هجوم به خانه حضرت فاطمه در منابع اهل سنت

    سؤال

    آیا ماجرای هجوم به خانه حضرت فاطمه(س) در منابع اهل سنت نیز مورد اشاره قرار گرفته است؟

    درگاه‌ها
    فاطمیه.png


    برخی از اهل سنت در موضوع زندگی حضرت فاطمه زهرا(س)، به عدم وجود سند معتبر درباره ماجرای هجوم به خانه ایشان و سقط محسن بن علی(ع) در این واقعه اشاره کرده‌اند. همچنین، تصریح به شهادت حضرت فاطمه(س) را فاقد مستندات معتبر در منابع تاریخی و روایی می‌دانند. با این وجود، منابع متعددی در میان کتب تاریخی و روایی اهل سنت به مسئله هجوم به خانه حضرت زهرا توسط عمر بن خطاب و به دستور ابوبکر اشاره دارد که برخی از آنها مورد وثوق دانشمندان اهل سنت قرار گرفته‌اند.

    هجوم به خانه در منابع اهل سنت

    در منابع اهل سنت، اعم از منابع تاریخی یا روایی، به ماجرای هجوم به خانه حضرت زهرا(س) اشاره شده است. در ادامه به مهمترین این موارد اشاره می‌شود:

    • ابن ابی‌شیبه، از بزرگان اهل‌سنت (۲۳۵ق) در کتاب مصنف فی الاحادیث و الآثار، روایتی را از هجوم عمربن خطاب به بیت فاطمه زهرا(س) نقل می‌کند: «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بِشْرٍ، نا عُبَیدُ اللهِ بْنُ عُمَرَ، حَدَّثَنَا زَیدُ بْنُ أَسْلَمَ، عَنْ أَبِیهِ أَسْلَمَ أَنَّهُ حِینَ بُویعَ لِأَبِی بَکرٍ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ کانَ عَلِی وَالزُّبَیرُ یدْخُلَانِ عَلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ فَیشَاوِرُونَهَا وَیرْتَجِعُونَ فِی أَمْرِهِمْ، فَلَمَّا بَلَغَ ذَلِک عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ خَرَجَ حَتَّى دَخَلَ عَلَى فَاطِمَةَ فَقَالَ: «یا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ، وَاللَّهِ مَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبَّ إِلَینَا مِنْ أَبِیک، وَمَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبَّ إِلَینَا بَعْدَ أَبِیک مِنْک، وَایمُ اللَّهِ مَا ذَاک بِمَانِعِی إِنِ اجْتَمَعَ هَؤُلَاءِ النَّفَرُ عِنْدَک، أَنْ أَمَرْتُهُمْ أَنْ یحَرَّقَ عَلَیهِمِ الْبَیتُ. قَالَ: فَلَمَّا خَرَجَ عُمَرُ جَاءُوهَا فَقَالَتْ: تَعْلَمُونَ أَنَّ عُمَرَ قَدْ جَاءَنِی وَقَدْ حَلَفَ بِاللَّهِ لَئِنْ عُدْتُمْ لَیحَرِّقَنَّ عَلَیکمُ الْبَیتَ وَایمُ اللَّهِ لَیمْضِینَّ لِمَا حَلَفَ عَلَیهِ…؛ هنگامى که مردم با ابوبکر بیعت کردند، علی و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره پرداخته بودند، این خبربه عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا! محبوب‌ترین فرد نزد ما پدر تو است و پس از او خودت ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آن‌ها بسوزانند. این جمله را گفت و بیرون رفت، هنگامى که علی [علیه السلام] و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر به علی [علیهم السلام] و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى‌دهد!»[۱]
