ولایت فقیه از نگاه قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:
نظر قرآن را در مورد ولایت فقیه بیان فرمایید؟
نظر قرآن را در مورد ولایت فقیه بیان فرمایید؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}ولایت فقیه در امتداد ولایت پیامبر و امامان معصوم قرار دارد و این ولایت ـ به مفهوم سیاسی آن ـ همان زعامت و رهبری سیاسی است که مسئولیت تأمین مصالح امّت و تضمین اجرای عدالت را بر عهده دارد.
{{پاسخ}}


این مسئولیت، در دوران حضور، بر عهدهٔ شخص معصوم بوده و در عصر غیبت بر عهدهٔ فقیه جامع الشرائطی است که شایستگی رهبری را دارا باشد.
== ولایت فقیه در امتداد امامت ==
ولایت فقیه در امتداد ولایت پیامبر و امامان معصوم قرار دارد و این ولایت ـ به مفهوم سیاسی آن ـ همان زعامت و رهبری سیاسی است که مسئولیت تأمین مصالح امت و تضمین اجرای عدالت را بر عهده دارد. این مسئولیت، در دوران حضور، بر عهدهٔ شخص معصوم بوده و در عصر غیبت بر عهدهٔ فقیه جامع الشرائطی است که شایستگی رهبری را دارا باشد.


اسلام دین سیاست است؛ زیرا نظامی است که برای تنظیم حیات اجتماعی و زیست مسالمت آمیز انسان عرضه شده و هدف آن، تأمین سعادت و رسیدن به کمال انسانی است؛ سعادت هر دو جهان؛ دنیا و آخرت.
اسلام دین سیاست است؛ زیرا نظامی است که برای تنظیم حیات اجتماعی و زیست مسالمت آمیز انسان عرضه شده و هدف آن، تأمین سعادت و رسیدن به کمال انسانی است؛ سعادت هر دو جهان؛ دنیا و آخرت. از دیدگاه اسلام، دین و دنیا به هم آمیخته است؛ از یکدیگر جدا نیستند و سعادت و کمال هر یک به سعادت و کمال دیگری بستگی دارد؛ بلکه کمال در این جهان، مقدمهٔ کمال در جهان دیگر است.


اسلام برای تأمین سعادت در این زندگی برنامه دارد؛ گرچه هدف نهایی، رسیدن به کمال معنوی و نیز تأمین سعادت در حیات جاوید می‌باشد. {{قرآن|و ابتغ فی ما آتاک اللّه الدار الآخره و لاتنس نصیبک من الدنیا}}<ref>قصص/۷۷.</ref> «آنچه در اختیارداری، در راه رسیدن به کمال معنوی و حیات جاوید به کارگیر ولی بهرهٔ خود را از این زندگی نیز نادیده نگیر».
بنابراین، اسلام برای تنظیم این حیات برنامه دارد و مسئله اجرای عدالت اجتماعی، یکی از مسایل اساسی و زیربنایی نظام اسلامی است و نمی‌توان تصور نمود که برای تضمین اجرای این نظام، جنبهٔ مسئولیت آن را در نظر نگرفته و شرایط صلاحیت آن را نادیده گرفته باشد و این مهم را بدون قید و شرط، کاملاً به مردم واگذار کرده باشد.


اساساً از دیدگاه اسلام، دین و دنیا به هم آمیخته است؛ از یک دیگر جدا نیستند و سعادت و کمال هر یک به سعادت و کمال دیگری بستگی دارد؛ بلکه کمال در این جهان، مقدمهٔ کمال در جهان دیگر است.
این شرایط، در دو شرط اساسی خلاصه می‌شود: توانایی سیاسی و آگاهی دینی، چنان‌که در کلام امام، امیرمؤمنان(ع) آمده است: «شایسته‌ترین افراد، برای رهبری و زعامت، کسی است که توانایی لازم در او فراهم باشد و از دیدگاه‌های شرع ـ در امر رهبری ـ آگاهی کامل داشته باشد.»<ref>نهج البلاغه، خطبهٔ ۱۷۳.</ref>


