تفسیر ابوالجارود

(تغییرمسیر از کتاب الباقر(ع))


سؤال
ابن ندیم در کتاب الفهرست کتابی با موضوع تفسیر قرآن به امام باقر(ع) نسبت داده است؛ آیا این تفسیر توسط امام(ع) نوشته شده است؛ نظر علما دربارهٔ این تفسیر چیست؟
تفسیر ابوالجارود یا تفسیر امام باقر(ع)

تفسیر ابوالجارود یا تفسیر قرآن امام باقر(ع) کتابی منتسب به امام باقر(ع) که به‌صورت مدون باقی نمانده است. روایات تفسیری ابوالجارود از امام باقر(ع) از طریق تفسیر قمی باقی مانده است. ابن ندیم در فهرست خود، برای اولین بار، از وجود چنین کتابی خبر داده است. ابن ندیم این کتاب را در فهرستی که از تفاسیر قرآن ارائه می‌دهد در رتبهٔ اول قرار داده است. برخی بر این اساس این کتاب را اولین تفسیر املاء‌شده توسط یکی از ائمه(ع) به‌‌شمار برده‌اند.

محققان هم در وثاقت ابوالجارود و هم در طریق روایت روایات او در آثار متأخر خدشه وارد کرده‌اند. آنان تغییر مذهب ابوالجارود و برخی روایات منقول از ائمه(ع) در رد و لعن او را از جمله دلایل تضعیف ابوالجارود به‌شمار برده‌اند. موضوعات این کتاب بیشتر دربارهٔ تأویل آیات قرآن به اهل‌بیت(ع) است.

جایگاه مؤلف

ابوالجارود زياد بن منذر همدانی خارفی ثقفی (درگذشته میان ۱۵۰ تا ۱۶۰ق) از اصحاب امام محمد باقر(ع) و راویان امام صادق(ع) بود.[۱] در اینکه ابوالجارود امام سجاد(ع) را درک کرده باشد تردید وجود دارد. روایات او از امام سجاد(ع) با واسطۀ فرزند امام، عبدالله، نقل شده است.[۲] او اهل کوفه و نابینای مادرزاد بود. رویهٔ او در تشیع با گرایشش به زیدیه تغییر کرد.[۳] این موضوع موجب شد تا از سوی امام باقر(ع) و امام صادق(ع) مورد نکوهش قرار گیرد.[۴] او را مؤسس فرقهٔ جارودیه[۵]، از فرق زیدیه، برشمرده‌اند.[۶]

از نظر رجالیان

جایگاه و وثاقت او در میان عالمان علم رجال مورد اختلاف است. آراء عالمان علم رجال شیعه و اهل‌سنت دربارهٔ او را می‌توان چنین صورت‌بندی کرد: برخی دربارهٔ او توقف و احتیاط کرده‌اند؛ برخی او را تضعیف و برخی او را تعدیل کرده‌اند.[۷] شیخ طوسی (۳۸۵-۴۶۰ق) و برخی از رجالیان اهل‌سنت دربارهٔ ابوالجارود قائل به توقف شده‌اند.[۸]

تضعیف‌کنندگان ابوالجارود

  • کَشّی (درگذشتهٔ حدود ۳۴۰ق) در رجال خود ابوالجارود را نابینای کور دل خوانده و او را سُرحُوب[یادداشت ۱] و مؤسس فرقهٔ سرحوبیه دانسته است. کشی معتقد است که امام باقر(ع) این لقب را به ابوالجارود داده است.[۹]
  • نجاشی (۳۷۲-۴۵۰ یا ۴۶۳ق) گرایش او به زیدیه را موجب انحرافش از تشیع به‌حساب آورده است.[۱۰]
  • علامهٔ حلی (۶۴۸-۷۲۶ق) نیز او را تضعیف کرده و مطالب نقل‌شده در مذمت او را آورده است.[۱۱]
  • در میان رجالیان اهل‌سنت، برخی او را کذاب، برخی غیر ثقه و برخی دیگر جعل‌کنندهٔ حدیث علیه اصحاب رسول خدا(ص) و در فضائل اهل‌بیت(ع) به‌شمار برده‌اند.[۱۲]

توثیق‌کنندگان ابوالجارود

  • شیخ مفید (درگذشتهٔ ۴۱۳ق) او را توثیق کرده و او را از مراجع اخذ احکام حلال و حرام دین بر شمرده است.[۱۳]
  • میرزا حسین نوری (۱۲۵۴-۱۳۲۰ق) هم با ذکر دلایلی او را توثیق کرده و به نقد نظرات تضعیف‌کنندهٔ او پرداخته است.[۱۴]
  • آیت‌الله خویی (۱۲۷۸-۱۳۷۱ش) او را توثیق کرده و دلیل توثیق خود، قطع نظر از صاحب اصل بودن و مقبول‌بودن روایاتش نزد بزرگان شیعه، توثیق او توسط شیخ مفید و قرار گرفتن او در سلسلهٔ اسانید کتاب کامل الزیارات ابن قولویه (درگذشتهٔ ۳۶۸ق)بر شمرده است؛[۱۵][یادداشت ۲] خویی امکان انتساب ابوالجارود توسط امام باقر(ع) به لقب سرحوب را نفی می‌کند.[۱۶]

