آثار تربیتی شفاعت
باور داشتن به شفاعت چه آثار اخلاقی و تربیتی مثبتی در زندگی انسان دارد؟
باور داشتن به شفاعت یأس و نومیدی را از دل مومن میبرد و او را به فضل و رحمت الهی امیدوار میکند. در این حالت انسان بین خوف و رجا قرار میگیرد، نه چنان به رحمت و شفاعت الهی امیدوار می شود که از ارتکاب هیچ گناهی نترسند، و نه چنان از رحمت الهی نومید میگردد که هیچ راه بازگشتی، پیش روی خود نبیند. باور به شفاعت، یک رابطه معنوی بین بنده و شفیع برقرار میکند که انسان را به این وا میدارد، تا حد امکان در مسیر درست گام برداشته و رفتار و کردار خویش را اصلاح کند.
امید به رحمت الهی در حالت خوف و رجا
از پیامدهای مثبت شفاعت آناست که از پیدایش یأس و نومیدی جلوگیری کرده، روح امید به فضل و رحمت الهی را در کالبد گناهکاران میدمد.[۱] از سوی دیگر، شرط لازم برای بهرهمندی از شفاعت آن است که آدمی، دامن از شرک بپیراید و با ایمان، بدرود حیات گوید.
این دو نکته، باعث میگردند که انسانِ باایمان، همواره در حالت «خوف و رجا» به سر برد؛[۲] چرا که هر چند میتوان به وعده شفاعت دلخوش بود، اما گناه، به تدریج صفحه دل را تیره و تار میسازد و بیم آن میرود که به کلّی، آدمی را به کفر بکشاند. چه بسا گناهکارانی که در واپسین لحظات زندگی توان سالم نگه داشتن ایمان خود را نیافته و با حالت دشمنی نسبت به خداوند از دنیا رفتهاند.
اگر فرد گنهکار هیچ امیدی به آمرزش نداشته باشد، در اثر فرو افتادن در دام یأس و نومیدی، انگیزه ترک گناه در او از بین میرود، ولی امید به شفاعت، او را در میان خوف و رجاء قرار میدهد و راه بازگشت را برای او بازمیگذارد، روش تربیت ائمه(ع) این است که مردم را بین خوف و رجا نگهدارند، تا نه چنان به رحمت و شفاعت الهی امیدوار گردد که از ارتکاب هیچ گناهی نترسند، و نه چنان از رحمت و شفاعت الهی نومید گردد که هیچ راه بازگشتی را در پیش روی خود نبینند.[۳]
ارتباط میان بندگان و شفیع
برقراری رابطه معنوی با شفیعان، از دیگر آثار تربیتی شفاعت است.[۴] امید به شفاعتِ اولیای الهی، انسان را وامیدارد، تا حد امکان، در مسیر آنان گام برداشته و در همانندسازی گفتار و کردار خود با سیره عملی امامان بکوشد.
باید توجه شود که انحراف از معنای حقیقی شفاعت می تواند تبعات بسیار بدی را برای انسان داشته باشد و موجب خسران گردد؛ شهید مطهری در نقد سخنان ساده اندیشانی که امید به شفاعت اهل بیت(ع) را بهانهای برای انجام گناهان قرار میدهند و ملاک خشنودی آنان را از رضایت خداوند جدا میشمارند، میگوید:
«اگر… کسی چنین معتقد شود که در کنار دستگاه سلطنت ربوبی، سلطنتی دیگر هم وجود دارد… چیزی جز شرک نخواهد بود … در این پندارِ غلط چنین گفته میشود که خدا با چیزهایی راضی میشود و امام حسین(ع) با چیزهای دیگر: خدا با انجام دادن واجبات… و با ترک گناهان… ولی امام حسین(ع) با این کارها کاری ندارد، رضای او در این است که مثلا برای فرزند جوانش علی اکبر(ع) گریه یا لااقل تباکی کنیم… این چنین تصویری از شفاعت… به ساحت امام حسین(ع) که بزرگترین افتخارش، عبودیت و بندگی خدا است… اهانت است.»[۵]
مطالعه بیشتر
- تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی (قم: دفتر انتشارات اسلامی، دهم، ۱۳۷۷ش)، ج۱، ص۲۳۴–۲۸۳.
- تفسیر نمونه، زیر نظر ناصر مکارم شیرازی (تهران: دارالکتب الاسلامیه، نوزدهم، ۱۳۶۳ش)، ج۱، ص۲۲۳–۲۴۶.
- عدل الهی، مرتضی مطهری (تهران: صدرا، دوم، ۱۳۶۱ش)، ص۲۵۷–۲۸۶.
- آموزش عقائد، مصباح یزدی، (دوره سه جلدی) نشر بینالملل.