پیامدهای دلبستگی به دنیا

نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۰۵ توسط A.ahmadi (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{سوال}} دنيازدگي از ديد‌گاه امام علي(ع) عامل چه انحرافي است؟ {{پای...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

دنيازدگي از ديد‌گاه امام علي(ع) عامل چه انحرافي است؟

مقدمه

پيش از پرداختن به جواب، ضروري است كه روشن كنيم مقصود از دنيا پرستي چيست؟ شهيد مطهري (ره) در اين زمينه مي‌فرمايد: «منظور از علاقه به دنيا، تمايلات طبيعي و فطري نيست، مقصود از دنياپرستي علاقه و تعلق به امور مادّي و در اسارت آن‌ها بودن است، كه توقّف و ركود است که اسلام سخت با آن مبارزه مي‌كند، چون بر ضد نظام تكامل آفرينش است».[۱] همان طور كه دنيا گريزي و گوشه نشيني پسنديده نيست دنيازدگي نيز سبب انحراف و گمراهي است، در نهج البلاغه از دنيا پرستي به شدّت نهي شده و در مقابل، از زهد، ستايش به عمل آمده است؛ بنا‌براين دنيا گرايي و دنيا گريزي دو سوي افراط و تفريط است. به همين دليل در روايت مي‌خوانيم «خيركم من لم يترك آخرته لدنياه و لادنياه لاخرته و لم يكن كلا علي الناس».[۲] «بهترين شما كسي است كه آخرت و كارهاي اخروي را براي دنيا از دست ندهد و دنيا را هم براي آخرت رها نكند و سر بار جامعه نگردد؛ بنابراين انسان بايست در تلاش باشد كه بين دنيا و آخرت جمع كند، و دنيا را پُلي براي رسيدن به آخرت قرار دهد. اين سخن يعني گريز از دو سوي افراط و تفريط. دنيا گريزي براي آخرت و يا دنيا براي آخرت، كدام يك با نگرشي اسلامي مطابقت دارد؟ چه انحرافاتي با دنيا طلبي و شيفتگي به دنيا، در كمين انسان نشسته و سرمايه ارزشمند يعني كمال طلبي او را تهديد مي‌كند؟ اينها، نمونه سؤال‌هاي مهمّي است كه هر يك پاسخي ويژه و كنكاشي عميق طلب مي‌كنند.

چون اين پرسش پي‌گير عوامل انحراف دنيازدگي، با نگاه علوي است، برخي از اين انحرافات را از منظر ایشان پي مي‌گيريم.

قرآن كريم دنيازدگي را امري خلاف فطرت كمال خواهي انسان مي‌داند؛ چرا كه دنيا كالايي بي ثبات و ناپايدار است و دل بستن به اموري ناپايدار بر خلاف فطرت كمال خواهي انسان است. ميل به دنيا به معناي توقف و ايجاد مانع در مسير حركت انسان به سوي كمال است.[۳] در آيه‌اي ديگر، دنيازدگي را با سعادت اخروي ناسازگار مي‌داند.[۴] نگرش امام علي(ع) نيز درباره دنيازدگي در راستاي مفاهيم بلند قرآني است. در اين‌جا به برخي از پيامدها اشاره مي‌كنيم:

۱) دنيا پرستي ريشه تمام خطاها و لغزش‌ها

امام علي(ع) فرمود: «حبّ الدنيا رأس كلّ خطيئه»، دوستي دنيا در رأس همه اشتباهات و گناهان است. در كلامي ديگر آمده است: «رأس الآفات الوله بالدنيا»، رأس همه آفت‌ها ولع و دوستي دنيا است.

۲) دنيازدگي عامل فريب

حضرت در تمثيلي زيبا مي‌فرمايند: «مثل دنيا هم‌چون مار است كه بدني نرم دارد و زهري كشنده در درون آن است. فريب خورده نادان به سوي آن مايل مي‌شود و داناي خردمند از آن حذر مي‌كند».[۵] در كلامي ديگر فرمود: «دنيا منظره‌اي دل‌فريب و سرانجامي خطرناك دارد، فريبنده ودل انگيز است اما دوامي‌ ندارد، نوري است در حال غروب، سايه اي است زوال پذير و ستوني است مشرف بر سقوط».[۶] «محبّت و دوستي دنيا سر فتنه‌ها و ريشه محنت‌ها است».[۷]

۳) دنيا پرستي عامل حرص و طمع و سيري ناپذيري انسان

امام علي(ع) فرمود: «دوستي و محبّت دنيا طمع به بار مي‌آورد».[۸] در كلامي ديگر از حضرت آمده است كه: «حرص و آزمندي، انسان را به تباهي مي‌كشاند. دنياپرستان به چيزي از دنيا نمي‌رسند مگر اين كه دري از حرص به رويشان مي‌گشايد و آتش عشق آنان تندتر مي‌گردد».[۹] آن حضرت به فرزندان آدم هشدار دادند كه: «اي پسر آدم! تو در آن چه بيش از معاشت به چنگ آورده‌اي نگهبان و انباردار ديگري هستي».[۱۰] حضرت فرمود: «آن كس كه قلب او با دنيا پرستي پيوند خورد، همواره جانش گرفتـار سه مشكل خواهد شد: اندوهي رها نشدني، حرصي جدا نشدني و آرزويي نايافتني».[۱۱]

۴) دنيا پرستي عامل سركشي انسان در برابر دستورات و احكام خداوند

جاذبه‌هاي فريبنده دنيا، انسان را به سركشي و عُصيان مي‌كشد. حضرت(ع) در اين زمينه از تقابل بين دنيا طلبي و جهاد نام برده، دنيا طلبي را يكي از عوامل مهمّ گريز از جهاد مي‌شمارد.[۱۲]