بنابراین، اسلام برای تنظیم این حیات برنامه دارد و مسئلهٔ اجرای عدالت اجتماعی، یکی از مسایل اساسی و زیربنایی نظام اسلامی است و نمی‌توان تصور نمود که برای تضمین اجرای این نظام، جنبهٔ مسئولیت آن را در نظر نگرفته و شرایط صلاحیّت آن را نادیده گرفته باشد و این مهم را بدون قید و شرط، کاملاً به مردم واگذار کرده باشد.
و این رهنمود بدین معنا است که از جانب شرع، برای انتخاب رهبر سیاسی، علاوه بر دارا بودن توانایی‌های لازم ـ که یک شرط عقلی است و همواره عقلای جهان، این توانایی‌ها را در انتخاب رهبران سیاسی خود رعایت می‌کنند ـ بینش گستردهٔ دینی او نیز رعایت شود؛ زیرا می‌خواهد بر جامعه‌ای حکومت کند که نظام اسلامی بر آن حاکم است؛ بنابراین، این یک شرط کاملاً طبیعی است که بایستی رهبران سیاسی ـ اسلامی، دارا باشند.»<ref>معرفت، محمدهادی، ولایت فقیه، ص۸–۹.</ref>
 
آری! این شرایط، در دو شرط اساسی خلاصه می‌شود: توانایی سیاسی و آگاهی دینی، چنان‌که در کلام امام، امیرمؤمنان(ع) آمده است: «اِنّ احق الناس بهذا الامر، اقواهم علیه، و اعلمهم بأمر اللّه فیه؛<ref>نهج البلاغه، خطبهٔ ۱۷۳.</ref> شایسته‌ترین افراد، برای رهبری و زعامت، کسی است که توانایی لازم در او فراهم باشد و از دیدگاه‌های شرع ـ در امر رهبری ـ آگاهی کامل داشته باشد».
 
و این رهنمود بدین معنا است که از جانب شرع، برای انتخاب رهبر سیاسی، علاوه بر دارا بودن توانایی‌های لازم ـ که یک شرط عقلی است و همواره عقلای جهان، این توانایی‌ها را در انتخاب رهبران سیاسی خود رعایت می‌کنند ـ بینش گستردهٔ دینی او نیز رعایت شود؛ زیرا می‌خواهد بر جامعه ای حکومت کند که نظام اسلامی بر آن حاکم است؛ بنابراین، این یک شرط کاملاً طبیعی است که بایستی رهبران سیاسی ـ اسلامی، دارا باشند».<ref>معرفت، محمدهادی، ولایت فقیه، ص۸–۹.</ref>


== دلایلی از قرآن کریم ==
== دلایلی از قرآن کریم ==
در قرآن کریم موضوع حکومت «الله» در مقابل حکومت «طاغوت» در سطحی وسیع مطرح گردیده و انبیاء و شرایع آمده‌اند تا حکومت طاغوت را در هم شکنند و حکومت «الله» را جهان شمول نمایند و جای گزین حکومت «الله» به جای حکومت «طاغوت» به آن است که کسانی که جنبهٔ الهی دارند و با نام خلیفه اللّه فی الارض مطرح اند، حکومت کنند و دست طاغوت را از حاکمیّت کوتاه نمایند.
در قرآن کریم موضوع حکومت «الله» در مقابل حکومت «طاغوت» در سطحی وسیع مطرح گردیده و انبیاء و شرایع آمده‌اند تا حکومت طاغوت را در هم شکنند و حکومت «الله» را جهان شمول نمایند و جایگزینی حکومت «الله» به جای حکومت «طاغوت» به آن است که کسانی که جنبهٔ الهی دارند و با نام خلیفه اللّه فی الارض مطرح اند، حکومت کنند و دست طاغوت را از حاکمیت کوتاه نمایند.


تمام انبیای عظام به حکم نبوّت و خلافت الهی، حق حاکمیت دارند و پیامبرانی که امکانات بر ایشان فراهم بود، به اقتضای مقام و حق نبوّت، رهبری سیاسی امّت خویش را بر عهده گرفته بودند. قرآن کریم، خطاب به حضرت داوود می‌فرماید:
تمام انبیای عظام به حکم نبوت و خلافت الهی، حق حاکمیت دارند و پیامبرانی که امکانات بر ایشان فراهم بود، به اقتضای مقام و حق نبوّت، رهبری سیاسی امّت خویش را بر عهده گرفته بودند. قرآن کریم، خطاب به حضرت داوود می‌فرماید:


