معیار ظرفیت قلب در روایت: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
(ابرابزار)
(بدون تفاوت)

نسخهٔ ‏۲۸ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۰۸

سؤال

از امیر المؤمنین(ع) نقل شده است که حضرت فرمودند: «قلب‌ها مانند ظرف هستند و بهترین آن قلبی است که گنجایش بیشتری داشته باشد» اولاً معیار ظرفیت قلوب چیست، و ثانیاً چگونه می‌توان ظرفیت‌ها را افزایش داد.

قبل از پاسخگویی به سؤال ابتدا لازم است با مفهوم قلب در روایات آشنا شویم.

مفهوم قلب

قلب در لغت به معنی تغییر، تحول و انقلاب است و در عرف عام جسم صنوبری و عضوی از اعضای بدن است که در سمت چپ سینه انسان قرار دارد و خون را به سراسر بدن منتقل می‌سازد و سلول‌های جسم انسان را تغذیه می‌نماید و در فارسی به «دل» نیز تعبیر می‌شود. امّا در قرآن به معانی گوناگونی آمده است از جمله: ۱. به معنی عقل و درک، چنان‌که در آیه ۳۸ سوره ق می‌خوانیم: ﴿إنَّ فی ذلِکَ لَذِکْری لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ؛ ۲. به معنی روح و جان چنان‌که در آیه ۱۱ سوره احزاب آمده است: ﴿... وَ إذْ زاغَتْ الأبْصارُ وَ بَلَغَتْ القُلوبُ الحَناجِرَ …؛ ۳. به معنی مرکز عواطف، آیه ۱۳ سوره انفال شاهد این معنا است: ﴿... سَأُلْقی فی قُلوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ.[۱]

ظرفیت قلب

در قرآن کریم و روایات تعبیری به نام «صدر» به چشم می‌خورد مثل شرح صدر یا ضیق صدر و مقصود از صدر، ظرف و جایگاه قلب است. اگر قلب، مادی باشد صدر هم مادی است و جایگاه آن خواهد بود ولی در مورد قلب معنوی طبعاً صدر هم به تناسب آن یک ظرف غیر جسمانی خواهد بود؛ یعنی هر چند قلب به معنای معنوی آن، امری جسمانی نیست که ظرف و جایگاه جسمانی داشته باشد ولی برای آن نیز ظرف‌گونه‌ای در نظر گرفته شده است؛ زیرا از آنجا که ذهن ما با مادیات و محسوسات آشناست و برای قلب مادی ظرفی به نام «صدر» درک می‌کند که محیطی وسیع‌تر از قلب و مشتمل بر آن است، در امور معنوی نیز، چنین چیزی تقدیر شده که روح انسان ظرف قلب اوست مثل آیه شریفه‌ای که می‌گوید: ﴿فَإنَّها لاتَعْمَی الأبْصارُ وَلکِنْ تَعْمَی القُلوبُ الّتی فِی الصُّدورِ[۲] چشم‌های ظاهر، کور نیستند و لکن دل‌هایی که در سینه‌ها جای دارند کورند.

پس منظور از صدر روح است که ظرف قلب انسان محسوب می‌شود وضیق صدر و شرح صدر نیز به خاطر این است که روح، احساس تنگی یا انبساط می‌کند و گرنه صدر به معنای مادی آن گشاد و تنگ نمی‌شود.}}[۳]

شرح صدر و گستردگی آن کنایه از آمادگی برای پذیرش است همان گونه که یک بیابان یا یک خانه گسترده ووسیع آماده پذیرش انسان‌های زیادی است. یک سینه فراخ و روح گشاده نیز آنان، پذیرش حقایق فزونتری است.

قلب‌ها ظرف خدایند

از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که فرمودند: «خدای متعال در زمین ظرفهایی دارد و محبوب‌ترین آنها نزد خدای متعال ظرفی است که صاف و نازک و سخت باشد. این ظرف‌ها همان دلهایند امّا دل صاف دلی است که از زنگار گناهان صاف باشد. امّا دل نازک‌دلی است که رقت بارترین دل بر برادران باشد و امّا دل سخت، دل مردی است که حق بگوید و در راه خداوند از سرزنش هیچ سرزنش‌گری نهراسد.[۴]

موجبات افزایش ظرفیت قلب

۱. اراده الهی: {{قرآن|فَمَنْ یُرِدِ اللهُ اَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإسْلامِ[۵] پس هر کس را که خدا بخواهد هدایت کند قلبش را به نور اسلام روشن می‌گرداند.

در روایت آمده است هنگامی که آیه شریفه یاد شده نازل شد، از پیامبر(ص) درباره شرح صدر سؤال شد، حضرت فرمود شرح صدر نوری است که خداوند در قلب مؤمن قرار می‌دهد تا قلب وسعت یابد و برای «ایمان» آمادگی پیدا کند. سپس در مورد نشانه شرح صدر سؤال شد. حضرت فرمود: توجه به جهان جاویدان و دل بریدن از دنیای پرفریب و آمادگی برای مرگ پیش از آن که فرا رسد.[۶]

۲. انس با قرآن که در روایات آمده است: «اللّهم نور بکتابک بصری و اشرح به صدری و فرّح به قلبی؛[۷] خدایا چشمان من را به وسیله کتاب خود (قرآن) نورانی گردان و سینه‌ام را فراخی ده و قلبم را خوشحال کن.»

  1. مطالعات پی‌گیر و مستمر و ارتباط مداوم با دانشمندان و علمای صالح.
  2. خودسازی و تهذیب نفس.
  3. پرهیز از گناه به ویژه غذای حرام.
  4. یاد خدای متعال.

در مقابل، جهل، گناه، لجاجت، همنشینی با بدان و فاجران و مجرمان، دنیا پرستی و هواپرستی باعث دلتنگی روح و قساوت قلب می‌شود.[۸]


مطالعه بیشتر

۱ـ اخلاق در قرآن، محمد تقی مصباح یزدی.

۲ـ چهل حدیث امام خمینی (ره).

۳ـ رساله سیر و سلوک، بحرالعلوم، با شرح سید محمد حسین تهرانی.


منابع

  1. شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول، ۱۳۷۵، ج۳، ص۷۳۱.
  2. حج/۴۷.
  3. مصباح یزدی، محمد تقی، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ سوم، ج۱، ص۲۶۶، اقتباس.
  4. میزان الحکمه، ح۱۶۹۱۴.
  5. انعام/۱۲۶.
  6. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، بیروت، دار المعرفه، چاپ اوّل، ۱۴۰۶، ج۳ و ۴، ص۵۶۱.
  7. کلینی، اصول کافی، ج۲، ص۵۷۷.
  8. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۹، ص۴۲۵.