پیش نویس:جایگاه روحانیت در اسلام و در میان مسلمین از نظر شهید بهشتی
نظر شهید بهشتی راجع به روحانیت چه بوده است؟ آیا او طبقهای بهعنوان روحانیت را نفی کرده است؟
جایگاه روحانیت در اسلام و در میان مسلمین از نظر شهید بهشتی جایگاهی ناشی از آراسته بودن یک شخص به فضیلت علم و تقوا و مجهز بودن برای انجام یک سلسله وظایف اجتماعی دینی است. این جایگاه از نظر او جایگاه رسمی و دارای امتیازات مادی نیست.
از نظر بهشتی، در اسلام کسب علم در انحصار طبقه خاصی نیست و اینکه در اسلام مقام خاصی به نام روحانیت وجود ندارد. البته، ایشان با طرح وجوب کفایی تحقیق در رشتههای مختلف علوم دینی در شرایط غیبت، ضرورت وجود روحانیت را اثبات میکند.
ایشان معتقد بود روحانیت در میان مسلمانان عملاً دچار انحرافاتی شده است. انحرافاتی که مورد قبول اسلام نیست. اما اذعان میکند که روحانیت رایج میان مسلمانان هرگز به اندازه دستگاه روحانیت بسیاری از ادیان و مذاهب دیگر دچار انحطاط و فساد و امتیازطلبیهای طبقاتی نشده است. بهشتی معتقد است انحرافات موجود در روحانیت نتوانسته تأثیر عمیق بر کارکرد این نهاد بگذارد. او برای رفع کاستیهای این نهاد راهکارهایی ارائه میدهد؛ از جمله، تحقیق و اجتهاد در مسائل دیگر اسلامی مربوط به اصول عقاید، اخلاق، تاریخ و تفسیر.
جایگاه و بستر بحث
از نظر آیت الله سید محمد حسین بهشتی، بر اساس تعالیم اسلامی، روحانیت جنبه رسمی ندارد که در سایه آن روحانیون امتیازات مادی کسب کنند. روحانیت اسلام به معنای آراسته بودن یک شخص به فضیلت علم و تقوا و مجهز بودن برای انجام یک سلسله وظایف اجتماعی دینی است. جایگاهی که بهعنوان یک واجب کفایی باید به آن نگریسته شود و لزوم وجود آن حتمی و تعیینکننده است.[۱]
سید محمد حسینی بهشتی (۱۳۰۷–۱۳۶۰ش)، مشهور به شهید بهشتی، از چهرههای مشهور نهضت اسلامی و از رهبران انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ش[۲] در مقالهای با عنوان «روحانیت در اسلام و در میان مسلمین» به اظهارنظر درباره روحانیت و جایگاه آن در اسلام پرداخته است. این مقاله در کتاب بحثی درباره مرجعیت و روحانیت منتشر شده است.[۳] کتاب بحثی درباره مرجعیت و روحانیت یکی از آثار سیاسی مهم دهه چهل شمسی و حاوی نظرات مهم درباره موضوعات درونی سازمان مذهبی شیعه، یعنی مرجعیت و روحانیت، قلمداد شده است.[۴]
از سازمان روحانیت تا لباس روحانیت
بهشتی در مقاله خود، ضمن توضیح سازمان روحانیت در سایر ادیان، این سؤال اساسی را مطرح میکند که آیا اسلام طبقه روحانیت دارد؛ طبقهای که نگهبانی از دین وظیفه اختصاصی آن باشد و برای انجام آن مزایای مالی و غیرمالی خاص مقرر شده باشد. پاسخ بهشتی به این سؤال منفی است؛ زیرا در اسلام کسب علم و معارف در انحصار طبقه خاصی نیست و برای روحانیت هیچگونه امتیاز طبقاتی مقرر نشده است. از نظر او در اسلام مقام خاصی به نام روحانیت، نظیر آنچه در ادیان دیگر است، وجود ندارد. البته، ایشان با طرح وجوب کفایى تحقیق در رشتههای مختلف علوم دینی در شرایط غیبت، ضرورت وجود روحانیت را اثبات میکند.[۱]
