نامحدود بودن خداوند: تفاوت میان نسخه‌ها

(تکمیل و بارگزاری)
جز (ویرایش به‌وسیلهٔ ابرابزار:)
خط ۴: خط ۴:
  |شاخه فرعی۱ = آفریدگار
  |شاخه فرعی۱ = آفریدگار
  |شاخه فرعی۲ = صفات سلبیه
  |شاخه فرعی۲ = صفات سلبیه
  |شاخه فرعی۳ =  
  |شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{سوال}}
{{سوال}}
نامحدود بودن خدا، چگونه اثبات مي شود؟
نامحدود بودن خدا، چگونه اثبات می‌شود؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
در پاسخ به نامحدود بودن خداوند راه هاي متعدد براي اثبات اين مسئله وجود دارد كه برخی از آن ها در کلام امام علی، و برخی در کلام فلاسفه ذکر شده است. امام علی (ع) با بیان اینکه خداوند قابل اشاره نیست، می فرماید که اگر خداوند محدودیت می داشت قابل شمارش بود حال آنکه خداوند لاشریک و واحد است. برخی فلاسفه برای اثبات نامحدود بودن خداوند به تعریف و بیان مفاهیمی مانند «هستی مطلق»، «علت العلل» و «واجب الوجود» خداوند اشاره کرده اند و با بیان و توضیح این مفاهیم نتیجه گرفته اند که خداوند نامحدود است. دلیل دیگری که فلاسفه ذکر کرده اند این است که محدودیت از لوازم ماهیت است و ماهیت در ذات الهی راه ندارد.
در پاسخ به نامحدود بودن خداوند راه‌های متعدد برای اثبات این مسئله وجود دارد که برخی از آن‌ها در کلام امام علی، و برخی در کلام فلاسفه ذکر شده است. امام علی(ع) با بیان اینکه خداوند قابل اشاره نیست، می‌فرماید که اگر خداوند محدودیت می‌داشت قابل شمارش بود حال آنکه خداوند لاشریک و واحد است. برخی فلاسفه برای اثبات نامحدود بودن خداوند به تعریف و بیان مفاهیمی مانند «هستی مطلق»، «علت العلل» و «واجب الوجود» خداوند اشاره کرده‌اند و با بیان و توضیح این مفاهیم نتیجه گرفته‌اند که خداوند نامحدود است. دلیل دیگری که فلاسفه ذکر کرده‌اند این است که محدودیت از لوازم ماهیت است و ماهیت در ذات الهی راه ندارد.


==کلام امام علی (ع) در اثبات نامحدودی خداوند==
== کلام امام علی(ع) در اثبات نامحدودی خداوند ==
[[اميرالمؤمنان(ع)]] در خطبه اول [[نهج البلاغه]] مي فرمايد: «و مَن اشار اليه  فقد حدّه، وَ مَن حدّه فقد عدّه»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱.</ref> يعني هر كسي به سوي او اشاره كند او را محدود پنداشته، و هر كسي او را محدود پندارد، او را به شمارش و عدد آورده است و او را متعدد گمان كرده است.  
[[امیرالمؤمنان(ع)]] در خطبه اول [[نهج البلاغه]] می‌فرماید: «و مَن اشار الیه فقد حدّه، وَ مَن حدّه فقد عدّه»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱.</ref> یعنی هر کسی به سوی او اشاره کند او را محدود پنداشته، و هر کسی او را محدود پندارد، او را به شمارش و عدد آورده است و او را متعدد گمان کرده است.


