پرش به محتوا

خمس در قرآن

سؤال

آیا حکم خمس در قرآن مورد اشاره قرار گرفته است؟

درگاه‌ها


خُمس به‌معنای یک پنجم و خَمس به‌معنای گرفتن یکی از پنج‌تاست. در اصطلاح فقهی، به پرداخت یک پنجم از درآمدهای مشخص شده خمس اطلاق می‌گردد. آیه ۴۱ سوره انفال ـ آیه خمس ـ درباره خمس و موارد مصرف آن نازل شده است. همچنین از آیه ۳۸ سوره روم نیز می‌تواند بحث خمس را برداشت کرد. براساس آیات و روایات، تأمین بودجه برای حکومت اسلامی؛ انباشت نشدن ثروت در دست عده‌ای خاص؛ پاکیزگی نفوس؛ رفع نیاز یتیمان، مساکین و در راه ماندگان نیازمند از مهم‌ترین علت واجب شدن خمس می‌باشد.

معناشناسی

خُمس به‌معنای یک پنجم و خَمس به‌معنای گرفتن یکی از پنج‌تاست.[۱][۲] در اصطلاح فقهی، به پرداخت یک پنجم از درآمدهای مشخص شده اطلاق می‌گردد. سید محمدکاظم طباطبایی یزدی در «العروة الوثقی» آن را به عنوان حق مالی واجب تعریف می‌کند که در شرع اسلام بر برخی اموال تعلق می‌گیرد.[۳] از دیدگاه فقهی، خمس دارای دو بخش اصلی است: سهم امام(ع) و سهم سادات. در عصر غیبت، سهم امام(ع) به مجتهد جامع‌الشرایط یا مصارفی که وی تعیین می‌کند، پرداخت می‌شود. این تقسیم‌بندی خاص مذهب شیعه است و در دیگر مذاهب اسلامی چنین تقسیمی وجود ندارد.[۴] فقهای گذشته به سبب وضوح مفهوم خُمس، به جای تعریف، به بیان حکم آن پرداخته‌اند.[۵][۶][۷]

آیات خمس

آیه خمس: ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلی عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ؛ بدانید هر گونه غنیمتی به دست آورید، خمس آن برای خدا، و برای پیامبر، و برای ذی القربی و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از آنها) است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایی حق از باطل، روز درگیری دو گروه (باایمان و بی‌ایمان) [روز جنگ بدر] نازل کردیم، ایمان آورده‌اید؛ و خداوند بر هر چیزی تواناست!(سوره انفال:۴۱) به آن جهت که واژه خمس در این آیه به کار رفته و موارد مصرف آن را نیز مشخص نموده است، آن را «آیه خمس» نامیده‌اند.[۸] این آیه در روایات اسلامی نیز به آیه خمس مشهور شده است. [۹] [۱۰]

این آیه اگر چه ممکن است در موردی خاص (غنیمت) نازل شده باشد، اما نزول در مورد خاص، مانع از کاربرد آن در موارد دیگر نمی‌شود و شامل معادن، گنج‌ها و مهم‌تر از همه درآمدهای مازاد سالانه نیز می‌شود.[۱۱] چرا که واژه ﴿غَنِمْتُمْ در لغت، به دست آوردن چیزی بدون زحمت و مشقت معنا شده و غنم و غنیمت و مَغنم به معنی فیء است. فیء را نیز در لغت به معنی چیزهایی که بدون زحمت به انسان می‌رسد، ذکر کرده‌اند.[۱۲][۱۳][۱۴] «غنیمت» در اصطلاح روایات، فقها و لغت‌شناسان، هر منفعتی است که به دست انسان برسد.[۱۵]

آیه حق ذی القربی: ﴿فَآتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ ذَلِکَ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ بنابراین، حقّ خویشاوند و بینوا و در راه مانده را بپرداز که این برای آنان که خواستار خشنودی خداوندند بهتر است و آنانند که رستگارند(سوره روم:۳۸) نیز، با فرض اینکه مخاطب ﴿فَآتَ پیامبر خاتم(ص) است،[۱۶] از جمله آیات دال بر وجوب خمس تفسیر شده است.[۱۷]