شهید بهشتی در ادامه از روحانیت شکل گرفته در تاریخ مسلمانان انتقاد شدیدی میکند و از روحانیت منزه و پاک که در هر دورهای نیز وجود داشته، تمجید و دفاع میکند. او تأکید میکند در عصر جدید نیز باید روحانیان واقعی از کسانی که صرفاً لباس روحانیت دارند باز شناخته شوند. بهشتی از اینکه در دوره کنونی صرفاً لباس، علامت روحانیت شده ناراضی است و معتقد است ساختار اجتماعی ما نیز عملاً بهنحوی رفتار میکند که فرصت سوء استفاده از لباس روحانیت را فراهم میآورد. بهشتی حساسیت زیادی به بهرهگیری از لباس روحانیت در جامعه ایرانی از خود نشان میدهد و توضیح میدهد که انتخاب چنین پوششی عادتی بیش نبوده و هیچگاه نباید بیش از آنچه که ارزش دارد به آن توجه شود و جای مسائل اساسی در خصوصیات یک دانشمند اسلامی را بگیرد.[۱]
کاستیها و راهکارهای رفع آنها
بهشتی معتقد است روحانیت در میان مسلمانان عملاً دچار انحرافاتی شده و به رنگ و شکل خاصی درآمده و آلودگیها و نواقصی در آن راه یافته است. آلودگیهایی که مورد قبول اسلام نیست. اما اذعان میکند که روحانیت رایج میان مسلمانان هرگز به اندازه دستگاه روحانیت بسیاری از ادیان و مذاهب دیگر دچار انحطاط و فساد و امتیازطلبیهای طبقاتی نشده است.[۱]
همچنین، بهشتی معتقد است انحرافات موجود در روحانیت نتوانسته تأثیر عمیق بر کارکرد این نهاد بگذارد. زیرا برای مردم مسلمان در هر عصر وسیله باز شناختن درست از نادرست فراهم بوده و دانشمندان پرهیزکار همیشه در جوامع اسلامی میزیستهاند. همچنین، از نظر او مراجعه به کتابهای دینی و رسالههای عملیه میتواند به مقدار زیادی راهنمای مردم در شناخت فساد باشد. به این ترتیب فسادی که در روحانیت مسلمانان راه یافته، همیشه بهعنوان فساد شناخته شده تحت کنترل بوده و عناصر فاسدی که در این دستگاه راه یافتهاند نتوانستهاند آیات و روایاتی که راهگشا بودهاند را تحریف کنند و راه را برای سلطه طبقاتی خود هموار سازند.[۱]
ایشان ضمن اذعان به نابهسامانیهای موجود در سازمان روحانیت، اضافه میکند که در شرایط حاضر برای رفع کاستیها در عرصه فهم صحیح دین و تبلیغ اسلامی راهکارهایی وجود دارد؛ از جمله:
- اجتهاد در فقه و علوم وابسته به آن برای فتوا و مرجعیت تقلید؛
- تحقیق و اجتهاد در مسائل دیگر اسلامی مربوط به اصول عقاید، اخلاق، تاریخ، تفسیر و...؛
- تدریس علوم مذکور در درجات مختلف ابتدایی (مقدمات)، متوسطه (سطح) و عالی (خارج) برای خواستاران این علوم.[۱]
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ پرش به بالا به: ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ درخشه، جلال، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، فصلنامه علمی پژوهشی علوم سیاسی، شماره ۱۶، زمستان ۱۳۸۰ش، ص۳۰۱-۳۰۲.
- ↑ درباره او ن.ک: حداد عادل، غلامعلی، «بهشتی، محمد»، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، ۱۳۷۷ش، ج۴، ص۸۲۶–۸۲۹.
- ↑ مطهری، مرتضی و دیگران، بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۹۷ش، ص۱۷۸–۲۲۲.
- ↑ درخشه، جلال، «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، فصلنامه علمی پژوهشی علوم سیاسی، شماره ۱۶، زمستان ۱۳۸۰ش، ص۲۹۷.