تکفیری بودن فرقه وهابیت

نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۱۴ توسط Rafiei (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

آیا فرقه وهابیت گروه تكفیری است یا خیر؟ چه دلیلی بر تكفیری بودن آن وجود دارد؟


هرچند خود وهابی‌ها تکفیری بودن وهابیت را انکار می‌کنند و مطالبی را در دفاع از خود بیان کرده اند که همه آنها دارای اشکال است و موافق با نظرات و عملکرد وهابی‌ها نیست. بر اساس سخنان سران این فرقه و عملکرد پیروان آن ثابت می گردد که فرقه وهابیت، سلفیه تکفیری است. سلفیه تکفیری به آن دسته از سلفیون گفته می‌شود که مخالفان خود را کافر می‌شمارند. خوارج در صدر اسلام را می‌توان ازاین نوع تکفیری به شمار آورد و در عصر حاضر وهابیت مصداق سلفیه تکفیری است.

نظر عمومی وهابی‌ها در باره تکفیری بودن وهابیت

وهابی‌ها می‌گویند دشمنان وهابیت، این فرقه را متهم می‌کنند که از نظر این فرقه تمام کسانی که وهابی نیستند، کافر‌اند و به این ترتیب این فرقه را به فرقه خوارج تشبیه می‌کنند. آنان در دفاع از این اتهام می‌گویند که حقیقت این نیست بلکه وهابی‌ها از مسلمانان حنبلی مذهب و متمسک به عقیده اسلامی است که در قرآن و سنت آمده است. آنان می‌گویند این فرقه در ظرفی به وجود آمد که از حیث اعتقاد و تقالید به ظرف بت‌پرستی زمان جاهلیت شباهت پیدا کرده بود. بنابراین علمای مکه و نجد با پیروی از محمد بن عبدالوهاب هرکسی که شهادتین را بگوید او مسلمان است و تکفیرش جایز نیست. اما محمد بن عبدالوهاب آنانی را که در زمان او زندگی می‌کردند، دیدند که فقط به گفتن«لا اله الا الله» اکتفاء می‌کردند و چیزهای دیگری از دین را قبول نداشتند، این‌ها از نظر محمد بن عبدالوهاب کافراند.[۱]

دفاع محمد بن عبدالوهاب از خودش

محمد بن عبدالوهاب خودش در نامه‌ای به شیخ عبدالرحمن سویدی یکی از علمای بغداد نوشت: {{عربی|... و اما التکفیر فأنا أکفّر من عرف دین رسول الله، ثم بعد ان عرفه سبّه و نهی الناس عنه و عادی من فعله فهذالذی أکفّره و اکثر الامه و لله الحمد لیسوا کذالک[۲] |ترجمه= اما درباره تکفیر باید گفت که من کسی را تکفیر می‌کنم که دین رسول خدا را شناخته است، ولی آن را سب می‌‌کند و مردم را از آن نهی کرده و با کسانی که به این دین عمل کرده دشمنی می‌ورزد. پس من این طائفه را تکفیر می‌کنم و الحمد لله که اکثر امت از این طائفه نیست.

نقد دفاعیه وهابیان

این مطالبی که در تبرئه فرقه وهابیت و مؤسس آن طرح شده، فرار از واقعیت است؛ زیرا اولاً دشمنان وهابیت چه کسانی غیر از مسلمانانی هستند که مورد تکفیر این فرقه از بدو تأسیس تا امروز قرار گرفته اند و این خود اعتراف بر این است که وهابیت و مؤسس آن مسلمانان را تکفیر کرده‌اند و می‌کنند. بنابراین وجود همین دشمنان وهابیت که مسلمانان غیر وهابی هستند، دشمنی آنان با وهابیت به همین علت است که از طرف محمد بن عبدالوهاب و این فرقه تکفیر شده‌اند.

