|
|
خط ۱۹: |
خط ۱۹: |
|
| |
|
| ==شرح داروهای ذکر شده در حدیث== | | ==شرح داروهای ذکر شده در حدیث== |
| محمد باقر کمرهای عالم شیعه (درگذشت ۱۳۷۴ش) داروهای ذکر شده در روایت بخور مریم را شرح داده است:
| | علامه مجلسی محدث شیعه، داروهای ذکر شده در روایت بخور مریم را اینگونه شرح داده است: |
|
| |
|
| «لبان»: یعنی کندر.
| | لُبان: کندر |
|
| |
|
| «سندروس»: چون کهربا است صمغی است گرم و خشک در درجه ۲- و قابض، خون را بند میآورد بخاصیت خود و مانند کهرباء برای خفقان خوبست و دودش برای بواسیر خوب است و در نسخهای «و سندا» آمده و بعود هندی تفسیر شده است و آنچه من در کتب یافتم اینست که «سندهان» عود هندیست.
| | سِنْدَروس: صمغی شبیه کهربا و گرم و خشک است. در نسخهای «و سندا» آمده و به عود هندی تفسیر شده؛ البته علامه مجلسی عود هندی را «سندهان» دانسته است. |
|
| |
|
| «بزاق الفم»: و در نسخهای «بزاق القمر» که مقصود بصاق القمر است، ابن بیطار گفته: بصاق القمر که آن را رغوه القمر نامند و زبد القمر سنگی است مهتابی و جمعی پندارند که آن را بزاق القمر گویند برای آنکه در شب پر مهتاب بدست آید و بسا که در بلاد مغرب باشد سنگی است سفید و تابنده و از گرد آن به غشی بنوشانند، و بسا زنها بجای تعویذ آن را بخود پوشند.
| | بزاق الفم: در نسخهای «بزاق القمر» ذکر شده که مراد بصاق القمر است. به گفته ابن بیطار بصاق القمر را رغوه القمر نامیدهاند. |
|
| |
|
| «کور سندی»: مقصود جوز هندی است که جوز بوّا باشد یا نارگیل که آن را هم جوز هندی نامند، یا جوز جندم که داروی معروفی است.
| | کور سندی: مراد جوز هندی (جوز بوّا) یا نارگیل یا جوز جندم است. |
|
| |
|
| «مر مری یا بری»: ابن بیطار گفته: گیاهی است که از بن برگی رو بسفیدی دارد و ریشهای پیازی و سفید و دراز. غافقی گفته: برگش همانند برگ سدابست و گفتهاند سداب دشتی است، طبری گفته: در شکل و نیرو مانند سدابست، ابن درید گفته: ترهایست که برگش چون کرفس است، و ریشه دارد چون زردک.
| | مر مری یا بری: گیاهی است که از ریشه برگی رو به سفیدی دارد و ریشهای پیازی، سفید و دراز دارد. در نسخهای «مرّ ابریّا» آمده؛ مرّ صمغی است. |
|
| |
|
| در نسخهای «مرّ ابریّا» آمده، مرّ صمغی است معروف نزد پزشکها که خوردن و مالیدن و دود کردنش منافع بسیار دارد.
| | سُعْد یَمانی: گیاهی با برگی مانند تره و ریشهای مانند زیتون. |
|
| |
|
| «کبریت [کِبْرِیتاً] أَبْیَضَ کَسَرْتَ دَاخِلَ الْمُقْلِ»: کبریت کسرت درون مقل یعنی از میان آن برگیر و در نسخهایست که «بشکن آن را در درون مقل» یعنی کبریت را یا همه آنچه ذکر شده و آن بعید است.
| | «شَعْر قُنْفُذ»: موی خارپشت که مقصود خار او است. |
| | |
| «سُعْدَ یَمَانِیٍّ»: ابن بیطار گفته: سعد برگی دارد مانند تره جز اینکه از آن درازتر و باریکتر و سختتر است و ساقی دارد به درازای یک ذراع (۵۰ سانت) یا بیشتر و ریشهاش مانند زیتونست، بلند دارد و گرد که درهم رفتهاند، سیاه و خوشبو و اندکی تلخ، بهترین سعد آنست که سنگین و دَرهم و سفت باشد و به دشواری کوبیده شود و زبر و خوشبو باشد با اندکی تیزی.
| |
| | |
| «وَ یکسر [یَکْثُرُ] فِیهِ مُرٌّ»: مرّی در آن افزاید و در نسخهای بشکند و آن روشنتر است.
| |
| | |
| «شَعْرَ قُنْفُذٍ»: گویا مقصود از موی خارپشت همان خار آنست.
| |
|
| |
|
| «ِقَطِرَانٍ شَامِیٍّ»: فیروزآبادی گفته: قطران: شیره ابهل است و برخی پزشکان گفته: جوشیده از درختی است بنام «شربین» گرم و خشک در درجه ۴، گوشت سست را محکم کند و تن مرده را نگهدارد و خودش و به خصوص روغنش برای کچلی حتی کچلی چهارپایان و سگها و شتران خوبست و پشه را میکشد.<ref>مجلسی، محمد باقر، آسمان و جهان (ترجمه کتاب السماء و العالم بحار الأنوارجلد ۵۴)، ترجمه: محمد باقر کمرهای، تهران، اسلامیه، چاپ اول، ۱۳۵۱ ش، ج۶، ص۱۲۷.</ref> | | «ِقَطِرَانٍ شَامِیٍّ»: فیروزآبادی گفته: قطران: شیره ابهل است و برخی پزشکان گفته: جوشیده از درختی است بنام «شربین» گرم و خشک در درجه ۴، گوشت سست را محکم کند و تن مرده را نگهدارد و خودش و به خصوص روغنش برای کچلی حتی کچلی چهارپایان و سگها و شتران خوبست و پشه را میکشد.<ref>مجلسی، محمد باقر، آسمان و جهان (ترجمه کتاب السماء و العالم بحار الأنوارجلد ۵۴)، ترجمه: محمد باقر کمرهای، تهران، اسلامیه، چاپ اول، ۱۳۵۱ ش، ج۶، ص۱۲۷.</ref> |