    • بلاذری (۲۷۹ق)، در کتاب انساب الاشراف خود، مطلبی را از ماجرای بیعت‌گیری از حضرت علی(ع) نقل می‌کند، او می‌نویسد: «بعث أبوبکر عمربن الخطاب إلى علی حین قعد عن بیعته، و قال: ائتنی به بأعنف العنف…؛ وقتی علی از بیعت با ابوبکر خودداری کرد، ابوبکر، عمربن خطاب را به دنبال وی فرستاد و به او گفت: علی را با بی‌رحمی تمام نزد من بیاور!...»[۲]
    • بلاذری محدث بزرگ اهل سنت نقل می‌کند: ابوبکر به دنبال علی(ع) فرستاد تا بیعت کند؛ ولی علی(ع) از بیت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتش‌زا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه رو به رو شد، فاطمه گفت: ای فرزند خطاب، می‌بینم در صدد سوزاندن خانه من هستی؟! عمر گفت:بلی، این کار کمک به چیزی است که پدرت برای آن مبعوث شده است![۳]
    • ابن قتیله می‌نویسد: ابوبکر از کسانی که از بیعت با او سر برتافتند و در خانه علی گرد آمد بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه علی(ع) آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایی که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید یا خانه را با شما آتش می‌زنم، مردی به عمر گفت: ای ابا حفص (کنیه عمر) در این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد! ابن قتیله دنباله این داستان را سوزناتر و دردناک‌تر نوشته است، او می‌گوید: عمر همراه گروهی به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامی که فاطمه صدای آنان را شنید، با صدای بلند گفت: ای رسول خدا پس از تو چه مصیبتهایی به ما از فرزند خطاب و فرزند ابی قحافه رسید، افرادی که همراه عمر بودند هنگامی که صدای زهرا و گریه او را شنیدند برگشتند؛ ولی عمر با گروهی باقی ماند و علی را از خانه بیرون آوردند، نزد ابی بکر بردند و به او گفتند: بیعت کن؛ علی(ع) گفت: اگر بیعت نکنم چه می‌شود؟ گفتند: به خدایی که جز او خدایی نیست، گردن تو را می‌زنیم.[۴]
    • محمد بن جریر طبری اول (۳۱۰ق) در کتاب تاریخ طبری خود، مطلبی را درباره ماجرای هجوم به بیت فاطمه زهرا(س)، نقل می‌کند: «حدثنا ابن حمید قال حدثنا جریر عن مغیرة عن زیاد بن کلیب قال: «أتى عمر بن الخطاب منزل علی وفیه طلحة والزبیر ورجال من المهاجرین فقال والله لاحرقن علیکم أو لتخرجن إلى البیعة فخرج علیه الزبیر مصلتا بالسیف فعثر فسقط السیف من یده فوثبوا علیه فأخذوه؛ عمربن خطاب، به درب منزل علی بن ابی طالب(ع) آمد و در خانه طلحه و زبیر و برخی از مهاجرین بودند، فریاد زد: به خدا قسم اگر خارج نشوید و بیعت نکنید، خانه را آتش می‌زنم…».[۵]
    • طبری می‌نویسد: عمر بن خطاب به خانه علی آمد در حالی که گروهی از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. وی رو به آنان کرد و گفت: ربیر از خانه بیرون آمد در حالی که شمشیر کشیده بود. ناگهان پای او لغزید، شمشیر از دستش افتاد و دیگران بر او هجوم آوردند و او را گرفتند.[۶]
