نقش تولی و تبری در ايمان

نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۴۲ توسط Rezvani (بحث | مشارکت‌ها)


سؤال

نقش تولّی و تبرّی در ایمان چیست؟


تولّی و تبرّی به معنای دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا، از واجبات در اسلام و از ارکان ایمان هستند. در اعتقادات شیعه بدون تولی و تبری، ایمان ناقص است و هیچ عملی از انسان پذیرفته نیست. ایمان دوست داشتن انبیاء، امامان و اولیاء خدا و دشمن داشتن دشمنان پیامبران و اهل بیت(ع) بیان شده‌است و بدون تولی و تبری ایمان کامل برای فرد بوجود نمی‌آید.

تولی، تبری و قبول ایمان و هدایت

تولّی و تبرّی، نقش بنیادی در قبولی ایمان و اسلام دارد. تولی و تبری از واجبات و فروع دین اسلام است و جزء ایمان و از بزرگ‌ترین شعبه‌های ایمان شمرده شده است. علما و بزرگان شیعه تولی و تبری را جزء ایمان دانسته‌اند و ایمان بدون آن را ناتمام خوانده‌اند و به برخی از آیات و روایات نیز استدلال کرده‌اند.

امام باقر(ع) فرموده است: ایمان دوستی و دشمنی است[۱] و امام صادق(ع) نیز در جواب کسی که پرسید آیا حب و بغض از ایمان است؟ فرمود: هل الایمان الا الحب و البغض[۲] ایمان جز حبّ و بغض چیز دیگری نیست.

مقبولیت اطاعت و بندگی پروردگار بستگی به اصل تولی و تبری دارد؛ و ایمان بدون آن ناتمام است. زیرا ایمان جز همان دوست داشتن خدا، پیامبر و امامان معصوم(ع) و بغض و بیزاری از دشمنان آنان نیست.

تولی، تبری راهی برای کمال انسانی

ابعاد و شیوه زندگی انسان، بر پایه حب و بغض استوار است. در مورد معیار حب و بغض و ضابطه و قانون آن، هرکسی باید ارزیابی کند که میل و نفرت خویش را بر پایه چه ارزش‌هایی استوار سازد. درستی ملاک، زندگی را در جهت شایسته، صحیح و باطل بودن آن انسان را به تباهی سوق می‌دهد.

کمال معنوی با حقیقت نظام هستی و انسانی مطابقت دارد. کمال معنوی در سایه حرکت در مسیر حق، تحقق می‌پذیرد. دوستی‌ها و دشمنی‌ها باید بر این اصل معنوی تنظیم گردد که دوستی خداوند اصل باشد و با دیگران نیز بر این اساس دوستی و دشمنی شود؛ زیرا مقصود از تولّی در فرهنگ اعتقادی اسلام این است که انسان ولایت خدا، پیامبران، ائمه معصومین(ع) و اولیاءالله را قبول کند و با هر فرد و نظامی که دوست خدا، رسول، ائمه(ع) و مؤمنان باشند دوست باشند و تبرّی عبارت است از کینه داشتن نسبت به دشمنان خدا، پیامبران، ائمه و مؤمنان.[۳]

خداوند به عنوان کمال و منزه از هر عیب، بهترین مورد برای تولی است؛ زیرا او از هر کسی نسبت به بندگانش مهربان‌تر و نزدیک‌تر است. دوستی او، شور، عشق و طراوت در انسان می‌آفریند و او را بی‌قرار و خالص می‌سازد. به سبب این دوستیِ خدا، همه رفتارها رنگ خدایی می‌گیرد و در منظومه هستی از ارزش والا برخوردار می‌گردد. بدین ترتیب، بین انسان و خدا رابطه دوستی ایجاد می‌شود و خداوند به عنوان یگانه آرزو و هدف تبلور می‌کند که تنها باید او را دوست داشت و به او عشق ورزید.

تولی در دوستی پیامبران و امامان(ع)

دوستی خداوند اصلی و واقعی است، دوستی پیامبران، امامان معصوم(ع) و اهل ایمان بر اساس دوستی خداوند استوار شده و در راستای محبت او قرار دارد دوستی پیامبر و عترتش برای اطاعت و پذیرش ولایت آن‌هاست زیرا حجت‌های خداوند هستند و عترت پیامبر، تنها مفسران کلام خدا و دومین منبع آگاهی و هدایت می‌باشند؛ لذا دشمنی با اهل بیت و خارج شدن از ولایت و اطاعت آن‌ها به معنای خروج از دایره اطاعت و محبت خداوند است.

بدین جهت دوستی و اطاعت آنان واجب شده است. قرآن فرموده است: ﴿قل لا اسئلکم علیه اجراً الا الموده فی القربی[۴] بگو پاداشی برای رسالتم جز دوستی خویشانم از شما نمی‌طلبم. امام صادق(ع) نیز می‌فرماید: لکل شیء اساس و اساس الاسلام حبنا اهل البیت[۵] هر چیز مبنا و اساسی دارد و اساس اسلام دوستی با ما اهل بیت است؛ بنابراین، تولی همان دوستی و اطاعت خدا، پیامبران، امامان معصوم(ع) و مؤمنان است و تبری نیز بیزاری جستن از دشمنان خدا و ائمه(ع) است.



مطالعه بیشتر

۱ـ اصول کافی، ج ۲، باب حب فی الله و بغض فی الله.

۲ـ وسیله الحشادم الی المندوم در شرح… از فضل الله بن روز بهان اصفهانی، از ص ۸۸–۲۸۱.

۳ـ تفسیر موضوعی قرآن، ج ۲ ,جوادی آملی، ص ۴۱۱–۴۲۲ و ص ۳۴۷–۳۵۹.

۴ـ اخلاق و تربیت اسلامی، حسین واثقی راد، ص ۱۶۹–۱۹۸.


منابع

  1. واثقی راد، محمد حسین، ص ۱۷۸، به نقل از تحف العقول، ص ۲۱۵.
  2. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ناشر دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۸۸ هـ، ج ۲، ص ۱۲۵.
  3. شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، چاپ دوم، چاپ خانه دفتر تبلیغات اسلامی، نشر دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۷، ج۲، ص۴۳۲، و روز بهانی، فضل الله، فنجی اصفهان، وسیله الحشادم الی المندوم در شرح صلواه چهارده معصوم(ع)، قم، نشر کتاب‌خانه عمومی مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۳۷۲، ص۲۸۱.
  4. شوری/ ۲۳.
  5. واثقی راد، محمد حسین، اخلاق و تربیت اسلامی، ص ۱۹۱. نقل از بحارالانوار، ج ۷، ص ۵۲۸، محاسن، ج ۱، ص ۱۵۰.