۵) دنيازدگي ناسازگار با سعادت اخروي

حضرت امير(ع) در تمثيلي دل انگيز، دنيا و آخرت را هم‌چون دو همسر يك مرد مي‌شمارد كه هرگاه به يكي نزديك شود، از ديگري دور شده است.[۱۳] در كلامي ديگر فرمود: «همان طور كه شب و روز جمع شدني نيست، دوستي خدا و دوستي دنيا نيز جمع شدني نيست».[۱۴] و در كلامي ديگر دنيا و آخرت را دو راه جداي از يكديگر دانسته و فرموده: «هر كس كه دنيا پرست باشد و به آن عشق ورزد، به آخرت كينه ورزد و با آن دشمني كند».[۱۵]

۶) دنيا پرستي عامل غفلت از خدا

دنيا پرستي انسان را به خود سرگرم و از ديگر چيزها باز مي‌دارد.[۱۶] و امام علي(ع) فرمود: «دنيا به علت نقد بودنش جلب توجّه مي‌كند».[۱۷] «اهل دنيا سواراني در خواب مانده‌اند كه آنان را مي‌راند».[۱۸] غوطه‌ور شدن در لذّات دنيوي و عاشق و شيداي آن بودن، انسان را از ياد خدا و لذّات معنوي باز مي‌دارد.

۷) تلاش براي دست‌يابي به خواسته‌هاي نامشروع

افراد آلوده به دنيا پرستي، دين را وسيله‌اي براي دسترسي به خواسته‌هاي نامشروع خود قرار مي‌دهند. «فانظر في ذلك نظرا بليغا فان هذا الدين قد كان اسيرا في ايدي الاشرار يعمل فيه بالهوي و تطلب به الدنيا» در دستوراتي كه دادم، نيك بنگر كه همانا اين دين در دست بد كاران اسير گشته بود كه با نام دين به هوا پرستي پرداخته و دنياي خود را بدست مي‌آورند.[۱۹]

۸) در تقابل با حراست و پاسداري از دين

آگاه باشيد! با حفظ اساس ايمان و دين خويش، از بين رفتن چيزي از اموال نامشروع دنيا به شما ضرر نمي‌رساند و آگاه باشيد با تباه ساختن دين خود آنچه از دنيا براي خويش نگه‌داري نموده‌ايد سودي به حالتان نخواهد داشت».[۲۰] آن حضرت در كلامي ديگر وسيله تباهي دين را، دنيا طلبي معرفي كرده است.[۲۱]

۹) عامل فراموشي معاد

امام علي(ع) فرمود: «دنيا بيش از آخرت شما را تصاحب كرده و متاع زودرس دنيا بيش از متاع جاويدان آخرت در شما نفوذ كرده و دنيازدگي قيامت را از يادتان برده است».[۲۲] نتيجه اين‌كه دنيا نمي‌تواند آخرين مقصد و منتهاي آرزوي انسان باشد و نكوهش دنيا در صورتي است كه انسان دنيا را نه در جايگاه وسيله و راه؛ بلكه در جايگاه هدف و مقصد ببيند و به آن توجه داشته باشد. به بيان زيباي قرآن جز دنيا هدف و مطلوبي نداشته باشد و سطح فكرش از ماديات و دنيا فراتر نرود.[۲۳]


منابع

  1. مطهري، مرتضي؛ سيري در نهج البلاغه، قم، انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، ۱۳۶۱، ص۱۶۹.
  2. فريد تنكابني، مرتضي؛ رهنماي انسانيت سيري ديگر در نهج الفصاحه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ۱۳۷۹، ص۲۹۳؛ حر عاملي، وسائل الشيعه، ج۱۷، ب ۲۸، ح ۲۲۰۲۵، ص۷۶.
  3. انفال/ ۶۷.
  4. شوري/ ۲۰.
  5. دشتي، ترجمه نهج البلاغه، كلمات قصار، ۱۱۹: ص۶۵۲: آمدي، ترجمه و شرح غرر الحكم و درر الكلم، هاشم رسولي محلاتي، ج۱، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ۱۳۷۷، ص۴۰۳.
  6. همان، خ ۸۳، ص۱۳۱.
  7. همان، ص۳۸۶.
  8. همان، ص۳۸۷.
  9. مكارم شيرازي، نامه ۴۹ ، ج۳، ص۱۳۴ و ۱۳۵.
  10. قصار، ۱۹۲، ص۳۹۴.
  11. دشتي، همان، ح ۲۲۸، ـ ص۶۷۷، و ح ۳۶۷، ص۷۱۶.
  12. دشتي، پيشين، خ ۳۴/۱ و ۲، ص۸۶.
  13. محلاتي، پيشين، ج۱، ص۳۷۲.
  14. همان، ص۳۹۳.
  15. دشتي، همان، ح ۱۰۳، ص۶۴۷،: محلاتي، همان ص۳۷۱.
  16. همان، نامه ۴۹، ص۳۷۱.
  17. ناصر مكارم شيرازي، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج۲، خ ۱۱۱، ص۶۲.
  18. دشتي، همان، ح ۶۴، ص۶۳۶.
  19. همان، نامه ۵۳/۷۰ و ۷۱، ص۵۷۷.
  20. مكارم شيرازي، همان، ج۲، خ ۱۷۲، ص۳۳۲ و ۳۳۳.
  21. محلاتي، پيشين، ص۳۹۱.
  22. خ ۱۱۳، ص۲۱۹.
  23. يونس/ ۷، رعد/ ۲۶ و . . ..