دشمنی با گنه‌کاران

(تغییرمسیر از جهاد با گنه‌کاران)
سؤال

در حدیثی آمده است: «جهاد چهار شعبه دارد و یکی از شعبه‌ها، دشمنی با فاسقان است». منظور از فاسقان چیست؟ یعنی ما باید با افراد گناهکار دشمنی کنیم؟

فاسق یعنی خارج شدن از مسیر حق و حرکت در راه باطل. غیر مسلمان چون از پذیرش اسلام سرباز زده است، مصداق فاسقان می‌شود. مسلمان اهل گناه هم با گناه از مسیر حق خارج شده‌اند، می‌توان به آن نیز فاسق گفت.

جهاد با فاسقان غیر مسلمان، ابراز برائت از فسق آن‌هاست. جهاد با گنه‌کاران مسلمان، همان امر به معروف و نهی از منکر کردن، جلوگیری از رواج فساد در جامعه و اجرای احکام اسلامی بر گنه‌کاران می‌باشد؛ مانند اجرای حد، گرفتن دیه و اجرای حکم قصاص و ….

امیرمومنان(ع)، جهاد را به معنای وسیع کلمه تفسیر کرده و فقط جهاد نظامی در میدان جنگ با دشمنان را جهاد ندانسته است. جهاد با قلب، با زبان، با عمل و برخورد با گنه‌کاران جهاد در راه خدا است.

متن روایت

امیر مومنان(ع) فرمود: خدا برای ایمان چهار ستون قرار داده است: صبر؛ یقین؛ عدل و جهاد. در ادامه برای هر کدام توضیحی داد و درباره جهاد فرمود:

این جمله در کتاب نهج البلاغه نیز آمده است.[۲]

مفهوم‌شناسی فسق

واژه «فاسق» از ریشه «فسق» در اصل به معنای خارج شدن هسته از درون خرما را گویند.[۳] در نگاهی تمثیلی به کسی که از محدوده شرع خارج شود «فاسق» می‌گویند.[۴] «فسق» سرپیچی از دستورات الهی است که هم شامل کافران می‌شود و هم به مسلمانی که مرتکب گناهان کبیره شده باشد، فاسق گویند.[۵]

قرآن به خارج شدن از راه مستقیم را فسق دانسته است: ﴿کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ اَمْرِ رَبِّهِ؛ (ابلیس) از جن بود، از فرمان پروردگارش بیرون شد.(کهف:۵۰)

به کسانی که لباس اطاعت پروردگار را از تن درآورده و از راه و رسم بندگی خارج شده‌اند، فاسق گفته می‌شود. ‏[۶] امیر مومنان(ع) در این روایت، جهاد را هم جهاد با زبان دانسته که امر به معروف و نهی از منکر است و هم جهاد با عمل دانسته که راستگویی در همه حال است و هم جهاد نظامی دانسته است که با دشمنان دین باید جنگید.[۷]

مصادیق فاسق در قرآن

قرآن برای فاسق مصداق‌هایی بیان کرده است که هم شامل غیرمسلمانان می‌شود و هم شامل مسلمانانی که اصول دین را پذیرفته‌اند، می‌شود. برخی از این مصداق‌ها عبارتند از:

  • سجده نکردن بر حضرت ادم(ع).[۸]
  • کفر و ایمان نیاوردن.[۹]
  • منافق.[۱۰]
  • تکذیب آیات الهی.[۱۱]
  • فراموشی خدا.[۱۲]
  • حکم نکردن به احکام الهی.[۱۳]
  • پیمان‌شکن.[۱۴]
  • فساد درزمین.[۱۵]
  • خوردن چیزهایی که خدا حرام کرده است.[۱۶]
  • ستم‌کاری و تحریف حقایق.[۱۷]
  • اطاعت نکردن از دستورات الهی.[۱۸]
  • تهمت زدن به زنان پاک‌دامن.[۱۹]
  • زیان رساندن به شاهد و نویسنده قراردادها.[۲۰]
  • خودداری از جهاد.[۲۱]
  • صدا زدن مؤمن با نام زشت.[۲۲]
  • اذیت کردن پیامبر الهی.[۲۳]


سخت‌گیری نسبت به فاسقان

در نگرش قرآن فاسق اعم از مسلمان گنه‌کار و غیر مسلمان است. مراد امیرمومنان(ع) از فاسق که باید با آن جهاد کرد منافقان، پیمان‌شکنان و فساد کنندگان روی زمین هستند نه هر گنه‌کاری مسلمانی که گاهی مرتکب گناهی می‌شود. البته برخی از گناهان علاوه بر عذاب اخروی، مجازات دنیایی هم دارد مانند اجرای حد و قصاص و پرداخت دیه و غیره که نمی‌توان گفت اینها باید آزاد باشند و مؤاخذه نشوند.