    • ابن عبد ربّه (۳۲۸ق) درباره شب هجوم به بیت فاطمه(س)، می‌نویسد: «اَلَّذِینَ تَخَلَّفُوا عَنْ بَیْعَهِ أبِی‌بَکرٍ… فَأمّا عَلِیٌّ وَ الْعَبّاسُ وَ الزُبَیْرُ فَقَعَدُوا فِی بَیْتِ فاطِمَهَ حَتّی بَعَثَ إلَیْهِمْ أبُوبَکرٍ، عُمَرَ بْنَ الْخَطّابِ؛ لِیُخْرِجَهُمْ مِنْ بَیْتِ فاطِمَهَ، وَ قالَ لَهُ:إنْ أبَوْا فَقاتِلْهُمْ! فَأقْبَلَ عُمَرُ بِقَبَسٍ مِنْ نارٍ عَلی أنْ یُضْرِمَ عَلَیْهِمُ الدّارَ…؛ آنان که از بیعتِ با ابوبکر سرپیچی کردند…امّا علی و عبّاس و زبیر، در خانه فاطمه تحصّن کردند تا جایی که: ابوبکر، عمر بن خَطّاب را به سراغ آنان فرستاد تا ایشان را از خانه فاطمه بیرون آورد؛ و به او گفت: اگر امتناع ورزیدند، با آنان بجنگ؛ لذا عمر با شعله‌ای از آتش پیش آمد تا خانه را همراه با آنان به آتش کشد.».[۷]
    • مسعودی (۳۴۶ق)[یادداشت ۱] در کتاب «مروج الذهب» چنین می‌نویسد: «وَ کانَ عُروَةُ بنُ الزُبَیرِ یُعَذِّرُ أخاهُ عَبدَاللهِ فِی حَصرِ بَنِـی‌هاشِـمٍ فِی الشِعبِ وَ جَمعِهِ الحَطَبَ لِیُحرِقَهُم وَ یَقُولُ: إنَّما أرادَ بِذلِک ألّا تَنتَشِرَ الکلِمَةُ وَ لایَختَلِفَ المُسلِمُونَ وَ أن یَدخُلُوا فِی الطاعَةِ فَتَکونَ الکلِمَةُ واحِدَةً، کما فَعَلَ عُمَرُبنُ الخَطّابِ بِبَنِی‌هاشِمٍ لَمّا تَأخَّرُوا عَن بَیعَـةِ أبِی‌بَکرٍ، فَإنَّهُ أحضَرَ الحَطَبَ لِیُحرِقَ عَلَیهِم الدارَ.؛ عروة بن زبیر برادرش عبدالله [بن زبیر بن عوّام] را در محاصره بنی‌هاشم در درّه‌ای [در مکه] و جمع‌آوری کردن او هیزم را برای آتش زدن آنان [در وقایع مربوط به سال‌های دهه ششم و هفتم هجری که آل زبیر به دنبال کسب حکومت بودند]، معذور می‌دانست و می‌گفت: او این کار را برای آن کرد که تفرقه و پراکندگی ایجاد نشود و مسلمانان با هم اختلاف نکنند و آنان (بنی هاشم) نیز به اطاعت او درآیند و در نتیجه با هم متّحد شوند؛ همان‌طور که عمر بن خَطّاب این کار را با بنی هاشم کرد؛ وقتی آنان (امیرمؤمنان علیه‌السّلام و صدّیقه طاهره علیهاالسّلام) از بیعت با ابوبکر درنگ کردند. پس همانا او هیزم فراهم کرد تا خانه را بر آن‌ها بسوزاند.»[۸]
    • ابراهیم بن محمد جوینی (۷۳۰ق)، از علماء اهل سنت، در کتاب «فرائد المسطین» از رسول خدا(ص) نقل می‌نماید: «أنبأنی الشیخ ابوطالب علی بن أنجب بن عبید الله بن الخازن عن کتاب الامام برهان الدین أبی الفتح ناصر بن أبی المکارم المطرزی عن أبی المؤید ابن الموفق، أنبانا علی بن أحمد بن موسی الدقاق قال: أنبانا محمد ابن أبی عبدالله الکوفی، قال: أنبانا موسى بن عمران النخعی، عن عمه الحسین بن یزید النوفلی، عن الحسن بن علی بن أبی حمزة، عن أبیه، عن سعید بن جبیر، عن ابن‌عباس، قال: إن رسول‌الله صلى الله علیه وآله قال: «... وأما ابنتی فاطمة، فإنها سیدة نساء العالمین من الاولین والآخرین، وهی بضعة منی، و… إنی لما رأیتها ذکرت ما یصنع بها بعدی، کأنی بها وقد دخل الذل بیتها، وانتهکت حرمتها، وغصبت حقها، ومنعت إرثها، وکسر جنبها، وأسقطت جنینها، وهی تنادی: یا محمداه، فلا تجاب، وتستغیث فلا تغاث، فلا تزال بعدی محزونة مکروبة باکیة،... ثم یبتدئ بها الوجع