{{قرآن|یا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاک خَلِیفَةً فِی الْأَرْ‌ضِ فَاحْکم بَینَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَیٰ فَیضِلَّک عَن سَبِیلِ اللَّهِ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یضِلُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یوْمَ الْحِسَابِ}}<ref>ص/۲۶.</ref> ما تو را خلیفه و جانشین خود در زمین قرار دادیم، پس حاکمیت خود را بر اساس حق و عدالت استوار نما، و زنهار که در پی خواست‌های]نفسانی [خود باشی که تو را گمراه می‌کند. کسانی که از راه حق جدا گشته و به بی راهه می‌روند به سخت‌ترین دشواری‌ها دچار می‌گردند; زیرا روز بازرسی را فراموش کرده‌اند.
{{قرآن|یا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاک خَلِیفَةً فِی الْأَرْ‌ضِ فَاحْکم بَینَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَیٰ فَیضِلَّک عَن سَبِیلِ اللَّهِ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یضِلُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یوْمَ الْحِسَابِ}}<ref>ص/۲۶.</ref> ما تو را خلیفه و جانشین خود در زمین قرار دادیم، پس حاکمیت خود را بر اساس حق و عدالت استوار نما، و زنهار که در پی خواست‌های]نفسانی [خود باشی که تو را گمراه می‌کند. کسانی که از راه حق جدا گشته و به بی راهه می‌روند به سخت‌ترین دشواری‌ها دچار می‌گردند; زیرا روز بازرسی را فراموش کرده‌اند.
خط ۳۸: خط ۳۵:
{{قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّـهَ وَأَطِيعُوا الرَّ‌سُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ‌ مِنكُمْ ۖ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُ‌دُّوهُ إِلَى اللَّـهِ وَالرَّ‌سُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ‌ ۚ ذَٰلِكَ خَيْرٌ‌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>نساء/۵۹.</ref>
{{قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّـهَ وَأَطِيعُوا الرَّ‌سُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ‌ مِنكُمْ ۖ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُ‌دُّوهُ إِلَى اللَّـهِ وَالرَّ‌سُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ‌ ۚ ذَٰلِكَ خَيْرٌ‌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>نساء/۵۹.</ref>


این آیه صریحاً دستور می‌دهد که در تمام شئون زندگی، برای برقراری نظم و اجرای  
این آیه صریحاً دستور می‌دهد که در تمام شئون زندگی، برای برقراری نظم و اجرای عدالت، باید به مراجع الهی روی آورد. در آیهٔ دیگری می‌فرماید:  
 
عدالت، باید به مراجع الهی روی آورد. در آیهٔ دیگری می‌فرماید:


{{قرآن|وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ‌ مِّنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ ۖ وَلَوْ رَ‌دُّوهُ إِلَى الرَّ‌سُولِ وَإِلَىٰ أُولِي الْأَمْرِ‌ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ ۗ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّـهِ عَلَيْكُمْ وَرَ‌حْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>نساء/۸۳.</ref>
{{قرآن|وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ‌ مِّنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ ۖ وَلَوْ رَ‌دُّوهُ إِلَى الرَّ‌سُولِ وَإِلَىٰ أُولِي الْأَمْرِ‌ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ ۗ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّـهِ عَلَيْكُمْ وَرَ‌حْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>نساء/۸۳.</ref>


در این آیه صریحاً در شئون سیاسی، دستور مراجعه به مراجع الهی داده شده که بایستی مسائل سیاسی در پرتو دستورات الهی حلّ و فصل گردد.<ref>معرفت، محمدهادی، ولایت فقیه، ص۱۱۹–۱۲۱، با تلخیص.</ref>
در این آیه صریحاً در شئون سیاسی، دستور مراجعه به مراجع الهی داده شده که بایستی مسائل سیاسی در پرتو دستورات الهی حلّ و فصل گردد.<ref>معرفت، محمدهادی، ولایت فقیه، ص۱۱۹–۱۲۱، با تلخیص.</ref> دربارهٔ مشروعیت ولایت فقیه به آیات فراوانی استناد شده است که جهت جلوگیری از اطالهٔ کلام، به آیات فوق اکتفا می‌شود.<ref>از جمله آیات مربوط به بحث عبارت اند از مائده/۳–۵۵ و ۶۷. احزاب/۳۳ و….</ref>
 
دربارهٔ مشروعیت ولایت فقیه به آیات فراوانی استناد شده است که جهت جلوگیری از اطالهٔ کلام، به آیات فوق اکتفا می‌شود.<ref>از جمله آیات مربوط به بحث عبارت اند از مائده/۳–۵۵ و ۶۷. احزاب/۳۳ و….</ref>


