فضایل امام علی(ع) در کلام اهل‌سنت


سؤال

آیا فضائل امیرالمومنین در منابع و از زبان علما و خلفای اهل‌سنت ذکر شده است؟

درگاه‌ها
درگاه غدیر.png


فضایل امام علی(ع)، در منابع شیعه و اهل‌سنت، نقل شده است. اهل‌سنت شأن نزول آیات بسیاری را در مورد امام علی(ع) دانسته‌اند. همچنین او را مصداق تعبیرات قرآنی مانند «صالح المؤمنین»، «صادقین»، «هادی» و «خیر البریه» معرفی کرده‌اند. روایات بسیاری نیز در منابع اهل‌سنت، در شأن امام علی(ع) از رسول خدا(ص) نقل شده و او را همیشه با حق و همچنین حجت بر مردم در قیامت معرفی کرده‌اند.

مفسران اهل‌سنت و فضایل امام علی(ع) در قرآن

مفسران اهل‌سنت، آیات متعددی را در فضیلت امام علی(ع) دانسته‌اند:

  • پیامبر اسلام(ص) تمام آیاتی که درباره کرامت است را شامل علی(ع) دانست.[۱]
  • زمانی که آیه ﴿خداوند، جبرئیل و (آن) مؤمن شایسته، یاور او هستند.(تحریم:۴) نازل شد، پیامبر(ص) فرمودند: مومن شایسته، علی(ع) است.[۲]
  • پیامبر(ص)، آیه‌ای که به مومنان سفارش می‌کند با راستگویان باشند[۳] را همراهی با علی(ع) و اصحابش تفسیر کرد.[۴]
  • زمانی که آیه نازل شد که پیامبر را بیم‌دهنده دانست و گفت برای هر گروه هدایت‌کننده‌ای خواهد بود.[۵] پیامبر اسلام دست بر سینه گذاشت و خود را بیم‌دهنده امت دانست. سپس با دست به‌ علی(ع) اشاره کرده و او را هدایت‌کننده امت خواند.[۶]
  • از رسول اکرم(ص) نقل شده که علی(ع) را مصداق آیه‌ای که ایمان آورده، عمل صالح انجام داده و بهترین مخلوقات هستند[۷]، دانست.[۸]
  • پس از نزول آیه ۱۸۱ سوره اعراف، پیامبر(ص) مقصود از جماعت هدایت یافته را علی(ع) و شیعیان او دانست.[۹]
  • پس از نزول آیه ﴿وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُولئِک الْمُقَرَّبُونَ؛ پیشتازان پیشتاز. * آنانند که نزدیکان (به خداوند) اند. *(واقعه:۱۰–۱۲) پیامبر از جبرئیل نقل کرد که مراد از آن علی(ع) و شیعیان او هستند که به‌ سوی بهشت سبقت می‌گیرند و به‌خدا نزدیک می‌شوند.[۱۰]
  • آیات دیگری مانند آیه اکمال، آیه لیلة المبیت، آیه ولایت یا آیه خاتم بخشی، آیه مباهله و … نیز در شأن امام علی(ع) نازل شده است.

روایات اهل‌سنت در فضائل امام علی(ع)

منابع اهل‌سنت، روایاتی را در فضیلت امام علی(ع) نقل کرده‌اند:

  • پیامبر اسلام(ص): «نسبت علی(ع) به‌ من؛ نسبت سر است به‌ بدن»[۱۱]
  • پیامبر(ص) در روایتی علی(ع) را بهترین انسان دانست که هر کس او را نپذیرد کافر است.[۱۲]
  • حضرت محمد(ص) در جنگ تبوک خطاب به‌ امام علی(ع)، او را برای خود به‌‌منزله هارون برای موسی دانست، جز اینکه بعد از پیامبر اسلام، پیامبر دیگری نخواهد بود.[۱۳]
  • انس بن مالک نقل می‌کند که نزد پیامبر بود و علی(ع) وارد شد. پیامبر(ص) فرمودند: «من و علی در روز قیامت حجت بر امت هستیم.»[۱۴]
  • ام‌سلمه همسر پیامبر از رسول خدا(ص) نقل کرده که هر فردی به‌ علی(ع) دشنام دهد مرا دشنام داده، و هر که مرا دشنام دهد یقیناً خدا را دشنام داده است.[۱۵]
  • ابن‌عباس از رسول خدا(ص) نقل می‌کند که محبت علی(ع) گناهان را از بین می‌برد، چنان‌که آتش، هیزم را از بین می‌برد.[۱۶]
  • پیامبر(ص) فرمود علی(ع) با حق است و حق با اوست، این دو از هم جدا نخواهند شد تا اینکه نزد حوض کوثر حضور یابند.[۱۷]