فتمرض… فتقول عند ذلک: یا رب، إنی قد سئمت الحیاة، وتبرمت بأهل الدنیا، فألحقنی بأبی. فیلحقها الله عز وجل بی، فتکون أول من یلحقنی من أهل بیتی، فتقدم علی محزونة مکروبة مغمومة مغصوبة مقتولة، فأقول عند ذلک: اللهم العن من ظلمها، وعاقب من غصبها، وأذل من أذلها، وخلد فی نارک من ضرب جنبها حتى ألقت ولدها، فتقول الملائکة عند ذلک: آمین…»؛ ابن‌عباس می‌گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: و اما دخترم فاطمه، سرور زنان جهان هستی است از آغاز تا فرجام و پاره تن من است… چون او را می‌بینم که ذلت و خواری به خانه‌اش ره یافته، حرمتش شکسته، حقش غصب شده، از ارثش منع گشته، پهلویش شکسته، جنین او سقط می‌گردد و او ندا می‌دهد: وا محمدا! لیکن جوابی نمی‌شنود. دادرسی می‌طلبد، کسی به فریادش نمی‌رسد، او بعد از من همواره غمگین و گریان است… از اهل‌بیتم او نخستین کسی است که به من پیوندد. نزدم می‌آید در حالی که محزون، ناراحت غمدیده و حقش سلب شده و مقتول (شهید) است. در آن هنگام رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: هر که به او ظلم کرده، لعنت کن و هر که حق او غصب کرده، عذاب کن، آن که به او اهانت کرده، خوار ساز و آن که به پهلویش چنان زده که فرزند خویش افکنده، در آتشت جاودان ساز. ملائکه هم می‌گویند: آمین.».[۹]
    • ابوالفداء (۷۳۲ق)، تاریخ‌نویس اهل‌سنت، درباره مسئله ماجرای بیعت گرفتن از حضرت علی(ع) چنین می‌نویسد: «وکذلک تخلف عن بیعه أبی بکر أبو سفیان من بنی أمیه ثم إن أبا بکر بعث عمر بن الخطاب إِلى علی ومن معه لیخرجهم من بیت فاطمه رضی الله عنها، وقال: إِن أبوا علیک فقاتلهم. فأقبل عمر بشیء من نار على أن یضرم الدار، فلقیته فاطمه رضی الله عنها وقالت: إِلى أین یا ابن الخطاب؟ أجئت لتحرق دارنا؟ قال: نعم.؛ و از جمله کسانی که از بنی امیه با ابوبکر بیعت نکرد، ابوسفیان بود. ابابکر عمربن خطاب را مأمور کرد تا به جانب علی [علیه السلام] برود و او را به همراه یارانش، از خانه فاطمه زهرا(س) خارج کند. ابوبکر دستور می‌دهد، اگر آنها نپذیرفتند، با آنها پیکار و جنگ کن. سپس عمربن خطاب مشعلی را تهیه کرد تا با آن خانه را به آتش بکشد؛ و با این حال به درب منزل فاطمه زهرا [سلام الله علیها] آمد. در این هنگام فاطمه زهرا [سلام الله علیها] فرمودند: چه می‌کنی ای پسر خطاب؟ آیا می‌خواهی خانه ما [اهل بیت] را آتش بزنی؟ عمر گفت: بله!».[۱۰]
    • عمر رضا کحاله (۱۴۰۸ق) از محققین و نویسندگان مشهور اهل سنت است در کتاب اعلام النساء خویش، بعد از نقل روایت ابن قتیبه در کتاب الامامة و السیاسة، بیان می‌دارد: «وقال عمر: والذى نفس عمر بیده لتخرجنّ أو لأحرقنّها على من فیها! فقیل له: یا أباحفص إنّ فیها فاطمه!! فقال: وإن.؛ عمر گفت: قسم به کسی که جان عمر در دست اوست، یا بیرون می‌آیید یا خانه را با هرکس که در آن است، به آتش می‌کشم!» به او گفته شد: «ای اباحفص، در آن خانه فاطمه است!» او پاسخ داد: «حتی اگر فاطمه باشد!»[۱۱]

    دیدگاه علمای اهل سنت