تشریع خمس و علت آن

پس از جنگ بدر تعدادی از مسلمانان بر سر تقسیم غنایم جنگی مشاجره کردند، برای ریشه‌کن کردن اختلاف، تمام غنائم را در اختیار پیامبر(ص) گذاشت تا طبق صلاحدید خویش آن را میان جنگجویان تقسیم کند. پیامبر(ص) نیز غنایم را به‌طور مساوی بین آنان تقسیم کرد. آیه ۴۱ سوره انفال نازل شد و بیان کرد که یک‌پنجم غنایم برای خدا، پیامبر(ص)، ذی القربی، یتیمان، مسکینان و در راه ماندگان است.[۱۸]

جایگاه و ماهیت خمس

خمس از جمله فرایض اسلامی و عبادت‌های مالی است که قرآن کریم در بیان اهمیت آن، ایمان را با آن پیوند زده و در کنار جهاد قرار داده است: ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ … إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ و عدم پرداخت آن از نگاه فقهی موجب تصرف غاصبانه خواهد بود[۱۹][۲۰] طبق برخی روایات، وقتی امام(ع) خمس را دریافت می‌کند موجب پاکی مال می‌شود[۲۱] و از آنجا که امری عبادی است[۲۲] همانند امور عبادیِ دیگر موجب تقرب و تقویت اخلاص است.[۲۳]

حکمت و اهداف تشریع خمس

بر اساس آیات و روایات برخی از حکمت‌های تشریع خمس عبارت‌اند از:

  1. تأمین نیازهای حکومت اسلامی: از حکمت‌های تشریع خمس، تأمین نیازهای حکومت اسلامی است، زیرا بر اساس آیه ۴۱ سوره انفال، خمس ملک اصلی خدا، رسول و امام شمرده شده و سه سهم آن متعلق به ایشان است. در تفسیر این آیه اهل بیت(ع) فرموده‌اند سهم خدا به رسول و سهم رسول به جانشین آن حضرت یعنی امام معصوم می‌رسد.[۲۴][۲۵] براساس آیه، روایت یاد شده و دیگر روایات، بسیاری از فقهای امامیه[۲۶][۲۷][۲۸] و اهل تسنن[۲۹][۳۰] معتقدند سه سهم مذکور در آیه به رسول اکرم(ص) و سپس به امام(ع) و حاکم اسلامی تعلق دارد که می‌توانند آن را در کارهای شخصی و مصالح مسلمانان هزینه کنند. برخی حکمت اصلی تشریع خمس را تشکیل حکومت اسلامی برشمرده‌اند.[۳۱]
  2. رفع نیاز یتیمان، مساکین و در راه ماندگان نیازمند: حکمت یا هدف دیگر تشریع این حکم، رفع نیاز یتیمان، مساکین و در راه ماندگان نیازمند است: ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ(سوره انفال:۴۱) فقهای شیعه با استناد به روایاتی، نیازمندان سادات را مصداق یتیمان، مساکین و در راه ماندگان می‌دانند.[۳۲]
  3. انباشت نشدن ثروت در دست عده‌ای خاص: حکمت دیگر تشریع خمس، انباشت نشدن ثروت در دست عده‌ای خاص و توزیع آن در میان نیازمندان و اجرای عدالت در جامعه اسلامی است: ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَی فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لَا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیَاءِ مِنْکُمْ وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ؛ آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن بازمی‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است(سوره حشر:۷)
  4. تطهیر نفوس انسان‌ها: حکمت دیگر خمس، تطهیر درون انسان‌ها با از بین رفتن رذایل نفسانی همچون بخل و تحصیل ملکه تقواست، چنان‌که امام هادی(ع) پرداخت خمس را سبب تزکیه و تطهیر نفس شمرد و به آیه ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلَاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ؛ از دارایی‌های آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک می‌داری و پاکیزه می‌گردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است و خداوند شنوایی داناست(سوره توبه:۱۰۳) استشهاد فرمود.[۳۳][۳۴][۳۵]

