واقفیه
واقفیه چه کسانی هستند و دارای چه عقایدی میباشند؟
واقفیه فرقهای از شیعه است که در امامت امام کاظم(ع) توقف کردند. واقفیه معتقد بودند که امام موسی بن جعفر(ع) آخرین امام شیعه است. آنان در کیفیت و تفسیر توقف در امامت امام کاظم(ع) دچار اختلاف بودند؛ برخی از آنان در مرگ امام(ع) تشکیک کردند و قائل بودند که او نمرده بلکه غایب شده، مهدی امت است و برای اقامه عدل ظهور خواهد کرد. این گروه در جزئيات، نظرات متفاوتی داشتند.
گروه دیگر از این فرقه قائل به رجعت امام(ع) بودند و شهادت یا وفات امام(ع) را تأیید میکردند. اینان معتقد بودند امام(ع) زنده خواهد شد و جهان را پر از عدل خواهد کرد. این گروه هم در جزئیات اختلاف داشتند. گروهی دیگر، در مرگ یا حیات امام(ع) دچار تردید بودند، ولی او را قائم میدانستند و ظهور یا رجعت او را انتظار میکشیدند.
اصطلاح
واقفیه دارای دو معنای عام و خاص است:
- معنای عام آن برای هر گروهی به کار برده میشود که برخلاف عموم شیعیان امامیه در یکی از مسائل امامت نظر اکثریت را نپذیرد و در قبول نظر آنان توقف کند.[۱]
- معنای خاص آن لقب فرقهای از شیعه است که منکر رحلت امام کاظم(ع) شدند و سلسله امامت را با آن امام(ع) قطع کردند. اینان منکر امامت امام رضا(ع) شدند. این فرقه را ممطوره نیز خواندهاند.[۲]
از نظر محققان، زمانی که در متون از واژه واقفیه یا واقفه بدون هیچ قیدی استفاده شود، منظور همان معنای خاص آن که واقفیه یا واقفه ممطوره[یادداشت ۱] یا موسویه یا موسائیه است، خواهد بود.[۳]
واقفیه در مقابل قطعیه قرار دارند؛ قطعیه کسانی هستند که بر مرگ امام کاظم(ع) یقین نمودند و پس از این یقین امام رضا(ع) را به جانشینی او شناختند.[۴]
پیدایش
پس از شهادت امام کاظم(ع) در سال ۸۳ق، نزد بسیاری از وکلای او اموال قابل توجهی گرد آمده بود. عدهای از این وکلا برای حفظ این اموال نزد خود منکر شهادت امام کاظم(ع) شدند. زیاد قندی، یکی از وکلای امام(ع)، هفتاد هزار دینار در اختیار داشت. همچنین، عثمان بن عیسی رواسی، وکیل امام در مصر، اموال فراوان و شش کنیز را در اختیار داشت. پس از شهادت امام کاظم(ع)، امام رضا(ع) شخصی را نزد عثمان بن عیسی فرستاد تا آن اموال را تحویل بگیرد؛ عثمان از تسلیم اموال سرباز زد و به امام(ع) نامهای نوشت با این مضمون که پدرت وفات نکرده است و زنده است و مهدی قائم است. امام رضا(ع) در پاسخ نوشت که پدرم وفات کرده و میراث او را قسمت کردهاند و اخبار صحیح و درست درباره وفات او به ما رسیده است. عثمان بن عیسی در نهایت در پاسخ امام(ع) نوشت که اگر پدرت وفات نکرده باشد، تو در این اموال حقی نداری، ولی اگر وفات کرده باشد، باز هم تو در این اموال حقی نداری، زیرا امام(ع) به من دستور نداده که آن اموال را به تو بدهم و من کنیزان را آزاد کردهام و با آنها ازدواج کردهام.[۵]
به جز انگیزههای مالی، برخی تقیه ناشی از فشار فوقالعاده حکومت عباسی بر امام کاظم(ع) و شیعیان را دلیل پیدایش چنین فرقهای میدانند. آنان معتقدند که برخورد سخت بنیعباس بر ضد شيعه و امامان شیعه، يكى از مهمترين علل مخفىماندن امامتِ امام بعدى، پس از درگذشت امام پيشين بوده است. از آنجا که دستگاه خلافت در پی يافتن امام، واسطههای او و شیعیان مخلص برای از میان بردن آنها بود، بسيار اتفاق مىافتاد كه از ترس جاسوسان دستگاه حاكم، امكان رسانيدن نص و وصيت امام پيشين به شيعيان، وجود نداشت. این خود یکی از دلایل پیدایش فرقههایی چون واقفه بود.[۶]
زیرمجموعهها
واقفیه درباره تفسیر توقف خود با یکدیگر اختلاف پیدا کردند و همین موجب اختلاف میان آنان و پیدایش زیرمجموعههایی در میان آنان شد:
- گروهی از واقفیه معتقد بودند که امام کاظم(ع) زنده است و از دنیا نرفته و هیچ وقت نخواهد رفت تا اینکه شرق و غرب عالم را تحت سیطره خود درآورد و عدل را در آن برقرار کند. آنان امام(ع) را مهدی میپنداشتند و معتقد بودند که پنهانی از زندان خارج و از دیدههای مردم غایب گردیده؛ اما حکومت مدعی مرگ او شده است.[۷]
- عدهای دیگر از واقفيه، که به بشیریه مشهور شدند، وفات امام کاظم(ع) را انکار کردند، عقیده داشتند که او زندانی هم نشده و غایب شده است و مهدی موعود است. از نظر آنان، امام کاظم(ع) در هنگام غیبت یکی از اصحاب خود به نام محمد بن بشیر را وصی خود کرده و علوم مورد نیاز شیعیان را نیز به او منتقل کرده است. آنان پس از مرگ محمد بن بشیر پسر او سمیع بن محمد را نایب امام(ع) دانستند و این سلسله را تا ظهور و قیام امام(ع) پایدار میدانستند.[۸]
- گروهی دیگر از آنان شهادت امام کاظم(ع) را تأیید کردند، ولی چون او را قائم میدانستند، قائل به رجعت و قیام او برای برقراری عدل و داد در عالم شدند.[۹]
- برخی از واقفیه معتقد بودند که امام کاظم(ع) به شهادت رسیده ولی چون قائم است، دوباره زنده میشود و در جایی پنهان میگردد. در این دوره، یارانش با او دیدار میکنند و او آنان را امر و نهی میکند.[۱۰]
- عدهای به وفات امام کاظم(ع) معتقد بودند و شهادت او را انکار میکردند. آنان معتقد به رجعت امام(ع) بودند.[۱۱]
- بعضی امام کاظم(ع) را زنده میدانستند و امامان پس از او، چون امام رضا(ع)، را امام نمیدانستند و جانشینانی برمیشمردند که یکی پس از دیگری میآیند تا امام(ع) برانگیخته شود. از نظر آنان، در دوران غیبت امام(ع) لازم است تا مردم از جانشینان او اطاعت کنند.[۱۲]
- گروهی درباره حقیقت امر دچار تردید بودند؛ آنان معتقد بودند که با توجه به اخبار امام کاظم(ع) مهدی و قائم است. آنان اخبار مربوط به عاقبت امام(ع)، که همانند پدرانش وفات بود، را نیز غیر قابل انکار میدیدند. این دو موضوع موجب شد تا آنان در مرگ یا حیات امام(ع) توقف کنند و روشن شدن حقیقت را به زمان قیام او موکول کنند.[۱۳]
منابع
- ↑ مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۸۷ش، ص۴۵۴-۴۵۵.
- ↑ مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص۴۵۴-۴۵۵.
- ↑ سبحانی، جعفر، بحوث الملل و النحل، قم، مؤسسة الإمام الصادق علیه السلام، ۱۴۲۸ق، ج۸، ص۳۷۷؛ نیز: مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص۴۵۵.
- ↑ شهرستانی، محمد بن عبدالكريم، الملل و النحل، قم، الشريف الرضی، ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۱۹۸.
- ↑ صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، تحقیق محمدصادق بحرالعلوم، قم، مکتبة الداوری، بیتا، ج۱، ص۲۳۶؛ طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، تهران، مکتبة المرتضوية، ۱۳۶۲ش، ج۵، ص۱۳۰-۱۳۱.
- ↑ سبحانی، بحوث الملل و النحل، ج۸، ص۳۸۰.
- ↑ نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ترجمه محمدجواد مشکور، تهران، بنياد فرهنگ ايران، ۱۳۵۳ش، ص۱۱۸.
- ↑ نوبختی، فرق الشیعه، ص۱۱۹.
- ↑ نوبختی، فرق الشیعه، ص۱۱۹.
- ↑ نوبختی، فرق الشیعه، ص۱۱۸-۱۱۹.
- ↑ نوبختی، فرق الشیعه، ص۱۱۹.
- ↑ نوبختی، فرق الشیعه، ص۱۱۹-۱۲۰.
- ↑ نوبختی، فرق الشیعه، ص۱۲۱.
- ↑ این عنوان از سوی برخی از معتقدان به امامت امام رضا(ع) در مناظرهای عقیدتی طی عبارت کلاب ممطوره (سگهای بارانخورده) به آنان داده شد. از نظر دشمنان واقفیه این عبارت نهایت پلیدی این گروه را میرساند. نوبختی، فرق الشیعه، ص۱۲۰-۱۲۱.