    با وجود انکار تعدادی از دانشمندان اهل‌سنت نسبت به وجود احادیث و خبرهای معتبر در منابع شیعی برای اثبات هجوم به خانه حضرت زهرا(س) اما در منابع اهل سنت نیز در احادیث و گزارش‌های متعددی به ماجرای شهادت حضرت زهرا و هجوم به خانه ایشان اشاره شده است. در ادامه دیدگاه برخی از علمای اهل سنت مورد اشاره قرار می‌گیرد:

    • ابن ابی‌الحدید معتزلی (۶۵۶ ق) از استاد خود، ابوجعفر النقیب، نقل می‌کند که مطلبی درباره سقط شدن محسن بن علی(ع) بیان کرده است. او در این روایت چنین می‌گوید: «إذا کانَ رَسُولُ اللهِ صلّی الله علیه وآله أباحَ دَمَ هَبّارِ بنِ الأسوَدِ، لِأنَّهُ رَوَّعَ زَینَبَ فَألقَت ذا بَطنِها، فَظَهَرَ الحالُ أنَّهُ لَو کانَ حَیّاً لَأباحَ دَمَ مَن رَوَّعَ فاطِمَةَ حَتّی ألقَت ذا بَطنِها.» فَقُلتُ: أروِی عَنک مایَقُولُهُ قَومٌ: «إنَّ فاطِمَةَ رُوِّعَت فَألقَت المُحسِنَ.»؟ فَقالَ: «لاتَروِهِ عَنِّی وَ لا تَروِ عَنِّی بُطلانَهُ، فَإنِّی مُتَوَقِّفٌ فِی هذا المَوضِعِ؛ هنگامی‌که [در فتح مکه] رسول خدا صلّی الله علیه وآله به کشتن هبّار بن اسود اجازه داده بود؛ به سبب آن که وی، زینب [دخترخوانده رسول خدا صلّی الله علیه وآله و از زنان مسلمان] را ترسانید، به صورتی که زینب فرزندی را که در شکم خود داشت، سقط کرد؛ پس روشن است که اگر آن حضرت زنده بود، حتماً مباح می‌کرد خون کسی را که فاطمه[علیهاالسّلام] را ترساند تا آن‌جا که فرزندی را که در بطنش داشت، سقط نمود.» [ابن ابی الحدید می‌گوید:] گفتم: آیا از تو روایت کنم قول آن گروه را که می‌گویند: «فاطمه [علیهاالسّلام] ترسانده شد پس محسن را سقط کرد.»؟ پس [استاد] پاسخ می‌گوید: «از من روایت نکن و بطلان این ماجرا را نیز از قول من نقل ننما؛ چرا که من در این موضوع توقّف کرده‌ام [و سکوت اختیار می‌کنم!].».[۱۲] ابوجعفر النقیب با مقایسه ماجرای سقط محسن بن علی(ع) و حادثه زینب بنت رسول(ص)، بر مظلومیت فاطمه زهرا(س) تأکید دارد. او به شباهت میان این دو حادثه اشاره کرده است که اهل سنت مرگ زینب را شهادت می‌دانند، در حالی که فاطمه زهرا(س) که سه ماه پس از سقط فرزندشان وفات کردند، غالباً شهیده محسوب نمی‌شوند. این مقایسه، رویکرد نابرابر اهل سنت در این وقایع را نشان می‌دهد.[۱۳]
    • حسن فرحان المالکی، یکی از اندیشمندان سنی مذهب معاصر است که درباره ماجرای هجوم می‌نویسد: «ولکن حزب علی کان أقل عند بیعة عمر منه عند بیعة أبی بکر الصدیق نظراً لتفرقهم الأول عن علی بسبب ما رواه من بوادر الفتنهٔ آلتی انتهت بمداهمة بیت فاطمة فی أول عهد أبی بکر وإکراه بعض الصحابة الذین کانوا مع علی على بیعة أبی بکر فکانت لهذه الخصومة والمداهمة (وهی ثابتة بأسانید صحیحة) ذکرى مؤلمة لا یحبون تکرارها.؛ طرفداران علی [علیه‌السلام] در زمان بیعت با عمر، کمتر از زمان بیعت با ابوبکر بودند؛ چون در آغاز خلافت ابوبکر فتنه‌ای صورت گرفت که در نهایت موجب هجوم به خانه فاطمه [سلام‌الله‌علیها] شد و به همین جهت بعضى از صحابه از بیعت با ابوبکر اکراه داشتند. این مدعا با سندهاى صحیحى که وجود دارد، ثابت شده است و خاطره دردناکی است که تکرار آن را دوست ندارند.».