در اين كلامِ حضرت، با روشن ترين بيان، محدوديت از حق تعالي نفي شده است، زيرا حضرت مي فرمايد چون [[خداوند]] فوق اشاره و عدد است معلوم مي شود كه حدود بردار نيست، و اگر خداوند حدود مي داشت، معدود مي بود، در حالي كه خداوند هرگز عدد و شمارش بر نمي دارد و واحد و بدون شريك است. پس معلوم مي شود خداوند نامحدود است. چه اين محدوديت براي هر شي ممكن است يا از ناحيه مثل او ايجاد شود و يا از ناحيه ضد او، و چون خداوند از داشتن هر گونه مِثل و ضد منزه است، پس از محدوديت نيز منزه است.<ref>جعفري، محمد تقي، شرح نهج البلاغه، تهران، نشر دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ۱۳۵۷ ش، ج۲، ص۳۵ ـ ۶۱.</ref>
در این کلامِ حضرت، با روشن‌ترین بیان، محدودیت از حق تعالی نفی شده است، زیرا حضرت می‌فرماید چون [[خداوند]] فوق اشاره و عدد است معلوم می‌شود که حدود بردار نیست، و اگر خداوند حدود می‌داشت، معدود می‌بود، در حالی که خداوند هرگز عدد و شمارش برنمی‌دارد و واحد و بدون شریک است. پس معلوم می‌شود خداوند نامحدود است. چه این محدودیت برای هر شی ممکن است یا از ناحیه مثل او ایجاد شود یا از ناحیه ضد او، و چون خداوند از داشتن هر گونه مِثل و ضد منزه است، پس از محدودیت نیز منزه است.<ref>جعفری، محمد تقی، شرح نهج البلاغه، تهران، نشر دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۵۷ ش، ج۲، ص۳۵–۶۱.</ref>


[[امام علی(ع)]] در خطبه ديگر فرمود: «لا يشمل بحدِّ و لا يحسب بعدٍّ و انما تحد الادوات انفسها»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۸۶.</ref> يعني براي خداوندي حدي نيست و حدي او را در بر نمی گيرد و با شماره به حساب در نيايد، كه آلات و ابزار، تنها خودشان را به اندازه مي كشند.  
[[امام علی(ع)]] در خطبه دیگر فرمود: «لا یشمل بحدِّ و لا یحسب بعدٍّ و انما تحد الادوات انفسها»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۸۶.</ref> یعنی برای خداوندی حدی نیست و حدی او را در بر نمی‌گیرد و با شماره به حساب در نیاید، که آلات و ابزار، تنها خودشان را به اندازه می‌کشند.