== شواهدی از روایات ==
== شواهدی از روایات ==
خط ۵۷: خط ۵۰:
نتیجه
نتیجه


از دیدگاه شیعهٔ امامیه، والیان و رهبران اسلامی، پس از پیامبر اکرم(ص) و فرزندان معصوم او می‌باشند؛ اما در زمان غیبت امام معصوم، گرچه ولایت و حکومت به شخص معینی تفویض نشده است؛ ولی به حکم عقل و نقل باید حکومت برقرار باشد و حکومت مطلوب در جهان اسلامی، حکومت اسلامی است و حاکم اسلامی باید عالم به قوانین اسلامی، عادل و از قدرت مدیریت و زعامت برخوردار باشد و با توجه به این ملاک که ولایت فقیه در رابطه با اجرای احکام و قوانین اسلامی، همان ملاک ولایت امام معصوم در این باره است، همهٔ اختیارات حکومتی امام معصوم را فقیه نیز داراست؛ البته باید توجه داشت که موضوع بحث ما، ولایت تشریعی و حکومتی است و نه ولایت تکوینی که مربوط به مقام‌های معنوی افراد است و قابل تشریع و اعتبار نمی‌باشد. از جهت ولایت تکوینی و کمالات معنوی، امامان معصوم-علیهم السلام- قابل مقایسه با دیگران نیستند.<ref>ره توشه راهیان نور، ویژه جوانان، ۷۶، ص۲۳۹–۲۴۰ به نقل از کتاب موسوی خمینی، سید روح الله، البیع، ج۲، ص۴۶۶.</ref>
از دیدگاه شیعهٔ امامیه، والیان و رهبران اسلامی، پس از پیامبر اکرم(ص) و فرزندان معصوم او می‌باشند؛ اما در زمان غیبت امام معصوم، گرچه ولایت و حکومت به شخص معینی تفویض نشده است؛ ولی به حکم عقل و نقل باید حکومت برقرار باشد و حکومت مطلوب در جهان اسلامی، حکومت اسلامی است و حاکم اسلامی باید عالم به قوانین اسلامی، عادل و از قدرت مدیریت و زعامت برخوردار باشد و با توجه به این ملاک که ولایت فقیه در رابطه با اجرای احکام و قوانین اسلامی، همان ملاک ولایت امام معصوم در این باره است، همهٔ اختیارات حکومتی امام معصوم را فقیه نیز داراست؛ البته باید توجه داشت که موضوع بحث ما، ولایت تشریعی و حکومتی است و نه ولایت تکوینی که مربوط به مقام‌های معنوی افراد است و قابل تشریع و اعتبار نمی‌باشد. از جهت ولایت تکوینی و کمالات معنوی، امامان معصوم(ع) قابل مقایسه با دیگران نیستند.<ref>ره توشه راهیان نور، ویژه جوانان، ۷۶، ص۲۳۹–۲۴۰ به نقل از کتاب موسوی خمینی، سید روح الله، البیع، ج۲، ص۴۶۶.</ref>


<span></span>
<span></span>

نسخهٔ ‏۶ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۰۸

سؤال

نظر قرآن را در مورد ولایت فقیه بیان فرمایید؟


ولایت فقیه در امتداد امامت

ولایت فقیه در امتداد ولایت پیامبر و امامان معصوم قرار دارد و این ولایت ـ به مفهوم سیاسی آن ـ همان زعامت و رهبری سیاسی است که مسئولیت تأمین مصالح امت و تضمین اجرای عدالت را بر عهده دارد. این مسئولیت، در دوران حضور، بر عهدهٔ شخص معصوم بوده و در عصر غیبت بر عهدهٔ فقیه جامع الشرائطی است که شایستگی رهبری را دارا باشد.

اسلام دین سیاست است؛ زیرا نظامی است که برای تنظیم حیات اجتماعی و زیست مسالمت آمیز انسان عرضه شده و هدف آن، تأمین سعادت و رسیدن به کمال انسانی است؛ سعادت هر دو جهان؛ دنیا و آخرت. از دیدگاه اسلام، دین و دنیا به هم آمیخته است؛ از یکدیگر جدا نیستند و سعادت و کمال هر یک به سعادت و کمال دیگری بستگی دارد؛ بلکه کمال در این جهان، مقدمهٔ کمال در جهان دیگر است.

بنابراین، اسلام برای تنظیم این حیات برنامه دارد و مسئله اجرای عدالت اجتماعی، یکی از مسایل اساسی و زیربنایی نظام اسلامی است و نمی‌توان تصور نمود که برای تضمین اجرای این نظام، جنبهٔ مسئولیت آن را در نظر نگرفته و شرایط صلاحیت آن را نادیده گرفته باشد و این مهم را بدون قید و شرط، کاملاً به مردم واگذار کرده باشد.