[۱۴] حسن فرحان در پاورقی همین عبارت، می‌نویسد: «کنت أظن المداهمة مکذوبة لا تصح، حتى وجدت لها أسانید قویة منها ما أخرجه ابن أبی شیبة فی المصنف بسند صحیح عن أسلم مولى عمر وغیر ذلک.؛ من در ابتدا فکر مى‌کردم قصه هجوم دروغ است و صحت ندارد؛ تا این که سند محکم برای آن پیدا کردم؛ از جمله روایتی که ابن أبی شیبه در کتاب المصنف خود با سند صحیح از اسلم غلام عمر نقل کرده است».[۱۵]
    • سید حسن حسینی بعد از بیان بخشی از روایت منقول از ابن‌شیبه درباره تهدید عمربن خطاب نسبت به خانه فاطمه زهرا(س) در خصوص آتش‌زدن آن خانه، در معرفی منبع روایتش چنین می‌آورد که: «مصنف ابن أبی شیبة وإسناده صحیح. فهذا هو الثابت الصحیح، والذی ینسجم مع روح ذلک الجیل وتزکیة الله له؛ مصنف ابن ابی شیبه، است و سند این روایت هم صحیح است. این آن چیزی است که در مورد دیدگاه خلیفه دوم نسبت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها ثابت و صحیح است.»[۱۶]
    • عبدالفتاح عبد المقصود و کتاب الامام علی، وی هجوم به خانه وحی را در دو مورد از کتاب خود آورده است و ما به نقل یکی از آنها بسنده می‌کنیم: قسم به کسی که جان عمر در دست اوست یا باید بیرون بیایید یا خانه را بر ساکنانش آتش می‌زنم. عدّه ای که از خدا می‌ترسیدند و پس از پیامبر(ص) رعایت منزلت او را می‌کردند گفتند: ابا حفص، فاطمه در این خانه است. بی پروا فریاد زد: باشد. نزدیک شد، در زد، سپس بر در کوبید و وارد خانه شد. علی(ع) پیدا شد… طنین صدای زهرا در نزدیکی مدخل بلند شد… این ناله استغاثه او بود … .[۱۷]
    • مسعودی در مروج الذهب می‌نویسد:«آنگاه که ابوبکر در حال احتضار بود چنین گفت: سه چیز انجام دادم و تمنّا می‌کردم که ای کاش انجام نمی‌دادم؛ یکی از آن سه چیز این بود: «فوددت أنّی لم أکن فتّشت بیت فاطمة و ذکر فی ذلک کلاما کثیرا؛ آرزو می‌کردم ای کاش حرمت خانه زهرا را هتک نمی‌کردم. وی در این مورد سخن زیادی گفته است.[۱۸]
    • ذهبی در کتاب میزان الاعتدال از محمد بن احمد کوفی حافظ نقل می‌کند که در محضر احمد بن محمد معروف به بن ابی دارم، محدّث کوفی این خبر خوانده شد:«إنّ عمر رفس فاطمة حتّی أسقطت بمحسن؛ عمر لگدی بر فاطمة زد و او فرزندی که در رحم به نام محسن داشت سقط کرد»[۱۹]
    • ابن ابی الحدید می‌نویسد:محمد بن یزید بن عبد الاکبر بغدادی ادیب، و نویسنده معروف و صاحب آثار مشهور، در کتاب الکامل، از عبد الرحمن بن عرف داستان آرزوهای خلیفه را می‌نویسد، و چنین یادآورد می‌شود: «وددت أنّی لم أکن کشفت عن بیت فاطمة و ترکته و لو أغلق علی الحرب».[۲۰]
    • ابراهیم بن سیار نظام معتزلی که به دلیل زیبایی کلامش در نظم و نشر به نظام معروف شده است در کتابهای متعددی، واقعه بعد از حضور در خانه فاطمه(س) را نقل می‌کند، او می‌گوید:«إنّ عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتّی ألقت المحسن من بطنها؛ عمر در روز اخذ بیعت برای ابی بکر بر شکم فاطمه زد، او فرزندی که در رحم داشت و نام او را محسن نهاده بودند، سقط کرد![۲۱]