فسق عامل مهمی در نابودی و فروپاشی جامعه است؛[۲۴] خداوند، نسبت به فاسقان سخت‌گیری‌های خاص را اعمال کرده است. فسق، عامل خشم الهی و انتقام از فاسقان می‌باشد.[۲۵]

انسان فاسق در جامعه مطرود است. این طرد اجتماعی به شکل محرومیت از برخی از حقوق شهروندی خودنمایی می‌کند. از جمله اینکه شهادت فاسق پذیرفته نمی‌شود و اگر خبری بدهد، متوقف به تحقیق و پژوهش در صحت و سقم آن است.[۲۶] این مرزبندی میان فاسق و غیر فاسق، به نوعی مرزبندی در حقوق شهروندی و بهره‌گیری از آن است؛[۲۷] زیرا خود شخص، شخصیت اجتماعی و حقوق طبیعی اجتماعی خودش را از میان برده و اجازه داده است تا مورد طعن دیگران قرار گیرد.

جهاد با فاسقان غیر مسلمان، ابراز برائت از فسق آن‌هاست:﴿وَ إِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ لی عَمَلی وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ أَنْتُمْ بَریئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَریءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ؛ و اگر تو را تکذیب کردند، بگو: عمل من برای من، و عمل شما برای شماست! شما از آنچه من انجام می‌دهم بیزارید و من (نیز) از آنچه شما انجام می‌دهید بیزارم.(یونس:۴۱) قرآن در آیات دیگر نیز بر بیزاری از ایمان نیاوردن عده‌ای تأکید کرده است.[۲۸]

جهاد با گنه‌کاران مسلمان، همان امر به معروف و نهی از منکر کردن،[۲۹] جلوگیری از رواج فساد در جامعه[۳۰] و اجرای احکام اسلامی بر گنه‌کاران می‌باشد؛ مانند اجرای حد،[۳۱] گرفتن دیه،[۳۲] گرفتن خسارت وارد شده بر دیگران،[۳۳] اجرای حکم قصاص[۳۴] و ….

منابع

  1. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، ‏ دار الكتب الإسلاميه، ۱۳۶۵ش، ج۲، ص۵۰، بَابُ صِفَه الْإِيمَانِ.
  2. نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتی، حکمت۳۱.
  3. فیومی، أحمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، مؤسسه دار الهجره، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۴۷۳.
  4. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ ششم، ۱۴۱۲ق، ج۵، ص۱۷۶.
  5. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ص۶۳۶.
  6. مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصره لسید العتره فی حرب البصره (نبرد جمل)، مترجم: محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش، ص۴۸.
  7. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، ‏ دار الکتب الإسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج۲، ص۵۰، بَابُ صِفَه الْإِیمَانِ.
  8. سوره کهف، آیه۵۰.
  9. سوره بقره، آیه۹۹. سوره مائده، آیه۵۹. ۸۱. سوره یونس، آیه۳۳. سوره نور، آیه۵۵. سوره سجده، آیه۱۸.
  10. سوره توبه، آیه۶۷. ۸۰. ۸۴.
  11. سوره انعام، آیه۴۹.
  12. سوره حشر، آیه۱۹.
  13. سوره مائده، آیه۴۷. ۴۹.
  14. سوره بقره، آیه۲۷–۲۶. سوره آل عمران، آیه۸۲.
  15. سوره بقره، آیه۲۷–۲۶.
  16. سوره مائده، آیه۳. سوره انعام، آیه۱۲۱. ۱۴۵.
  17. سوره بقره، آیه۵۹. سوره اعراف، آیه۱۶۵.
  18. سوره مائده، آیه۲۶. سوره اعراف، آیه۱۶۳.
  19. سوره نور، آیه۴.
  20. سوره بقره، آیه۲۸۲.
  21. سوره مائده، آیه۲۵–۲۴.
  22. سوره حجرات، آیه۱۱.
  23. سوره صف، آیه۵.
  24. سوره بقره، آیه۵۹. سوره اعراف، آیه۱۶۵. سوره اسراء، آیه۱۶.
  25. سوره مائده، آیه۵۹
  26. سوره حجرات، آیه۶.
  27. سوره سجده، آیه۱۸.
  28. سوره انعام، آیه۱۹. ۷۸. سوره نساء، آیه15. سوره توبه، آیه۱. ۳. ۱۴. سوره هود، آیه۳۵. ۵۴. سوره شعراء، آیه۲۱۶. سوره زخرف، آیه۳۶. سوره ممتحنه، آیه۴.
  29. سوره آل عمران، آیه۱۱۰. سوره اعراف، آیه۱۵۷. سوره نحل، آیه۹۰.
  30. سوره هود، آیه۱۱۶.
  31. سوره نور، آیه۲. ۴. سوره مائده، آیه۳۸.
  32. سوره نساء، آیه۹۲.
  33. سوره مائده، آیه۴۵.
  34. سوره بقره، آیه۱۷۹–۱۷۸. ۱۹۴.