این شرایط، در دو شرط اساسی خلاصه می‌شود: توانایی سیاسی و آگاهی دینی، چنان‌که در کلام امام، امیرمؤمنان(ع) آمده است: «شایسته‌ترین افراد، برای رهبری و زعامت، کسی است که توانایی لازم در او فراهم باشد و از دیدگاه‌های شرع ـ در امر رهبری ـ آگاهی کامل داشته باشد.»[۱]

و این رهنمود بدین معنا است که از جانب شرع، برای انتخاب رهبر سیاسی، علاوه بر دارا بودن توانایی‌های لازم ـ که یک شرط عقلی است و همواره عقلای جهان، این توانایی‌ها را در انتخاب رهبران سیاسی خود رعایت می‌کنند ـ بینش گستردهٔ دینی او نیز رعایت شود؛ زیرا می‌خواهد بر جامعه‌ای حکومت کند که نظام اسلامی بر آن حاکم است؛ بنابراین، این یک شرط کاملاً طبیعی است که بایستی رهبران سیاسی ـ اسلامی، دارا باشند.»[۲]

دلایلی از قرآن کریم

در قرآن کریم موضوع حکومت «الله» در مقابل حکومت «طاغوت» در سطحی وسیع مطرح گردیده و انبیاء و شرایع آمده‌اند تا حکومت طاغوت را در هم شکنند و حکومت «الله» را جهان شمول نمایند و جایگزینی حکومت «الله» به جای حکومت «طاغوت» به آن است که کسانی که جنبهٔ الهی دارند و با نام خلیفه اللّه فی الارض مطرح اند، حکومت کنند و دست طاغوت را از حاکمیت کوتاه نمایند.

تمام انبیای عظام به حکم نبوت و خلافت الهی، حق حاکمیت دارند و پیامبرانی که امکانات بر ایشان فراهم بود، به اقتضای مقام و حق نبوّت، رهبری سیاسی امّت خویش را بر عهده گرفته بودند. قرآن کریم، خطاب به حضرت داوود می‌فرماید:

﴿یا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاک خَلِیفَةً فِی الْأَرْ‌ضِ فَاحْکم بَینَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَیٰ فَیضِلَّک عَن سَبِیلِ اللَّهِ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یضِلُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یوْمَ الْحِسَابِ[۳] ما تو را خلیفه و جانشین خود در زمین قرار دادیم، پس حاکمیت خود را بر اساس حق و عدالت استوار نما، و زنهار که در پی خواست‌های]نفسانی [خود باشی که تو را گمراه می‌کند. کسانی که از راه حق جدا گشته و به بی راهه می‌روند به سخت‌ترین دشواری‌ها دچار می‌گردند; زیرا روز بازرسی را فراموش کرده‌اند.

پذیرفتن حاکم جائر و انتخاب و بیعت با وی، اعتماد به ستم گر و پذیرش حاکمیّت «طاغوت» به جای حاکمیّت «اللّه» است.

﴿أَلَمْ تَرَ‌ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ يُرِ‌يدُونَ أَن يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُ‌وا أَن يَكْفُرُ‌وا بِهِ وَيُرِ‌يدُ الشَّيْطَانُ أَن يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَىٰ مَا أَنزَلَ اللَّـهُ وَإِلَى الرَّ‌سُولِ رَ‌أَيْتَ الْمُنَافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنكَ صُدُودًا[۴]

خداوند در این آیه می‌فرماید: جای بسی شگفتی است که کسانی خود را مسلمان می‌پندارند ولی دوست دارند که در شئون زندگی خود به مراجع کفر و الحاد پناه ببرند؛ در صورتی که بایستی به حکم وظیفهٔ آدمی، مراجع الهی را ملجأ و پناهگاه خود قرار دهند.

این آیه به خوبی روشن می‌سازد که وظیفهٔ آحاد مسلمین، روی گردانی از حکومت طاغوت و روی آوردن به حکومت اسلامی است.