فضائل امیرالمومنین از زبان خلفا و علماء اهل‌سنت

  • ابوبکر: هرکس دوست دارد به مردی بنگرد که نزد رسول خدا (ص) عظیم‌ترین منزلت را داشت و قرابتش نیز به آن جناب نزدیک‌تر و دخالتش در رفع حوایج آن جناب و بی‌نیازی خودش از دیگران بیشتر بود به این مرد یعنی علی نگاه کند.[۱۸]
  • عمر بن خطاب: «او (علی (ع)) مولای من است. زیرا پیامبر شرف را در ولایت علی می‌دید. لذا می‌گفت: نسبت به افراد شریف و با شخصیت محبت و دوستی از خود نشان دهید و در رابطه با حفظ آبروی خود از افراد پست و بی‌شخصیت بپرهیزید و برحذر باشید و دانسته باشید که هیچگونه شرفی به درجه تمامیت نرسید مگر به ولایت علی.»[۱۹]
    • و همچنین عمر خطاب در جایی دیگر گفتند: «مانند علی کسی حق دارد که تکبر ورزد و به خود ببالد. به خدا سوگند اگر شمشیر او نبود، اساس اسلام استوار نمی‌شد. و علاوه بر آن او دانا‌ترین فرد این امت در امر قضاست و با سابقه‌ترین و شریف‌ترین آنان است.[۲۰]
  • عایشه: به خدا قسم بین من و علی در قدیم مطلبی جز آنچه که بین زن و خویشان شوهرش می‌باشد وجود نداشته است و در نظر من او از نیکان است.[۲۱]
  • سعد بن ابی وقاص: عامر پسر سعد بن ابی وقاص نقل می‌کند: معاویه پس از طواف کعبه در دارالندوه پدرم را پهلوی خود بر تخت نشاند و به پدرم گفت چه چیز تو را باز می‌دارد که به پسر ابوطالب ناسزا نمی‌گویی؟ پدرم از معاویه ناراحت شد و گفت: به خدا قسم مادام که من سه جمله از رسول خدا درباره او به یاد دارم او را ناسزا نمی‌گویم. برای اینکه اگر یکی از آن سه را درباره من فرموده بود از تمامی نعمتهای ارزنده بیشترش ارج می‌نهادم. اول اینکه شنیدم درباره علی که در بعضی از جنگ‌ها که او را جانشین خود کرد و به جنگ نبرد، علی غمناک شد و گفت: آیا مرا از فیض جهاد محروم می‌فرمایی؟ پیامبر فرمود: آیا راضی نیستی که نسبت به من به منزله هارون باشی نسبت به موسی، با این تفاوت که دیگر بعد از من نبوتی نیست؟ دوم اینکه شنیدم در روز فتح خیبر درباره او فرمود: فردا بیرق جنگ را به دست کسی می‌دهم که رسول خدا را دوست دارد و خدا و رسول نیز او را دوست دارند. و چون فردا شد همه گردن کشیدیم شاید ما را صدا بزند و نزد خود بخواند ولی ناگهان فرمود: علی را نزد من بخوانید و چون او را خواندند درد چشم داشت. پس آب دهان در دیدگان او انداخت و رایت جنگ به به دست او داده و در نتیجه خدا قلعه را به دستش گشود. سوم اینکه وقتی آیه «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا» نازل شد علی و فاطمه و حسنین را نزد خود خواند و گفت: بارال‌ها اینان اهل بیت منند.[۲۲]
  • طلحه: علامه خوارزمی از ابی عامر انصاری روایت می‌کند که در لحظات آخر جان کندن طلحه در جنگ جمل نزد او رسیدم. او گفت: تو که هستی؟ گفتم از یاران امیرالمومنین علی. گفت دستت را بده تا با تو با امیرالمومنین بیعت کنم. من دست دراز کرده و او بیعت کرد.[۲۳]
  • عبدالله بن عمر: از دنیا هیچ اندوه و تاسفی ندارم جز اینکه چرا به همراه علی با فئه باغیه (گروه سرکش) نجنگیدم.[۲۴] ابن عمر در جواب مردی که به او گفت: من علی را دشمن می‌دارم، فرمود: پس خدا هم به خاطر علی تو را دشمن می‌دارد.[۲۵]
  • حسن بصری: خدا علی را رحمت کند. به خدا سوگند که او برای دشمنانش همچون تیری صائب و به هدف خورده از جمله تیرهای الهی بود و از همه دانا‌تر و از همه به پیامبر نزدیک‌تر و درویش این امت بود. چنانکه به مال دنیا رغبتی نداشت و در فرمان پذیری امر الهی نیز سستی به خرج نداد و از ملامت نکوهش گران باک نداشت و قرآن محور هدف و دانش و عمل او بود و از این راه بر بهشتی زیبا دست یافت.[۲۶]
  • ابوحنیفه: در جنگ میان علی و مخالفان او حق به جانب علی بود.[۲۷]
  • شافعی: ایشان در جواب فردی که به او گفت: در این مساله با علی بن ابی طالب مخالفت نموده‌اید، گفت: این مسئله را از علی با سند و دلیل ارائه کن تا پیشانی بر خاک بگذارم و اظهار خطا کنم و از رایم برگردم و به رای علی تمسک جویم.[۲۸]
  • احمد بن حنبل: عبدالله فرزند احمد بن حنبل از ایشان نقل می‌کند: «علی بن ابی طالب از اهل بیت است و کسی با آن‌ها قابل مقایسه نیست.» عبدالله همچنین نقل می‌کند: در حق علی باید بگویم که خلافت علی را مقام و منزلت نداد، بلکه علی به خلافت منزلت بخشید.»[۲۹]
  • بخاری: ایشان در کتاب صحیح بخاری به نقل مناقب حضرت علی «ع» پرداخته که از آن جمله روایات مربوط به کنیه ابوتراب، دادن پرچم پیروزی در روز خیبر به علی و حدیث منزلت است. او از خلیفه دوم نقل می‌کند: پیامبر رحلت فرمود در حالی که از علی راضی بود.[۳۰]
  • فخر رازی: هرکه علی «رض» را پیشوای دینی خود قرار دهد حقا به دستاویز محکمی در دین و دنیای خود چنگ زده است.[۳۱] هرکه در دین خود به علی بن ابی طالب اقتدا کند حقا هدایت یافته است به دلیل آنکه پیامبر «ص» فرمود: خداوندا حق را بر‌‌ همان محوری بگردان که علی می‌گردد.[۳۲]
  • جلال الدین سیوطی: ایشان در کتاب حدیثی معروف خود «جامع الاحادیث» حدود ۳۱۵۸ روایت در مسند علی «ع» نقل می‌کنند.[۳۳]