در الفهرست ابن ندیم

ابن ندیم (درگذشتهٔ حدود ۳۸۰ق)، کتاب‌شناس و فهرست‌نگار قرن چهارم قمری، ابوالجارود را عالمی زیدی و با کنیهٔ ابونجم معرفی می‌کند. او به نقل از امام صادق(ع) دربارهٔ ابوالجارود آورده که «ابوالجارود پس از تولایی که به امامت داشت دچار ارجاء (قول به تأخر عمل از نیت و قصد) شد. او نمی‌میرد مگر بر همین عقیده. خداوند او را لعنت کند که از دل و دیده کور بود.»[۱۷]

ابن ندیم از محمد بن سنان (درگذشتهٔ ۲۲۰ق) نقل می‌کند که گفت ابوالجارود از دنیا نرفت مگر هنگامی که شراب نوشید و به دوستی با کافران گروید.[۱۸]

ویژگی و محتوا

کتاب مدونی به نام تفسیر ابوالجارود باقی نمانده است و ابن ندیم اولین کسی است به وجود چنین کتابی در الفهرست خود اشاره می‌کند.[۱۹] ابن ندیم کتاب تفسیر ابوالجارود، یا کتاب الباقر محمد بن علی بن الحسين(ع)، به روایت ابوالجارود را در فهرستی که از تفاسیر قرآن ارائه می‌دهد در رتبهٔ اول قرار داده است.[۲۰] برخی، با تکیه بر این اولویت، این کتاب را اولین تفسیر املاء‌شده توسط یکی از ائمه(ع) به‌قلم آورده‌اند.[۲۱]

اشاره ابن ندیم به این تفسیر نشان می‌دهد که این تفسیر حداقل از میانهٔ قرن چهارم قمری مشهور بوده است. روایات فراوانی از این تفسیر در تفسیر علی بن ابراهیم قمی (درگذشتهٔ حدود ۳۰۷ق) نقل شده است. تفسیر قمی تنها به روایت یکی از شاگردانش به نام ابوالفضل عباس بن محمد، از نوادگان امام موسی کاظم(ع)، باقی مانده است. او کسی است که روایات تفسیری فراوانی از ابوالجارود را به تفسیر استاد خود، علی بن ابراهیم قمی، افزوده است.[۲۲]

تفسیر ابوالجارود، مانند عموم تفاسیر شیعی اولیه، تفسیری بر اساس منقولات ائمهٔ شیعه(ع) است. مفاد روایات موجود از این تفسیر، در خلال تفسیر علی بن ابراهیم قمی، در چند محور قابل ارائه است:

  • روایاتی دربارهٔ امام علی(ع) و اهل‌بیت(ع) که مبتنی بر تأویل برخی روایات است؛
  • روایت دربارهٔ قدر که نوعی تفسیری جبرمحورانه از از هدایت و ضلالت، بنابر عقیدهٔ زیدیان اولیه، در آنها ارائه شده است؛[یادداشت ۳]
  • روایاتی در تفسیر کلمات غریب قرآن؛
  • روایاتی دربارهٔ اسباب نزول برخی آیات؛
  • روایاتی دربارهٔ برخی آیات ناسخ و منسوخ.[۲۳]

اعتبار

نظرات دربارهٔ اعتبارِ روایات تفسیر ابوالجارود بر اساس نگاه‌های متفاوت به وثاقت شخص ابوالجارود و راویان روایات تفسیری او متفاوت است. تغییر مذهب ابوالجارود به زیدیه موجب شده است تا برخی در اعتبار تفسیر منقول از خدشه کنند.[۲۴]

یکی دیگر از دلایل یادشده برای تضعیف اعتبار این تفسیر وجود ابوسهل بن کثیر بن عیاش القطان در طریق روایت این تفسیر از ابوالجارود است. این شخص، که در منابع رجالی ضعیف دانسته شده، در طریق روایت تفسیر ابوالجارود توسط شیخ طوسی و نجاشی قرار دارد.[۲۵]

آقابزرگ تهرانی (۱۲۹۳-۱۳۸۹ق) مدعی شده است که روایات تفسیری ابوالجارود، که توسط شاگرد علی بن ابراهیم قمی در تفسیر او درج شده، از طریق ابوبصیر، که موثق دانسته شده، نیز نقل شده است و این می‌تواند ضعف سلسلهٔ روایت این تفسیر را جبران کند.[۲۶] برخی این نظر آقابزرگ تهرانی را رد کرده‌اند.[۲۷]

