واجب الوجود

نسخهٔ تاریخ ‏۶ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۵۱ توسط Mnazarzadeh (بحث | مشارکت‌ها) (تکمیل و بارگزاری)
سؤال

معنای «واجب الوجود»، چیست؟


مفهوم واجب الوجود، از مفاهیم فلسفی ای است که فلاسفه برای تعبیر از خداوند از این عبارت استفاده می کنند. به طور کلی واجب الوجود به معنی این است که وجود آن ضروری و لازم است و نمی توان نبود آن را تصور کرد. هر چیزی نسبت به وجود یا عدم وجود از سه حالت خارج نیست، یا واجب الوجود است، مثل خدای متعال که قائم به ذات خودش است و هیچ علتی ندارد، یا ممکن الوجود است، مثل همه مخلوقات که می شود نبودشان را تصور کرد و برای به وجود آمدن نیاز به علت دارند، و یا ممتنع الوجود است، مثل شریک برای خداوند که وجود آن را نمی شود تصور کرد.

علت به کارگیری مفهوم واجب الوجوب

واژه خدا یا معادل آن که در زبانهای مختلف بیان می شود، عبارت است موجودی که جهان را آفریده و احیانا معانی دیگری از قبیل پروردگار و معبود هم از این واژه بذهن می آید، فلاسفه با توجه به این که این گونه مفاهیم از مقام فعل الهی و بعضا از افعال مخلوقین انتزاع می شود کوشیده اند مفهومی را بکار بگیرند که حکایت از ذات اقدس الهی داشته باشد بدون اینکه احتیاجی به در نظر گرفتن افعال و مخلوقات وی باشد بدین ترتیب مفهوم واجب الوجود را برگزیده اند.[۱]

مفهوم واجب الوجوب

مفهوم لفظي اين كلمه روشن است، واجب الوجود يعني آن‏چه وجودش ضروري است، در مقابل ممكن الوجود كه فقط امكان وجود دارد؛ تصور هركس درباره خداوند سبحان، عبارت است از موجودي كه محال است نباشد و ضرورتاً و لزوماً بايد باشد.[۲]

توضيح مطلب اين‏كه هر مفهومي كه نسبت آن با وجود، سنجيده شود از سه صورت خارج نيست:

الف: وجود داشتن آن ضروري و لازم است و نبود آن، محال مي‏ باشد كه به آن «واجب الوجود» گفته مي‏ شود.

ب: اتصاف آن به وجود و عدم مساوی است، و موجود بودن آن ضرورتي ندارد و مي‏توان تصور كرد كه رابطه آن با وجود، گسستني و جداشدني است. به چنين مفهومي «ممكن الوجود» مي‏گويند.

ج: موجود بودن آن غيرممكن است و هرگز به وجود متصف نمي‏شود، كه به آن «ممتنع الوجود» مي‏گويند.[۳] مانند شریک برای خدای متعال که وجود آن محال است.

رابطه واجب الوجود و ممكن الوجود و ممتنع الوجود با وجود، مانند رابطه شكر و آب با شيريني و شوري است، شيريني شكر از آن هرگز جدا نمي‏شود و «شكر غير شيرين» قابل تصور نيست، اما آب مي‏تواند شيرين باشد يا غير شيرين، و به هر حال براي شيرين شدن لازم است شيريني از خارج به آن داده شود، رابطه شكر و شوري ضرورت عدم دارد يعني هرگز شكر به شوري، متصف نمي‏شود.[۴]

با توجه به مطالبي كه گذشت، مي‏توان واجب الوجود را چنين تعريف كرد: «واجب الوجود، موجودي ضروري الوجود است كه هستي‏ اش، عين ذاتش بوده و محتاج به چيزي نباشد و قائم به ذات خودش باشد نه متكي بر غير.»[۵]


منابع

  1. مصباح يزدي،محمد تقي، آموزش فلسه جلد ۲.
  2. ر.ك: مطهري، مرتضي، شرح منظومه (مختصر)، انتشارات حكمت، چاپ اول، ۱۳۶۱ش، ج۲، ص۱۳۵.
  3. ر.ك: طباطبايي، سيد محمد حسين، نهايه الحكمه، قم، مؤسسه النشر الاسلامي، التابعه لجماعه المدرسين بقم المشرفه، ۱۳۶۲ش، ص۴۳ و ۴۸ و ۶۵؛ و مغنيه، محمد جواد، مغنيه، ترجمه محمدرضا عطايي، خطوط برجسته‏اي از فلسفه و كلام اسلامي، مشهد، آستان قدس رضوي، ۱۳۶۴ش، ص۴۵ـ۴۲؛ و ر.ك: خرازي، سيد محسن، بدايه المعارف الالهيه في عقايد الاسلاميه، ترجمه سيروس (مرتضي) متقي نژاد، قم، احسن الحديث، چاپ اول، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۳۵ـ۳۴.
  4. سعيدي مهر، محمد، آموزش كلام اسلامي، ج۱، ص۵۵.
  5. ر.ك: شرح منظومه، همان، ص۱۳۹.