قرار داده است؟
متن آیه
﴿ | عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ
(ای رسول) خدا تو را ببخشاید چرا پیش از آنکه دروغگویان از راستگویان بر تو معلوم شوند به آنها اجازه دادی؟ توبه:۴۳ |
﴾ |
اقسام گناه را میتوان به این صورت بیان کرد:
۱ ـ گناه شرعی: کاری که در شرع حرام باشد را شرعی میگویند؛ مثلاً دروغ گفتن در شرع حرام است، لذا هر کس دروغ بگوید کار حرام و گناه را مرتکب شده است.
۲ـ گناه اخلاقی: اگر شخصی عملی را مرتکب شود که با مکارم اخلاق منافات دارد. این شخص مرتکب گناه اخلاقی شده گرچه در شرع حرام نباشد، مثلاً داشتن آرزوهای دور و دراز و دست نیافتنی گناه اخلاقی است.
۳ـ گناه در مقام محبت: این گناه تابع قانون خاصی نیست و مذمت اخلاقی نمیشود، ولی از لوازم مقام محبت است، اقتضای محبت این است که مُحب نسبت به محبوب کمال اطاعت را داشته و تمام توجهاش به محبوبش باشد و در هیچ حالی از او غفلت نکند. اولیاء خداوند و انبیاء عظام ـ سلام الله علیهم ـ چون در یک مقام رفیعی هستند، اقتضای این مقام این است که تمام توجهشان به معبودشان باشد و هیچ توجهی به غیر خداوند نداشته باشند. دنبال هیچ چیز جز رضای او نروند. اگر تخلفی از مقتضای این مقام انجام گیرد یا توجهی به غیر محبوبشان پیدا کنند، این را برای خودشان یک گناه میشمارند و در مقام استغفار از آن گناه برمی آیند. مقربین درگاه الهی دارای وظایف خاصی هستند و تخلف از آن را گناه محسوب میکنند، و لازمه آن گناه دوری از محبوبشان است؛ نه این که لازمهاش عذاب جهنم و محدودیت از بهشت باشد}}.[۱]
۴ ـ گناهی که مردم به وسیله آن انجام دهنده آن را میستایند برای این که از شخصی تعریف و تمجید کنند میگویند گناه فلان شخص این چیز است، مثلاً میگویند؛ گناه نویسنده این است که بسیار آسان مینویسد. یا مثلاً عیب فلان کتاب این است که بسیار ساده و قابل فهم برای عموم است.
۵ ـ گناهی که بیانگر زشتی اعمال دیگری است: به یک نفر خطاب میکنند و گناهی را به او نسبت میدهند در صورتی که مقصود کسی دیگری است. و اصطلاح «به در میگویم دیوار تو بشنو» میباشد.
این آیه در مورد عده ای از منافقین است که هنگام جهاد پیش پیامبر(ص) میآمدند و اجازه میخواستند تا در جنگ شرکت نکنند؛ پیامبر هم چون میدانست که ایشان منافقند و ضعیف الایمان و اطاعت امرش را نمیکنند، برای این که ظاهر حفظ شود به آنان اجازه میداد تا در جنگ شرکت نکنند و این از غایت عطوفت و مهربانی پیامبر اکرم(ص) بود که از طرفی پرده از روی اسرار مردم برداشته نشود و از طرفی باعث جرأت جسارت پیدا کردن نشود، چون وقتی فرماندهی امر میکرد و تعدادی صریحاً مخالفت کردند، خود همین مخالفت باعث جرأت جسارت پیدا کردن دیگران میشود.
آیه در چنین اوضاع و احوالی نازل شده است،[۲] این آیه گرچه در ظاهر عتاب است ولی در باطن مدح است. همان طوری که ما به دیگری میگوییم این قدر هم میشود آدم خوب باشد، نجابت خوب است اما این قدر؟ آیه هم این چنین میگوید: چرا این قدر نسبت به مردم مهربان هستی که حتی برای این که آبروی منافقین نرود، اجازه شرکت نکردن در جنگ به آنها دادهای؟ اگر اجازه نداده بودی، آبرویشان پیش مؤمنین میرفت.[۳] آیه در مقام این است که ادعا کند نفاق و دروغگویی متخلفین ظاهری است و با مختصر امتحانی خود را لو میدهند و رسوا میشوند. و اگر اجازه نمیدادی زودتر رسوا میشدند و اینان به خاطر سوء سریره و فساد نیت مستحق این معنا بودند چون در چهار آیه بعد (آیه ۴۷) میفرماید: ﴿لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ مَا زَادُوکُمْ إِلا خَبَالا وَلأوْضَعُوا خِلالَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَه وَفِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ﴾ اگر با شما بیرون آمده بودند، جز فساد برای شما نمیافزودند و به سرعت خود را در میان میانداختند و در حق شما فتنهگری میکردند. از این آیه استفاده میشود که مصلحت اذن دادن آن حضرت بیشتر بوده است، زیرا اگر اذن نمیداد و منافقین را با خود میبرد، بقیه مسلمانان را هم دچار فساد افکار میکردند.[۴] پس این آیه که لحنی عتاب آمیز دارد، در واقع مدح پیامبر گرامی اسلام(ص) میباشد.
علاوه بر این، این آیه در واقع زشتی کار منافقین را بیان میدارد هر چند که روی سخن را به پیامبر کرده، ولی نوعی تعبیر کنایی لطیف برای بیان یک واقعیت مهم است زیرا گاه انسان یکی از دوستان را مورد خطاب و عتاب قرار میدهد که چرا نگذاشتی فلان کس رسوا شود و مردم او را بشناسند؟ در حقیقت این عتاب و خطاب مقدمه ای است برای انتقاد از شخص دیگر.[۵]
مطالعه بیشتر
۱. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه (تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۸) ج۷، ص۴۲۷ الی ۴۳۱، ج۱۴، ص۱۳۸ الی ۱۴۵، ج۱۷، ص۳۱۶ الی ۳۲۹، ج۲۱، ص۴۵۲، ج۲۲، ص۱۹ الی ۲۴.
۲. محمد حسین طباطبایی (ره)، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی (بی جا، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، ۱۳۶۳) ج۹، ص۴۴۱ الی ۴۴۸.
۳. جعفر سبحانی، منشور جاوید (قم، مؤسسه امام صادق ـ علیه السلام، ۱۳۷۵) ج۶، ص۸۸ الی ۱۰۸، ج۷، ص۲۹۲ الی ۳۰۶.
۴. سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، بیروت، دارالاضواء، دوم، ۱۴۰۹ه. ق.
منابع
- ↑ ر. ک. راه و راهنماشناسی، ص۶۵۷ و ۶۵۸.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، جزوه راه و راهنماشناسی، ص۶۶۷.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، اصول عقائد (۲) راهنماشناسی، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۶۷، ص۱۸۲.
- ↑ طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، بی جا، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، ۱۳۶۳، ج۹، ص۲۴۱.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۷۷ه. ش، ج۷، ص۱۵۲.