مقصود از هو الاول و الآخر در آیه ۳ سوره حدید

سؤال

منظور از «هو الاول و الآخر»، به عنوان یکی از صفات خداوند، چیست؟

خداوند اول و آخر هر چیزی است که در تصور انسان می‌گنجد. آیه ۳ سوره حدید از یکی از اوصاف خداوند صحبت می‌کند که تصریح دارد بر اینکه خداوند اول و آخر هر چیزی است؛ به این معنا که پیش از آفرینش و پس از آفرینش خواهد بود. در تفاسیر، اول را قدیم بودن خداوند؛ و آخر را حدوث‌ناپذیر بودن خداوند معنا کرده‌اند.

متن آیه

تفسیر آیه

«اول» هر آن چیزی که به عنوان نخستین در ذهن انسان فرض شود، خدا قبل از آن چیز بوده است. پس او نسبت به تمام مخلوقاتش «اول» است، البته نه آن چیزی که ما اول فرض می‌کنیم. همچنین هر آن چیزی که ما به عنوان آفرینش فرض می‌کنیم، خداوند تبارک و تعالی بعد از آن هم خواهد بود. چون قدرت او احاطه به آن چیز دارد، هم به ماقبلش و هم مابعدش اوست، پس همان‌طور که اول خداست، آخر هم خداست، البته نه آن چیزی که ما آخرینش فرض می‌کنیم.

با این بیان روشن می‌شود که اول و آخر مطلق، خداوند است و آنچه از «اول و آخر» در غیر خداست، نسبی است.

به عنوان مثال گفته می‌شود، فلان چیز نسبت به فلان چیز دیگر اول است و آن دیگری نسبت به سومی آخر است و آن پنجمی نسبت به چهارمی و … پس هیچ موجودی در عالم هستی، به صورت مطلق، «اول و آخر» نیست. اول و آخر بودن در مورد تمام هستی غیر از خدا نسبی است.[۱] اولیت و آخریت خدای تبارک و تعالی، زمانی و مکانی نیست، زیرا خداوند در ظرف زمانی و مکانی اول یا آخر نمی‌گنجد، چون خداوند منزه از مکان و زمان بوده و خود خالق زمان و مکان است و محیط بر تمامی هستی است.

پس مراد از اولیت و آخریت این است که خداوند بر همه هستی احاطه دارد. اگر فلان چیز را اول فرض کنی، او با احاطه‌اش اول‌تر از آن است و اگر آخر فرض کنی، او آخرتر است. پس اول و آخر فرع و شاخه‌ای از محیط است و محیط هم شاخه‌ای از اطلاق قدرت اوست. ممکن است این صفات را نیز شاخه‌ای از احاطه وجودی او بگیریم، چون وجود او قبل از وجود هر چیز و بعد از وجود هر چیز است. خداوند قبل از وجود هر چیزی، ثابت بود و بعد از فنای هر مخلوق ثابتی، باز هم ثابت می‌ماند.[۲]

امام صادق(ع) در ارتباط با این موضوع، چنین می‌فرماید: «مراد از اول آن است که خدای تبارک و تعالی قدیم است و اول قدیم است و مراد از آخر، آن است که خدای تبارک و تعالی نهایت ندارد و حدوثی به او واقع نمی‌شود و از حالی به حال دیگر تبدیل نمی‌شود.»[۳]


مطالعه بیشتر

منابع

  1. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، نشر بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، ۱۳۶۳ش، ج۱۹، ص۲۹۳.
  2. حویزی عروسی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق، ج۵، ص۲۳۲.
  3. حویزی عروسی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق، ج۵، ص۲۳۲.