    • ابن عبد ربّه اندلسی مؤلف کتاب العقد الفرید در کتاب خود از عبد الرحمن بن عوف نقل می‌کند:من در بیماری ابی بکر بر او وارد شدم تا از او عیادت کنم، او گفت: آرزو می‌کنم که ای کاش سه چیز را انجام نمی‌دادم و یکی از آن سه چیز این است: کاش خانه فاطمه را نمی‌گشودم، هر چند آنان برای نبرد در خانه را بسته بودند.[۲۲]
    • طبرانی نقل می‌کند:ابوبکر به هنگام مرگ اموری را تمنا کرد و گفت: ای کاش سه چیز را انجام نمی‌دادم، سه چیز را انجام می‌دادم و سه چیز را از رسول خدا سؤال می‌کردم: «أمّا الثّلاث اللّائی وددت أنّی لم أفعلهنّ، فوددت أنّی لم أکن أکشف بیت فاطمة و ترکته…» آن سه چیزی که آرزو می‌کنم که ای کاش انجام نمی‌دادم، آرزو می‌کنم ای کاش حرمت خانه فاطمه را هتک نمی‌کردم و آن را به حال خود واگذار می‌کردم![۲۳]
    • ابو عبید، قاسم بن سلام در کتاب الاموال که مورد اعتماد فقهای اهل سنت است، می‌نویسد:عبد الرحمن بن عوف می‌گوید: در بیماری ابوبکر برای عیادت به خانه او رفتم. پس از گفتگوی زیاد گفت: ای کاش سه چیز را که انجام داده‌ام، انجام نمی‌دادم، ای کاش سه چیز را که انجام نداده‌ام، انجام می‌دادم. همچنین آرزو می‌کنم سه چیز را از پیامبر سؤال می‌کردم؛ یکی از آن سه چیزی که انجام داده‌ام و آرزو می‌کنم ای کاش انجام نمی‌دادم این است که: «وددت أنّی لم أکشف بیت فاطمة و ترکته و إن أغلق علی الحرب؛ ای کاش پرده حرمت خانه فاطمه را نمی‌گشودم و آن را به حال خود وا می‌گذاشتم، هر چند برای جنگ بسته شده بود. ابو عبید هنگامی که به آنجا می‌رسد به جای جمله: «لم أکشف بیت فاطمة و ترکته …» می‌گوید: «کذا و کذا» و اضافه می‌کند من مایل به ذکر آن نیستم. ابو عبید هر چند روی تعصّب مذهبی یا علّت دیگر از نقل حقیقت سر برتافته؛ ولی محققان کتاب الاموال در پاورقی می‌گویند: جمله‌های حذف شده در کتاب میزان الاعتدال وارد شده است، افزون بر آن، طبرانی در معجم خود و ابن عبد ربّه در عقد الفرید و افراد دیگر جمله‌های حذف شده را آورده‌اند.[۲۴][۲۵]

    منابع

    1. أبی‌شیبة، عبدالله بن محمد (۱۴۰۹). المُصَنَّف فی الأحادیث والآثار (به عربی). ج۸. بیروت: دارالفکر. ص۵۷۲.
    2. البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (۱۴۱۷). أنساب الأشراف (به عربی). ج۱. بیروت: دارالفکر. ص۵۸۷.
    3. بلاذزی، احمد بن یحیی (۱۳۳۸). انساب الاشراف. بیروت - لبنان: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات. ص۵۸۶.
    4. ابن‌قتیبه، عبدالله بن مسلم (۱۴۱۰). الامامه و السیاسه. بیروت - لبنان: دار الأضواء. ص۱۲.
    5. الطبری، أبی جعفر محمد بن جریر. تاریخ الامم والملوک (به عربی). ج۲. بیروت: الاعلمی للمطبوعات. ص۴۴۳.
    6. طبری، محمد بن جریر بن یزید (۳۰۳). تاریخ طبری. ج۲. ص۴۴۳.
    7. ابن عبد ربّه (۱۳۵۳). العقد الفرید (به عربی). ج۳. قاهره: دارالکتب العلمیه. ص۶۴.