اين فراز از كلام حضرت نيز در واقع در صدد بيان نفي حدّ از خداوند است، در تحليل مبسوط اين فراز از كلام امام(ع) گفته شده است: حدّ به معناي منع كردن است، مثلاً حدود خانه يعني محلي كه بايد از آنجا تجاوز نكرد، حدود مملكت از طرف شمال و مشرق به فلان حدّ است و نظاير اين امور، حضرت در اين كلامش مي گويد خداوند عالَم حدّ ندارد، يعني اين طور نيست كه در ممكنات ذكر كرديم، يك صفت محدوده اي ندارد كه خاصيات خود را دارا باشد و خاصيت ديگران را نداشته باشد و او هم در عرض ساير ممكنات نظير انسان، درخت، [[ملائكه]] و مانند آن باشد، خدا اين گونه نيست اگر فرض بشود كه خداوند محدود است، معنايش اين مي شود كه در عرض ساير موجودات به عنوان يك موجودي خاص خواهد بود و تنها برخي كمالات خاص مي داشت؛ مثلاً آفتاب خاصيت و صفت گرم كنندگي دارد و روشنگر است، آب خاصيت ديگري دارد، خاك خاصيت ديگري دارد؛ اما خداوند به هيچ يك از صفات ياد شده و مانند آن محدود نيست، بلكه صفات و كمالات همه پديده ها، در واقع از مبدأ هستي بخش او سرچشمه مي گيرد؛ پس درباره حضرت حق نمي توانيم حد محدودي قايل شويم، چون در اين صورت نمي توان صفات و خواص اشياء محدود را به مبدأ هستي بخشي او نسبت داد، زيرا او محدود به حدود مي شود، و چيزي كه محدود به حدود خاصي بشود نمي تواند مبدأ همه صفات متضاده اشياء باشد در حالي كه خداوند هستي بخش مبدأ همه موجودات و كمالات وجودي آنان است. پس معلوم مي شود كه او نامحدود است، تفصيل اين بحث را در منبع ذيل جويا شويد.<ref>شعراني، نقل از: حسن زاده، هزار و يك كلمه، قم، نشر دفتر تبليغات، ۱۳۷۹ش، ج۴، ص۲۱۲.</ref>
این فراز از کلام حضرت نیز در واقع در صدد بیان نفی حدّ از خداوند است، در تحلیل مبسوط این فراز از کلام امام(ع) گفته شده است: حدّ به معنای منع کردن است، مثلاً حدود خانه یعنی محلی که باید از آنجا تجاوز نکرد، حدود مملکت از طرف شمال و مشرق به فلان حدّ است و نظایر این امور، حضرت در این کلامش می‌گوید خداوند عالَم حدّ ندارد، یعنی این‌طور نیست که در ممکنات ذکر کردیم، یک صفت محدوده ای ندارد که خاصیات خود را دارا باشد و خاصیت دیگران را نداشته باشد و او هم در عرض سایر ممکنات نظیر انسان، درخت، [[ملائکه]] و مانند آن باشد، خدا این گونه نیست اگر فرض بشود که خداوند محدود است، معنایش این می‌شود که در عرض سایر موجودات به عنوان یک موجودی خاص خواهد بود و تنها برخی کمالات خاص می‌داشت؛ مثلاً آفتاب خاصیت و صفت گرم‌کنندگی دارد و روشنگر است، آب خاصیت دیگری دارد، خاک خاصیت دیگری دارد؛ اما خداوند به هیچ‌یک از صفات یاد شده و مانند آن محدود نیست، بلکه صفات و کمالات همه پدیده‌ها، در واقع از مبدأ هستی بخش او سرچشمه می‌گیرد؛ پس درباره حضرت حق نمی‌توانیم حد محدودی قایل شویم، چون در این صورت نمی‌توان صفات و خواص اشیاء محدود را به مبدأ هستی بخشی او نسبت داد، زیرا او محدود به حدود می‌شود، و چیزی که محدود به حدود خاصی بشود نمی‌تواند مبدأ همه صفات متضاده اشیاء باشد در حالی که خداوند هستی بخش مبدأ همه موجودات و کمالات وجودی آنان است. پس معلوم می‌شود که او نامحدود است، تفصیل این بحث را در منبع ذیل جویا شوید.<ref>شعرانی، نقل از: حسن‌زاده، هزار و یک کلمه، قم، نشر دفتر تبلیغات، ۱۳۷۹ش، ج۴، ص۲۱۲.</ref>


==خداوند، هستی مطلق==
== خداوند، هستی مطلق ==
برهان سوم كه رويكرد فلسفي دارد درباره نامحدود بودن خداوند، اين است كه [[هستي مطلق]]، مساوي با نامحدوديت است چون محدود بودن از نقص و عدم برمي خيزد و از آن جا كه هستي مطلق عدم بر نمي تابد و نقص و تعدد و كثرت بردار نيست لذا نامحدود است، پس به دليل اين كه خداوند هستي مطلق، وجود محض و محض هستي است محال است كه محدود باشد.<ref>مطهري، مرتضي، مجموعه آثار ۶، نشر صدرا، ۱۳۷۹ ش، ص۱۰۱۷.</ref> چون اگر محدود باشد معنايش اين مي شود كه ناقص باشد و يا وجود محض نباشد، بلكه ماهيت نيز داشته باشد، چه اين كه هر جا تعدد و كثرت باشد، طبيعي است كه محدوديت نيز وجود دارد و اگر در جايي كه كثرت نيست محدوديت نيز وجود ندارد و چون خداوند به گفته خودش در [[قرآن]] كه فرمود: «قل هو الله احد» يكتا و بي همتا است لذا تعدد و كثرت راه ندارد، در نتيجه از محدوديت نيز منزه است.
برهان سوم که رویکرد فلسفی دارد درباره نامحدود بودن خداوند، این است که [[هستی مطلق]]، مساوی با نامحدودیت است چون محدود بودن از نقص و عدم برمی‌خیزد و از آن جا که هستی مطلق عدم برنمی‌تابد و نقص و تعدد و کثرت بردار نیست لذا نامحدود است، پس به دلیل این که خداوند هستی مطلق، وجود محض و محض هستی است محال است که محدود باشد.<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار ۶، نشر صدرا، ۱۳۷۹ ش، ص۱۰۱۷.</ref> چون اگر محدود باشد معنایش این می‌شود که ناقص باشد یا وجود محض نباشد، بلکه ماهیت نیز داشته باشد، چه این که هر جا تعدد و کثرت باشد، طبیعی است که محدودیت نیز وجود دارد و اگر در جایی که کثرت نیست محدودیت نیز وجود ندارد و چون خداوند به گفته خودش در [[قرآن]] که فرمود: «قل هو الله احد» یکتا و بی همتا است لذا تعدد و کثرت راه ندارد، در نتیجه از محدودیت نیز منزه است.