منابع

  1. النجاشی، ابوالعباس احمد بن علی، رجال النجاشی، تحقیق موسی الشبیری الزنجانی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۳۶۵ش، ص۱۷۰.
  2. بهرامیان، علی، «ابوالجارود»، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۹ش، ج۵، ص۲۸۹.
  3. النجاشی، رجال النجاشی، ص۱۷۰.
  4. بهرامیان، «ابوالجارود»، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۵، ص۲۸۹.
  5. برای اطلاع دربارهٔ این فرقه و عقایدشان ن.ک: النوبختی، الحسن بن موسی، فرق الشيعة، تحقیق السید محمدکاظم الموسوی، کربلاء، مجمع الامام الحسین(ع) العلمی لتحقیق تراث اهل البیت(ع)، ۱۴۳۹ق، ص۴۱-۴۲.
  6. الکشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، تلخیص محمد بن الحسن الطوسی، تصحیح و تعلیق محمدباقر میرداماد الاسترابادی، تحقیق السید مهدی الرجائی، قم، مؤسسة آل البيت(ع) لإحياء التراث‏، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۴۹۵.
  7. الخفاجی، حکمت عبید، الامام الباقر علیه السلام و اثره فی التفسیر، بیروت: مؤسسة البلاغ، ۱۴۲۶ق، ص۱۵۶.
  8. الخفاجی، الامام الباقر علیه السلام و اثره فی التفسیر، ص۱۵۶.
  9. الکشی، اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۴۹۵.
  10. النجاشی، رجال النجاشی، ص۱۷۰.
  11. العلامة الحلی، حسن بن یوسف، رجال العلامة الحلی، تصحیح السید محمدصادق بحرالعلوم، قم، الشريف الرضی، ۱۴۰۲ق، ص۲۲۳.
  12. الذهبی، شمس‌الدين محمد بن احمد، ميزان الاعتدال في نقد الرجال، تحقيق علي محمد البجاوی،بیروت، دار المعرفة للطباعة و النشر، ۱۳۸۲ق، ج۲، ص۹۳-۹۴.
  13. الخفاجی، الامام الباقر علیه السلام و اثره فی التفسیر، ص۱۵۶.
  14. النوری الطبرسی، حسین بن محمدتقی، خاتمة مستدرك الوسائل، قم، مؤسسة آل البيت (ع) لإحياء التراث، بی‌تا، ج۵، ص۴۱۲-۴۱۷.
  15. الخوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرواة، بی‌جا، بی‌نا، ۱۴۱۳ق، ج۸، ص۳۳۵.
  16. الخوئی، معجم رجال الحديث، ج۸، ص۳۳۴.
  17. ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ترجمهٔ محمدرضا تجدد، تهران، اساطیر، ۱۳۸۱ش، ص۳۳۳.
  18. ابن ندیم، الفهرست، ص۳۳۳.
  19. ماهر، جرار، «تفسیر ابوالجارود زیاد بن منذر: مقدمه‌ای در شناخت عقاید زیدیه»، ترجمهٔ محمدکاظم رحمتی، آینه پژوهش، ش۹۵، آذر و دی ۱۳۸۴ش، ص۲۷.
  20. ابن ندیم، الفهرست، ص۵۹.
  21. شبر، عبدالله، الجوهر الثمین فی تفسیر الکتاب المبین، تحقیق السید محمد بحرالعلوم، کویت، شرکة مکتبة الالفین، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۰.
  22. ماهر، «تفسیر ابوالجارود زیاد بن منذر: مقدمه‌ای در شناخت عقاید زیدیه»، آینهٔ پژوهش، ص۲۳.
  23. ماهر، «تفسیر ابوالجارود زیاد بن منذر: مقدمه‌ای در شناخت عقاید زیدیه»، آینهٔ پژوهش، ص۲۸.
  24. معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، قم، مؤسسهٔ فرهنگی التمهید، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۴۵۶
  25. الطهرانی، آقابزرك، الذریعة الی تصانیف الشیعه، بیروت، دارالأضواء، ۱۴۰۳ق، ج۴، ص۲۵۱.
  26. الطهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج۴، ص۲۵۱.
  27. بابایی، علی‌اکبر، مکاتب تفسیری، قم، انتشارات سمت، ۱۳۸۱ش، ج۱، ص۱۰۰.
  1. سرحوب به معنای شغال و اسب دراز بدن است. در افسانه‌ها او دیو و شیطانی کور دانسته شده که در دریا زندگی می‌کند. (دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامهٔ دهخدا، زیرنظر محمد معین و سیدجعفر شهیدی، تهران، مؤسسهٔ لغت نامهٔ دهخدا، ج۹، ص۱۳۵۷۶).
  2. کتابی که تمامی راویان آن توسط ابن قولویه توثیق شده و از توثیقات عام نزد علمای علم رجال به‌شمار می‌رود. (مدنی بجستانی، سید محمود، فرهنگ کتب حدیثی شیعه، تهران، شرکت چاپ و نشر بین‌الملل وابسته به انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۳۲۷-۳۲۸).
  3. روایاتی که بعداً توسط عالمانی، چون شیخ مفید و شیخ طوسی، تأویل شدند و اختیار از آنها مستفاد شد.