منابع

  1. حسینی ترمذی، محمد صالح، مناقب مرتضوی، ص۱۹، هند، بمبئی، ۱۳۲۱ هـ.ق.
  2. ابن المغازلی، مناقب علی بن ابی طالب، ص۲۶۹، ح۳۱۶، تهران، نشر مکتبه الاسلامیه، ۱۴۰۲ هـ.ق.
  3. سوره توبه، آیه۱۱۹.
  4. حاکم الحسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۴۱، تهران، ارشاد اسلامی، ۱۴۱۱ هـ.ق.
  5. سوره رعد، آیه۷.
  6. دیلمی، ابن شیرویه، فردوس الاخبار، ج۱، ص۷۵، دارالکتب العربی، ۱۴۰۷.
  7. سوره بینه، آیه۷.
  8. شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۵۹.
  9. قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودّه، ج۱، ص۱۲۸، قم، شریف رضی، ۱۴۱۳ هـ.ق.
  10. سبط بن الجوزی، تذکره الخواص، ص۱۷، تهران، نینوی.
  11. ابوبکر احمد بن علی الخطیب البغدادی، ج۷، ص۱۲، تاریخ بغداد، بیروت، درالکتب العلمیه.
  12. فردوس الاخبار، ج۳، ص۸۹.
  13. تاریخ بغداد، ج۱۱، ص۴۳۲.
  14. تاریخ بغداد، ج۲، ص۸۸.
  15. ابن حسام الدین هندی، کنز العمال، ج۱۱، ص۶۰۲، ح۳۲۹۰۳، بیروت، نشر مؤسسه الرساله، ۱۴۱۳ هـ.ق.
  16. تاریخ بغداد، ج۴، ص۱۹۵.
  17. ابن ابی بکر هیثمی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۳۴، بیروت، نشر دارالکتب العربی، ۱۴۰۲ هـ.ق.
  18. کنزالاعمال، ج ۱۳، ص ۱۱۵
  19. المناقب الخوارزمی، ص ۹۷
  20. طبقات ابن سعد، ج۲، ص ۳۳۷
  21. کامل ابن اثیر، ج۳، ص ۱۹۷
  22. صحیح مسلم، جلد ۷، ص 120
  23. المناقب للخوارزمی، ۱۱۲
  24. المستدرک، جلد ۳، ص۱۱۵
  25. المسندالجامع، جلد ۱۰، ص ۷۷۱
  26. البدایه و النهایه، جلد ۸، ص ۶
  27. الاصابه ابن حجر، ج ۲، ص ۵۰
  28. الائمه الاربعه، ج ۴، ص ۱۱۴
  29. الائمه الاربعه، ج ۴، ص ۱۱۷
  30. صحیح بخاری، ج ۵، ص ۲۲ – ۲۴
  31. تفسیر کبیر، ج۱، ص ۲۰۵
  32. تفسیر کبیر، ج۱، ص ۲۰۷
  33. جامع الاحادیث، ج ۱۵ و ۱۶