ناهم‌گونی متن نامه ۳۱ نهج‌البلاغه با شئون امامت: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
(ابرابزار)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
سبک نامه ۳۱ نهج‌البلاغه موعظه گونه بوده و تجربه‌های پدری پیر به فرزند جوان که در مسیر کسب تجربه است را بیان می‌کند. موعظه زبان خاصی است و از بعضی تعارف و احترام‌ها باید خالی باشد. خصوصیات موعظه بدین شکل است که تأثیر است نه خبر، امر و نهی است نه بود و نبود. در غیر این صورت بسیاری از آیات قرآن لغو می‌شد؛ زیرا کافر قرآن را قبول ندارد در حالی که آیات قرآنی فراوانی احوال کفار را بیان می‌کنند، در صورتی که این آیات برای موعظه مؤمنان است.
'''نامه سی و یکم نهج‌البلاغه به امام حسن(ع)''' به [[سبک موعظه‌ای]] بیان شده و موعظه دارای خصوصیاتی از قبل تاثیرگذار بودن و امر و نهی داشتن است. برخی این نامه را خطاب به [[محمد بن حنفیه]] بیان نموده‌اند که در این صورت با موضوع [[عصمت امام]] منافاتی ندارد. اما به شکل کلی خطاب نامه و موضوع آن برای مخاطب خاص آن قابل فهم و درک است و [[امام علی(ع)]] به بهترین شکل آن را تبیین نموده است. در مقام بیان تضاد میان اسلوب گفتاری نامه با عصمت امام باید گفت در این نامه اشاره به موضوعی که با عصمت در تضاد باشد، نشده بلکه بیشتر خطاب به امام مجتبی است تا الگویی برای تربیت دیگران و یاد دادن راه و رسم پرورش در جامعه است.


امام علی(ع) با زیبایی تمام به تأثیر عوامل بیرونی بر ماهیت و شخصیت ذاتی و تجرید شده انسان گوشزد می‌کند، ریسمان‌های نجات و بنیان‌های تکامل را لابلای این جنگل کنش و واکنش نشان داده که عبارت است از: الف) بازگشت و اتکا به مرکز هستی خداوند؛ ب) تقوا؛ ج) دعا. بیان نامه با شیوایی فارغ از تعینات ریاست ظاهری و دنیوی و بدور از تشخصات حسبی و نسبی، به بهترین وجه با امام مجتبی(ع) به انتقال تجربه پرداخته است.
==سبک نامه سی و یکم==
[[نامه سی و یکم نهج‌البلاغه]] در سبک موعظه‌گونه بیان شده و تجربه‌های پدری پیر به فرزند جوان که در مسیر کسب تجربه است را بیان می‌کند. موعظه زبان خاصی است و از بعضی تعارف و احترام‌ها باید خالی باشد. خصوصیات موعظه بدین شکل است که تأثیر است نه خبر، امر و نهی است نه بود و نبود. اگر زبان موعظه این‌گونه نباشد بسیاری از [[آیات قرآن]] لغو می‌شد؛ زیرا [[کافران]] قرآن را قبول ندارند، در حالی که آیات فراوانی احوال کفار را بیان می‌کنند، در صورتی که این آیات برای موعظه [[مؤمنان]] است.


چنین نامه‌ای برای مخاطب آن قابل فهم بوده، همانگونه که قرآن را تنها مخاطبان آن، چهارده معصوم(ع) به نحو کامل در می‌یابند.<ref>بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، اسماعیلیان، افست، بی‌تا، ج۱، ص۱۵–۱۷.</ref> البته مطابق برخی روایات، مخاطب این نامه جناب محمد بن حنفیه رضوان الله علیه برادر ناتنی امام مجتبی(ع) است که اگر چنین باشد اصل مسئله منتفی می‌شود.<ref>بحرانی، ابن میثم، شرح نهج البلاغه، بی‌جا، مؤسسه نصر، ۱۳۸۴، ج۵، ص۲.</ref>
امام علی(ع) با زیبایی تمام به تأثیر عوامل بیرونی بر ماهیت و شخصیت ذاتی و مجرد شده انسان گوشزد می‌کند، ریسمان‌های نجات و بنیان‌های تکامل را لابلای این کنش و واکنش‌ها نشان می‌دهد و این‌گونه بیان می‌کند: بازگشت و اتکا به مرکز هستی، [[خداوند]]؛ [[تقوا]]؛ [[دعا]]. بیان نامه با شیوایی فارغ از تعینات ریاست ظاهری و دنیوی و به دور از تشخصات حسبی و نسبی، به بهترین وجه با امام مجتبی(ع) به انتقال تجربه پرداخته است.