    8. مسعودی (۱۲۸۳). مروج الذهب (به عربی). ج۲. بولاق. ص۷۹.
    9. جوینی خراسانی، ابراهیم (۱۴۲۸). فَرائدُ السِّمْطَیْن فی فَضائل المُرْتَضی و البَتول و السِّبْطَیْن و الأئمّة مِن ذُرّیتهم (به عربی). ج۲. قم: دارالحبیب. ص۳۴.
    10. أبو الفداء. المختصر فی أخبار البشر (به عربی). ج۱. قاهره: انتشارات المطبعه الحسینیه المصریه. ص۱۶۴.
    11. کحاله، عمر رضا (۱۲۸۳). أعلام النساء (به عربی). ج۴. موسسه الرساله. ص۱۱۴.
    12. ابن ابی‌الحدید. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید (به عربی). ج۱۴. اسماعیلیان. ص۱۹۳.
    13. شاهرودی، علی (۱۴۰۳). «بررسی سند روایت‌های هجوم به خانه فاطمه زهرا در منابع شیعه». اسلامیکال. اول (۱): ۶-۴۰.
    14. المالکی، حسن بن فرحان (۱۴۳۰). قراءة فی کتب العقائد المذهب الحنبلی نموذجا (به عربی). مرکز دراسات التاریخیهٔ. ص۴۶.
    15. المالکی، حسن بن فرحان (۱۴۳۰). قراءة فی کتب العقائد المذهب الحنبلی نموذجا (به عربی). مرکز دراسات التاریخیهٔ. ص۴۶.
    16. حسینی، سید حسن. موسوعهٔ الحسن و الحسین (به عربی). الریان. ص۱۹۱.
    17. عبدالمقصود، عبدالفتاح. علی بن ابی طالب. ج۴. مکتبة الروضة الحیدریة. صص۲۷۷–۲۷۶.
    18. مسعودی، علی بن حسین (۱۴۰۹). مروج الذهب. ج۲. قم - ایران: مؤسسة دار الهجرة. ص۳۰۱.
    19. ذهبی، محمد بن احمد. میزان الاعتدال. بیروت - لبنان: دار الفکر. ص۱۳۹.
    20. ابن ابی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله (۱۳۶۳). شرح نهج البلاغه. ج۲. قم - ایران: مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی (ره). ص۴۶.
    21. صفدی، خلیل بن ایبک (۱۴۲۰). الوافی بالوفیات. ج۶. بیروت لبنان: دار إحیاء التراث العربی. ص۱۷.
    22. ابن عبد ربه، احمد بن محمد (۱۴۰۷). عقد الفرید. ج۴. بیروت - لبنان: دار الکتب العلمیة. ص۹۳.
    23. طبرانی، سلیمان بن احمد. معجم کبیر طبرانی. قاهره - مصر: مکتبة ابن تیمیة. ص۶۲.
    24. ابن عبد ربه، احمد بن محمد (۱۴۰۷). عقد الفرید. ج۴. بیروت - لبنان: دار الکتب العلمیة. ص۹۳.
    25. داوودی، احمد بن نصر. «پاورقی ۴». الاموال. بیروت: نشر کلیات ازهریة. ص۱۴۴.

    یادداشت‌ها

    1. در مورد شخصیت مسعودی، اختلاف نظرهایی میان پژوهشگران وجود دارد. منابع اهل سنت نشان می‌دهند که او پیرو مذهب سنی بوده است. ذهبی، مسعودی را به عنوان فردی معتزلی معرفی می‌کند و این نکته را در آثار خود از جمله سیر أعلام النبلاء و تذکرة الحفاظ آورده است. در مقابل، سبکی در الطبقات الشافعیة الکبری از او به‌عنوان پیرو مذهب شافعی یاد کرده است. این تنوع دیدگاه‌ها نشان‌دهنده اختلاف نظر در میان منابع تاریخی درباره گرایش مذهبی اوست. (ر.ک. شاهرودی، علی (۱۴۰۳). «بررسی سند روایت‌های هجوم به خانه فاطمه زهرا در منابع شیعه». اسلامیکال. اول (۱): ۶–۴۰.)