گستره و متعلق خمس

قرآن کریم در آیه ۴۱ سوره انفال آنچه را انسان به غنیمت می‌برد، متعلق خمس دانسته است. به دیده همه مفسران و فقهای شیعه[۳۶][۳۷][۳۸] و اهل تسنن[۳۹][۴۰] غنائم جنگی که از کافران گرفته می‌شود، قدر متیقن از آیه یاد شده است که در صورت دستیابی باید خمس آنها داده شود. شأن نزول این آیه نیز که درباره غنائم جنگ بدر است، این نظر را تأیید می‌کند.[۴۱][۴۲][۴۳]

برخی از فقها اموال فیء را نیز مشمول خمس دانسته‌اند. مستند برخی از ایشان آیه فیء است: ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَی فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ …؛ آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است …(سوره حشر:۷) در این آیه خدا از فیء برای ذی القربی سهمی گذاشته است و از آنجا که آنان جز خمس سهمی ندارند، مراد از این، حقِ خمس است. به دیده همه علمای اسلامی معدن و گنج مصداق دیگر تعلق خمس‌اند. مستند این امر به نظر فقهای امامیه، عموم ﴿مَا غَنِمْتُمْ در آیه ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ …(انفال:41) است که هرگونه سود به دست آمده، از جمله فایده‌ای را دربرمی‌گیرد که از راه معدن و گنج بهره انسان می‌شود.[۴۴][۴۵]

متعلق دیگر خمس در نگاه فقهای امامیه، مطلق منافع و درآمدهای کسب شده است.[۴۶][۴۷] مستند این نظریه چند چیز است:

  1. آیه ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ …(انفال:41) که متعلق خمس را غنایمی دانسته است که به انسان می‌رسد و غنیمت در لغت بر مطلق فایده‌ای گفته می‌شود که به انسان می‌رسد.[۴۸][۴۹]
  2. روایات و نامه‌های پیامبر اسلام(ص) درباره خمس؛ از جمله در روایتی آن حضرت خمس را در «سیوب» لازم شمرده است.[۵۰][۵۱] لغویان «سیوب» را به عطا و بخشش، آنچه اضافه است، گنج و اموال مدفون در زمین، رگه‌های طلا و نقره درون زمین و معدن معنا کرده‌اند.[۵۲][۵۳]
  3. برپایه روایاتی چند از اهل بیت(ع) آیه ﴿مَا غَنِمْتُمْ مطلق فایده است؛[۵۴][۵۵] اما در اینکه مطلق فائده چه منافعی را شامل می‌شود، رأی فقهای امامیه مختلف است.[۵۶][۵۷]


مطالعه بیشتر

  1. سبحانی تبریزی، جعفر، خمس.
  2. نجفی، محمد مهدی، خمس فریضه ای الهی، مترجم: عباس جلالی
  3. سرمدی، محمود، مقاله آیه خمس، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
  4. ادرکنی، محمد جواد، مقاله خمس، دانشنامه امام خمینی، ج۵.