==خداوند، علت العلل==
== خداوند، علت العلل ==
دليل ديگر بر نامحدود بودن خداوند اين است كه محدوديت مساوي با مقهوريت و معلوليت است يعني هر موجودي كه معلول و مقهور است طبعاً محدود است و چون خداوند معلول هيچ علتي و مقهور هيچ چيزي نيست، بلكه [[علت العلل]] و مسبب الاسباب و قاهر مطلق است پس معلوم مي شود هرگز محدود به حدي نيست و نامتناهي و نامحدود مطلق است.<ref>همان.</ref>
دلیل دیگر بر نامحدود بودن خداوند این است که محدودیت مساوی با مقهوریت و معلولیت است یعنی هر موجودی که معلول و مقهور است طبعاً محدود است و چون خداوند معلول هیچ علتی و مقهور هیچ چیزی نیست، بلکه [[علت العلل]] و مسبب الاسباب و قاهر مطلق است پس معلوم می‌شود هرگز محدود به حدی نیست و نامتناهی و نامحدود مطلق است.<ref>همان.</ref>


==خداوند، واجب الوجود==
== خداوند، واجب الوجود ==
دليل ديگر اين است خداوند [[واجب الوجود]] است و وجوب وجود مساوي است با نامحدود و نامتناهي بودن؛ به تعبير ديگر حقيقت وجود مساوي است با لاحدّي و وجوب و صرافت و محض و خالص بودن و چون خداوند حقيقت هستي و صرف هستي، و واجب الوجود است، لذا نامحدود و نامتناهي است، زيرا اگر نامحدود و نامتناهي نباشد واجب الوجود نخواهد بود ؛در حالي كه هستي حق تعالي واجب مطلق و بالذات است.<ref>مطهري، مرتضي، مجموعه آثار ۶، نشر پيشين، ص۱۰۱۸.</ref>
دلیل دیگر این است خداوند [[واجب الوجود]] است و وجوب وجود مساوی است با نامحدود و نامتناهی بودن؛ به تعبیر دیگر حقیقت وجود مساوی است با لاحدّی و وجوب و صرافت و محض و خالص بودن و چون خداوند حقیقت هستی و صرف هستی، و واجب الوجود است، لذا نامحدود و نامتناهی است، زیرا اگر نامحدود و نامتناهی نباشد واجب الوجود نخواهد بود؛ در حالی که هستی حق تعالی واجب مطلق و بالذات است.<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار ۶، نشر پیشین، ص۱۰۱۸.</ref>


