خون گریه کردن امام سجاد(ع) بر امام حسین(ع): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
طبق نقل منابع معتبر امام زینالعابدین بسیار میگریست: «و لقد کان بکی علی ابیه الحسین عشرین سنه…»؛<ref>بحارالانوار، ج۴۶، ص۶۳.</ref> یعنی برای پدرش حسین(ع) بیست سال گریه کرد. یک روز غلامش عرض کرد: ای پسر رسول خدا، حزن و اندوه شما کی تمام میشود؟ امام فرمود: وای بر تو! یعقوب نبی با اینکه دوازده پسر داشت، در فراق یوسف به قدری گریست که چشمانش نابینا شد، و اینک من که شاهد شهادت پدرم و عمویم و هفده نفر از اهل بیتم بودم، چگونه حزن من تمام شدنی است؟<ref>ر. ک. بحارالانوار، ص۶۳.</ref> | طبق نقل منابع معتبر امام زینالعابدین بسیار میگریست: «و لقد کان بکی علی ابیه الحسین عشرین سنه…»؛<ref>بحارالانوار، ج۴۶، ص۶۳.</ref> یعنی برای پدرش حسین(ع) بیست سال گریه کرد. یک روز غلامش عرض کرد: ای پسر رسول خدا، حزن و اندوه شما کی تمام میشود؟ امام فرمود: وای بر تو! یعقوب نبی با اینکه دوازده پسر داشت، در فراق یوسف به قدری گریست که چشمانش نابینا شد، و اینک من که شاهد شهادت پدرم و عمویم و هفده نفر از اهل بیتم بودم، چگونه حزن من تمام شدنی است؟<ref>ر. ک. بحارالانوار، ص۶۳.</ref> | ||
<span></span> | <span></span> |
نسخهٔ ۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۱۹
این مقاله هماکنون به دست Rezapour در حال ویرایش است. |
آیا این مطلب صحّت دارد که امام سجاد(ع) در عزای پدرش امام حسین(ع) خون گریه میکرد؟
تعبیر «خون گریه کردن» امام سجاد(ع) بر امام حسین(ع)، در منابع ذکر نشده است. ا
در زیارت ناحیه مقدسه منسوب به امام زمان(ع) آمده است: «به قدری بر تو گریه میکنم که اگر اشکم تمام شد، به جای اشک از چشمانم خون جاری شود».[۱]
اگر چه یکی از القاب آن حضرت «بکّاء» بود؛ البته خون دل خوردن حضرت از فراق پدرش امام حسین میتواند توجیهگر این اصطلاح باشد.
لئن اخرتنی الدهور و عاقنی عن نصرک المقدور لابکینّک صباحاً و مساءً فلا ندبنّک صباحاً و مساءً و لابکینّ علیک بدل الدموع دما. ً[۲]
بنابراین، (خون گریستن) ممکن است کنایه از شدّت حزن و اندوه و عظمت مصیبت باشد که به امام سجاد(ع) نسبت میدهند، همانگونه که در این زیارت ـ که به امام زمان(ع) منتسب است ـ حضرت چنین فرموده است.
طبق نقل منابع معتبر امام زینالعابدین بسیار میگریست: «و لقد کان بکی علی ابیه الحسین عشرین سنه…»؛[۳] یعنی برای پدرش حسین(ع) بیست سال گریه کرد. یک روز غلامش عرض کرد: ای پسر رسول خدا، حزن و اندوه شما کی تمام میشود؟ امام فرمود: وای بر تو! یعقوب نبی با اینکه دوازده پسر داشت، در فراق یوسف به قدری گریست که چشمانش نابینا شد، و اینک من که شاهد شهادت پدرم و عمویم و هفده نفر از اهل بیتم بودم، چگونه حزن من تمام شدنی است؟[۴]