منابع

  1. فراهیدی، خلیل بن احمد (۱۴۱۰). کتاب العین. ج۴. قم، انتشارات هجرت. ص۲۰۵.
  2. ابن فارس، احمد (۱۴۰۴). معجم مقاییس اللغة. ج۲. قم، دفتر تبلیغات اسلامی. ص۲۱۷.
  3. طباطبایی یزدی، محمدکاظم (۱۴۱۹). العروة الوثقی. ج۲. بیروت: انتشارات دارالتفسیر. ص۱۲۳.
  4. خامنه‌ای، سید علی (۱۴۲۵). اجوبة الاستفتائات. بیروت: انتشارات انقلاب اسلامی. ص۳۴۵.
  5. حلبی، أبو الصلاح (۱۴۰۳). الکافی فی الفقه. اصفهان، کتابخانه امیرالمؤمنین(ع). ص۱۷۰.
  6. طوسی، محمد بن حسن (۱۳۸۷). المبسوط فی فقه الإمامیة. ج۱. تهران، انتشارات مرتضوی. ص۲۳۶.
  7. حلی، جعفر بن الحسن (۱۴۰۷). المعتبر فی شرح المختصر. ج۲. قم، مؤسسه سیدالشهداء. ص۶۱۹.
  8. مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دایرةالمعارف قرآن کریم، قم، بوستان کتاب قم، چاپ سوم، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۳۸۳.
  9. صفار، محمد بن حسن (۱۴۰۴). بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّی الله علیهم. قم: مکتبه آیه الله المرعشی النجفی. ص۲۹.
  10. کلینی، محمد بن یعقوب (۱۴۰۷). الکافی. ج۱. قم: دار الکتب الاسلامیه. ص۲۹۶.
  11. خویی، سید ابوالقاسم (۱۴۱۰). منهاج الصالحین. ج۱. قم: مدینه العلم. ص۳۲۱.
  12. ابن منظور، محمد بن مکرم (۱۴۱۴). لسان العرب. ج۱۲. بیروت، دار صادر. ص۴۴۵.
  13. مرتضی زبیدی، محمد بن محمد (۱۳۰۶). تاج العروس من جواهر القاموس. ج۱۷. بیروت، دار مکتبة الحیاة. ص۵۲۷.
  14. راغب اصفهانی، حسین بن محمد (۱۴۱۲). المفردات فی غریب القرآن. بیروت، الدارالشامیة. ص۶۱۵.
  15. مکارم شیرازی، ناصر (۱۳۷۱). تفسیر نمونه. ج۷. تهران، دارالکتب اسلامیه. ص۱۷۵ ـ ۱۸۱.
  16. طباطبایی، سید محمد حسین (۱۴۱۷). المیزان فی تفسیر القرآن. ج۱۶. قم، انتشارات جامعه مدرسین. ص۲۷۶.
  17. شرف‌الدین، سید حسین (۱۳۹۷). ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم. قم، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی. ص۴۷۶.
  18. مکارم شیرازی، ناصر (۱۳۷۱). تفسیر نمونه. ج۷. تهران: دار الکتب الإسلامیة. ص۱۷۱.
  19. یزدی، محمد کاظم بن عبدالعظیم (۱۴۱۴). العروة الوثقی. ج۲. قم، کتابفروشی داوری. ص۳۳۳.
  20. خمینی، سید روح‌الله (۱۳۷۹). تحریر الوسیله. ج۱. تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی. ص۳۳۱.
  21. حرعاملی، محمد بن حسن (۱۴۰۹). وسائل الشیعة. ج۹. قم، انتشارات آل البیت. ص۴۸۴.
  22. نجفی، محمد حسن (۱۳۶۲). جواهر الکلام «فی شرح شرائع الإسلام». ج۱۵. بیروت، دار إحیاء التراث العربی. صص۴.
  23. خویی، حبیب‌الله بن محمد (۱۴۰۰). منهاج البراعة. ج۲۱. تهران، مکتبة الاسلامیة. ص۲۰۹.
  24. طوسی، محمد بن حسن (۱۴۰۷). تهذیب الاحکام. ج۴. تهران، دار الکتب الإسلامیه‏. ص۱۲۵.
  25. حر عاملی، محمد بن حسن (۱۴۰۹). وسائل الشیعه. ج۹. قم، انتشارات آل البیت. ص۵۰۹ ـ ۵۱۰.
  26. طوسی، محمد بن حسن (۱۳۷۸). الخلاف. ج۴. قم، انتشارات اسلامی. ص۲۰۹ ـ ۲۱۰.
  27. محقق سبزواری، محمدباقر بن محمدمومن. ذخیرة المعاد. ج۳. قم، انتشارات آل البیت. ص۴۹۱.
  28. بحرانی، یوسف بن احمد. الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة. ج۱۲. قم، جامعه مدرسین. ص۳۷۰.
