حکم بدبینی

(تغییرمسیر از حکم گمان بد)
سؤال

آیا بدبینی و سوء ظن نسبت به دیگران گناه محسوب می‌شود؟

بدبینی به صورت تصوری ذهنی که بدون اختیار به ذهن انسان خطور کرده است، گناه و حرام نیست. ولی اگر بدبینی در ذهن پرورش داده شده و بدون در دست داشتن خبر قطعی، به صورت قطع پذیرفته شود گناه است.

همچنین اگر شخص در عمل، بر اساس گمان خود رفتار کند؛ مانند اینکه تهمت بزند یا حقوق فردی که نسبت به او بدگمان شده را ضایع کند، مرتکب گناه شده است.

گاهی تجسس از کار دیگران باعث ایجاد بدبینی می‌شود. در این صورت نیز، فرد مرتکب گناه و حرام شده است.

بدبینی بدون ترتیب اثر

بدبینی اگر تصوری ذهنی باشد که بدون اختیار به ذهن انسان خطور کرده باشد، گناه و حرام نیست؛ زیرا انسان نسبت به آنچه خارج از اختیار او است مکلف نیست.

البته اگر شخص در پیدایش گمان بد نقش داشته باشد، مانند اینکه با تجسس در اسرار دیگران دچار بدبینی شده، فعل او گناه و حرام است. همچنین اگر به بدبینی خود ترتیب اثر دهد، مانند اینکه تنها به دلیل بدگمانی خود، دیگران را متهم کند، مرتکب گناه شده است؛ زیرا اینگونه افعال، خارج از اراده انسان نیست.

بدبینی همراه با ترتیب اثر

اگر فرد به بدبینی خود ترتیب اثر بدهد، مرتکب گناه شده است. ترتیب اثر دادن به بدبینی دو گونه است:

ترتیب اثر قلبی

ترتیب اثر قلبی آن است که انسان گمان خود را که در ابتدا یک تصور زودگذر است، به ذهن بسپارد و آن را پرورش داده، به صورت نوعی باور درآورد. فرد پس از باور گمان خود، آن را یقین محسوب می‌کند؛ در نتیجه یقین می‌کند فردی که نسبت به او بدگمان شده، متصف به صفتی خاص است.

این حالت، نوعی بیماری روحی شمرده شده است. بر اساس روایتی از پیامبر(ص)، هنگامی که انسان نسبت به کسی گمان بد برد، نباید پیرامون آن جستجو و تحقیق کند.[۱] در روایتی دیگر، سفارش شده انسان پس از سوء ظن، آن را تصدیق و باور نکند.[۲]

ترتیب اثر عملی

ترتیب اثر عملی، عبارت است از این که انسان گمان خود را یک واقعیت قطعی شمرده و در عمل نیز بر اساس آن گمان رفتار کند. برای نمونه، گمان خود را به صورت یک خبر یقینی بازگو کند، یا دیگران را تنها به دلیل گمان بد خود، متهم سازد. ترتیب اثر دادن عملی، بیشتر به صورت تهمت، غیبت یا ضایع کردن حقوق دیگران تحقّق می‌پذیرد. این گونه بدبینی گناه و حرام است.[۳]

جستارهای وابسته


منابع

  1. ری شهری، منتخب میزان الحکمه، تلخیص حسینی، ترجمه شیخی، دارالحدیث، چاپ دوم، ۱۳۸۳ش، ص۳۵۳، ح۳۹۱۷.
  2. انصاری، فرائد الاصول، مجمع الفکر الاسلامی، ج۲، ص۳۷، به نقل از بحارالانوار، ج۵۸، ص۳۲۰، ذیل حدیث ۹.
  3. مهدوی کنی، اخلاق عملی، نشر فرهنگ اسلامی، ص۱۶۸، به نقل از محجة البیضاء، ج۵، ص۲۶۸.