اما اینکه از نظر وهابیت گفتن شهادتین کافی برای مسلمان بودن است، این سخن هم با عقاید و عملکرد وهابیت مطابقت ندارد؛ زیرا تمام کسانی که معتقد به شفاعت، توسل، تبرک و زیارت قبور انبیا و اولیا هستند بهتر و محکم تر از وهابیت شهادتین را به زبان جاری نموده و از صمیم قلب به آن اعتقاد دارند و بر اساس همین اعتقاد، به شفاعت، توسل، تبرک و زیارت قبور انبیاء و اولیاء معتقد هستند؛ ولی از نظر وهابیت آنان مشرک و غیر مسلمان به حساب می‌آیند و حرکت محمد بن عبدالوهاب نیز بر همین مبنا بوده است.

اما آنچه را که محمد بن عبدالوهاب در نامه‌اش مرقوم داشت‌است یک توجیه بسیار بی‌پایه و غیر عقلانی است؛ زیرا کسی‌که با دین اسلام دشمن است و آن را مورد ناسزا قرار داده و مانع از گرایش مردم به این دین می‌شود، نیازی به تکفیر ندارد؛ زیرا کفر آنان برای هیچ کسی پوشیده نیست و معنای کفر همین است که در قرآن و سنت رسول خدا(ص) بیان شده است؛ بلکه انکار هر ضروری دین موجب کفر می‌شود و برای آن نیازی نیست نهضتی، جنبشی و فرقه ای ساخته شود و این همه سر و صدا ایجاد گردد؛ ولی حقیقت غیر از این است که محمد بن عبدالوهاب گفته‌است. تاریخ پر ماجرای وهابیت و عقاید محمد بن عبدالوهاب خط بطلان بر این نامه می‌کشد.

سخنان شیخ عبداللطیف در دفاع از جدش

شیخ عبداللطیف پسر شیخ عبدالرحمن یکی از احفاد محمد بن عبدالوهاب برای زدودن عنوان تکفیری از وهابیت می‌گوید: «اینکه می‌گویند وهابی‌ها سعی در تکفیر دیگران دارند و با آنان مقاتله می‌کنند مگر با کسی که با آنان موافق باشد، این‌ها دروغ است... چنین چیزی را هیچ عاقلی که شیخ را می‌شناسد قبول نمی‌کند. بلی اهل بدع مثل قدریه، جهمیه، رافضه و خوارج و... را تکفیر می‌کنند. محمد ابن عبدالوهاب از دیگر امت اسلامی جدا نشده و از اهل‌سنت و جماعت فاصله نگرفته است. تمام سخن در این رابطه این است که او مردم را به توحید اسماء و صفات و توحید عمل و عبادات که مجمع علیه همه مسلمانان است، دعوت کرده است».[۳]

شیخ عبداللطیف در دفاع از این سخن محمد بن عبدالوهاب که تمام بلاد مسلمین را تکفیر کرده است می‌گوید: «این سخن هم دروغ است این سخن را هیچ مسلمانی نمی‌گوید تا چه رسد که اهل علم و دین آن را بگوید. ولی این سخن محمد بن عبدالوهاب درباره کسانی است که در شهرهای مشرکین زندگی می‌کنند؛ آنانی که انبیاء، ملائکه و صالحین را عبادت می‌کنند و آنان را شریک قرآن قرار داده‌اند یا تصرف را به آنان نسبت می‌دهند مثل غلات و قبوریون، این‌ها را محمد بن عبدالوهاب تکفیر کرده است، آنان را که بین خدا و مردم قائل به واسطه و شفیع است تکفیر کرده، آنانی را که حاجات خود را از غیر خدا می‌خواهند، تکفیر کرده است».[۴]