آیهٔ پیش از این آیه می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّـهَ وَأَطِيعُوا الرَّ‌سُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ‌ مِنكُمْ ۖ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُ‌دُّوهُ إِلَى اللَّـهِ وَالرَّ‌سُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ‌ ۚ ذَٰلِكَ خَيْرٌ‌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۵]

این آیه صریحاً دستور می‌دهد که در تمام شئون زندگی، برای برقراری نظم و اجرای عدالت، باید به مراجع الهی روی آورد. در آیهٔ دیگری می‌فرماید:

﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ‌ مِّنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ ۖ وَلَوْ رَ‌دُّوهُ إِلَى الرَّ‌سُولِ وَإِلَىٰ أُولِي الْأَمْرِ‌ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ ۗ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّـهِ عَلَيْكُمْ وَرَ‌حْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا[۶]

در این آیه صریحاً در شئون سیاسی، دستور مراجعه به مراجع الهی داده شده که بایستی مسائل سیاسی در پرتو دستورات الهی حلّ و فصل گردد.[۷] دربارهٔ مشروعیت ولایت فقیه به آیات فراوانی استناد شده است که جهت جلوگیری از اطالهٔ کلام، به آیات فوق اکتفا می‌شود.[۸]

شواهدی از روایات

برخی از روایات که برای اثبات ولایت فقیه مورد استفاده قرار می‌گیرد، عبارت اند از:

۱ـ روایتی که شیخ صدوق نقل می‌کند که پیامبر اسلام(ص) فرموده‌اند: (اللهم ارحم خُلفائی، قیل یا رسول اللّه و مَنْ خلفائک؟ قال الذین یأتونَ مِن بَعدی و یَرْدُونَ عنّی حدیثی و سنتی)[۹] خدایا! جانشینان مرا رحمت فرست. پرسیدند: یا رسول اللّه! جانشینان تو کیان اند؟ فرمود: آنان که بعد از من می‌آیند و حدیث و سنّت مرا نقل می‌کنند.

مفهوم خلافت، در بین مسلمانان. مفهومی روشن و شناخته شده بوده است و جانشینی پیامبر، عهده‌داری همهٔ مسئولیت‌های سیاسی و حکومتی آن حضرت است؛ بر این اساس، معنای روایت آن است که علما جانشین پیامبرند و ولایتی که آن حضرت در زمینهٔ حکومت داشته است به جز آنچه از خصایص پیامبر(ص) بوده، برای فقها که مصداق روشن راویان و بیان کنندگان سنت پیامبرند نیز ثابت است.[۱۰] در این باره احادیث دیگری می‌توان آورد و لیکن به لحاظ اختصار از ذکر آن‌ها صرف نظر می‌کنیم.

نتیجه

از دیدگاه شیعهٔ امامیه، والیان و رهبران اسلامی، پس از پیامبر اکرم(ص) و فرزندان معصوم او می‌باشند؛ اما در زمان غیبت امام معصوم، گرچه ولایت و حکومت به شخص معینی تفویض نشده است؛ ولی به حکم عقل و نقل باید حکومت برقرار باشد و حکومت مطلوب در جهان اسلامی، حکومت اسلامی است و حاکم اسلامی باید عالم به قوانین اسلامی، عادل و از قدرت مدیریت و زعامت برخوردار باشد و با توجه به این ملاک که ولایت فقیه در رابطه با اجرای احکام و قوانین اسلامی، همان ملاک ولایت امام معصوم در این باره است، همهٔ اختیارات حکومتی امام معصوم را فقیه نیز داراست؛ البته باید توجه داشت که موضوع بحث ما، ولایت تشریعی و حکومتی است و نه ولایت تکوینی که مربوط به مقام‌های معنوی افراد است و قابل تشریع و اعتبار نمی‌باشد. از جهت ولایت تکوینی و کمالات معنوی، امامان معصوم(ع) قابل مقایسه با دیگران نیستند.[۱۱]


مطالعه بیشتر

  1. ولایت فقیر، امام خمینی.
  2. رجوع به تفاسیر در خصوص آیات مذکور.

منابع

  1. نهج البلاغه، خطبهٔ ۱۷۳.
  2. معرفت، محمدهادی، ولایت فقیه، ص۸–۹.
  3. ص/۲۶.
  4. نساء/۶۰–۶۱.
  5. نساء/۵۹.
  6. نساء/۸۳.
  7. معرفت، محمدهادی، ولایت فقیه، ص۱۱۹–۱۲۱، با تلخیص.
  8. از جمله آیات مربوط به بحث عبارت اند از مائده/۳–۵۵ و ۶۷. احزاب/۳۳ و….
  9. حر عاملی، محمد حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۶۵.
  10. فلسفه سیاست، قم، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، ص۱۸۰.
  11. ره توشه راهیان نور، ویژه جوانان، ۷۶، ص۲۳۹–۲۴۰ به نقل از کتاب موسوی خمینی، سید روح الله، البیع، ج۲، ص۴۶۶.