==ماهیت نداشتن خدا==
== ماهیت نداشتن خدا ==
دليل ديگر بر محدود بودن خداوند اين است كه محدوديت همواره از ماهيت بر مي خيزد. يعني ماهيت منشاء ايجاد محدوديت در موجودات است و ماهيت همان تعين و محدوديت است، چون خداوند منزّه از ماهيت است،<ref>صدرالمتألهين، اسفار، بيروت، نشر دار الاحياء، بي تا، ج۱، ص۹۶.</ref> در نتيجه از هر گونه تعيّن و حدود نيز منزه است؛ بدين بيان كه چون همه موجودات داراي ماهيت اند، يعني يك موجودي معين و داراي حدود وجودي خاص اند مثلاً انسان اند، برخي درخت اند برخي حيوان اند و مانند آن لذا اين گونه موجودات محدود اند، اما خداوند چون از هر گونه ماهيت و تعيُّن وجودي منزه است، لذا محدوديت نيز ندارد يعني چون از ماهيت كه منشاء تعيّن و محدوديت است منزه است، خود محدوديت را نيز ندارد.
دلیل دیگر بر محدود بودن خداوند این است که محدودیت همواره از ماهیت برمی‌خیزد. یعنی ماهیت منشأ ایجاد محدودیت در موجودات است و ماهیت همان تعین و محدودیت است، چون خداوند منزّه از ماهیت است،<ref>صدرالمتألهین، اسفار، بیروت، نشر دار الاحیاء، بی تا، ج۱، ص۹۶.</ref> در نتیجه از هر گونه تعیّن و حدود نیز منزه است؛ بدین بیان که چون همه موجودات دارای ماهیت اند، یعنی یک موجودی معین و دارای حدود وجودی خاص اند مثلاً انسان اند، برخی درخت اند برخی حیوان اند و مانند آن لذا این گونه موجودات محدود اند، اما خداوند چون از هر گونه ماهیت و تعیُّن وجودی منزه است، لذا محدودیت نیز ندارد یعنی چون از ماهیت که منشأ تعیّن و محدودیت است منزه است، خود محدودیت را نیز ندارد.
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
==مطالعه بيشتر==


۱. مرتضي مطهري، مجموعه آثار ۴، بخش توحيد، نشر صدرا، ۱۳۷۷ ش.  
== برای مطالعهٔ بیشتر ==
۱. مرتضی مطهری، مجموعه آثار ۴، بخش توحید، نشر صدرا، ۱۳۷۷ ش.


۲. مصباح، محمد تقي، آموزش فلسفه، ج۲، ص۳۵۶، نشر سازمان تبليغات اسلامي، ۱۳۷۴ ش.  
۲. مصباح، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج۲، ص۳۵۶، نشر سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۴ ش.


۳. محمد امين صادقي اُرزگاني، آموزه هاي عرفاني از منظر علي(ع)، فصل ۲، نشر پژوهشگاه و فرهنگ اسلامي، قم، ۱۳۸۴ ش.
۳. محمد امین صادقی اُرزگانی، آموزه‌های عرفانی از منظر علی(ع)، فصل ۲، نشر پژوهشگاه و فرهنگ اسلامی، قم، ۱۳۸۴ ش.
{{پایان مطالعه بیشتر}}
{{پایان مطالعه بیشتر}}


==منابع==
== منابع ==
<references />
{{پانویس|۲}}


{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
خط ۵۱: خط ۵۱:
  | ویرایش = شد
  | ویرایش = شد
  | لینک‌دهی = شد
  | لینک‌دهی = شد
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر = شد
  | تغییر مسیر = شد
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت = ب
  | اولویت = ب
  | کیفیت = ب
  | کیفیت = ب
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۱۸ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۴۰

سؤال

نامحدود بودن خدا، چگونه اثبات می‌شود؟

در پاسخ به نامحدود بودن خداوند راه‌های متعدد برای اثبات این مسئله وجود دارد که برخی از آن‌ها در کلام امام علی، و برخی در کلام فلاسفه ذکر شده است. امام علی(ع) با بیان اینکه خداوند قابل اشاره نیست، می‌فرماید که اگر خداوند محدودیت می‌داشت قابل شمارش بود حال آنکه خداوند لاشریک و واحد است. برخی فلاسفه برای اثبات نامحدود بودن خداوند به تعریف و بیان مفاهیمی مانند «هستی مطلق»، «علت العلل» و «واجب الوجود» خداوند اشاره کرده‌اند و با بیان و توضیح این مفاهیم نتیجه گرفته‌اند که خداوند نامحدود است. دلیل دیگری که فلاسفه ذکر کرده‌اند این است که محدودیت از لوازم ماهیت است و ماهیت در ذات الهی راه ندارد.