در صورت قول به تنافی این نامه با مقام عصمت، و وجود روایاتی که امام را معصوم می‌داند که هم فراوان و هم مستحکم هستند، لذا روایات بر نامه مقدم می‌شود.
چنین نامه‌ای برای مخاطب خاص آن قابل فهم است، همان‌گونه که قرآن را تنها مخاطبان آن، یعنی [[چهارده معصوم(ع)]] به صورت کامل در می‌یابند.<ref>بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، اسماعیلیان، افست، بی‌تا، ج۱، ص۱۵–۱۷.</ref> هرچند مطابق برخی روایات، مخاطب این نامه محمد بن حنفیه، [[برادر ناتنی]] امام مجتبی(ع) است که اگر چنین باشد اصل مسئله منتفی می‌شود.<ref>بحرانی، ابن میثم، شرح نهج البلاغه، بی‌جا، مؤسسه نصر، ۱۳۸۴، ج۵، ص۲.</ref>


در صورت قول به تنافی این نامه با مقام عصمت و وجود روایاتی که امام را معصوم می‌داند که فراوان و قابل استناد هستند، روایات بر نامه مقدم می‌شوند.


از نظر کلی و عمومی:
==جمع میان خطاب نامه با خصوصیات امام==
اسلوب موعظه ای در موارد متعددی کاربرد دارد؛


الف. در مقام تعلیم و هدایت عموم از این نوع مکالمات و شیوه‌های غیر مستقیم استفاده می‌شود.<ref>فیض کاشانی، تفسیر صافی، مکتبه صدر، افست، ۱۴۱۶، ج۱، ص۳۰. امام صادق(ع): قرآن به روش به در می‌گویند تا دیوار بشنود نازل شده است.</ref>
* در مقام تعلیم و هدایت عموم از این نوع مکالمات و شیوه‌های غیر مستقیم استفاده می‌شود.<ref>فیض کاشانی، تفسیر صافی، مکتبه صدر، افست، ۱۴۱۶، ج۱، ص۳۰.</ref>


ب. استغفار و حدیث نفس از مصادیق تواضع است که از شاخصه‌های بندگان شایسته خدای سبحان است و نصیحت کردن هم از این مصادیق و نصیحت شنیدن از بهترین مصادیق آن است.
* [[استغفار]] و [[حدیث نفس]] از مصادیق [[تواضع]] است که از شاخصه‌های [[بندگان شایسته خدا]] است و روحیه اقرار و استغفار، [[اطاعت امر خداوند]] در قرآن است که مؤمنان را به استغفار و توبه سفارش مکرر می‌کند.


ج. آنچه با عصمت منافات دارد اقرار به گناه مشخص است.
* [[نصیحت به خیر]] کردن نیز از این مصادیق و اوصاف [[مومنان واقعی]] است و [[نصیحت شنیدن]] از بهترین مصادیق آن است.


در حالیکه در متون قرآنی و حدیثی چنین موردی یافت نمی‌شود. روحیه اقرار و استغفار اطاعت امر خدای سبحان در قرآن کریم است که مؤمنان را به استغفار و توبه سفارش مکرر می‌کند.
* ممکن است [[معصوم(ع)]] به جهت معرفت و مقامات بلندش از کاری یا فکری یا ترک امری استغفار نماید، و این برای رسیدن به مقام بالاتر است. درباره شخصیت ائمه‌ای چون امام علی(ع) و [[امام سجاد(ع)]]، توبه و راز و نیاز به این صورت زیاد بیان شده است.


د. ممکن است معصوم(ع) به جهت معرفت و مقامات بلندش از کاری یا فکری یا ترک امری استغفار نماید، و این برای رسیدن به مقام بالاتر است.
* آنچه با عصمت منافات دارد اقرار به گناه مشخص است.