  29. علاءالدین کاشانی، ابوبکر بن مسعود (۱۳۹۴). بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع. ج۷. بیروت، دار الکتاب العربی. ص۱۲۵.
  30. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی. المجموع شرح المهذب. ج۱۹. بیروت، دار الفکر. ص۳۷۱ ـ ۳۷۳.
  31. خمینی، سید روح‌الله (۱۴۳۴). کتاب البیع. ج۲. تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی. ص۶۵۶.
  32. ابن بابویه، محمد بن علی (۱۴۱۳). من لا یحضره الفقیه. ج۲. ص۴۲.
  33. طوسی، محمد بن حسن (۱۴۰۷). تهذیب الأحکام‏. ج۴. تهران، دار الکتب الإسلامیه‏. ص۱۴۱.
  34. حرعاملی، محمد بن حسن (۱۴۰۹). وسائل الشیعة. ج۹. قم، انتشارات آل البیت. ص۵۰۱.
  35. فدکی، سید جعفر (۱۳۸۲). مقاله «خمس»، دائرة المعارف قرآن کریم. ج۱۲. قم، بوستان کتاب.
  36. طبرسی، فضل بن حسن (۱۳۷۲). مجمع البیان فی تفسیر القرآن. ج۴. ص۴۲۶.
  37. حلی، حسن بن یوسف (۱۳۱۲). منتهی المطلب فی تحقیق المذهب. ج۱. مشهد، آستان قدس رضوی. ص۵۴۸.
  38. موسوی عاملی، محمد بن علی (۱۴۱۱). مدارک الأحکام فی شرح شرائع الإسلام. ج۵. مشهد، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث. ص۳۷۹.
  39. شمس الائمه سرخسی، محمد بن احمد (۱۴۲۱). المبسوط. ج۱۰. بیروت، دار الکتب العلمیة. ص۷۴.
  40. قرطبی، محمد بن احمد (۱۳۶۴). الجامع لأحکام القرآن. ج۸. تهران، ناصر خسرو. ص۱.
  41. طباطبایی، سید محمد حسین (۱۴۱۷). المیزان فی تفسیر القرآن. ج۹. قم، انتشارات جامعه مدرسین. ص۸۹.
  42. قرطبی، محمد بن احمد (۱۳۶۴). الجامع لأحکام القرآن. ج۸. تهران، ناصر خسرو. ص۲.
  43. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو (۱۴۱۹). تفسیر القرآن العظیم. ج۲. بیروت، دار الکتب العلمیة. ص۲۹۶.
  44. قطب راوندی، سعید بن هبه‌الله (۱۳۶۴). فقه القرآن. ج۱. قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی. ص۲۴۳.
  45. خمینی، سید روح‌الله (۱۳۸۰). کتاب الطهارة. ج۲. تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی. ص۵۵۹.
  46. موسوی عاملی، محمد بن علی (۱۴۱۱). مدارک الأحکام فی شرح شرائع الإسلام. ج۱. مشهد، مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث. ص۱۳۳.
  47. حلی، حسن بن یوسف (۱۴۲۰). تحریر الأحکام الشرعیة علی مذهب الإمامیة. ج۱. قم، مؤسسه امام صادق(ع). ص۴۳۳.
  48. ابن منظور، محمد بن مکرم (۱۴۱۴). لسان العرب. ج۱۲. بیروت، دار صادر. ص۴۴۵.
  49. مرتضی زبیدی، محمد بن محمد (۱۳۰۶). تاج العروس من جواهر القاموس. ج۱۷. بیروت، دار مکتبة الحیاة. ص۵۲۷.
  50. حرعاملی، محمد بن حسن (۱۴۰۹). وسایل الشیعه. ج۹. قم، انتشارات آل البیت. ص۱۱۷ ـ ۱۱۸.
  51. طبرانی، سلیمان بن احمد. المعجم الکبیر. ج۲۰. قاهره، مکتبة ابن تیمیة. ص۳۳۶.
  52. فراهیدی، خلیل بن احمد (۱۴۱۰). کتاب العین. ج۷. قم، انتشارات هجرت. ص۳۱۳.
  53. ابن منظور، محمد بن مکرم (۱۴۱۴). لسان العرب. ج۱. بیروت، دار صادر. ص۴۷۷.
  54. طوسی، محمد بن حسن (۱۴۰۷). تهذیب الاحکام. ج۴. تهران، دار الکتب الإسلامیه. ص۱۲۱.
  55. حرعاملی، محمد بن حسن (۱۴۰۹). وسائل الشیعه. ج۹. قم، انتشارات آل البیت. ص۵۰۲.
  56. حلی، جعفر بن حسن (۱۴۰۸). شرائع الاسلام. ج۱. قم، انتشارات اسماعیلیان. ص۱۳۳ ـ ۱۳۵.
  57. حلی، حسن بن یوسف (۱۴۱۳). قواعد الاحکام. ج۱. قم، انتشارات جامعه مدرسین. ص۳۶۱ ـ ۳۶۲.