ازدواج دختر مجرد با مرد متأهل
آیا ازدواج دختر مجرد با مرد متأهل، به عنوان همسر دوم جایز است؟ آیا باعث مؤفقیت دختر در زندگی خواهد شد؟ اگر همسر اول مرد با ازدواج دوم او مخالف باشد، چنین ازدواجی برای همسر دوم گناه محسوب میشود؟
ازدواج دختر مجرد با مرد متأهل جایز است؛ ولی با توجه به شرایط فرهنگی حاکم بر جامعه ایران، این ازدواج برای دختران مجرد توصیه نشده است. همچنین سفارش شده ازدواج دختر با مرد متأهل از سر ناچاری و نبودن خواستگار نباشد؛ با این استدلال که ازدواج نکردن با حفظ پاکدامنی، بهتر از ازدواج نامؤفق است.
به فتوای فقیهان، مرد متأهل برای ازدواج مجدد نیازی به اجازه همسر اول ندارد؛ البته اگر بخواهد با برادرزاده زن یا خواهرزاده او ازدواج کند، اجازه همسرش لازم است.[۱] اگر زن در عقد ازدواج شرط کند در صورت ازدواجِ مجددِ مرد، وکیل است خودش را طلاق بدهد، شرط او را صحیح دانستهاند.[۲] در این صورت نیز، مرد برای ازدواج مجدد نیازی به اجازه زن اول ندارد؛ بلکه در صورت اقدام بدون اجازه او، زن اول میتواند به وکالت از طرف شوهر، خودش را طلاق دهد. این شرط در عقدنامههای رسمی جمهوری اسلامی ایران که زوجین امضا میکنند وجود دارد.[۳]
اگر زن در عقد شرط کند که برای ازدواج مجدد مرد، اجازه زن لازم است، بسیاری از مراجع تقلید این شرط را صحیح ندانستهاند؛[۴] البته آیتالله سید علی سیستانی، میرزا جواد تبریزی و لطفالله صافی گلپایگانی این شرط را صحیح دانسته و به فتوای آنان، در صورتی که مرد خلاف شرط عمل کند گناه کرده است.[۵]
منابع
- ↑ توضیح المسائل (المحشی للإمام الخمینی)، ج۲، ص: ۴۶۶.
- ↑ امام، استفتاءات، ج۳، احکام ازدواج، س ۵۵ آیتالله مکارم، استفتاءات، ج۲، س ۹۰۷ آیتالله خامنهای، استفتاء، س ۷ آیتالله فاضل، جامعالمسائل، ج۱، س ۱۵۳۳ آیتالله نوری، استفتاءات، ج۲، س ۶۳۷ و توضیحالمسائل، م ۲۵۳۴ دفتر آیتالله بهجت؛ آیتالله وحید، منهاج الصالحین، ج۳، م ۹۵۳۱.
- ↑ صفایی، سید حسین، حقوق خانواده، میزان، ۱۳۸۶، ص۱۰۱.
- ↑ امام، استفتاءات، ج۳، احکام ازدواج، س ۵۵ آیتالله مکارم، استفتاءات، ج۲، س ۹۰۷ آیتالله خامنهای، استفتاء، س ۷ آیتالله فاضل، جامعالمسائل، ج۱، س ۱۵۳۳ آیتالله نوری، استفتاءات، ج۲، س ۶۳۷ و توضیحالمسائل، م ۲۵۳۴ دفتر آیتالله بهجت؛ آیتالله وحید، منهاج الصالحین، ج۳، م ۹۵۳۱.
- ↑ آیتالله سیستانی، منهاج الصالحین، ج۲، م ۳۳۳ آیتالله تبریزی، منهاج الصالحین، ج۲، م ۱۳۹۵ آیتالله صافی، جامعالاحکام، ج۲، ۵۵۲۱.