هـ. آنچه به عصمت ضرر می‌زند، گناه کار بودن فرد است نه اینکه خود فرد، خود را گناهکار ببیند. مانند همین مسئله در بحث عدالت است. به امام جماعتی که گناهکار است نمی‌توان اقتدا کرد ولی به امام جماعتی که خود را گنهکار می‌داند، ولی گناهکار نیست و عادل است، می‌توان اقتداء کرد.
* آنچه به عصمت ضرر می‌زند، گناه کار بودن فرد است نه اینکه خود را گناه‌کار ببیند. [[امام صادق(ع)]] می‌فرماید: همانا خدای عزوجل ما را به خود واگذار نکرده است و اگر ما را به خودمان وا می‌گذارد ما مانند برخی از مردم می‌شدیم.<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، تهران، اسلامیه، ۱۳۸۷، ج۲۴، ص۳۱۰.</ref>


* ممکن است این نامه مانند برخی از خطاب‌های قرآنی باشد که در ظاهر خطاب به امام حسن(ع) است اما در واقع نحوه [[تربیت فرزند]] را به قشرها مردم تعلیم دهد.


۷. امام صادق(ع) می‌فرماید: همانا خدای عزوجل ما را به خود واگذار نکرده است و اگر ما را به خودمان وا می‌گذارد ما مانند برخی از مردم می‌شدیم.<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، تهران، اسلامیه، ۱۳۸۷، ج۲۴، ص۳۱۰.</ref>
۸. چنان‌که در مقدمه اشاره شد، ممکن است مانند برخی از خطابات قرآنی مراد این باشد که ظاهر خطاب به امام حسن(ع) ولی در واقع نحوه تربیت فرزند را به قشرها مردم تعلیم دهد.
بنابراین: این نامه موعظه است و موعظه برای تأثیرگذاری است نه خبر از وضع موجود یا آینده و با توجه به شخصیت نگارنده و خواننده جداسازی فضای موعظه در این نامه از شخصیت هر دو بزرگ(ع) قابل تعمّق است.
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}


== مطالعه بیشتر ==
== مطالعه بیشتر ==
۱ـ شرح نهج البلاغه، ناصر مکارم شیرازی، ج۲.
* شرح نهج البلاغه، ناصر مکارم شیرازی، ج۲.


۲ـ شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه، آیت الله فاضل لنکرانی.
* شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه، آیت الله فاضل لنکرانی.
{{پایان مطالعه بیشتر}}
{{پایان مطالعه بیشتر}}


خط ۵۲: خط ۵۱:
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =
  | شناسه =شد
  | تیترها =
  | تیترها =شد
  | ویرایش =
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =
خط ۶۲: خط ۶۱:
  | بازبینی =
  | بازبینی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =
  | اولویت =ج
  | کیفیت =
  | کیفیت =ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۳۰ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۵۳

سؤال

در نامه ۳۱ نهج البلاغه امام علی(ع) خطاب به فرزندشان سخنانی دارد که با شأن امام حسن(ع) هم‌خوانی ندارد و با اصول روایات و احادیث که امامان را عالم به همه چیز می‌داند و آیه تطهیر که هرگونه ناپاکی را برداشته متضاد است. این تضاد چگونه رفع می‌شود؟

نامه سی و یکم نهج‌البلاغه به امام حسن(ع) به سبک موعظه‌ای بیان شده و موعظه دارای خصوصیاتی از قبل تاثیرگذار بودن و امر و نهی داشتن است. برخی این نامه را خطاب به محمد بن حنفیه بیان نموده‌اند که در این صورت با موضوع عصمت امام منافاتی ندارد. اما به شکل کلی خطاب نامه و موضوع آن برای مخاطب خاص آن قابل فهم و درک است و امام علی(ع) به بهترین شکل آن را تبیین نموده است. در مقام بیان تضاد میان اسلوب گفتاری نامه با عصمت امام باید گفت در این نامه اشاره به موضوعی که با عصمت در تضاد باشد، نشده بلکه بیشتر خطاب به امام مجتبی است تا الگویی برای تربیت دیگران و یاد دادن راه و رسم پرورش در جامعه است.