کلام امام علی(ع) در اثبات نامحدودی خداوند

امیرالمؤمنان(ع) در خطبه اول نهج البلاغه می‌فرماید: «و مَن اشار الیه فقد حدّه، وَ مَن حدّه فقد عدّه»[۱] یعنی هر کسی به سوی او اشاره کند او را محدود پنداشته، و هر کسی او را محدود پندارد، او را به شمارش و عدد آورده است و او را متعدد گمان کرده است.

در این کلامِ حضرت، با روشن‌ترین بیان، محدودیت از حق تعالی نفی شده است، زیرا حضرت می‌فرماید چون خداوند فوق اشاره و عدد است معلوم می‌شود که حدود بردار نیست، و اگر خداوند حدود می‌داشت، معدود می‌بود، در حالی که خداوند هرگز عدد و شمارش برنمی‌دارد و واحد و بدون شریک است. پس معلوم می‌شود خداوند نامحدود است. چه این محدودیت برای هر شی ممکن است یا از ناحیه مثل او ایجاد شود یا از ناحیه ضد او، و چون خداوند از داشتن هر گونه مِثل و ضد منزه است، پس از محدودیت نیز منزه است.[۲]

امام علی(ع) در خطبه دیگر فرمود: «لا یشمل بحدِّ و لا یحسب بعدٍّ و انما تحد الادوات انفسها»[۳] یعنی برای خداوندی حدی نیست و حدی او را در بر نمی‌گیرد و با شماره به حساب در نیاید، که آلات و ابزار، تنها خودشان را به اندازه می‌کشند.

این فراز از کلام حضرت نیز در واقع در صدد بیان نفی حدّ از خداوند است، در تحلیل مبسوط این فراز از کلام امام(ع) گفته شده است: حدّ به معنای منع کردن است، مثلاً حدود خانه یعنی محلی که باید از آنجا تجاوز نکرد، حدود مملکت از طرف شمال و مشرق به فلان حدّ است و نظایر این امور، حضرت در این کلامش می‌گوید خداوند عالَم حدّ ندارد، یعنی این‌طور نیست که در ممکنات ذکر کردیم، یک صفت محدوده ای ندارد که خاصیات خود را دارا باشد و خاصیت دیگران را نداشته باشد و او هم در عرض سایر ممکنات نظیر انسان، درخت، ملائکه و مانند آن باشد، خدا این گونه نیست اگر فرض بشود که خداوند محدود است، معنایش این می‌شود که در عرض سایر موجودات به عنوان یک موجودی خاص خواهد بود و تنها برخی کمالات خاص می‌داشت؛ مثلاً آفتاب خاصیت و صفت گرم‌کنندگی دارد و روشنگر است، آب خاصیت دیگری دارد، خاک خاصیت دیگری دارد؛ اما خداوند به هیچ‌یک از صفات یاد شده و مانند آن محدود نیست، بلکه صفات و کمالات همه پدیده‌ها، در واقع از مبدأ هستی بخش او سرچشمه می‌گیرد؛ پس درباره حضرت حق نمی‌توانیم حد محدودی قایل شویم، چون در این صورت نمی‌توان صفات و خواص اشیاء محدود را به مبدأ هستی بخشی او نسبت داد، زیرا او محدود به حدود می‌شود، و چیزی که محدود به حدود خاصی بشود نمی‌تواند مبدأ همه صفات متضاده اشیاء باشد در حالی که خداوند هستی بخش مبدأ همه موجودات و کمالات وجودی آنان است. پس معلوم می‌شود که او نامحدود است، تفصیل این بحث را در منبع ذیل جویا شوید.[۴]