نقد سخنان شیخ عبداللطیف

با این توجیهات و تأویلات نه تنها عنوان تکفیری از پیشانی وهابیت پاک نمی‌شود بلکه آن را تأیید می‌کند؛ زیرا اولاً دعوت محمد بن عبدالوهاب از مکانی آغاز شد که اهل آن همه مسلمان بودند، نماز برپا می‌داشتند روزه می‌گرفتند، حج انجام می‌دادند و با پیروی از یکی از مذاهب اربعه اهل‌سنت تمام دستورات دین اسلام را قبول داشته و مقید به آن‌ها بودند آنجا نه جهمیه بود و نه قدریه و نه پیروان دیگر فرقه‌های منحرف بلکه همگی اهل‌سنت بودند. محمد بن عبدالوهاب آنان را تکفیر کرده و به سوی مذهب خود دعوت نموده است. ثانیاً جنگ‌ها و به اصطلاح خود شان غزوات وهابی‌ها تماماً با اهل‌سنت و جماعت بوده جهمیه، قدریه، خوارج و حتی رافضه در حوزه غزوات وهابیت وجود نداشت‌است.

اما اینکه توحید اسماء و صفات خداوند و نیز توحید در عبادت مجمع علیه مسلمانان است هیچ تردیدی در آن وجود ندارد ولی وهابی‌ها این شعار را بهانه کرده و مسلمانان را به خاطر اعتقاد شان به شفاعت، توسل، تبرک و زیارت قبور قتل عام نموده و این مطلب در کتاب‌های تاریخ نجد و عنوان المجد فی تاریخ نجد و کتاب‌های تاریخی دیگری که از طرف خود وهابیان نگاشته شده به تمام و کمال منعکس گردیده و قابل انکار نیست. افزون بر این‌ها خود شیخ عبداللطیف خواسته یا ناخواسته در این دفاعیه به این مطلب تصریح کرده و عملا، دفاع خود از فرقه وهابیت را خنثی نموده است؛ زیرا او در دفاع از اینکه محمد بن عبدالوهاب شهرهای مسلمانان را شهر کفار اعلام کرده است، به صراحت می‌گوید که محمد بن عبدالوهاب شهرهایی را که مشرکین در آن‌ها زندگی می‌کنند تکفیر کرده است و آن‌ها کسانی هستند که انبیا، صالحین و ملائکه را عبادت کرده و از آنان حوایج خود را می‌خواهند و بین خدا و مردم قائل به شفیع هستند. البته روشن است مراد این شیخ وهابی از آنان کفار مسیحی، یهودی و یا بت‌پرستان هند نیست؛ بلکه مرادش مسلمانان غیر وهابی‌است که به این امور اعتقاد دارند؛ لکن وهابی‌ها این اعتقاد آنان را با سلیقه خود حمل بر عبادت کرده‌اند. در حالی‌که هیچ مسلمانی با تعظیم و احترام به انبیاء و با خواستن حاجات از آنان، آن‌ها را عبادت نمی‌کند. بر اساس دیدگاه وهابیت تمام مسلمانان به علت انجام امور مذهبی در ردیف مشرکان قرار دارند و در نتیجه از نظر آنان مهدورالدم هستند. به همین دلیل تمام جنگ‌های وهابیت با مسلمانان بوده[۵] و در عصر حاضر نیز جنگ‌های آنان با مسلمانان در قالب‌ گروه های مختلف جریان دارد.

منابع

  1. ضاهر، محمد کامل، الدعوه الوهابیه، و اثرها فی الفکر الاسلامی الحدیث، صص۱۶۶و ۱۶۷، بیروت، دارالسلام للطباعه والنشر، چ۱، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۳م.
  2. همان، ص۱۶۷.
  3. الدعوه الوهابیه و اثرها فی الفکر الاسلامی‌الحدیث، ص۱۶۷ -۱۶۸.
  4. الدعوه الوهابیه و اثرها فی الفکر الاسلامی الحدیث، ص۱۶۸.
  5. علی زاده موسوی، سید مهدی، سلفی‌گری و وهابیت(تبارشناسی)، ج۱ص۹۴-۹۵. قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، معاونت فرهنگی تبلیغی، چ۱، ۱۳۹۱ش.