سبک نامه سی و یکم

نامه سی و یکم نهج‌البلاغه در سبک موعظه‌گونه بیان شده و تجربه‌های پدری پیر به فرزند جوان که در مسیر کسب تجربه است را بیان می‌کند. موعظه زبان خاصی است و از بعضی تعارف و احترام‌ها باید خالی باشد. خصوصیات موعظه بدین شکل است که تأثیر است نه خبر، امر و نهی است نه بود و نبود. اگر زبان موعظه این‌گونه نباشد بسیاری از آیات قرآن لغو می‌شد؛ زیرا کافران قرآن را قبول ندارند، در حالی که آیات فراوانی احوال کفار را بیان می‌کنند، در صورتی که این آیات برای موعظه مؤمنان است.

امام علی(ع) با زیبایی تمام به تأثیر عوامل بیرونی بر ماهیت و شخصیت ذاتی و مجرد شده انسان گوشزد می‌کند، ریسمان‌های نجات و بنیان‌های تکامل را لابلای این کنش و واکنش‌ها نشان می‌دهد و این‌گونه بیان می‌کند: بازگشت و اتکا به مرکز هستی، خداوند؛ تقوا؛ دعا. بیان نامه با شیوایی فارغ از تعینات ریاست ظاهری و دنیوی و به دور از تشخصات حسبی و نسبی، به بهترین وجه با امام مجتبی(ع) به انتقال تجربه پرداخته است.

چنین نامه‌ای برای مخاطب خاص آن قابل فهم است، همان‌گونه که قرآن را تنها مخاطبان آن، یعنی چهارده معصوم(ع) به صورت کامل در می‌یابند.[۱] هرچند مطابق برخی روایات، مخاطب این نامه محمد بن حنفیه، برادر ناتنی امام مجتبی(ع) است که اگر چنین باشد اصل مسئله منتفی می‌شود.[۲]

در صورت قول به تنافی این نامه با مقام عصمت و وجود روایاتی که امام را معصوم می‌داند که فراوان و قابل استناد هستند، روایات بر نامه مقدم می‌شوند.

جمع میان خطاب نامه با خصوصیات امام

اسلوب موعظه ای در موارد متعددی کاربرد دارد؛

  • در مقام تعلیم و هدایت عموم از این نوع مکالمات و شیوه‌های غیر مستقیم استفاده می‌شود.[۳]
  • ممکن است معصوم(ع) به جهت معرفت و مقامات بلندش از کاری یا فکری یا ترک امری استغفار نماید، و این برای رسیدن به مقام بالاتر است. درباره شخصیت ائمه‌ای چون امام علی(ع) و امام سجاد(ع)، توبه و راز و نیاز به این صورت زیاد بیان شده است.
  • آنچه با عصمت منافات دارد اقرار به گناه مشخص است.
  • آنچه به عصمت ضرر می‌زند، گناه کار بودن فرد است نه اینکه خود را گناه‌کار ببیند. امام صادق(ع) می‌فرماید: همانا خدای عزوجل ما را به خود واگذار نکرده است و اگر ما را به خودمان وا می‌گذارد ما مانند برخی از مردم می‌شدیم.[۴]
  • ممکن است این نامه مانند برخی از خطاب‌های قرآنی باشد که در ظاهر خطاب به امام حسن(ع) است اما در واقع نحوه تربیت فرزند را به قشرها مردم تعلیم دهد.


مطالعه بیشتر

  • شرح نهج البلاغه، ناصر مکارم شیرازی، ج۲.
  • شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه، آیت الله فاضل لنکرانی.


منابع

  1. بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، اسماعیلیان، افست، بی‌تا، ج۱، ص۱۵–۱۷.
  2. بحرانی، ابن میثم، شرح نهج البلاغه، بی‌جا، مؤسسه نصر، ۱۳۸۴، ج۵، ص۲.
  3. فیض کاشانی، تفسیر صافی، مکتبه صدر، افست، ۱۴۱۶، ج۱، ص۳۰.
  4. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، تهران، اسلامیه، ۱۳۸۷، ج۲۴، ص۳۱۰.