خداوند، هستی مطلق

برهان سوم که رویکرد فلسفی دارد درباره نامحدود بودن خداوند، این است که هستی مطلق، مساوی با نامحدودیت است چون محدود بودن از نقص و عدم برمی‌خیزد و از آن جا که هستی مطلق عدم برنمی‌تابد و نقص و تعدد و کثرت بردار نیست لذا نامحدود است، پس به دلیل این که خداوند هستی مطلق، وجود محض و محض هستی است محال است که محدود باشد.[۵] چون اگر محدود باشد معنایش این می‌شود که ناقص باشد یا وجود محض نباشد، بلکه ماهیت نیز داشته باشد، چه این که هر جا تعدد و کثرت باشد، طبیعی است که محدودیت نیز وجود دارد و اگر در جایی که کثرت نیست محدودیت نیز وجود ندارد و چون خداوند به گفته خودش در قرآن که فرمود: «قل هو الله احد» یکتا و بی همتا است لذا تعدد و کثرت راه ندارد، در نتیجه از محدودیت نیز منزه است.

خداوند، علت العلل

دلیل دیگر بر نامحدود بودن خداوند این است که محدودیت مساوی با مقهوریت و معلولیت است یعنی هر موجودی که معلول و مقهور است طبعاً محدود است و چون خداوند معلول هیچ علتی و مقهور هیچ چیزی نیست، بلکه علت العلل و مسبب الاسباب و قاهر مطلق است پس معلوم می‌شود هرگز محدود به حدی نیست و نامتناهی و نامحدود مطلق است.[۶]

خداوند، واجب الوجود

دلیل دیگر این است خداوند واجب الوجود است و وجوب وجود مساوی است با نامحدود و نامتناهی بودن؛ به تعبیر دیگر حقیقت وجود مساوی است با لاحدّی و وجوب و صرافت و محض و خالص بودن و چون خداوند حقیقت هستی و صرف هستی، و واجب الوجود است، لذا نامحدود و نامتناهی است، زیرا اگر نامحدود و نامتناهی نباشد واجب الوجود نخواهد بود؛ در حالی که هستی حق تعالی واجب مطلق و بالذات است.[۷]

ماهیت نداشتن خدا

دلیل دیگر بر محدود بودن خداوند این است که محدودیت همواره از ماهیت برمی‌خیزد. یعنی ماهیت منشأ ایجاد محدودیت در موجودات است و ماهیت همان تعین و محدودیت است، چون خداوند منزّه از ماهیت است،[۸] در نتیجه از هر گونه تعیّن و حدود نیز منزه است؛ بدین بیان که چون همه موجودات دارای ماهیت اند، یعنی یک موجودی معین و دارای حدود وجودی خاص اند مثلاً انسان اند، برخی درخت اند برخی حیوان اند و مانند آن لذا این گونه موجودات محدود اند، اما خداوند چون از هر گونه ماهیت و تعیُّن وجودی منزه است، لذا محدودیت نیز ندارد یعنی چون از ماهیت که منشأ تعیّن و محدودیت است منزه است، خود محدودیت را نیز ندارد.


برای مطالعهٔ بیشتر

۱. مرتضی مطهری، مجموعه آثار ۴، بخش توحید، نشر صدرا، ۱۳۷۷ ش.

۲. مصباح، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج۲، ص۳۵۶، نشر سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۴ ش.

۳. محمد امین صادقی اُرزگانی، آموزه‌های عرفانی از منظر علی(ع)، فصل ۲، نشر پژوهشگاه و فرهنگ اسلامی، قم، ۱۳۸۴ ش.


منابع

  1. نهج البلاغه، خطبه ۱.
  2. جعفری، محمد تقی، شرح نهج البلاغه، تهران، نشر دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۵۷ ش، ج۲، ص۳۵–۶۱.
  3. نهج البلاغه، خطبه ۱۸۶.
  4. شعرانی، نقل از: حسن‌زاده، هزار و یک کلمه، قم، نشر دفتر تبلیغات، ۱۳۷۹ش، ج۴، ص۲۱۲.
  5. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار ۶، نشر صدرا، ۱۳۷۹ ش، ص۱۰۱۷.
  6. همان.
  7. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار ۶، نشر پیشین، ص۱۰۱۸.
  8. صدرالمتألهین، اسفار، بیروت، نشر دار الاحیاء، بی تا، ج۱، ص۹۶.