معنای خشیت در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour }}
{{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour}}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
واژه ی خشيّت به چه معناست؟
واژهٔ خشیّت به چه معناست؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
واژه ی «خشيّت» که ريشه آن از «خشي» است به ترسو و بيمناک، معنا شده است.<ref>فرهنگ ابجدي عربي فارسي، مهيار، رضا، بي نا، بي جا، بي تا، ج۱، ص۲۱۶.</ref> واژه ی «خشيت» به معناي «ترس» است. اين واژه يک بار در قرآن کریم آمده است که خداوند متعال مي فرمايند: {{قرآن|قَالَ يَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي}}<ref>طه / ۹۴.</ref>؛ «يعني هارون گفت: اي برادر «بر من قهر و عتاب مکن» سرو ريش من مگير، ترسيدم بگويي تو ميان بني اسرائيل تفرقه انداختي...».
واژهٔ «خشیّت» که ریشه آن از «خشی» است به ترسو و بیمناک، معنا شده است.<ref>فرهنگ ابجدی عربی فارسی، مهیار، رضا، بی نا، بی جا، بی تا، ج۱، ص۲۱۶.</ref> واژهٔ «خشیت» به معنای «ترس» است. این واژه یک بار در قرآن کریم آمده است که خداوند متعال می‌فرمایند: {{قرآن|قَالَ یَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَلَا بِرَأْسِی إِنِّی خَشِیتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی}}<ref>طه / ۹۴.</ref>؛ «یعنی هارون گفت: ای برادر «بر من قهر و عتاب مکن» سرو ریش من مگیر، ترسیدم بگویی تو میان بنی اسرائیل تفرقه انداختی…».


مشتقات خشيّت ۴۸ بار در قرآن کریم تکرار شده است.
مشتقات خشیّت ۴۸ بار در قرآن کریم تکرار شده است.


خشيت در قرآن کريم به معناي ترس و بيمي است که با تعظيم و بزرگداشت چيزي همراه است. و بيشتر اين حالت از راه علم و آگاهي نسبت به چيزي که از آن خشيّت و بيم هست، حاصل مي شود.
خشیت در قرآن کریم به معنای ترس و بیمی است که با تعظیم و بزرگداشت چیزی همراه است. و بیشتر این حالت از راه علم و آگاهی نسبت به چیزی که از آن خشیّت و بیم هست، حاصل می‌شود.


لذا دانشمندان مصداق چنين حالتي هستند.<ref>راغب اصفهاني، ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن کريم، تهران، انتشارات مرتضوي، ج۱، ص۶۰۴.</ref> که خداوند تبارک و تعالي مي فرمايند: {{قرآن|...إِنَّمَا يَخْشَي اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء}}<ref>فاطر / ۲۸.</ref>...}}؛ «از ميان اصناف بندگان تنها، مردمان عالم و دانا، مطيع و خدا ترسند».
لذا دانشمندان مصداق چنین حالتی هستند.<ref>راغب اصفهانی، ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن کریم، تهران، انتشارات مرتضوی، ج۱، ص۶۰۴.</ref> که خداوند تبارک و تعالی می‌فرمایند: {{قرآن|... إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء}}.<ref>فاطر / ۲۸.</ref>..}}؛ «از میان اصناف بندگان تنها، مردمان عالم و دانا، مطیع و خدا ترسند».


تنها و تنها، عالمان از خدا مي ترسند، علم خشيّت آور است. يعني هر که علم دارد، خشيّت دارد و از آن سو در ادعيه تصريح شده است که هر کس خشيّت ندارد. عالم نيست.<ref>شيخ طوسي، مصباح المتهجد، بيروت، موسسه فقه الشيعه، ۱۴۱۱ق، ص۴۷۲، دعاي روز چهارشنبه.</ref>
تنها و تنها، عالمان از خدا می‌ترسند، علم خشیّت آور است؛ یعنی هر که علم دارد، خشیّت دارد و از آن سو در ادعیه تصریح شده است که هر کس خشیّت ندارد. عالم نیست.<ref>شیخ طوسی، مصباح المتهجد، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه، ۱۴۱۱ق، ص۴۷۲، دعای روز چهارشنبه.</ref>


باب ورود در میدان تقوي هم، خشيّت است و خشيّت موجب تعظيم خداوند مي باشد، اخلاص در طاعت از اوامر خداوند مي باشد و ترس و احتياط و توقف از محرمات مي باشد، و دليل آن هم علم مي باشد. امام صادق(ع) فرمود: خوشا به حال بنده اي که براي خداوند، با نفس خود مبارزه مي کند و با هواهاي آن مقاومت نمايد، هر کس لشکريان هوي را شکست داد، به رضايت خداوند مي رسد و با نفس اماره مبارزه مي کند و خضوع و خشوع را با وي نزديک سازد به رستگاري خواهد رسيد.<ref>ايمان و کفر، ترجمه الايمان و الکفر، مجلسي، محمد باقر، بحارالأنوار، عطاردي، عزيز الله، تهران، انتشارات عطارد، چاپ اول، ۱۳۷۸ش، ج۱، ص۵۸۴.</ref>
باب ورود در میدان تقوی هم، خشیّت است و خشیّت موجب تعظیم خداوند می‌باشد، اخلاص در طاعت از اوامر خداوند می‌باشد و ترس و احتیاط و توقف از محرمات می‌باشد، و دلیل آن هم علم می‌باشد. امام صادق(ع) فرمود: خوشا به حال بنده ای که برای خداوند، با نفس خود مبارزه می‌کند و با هواهای آن مقاومت نماید، هر کس لشکریان هوی را شکست داد، به رضایت خداوند می‌رسد و با نفس اماره مبارزه می‌کند و خضوع و خشوع را با وی نزدیک سازد به رستگاری خواهد رسید.<ref>ایمان و کفر، ترجمه الایمان و الکفر، مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، عطاردی، عزیز الله، تهران، انتشارات عطارد، چاپ اول، ۱۳۷۸ش، ج۱، ص۵۸۴.</ref>


يکي از شرايط خوف و خشيّت، معرفت و شناخت خداوند است و علم و آگاهي به صفات و افعال او است.
یکی از شرایط خوف و خشیّت، معرفت و شناخت خداوند است و علم و آگاهی به صفات و افعال او است.


پس هر کس عالم تر و آگاه تر به خدا و صفات و افعالش باشد. ترسش بيشتر است. و لذا پيغمبر اسلام فرمود: من ترسان تر و خائف تر و پرهيزگارترين شما هستم.<ref>مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ترجمه موسوي همداني، تهران، کتابخانه مسجد وليعصر، چاپ اوّل، بي تا، ج۱، ص۳۵۰، باب ۵۹.</ref> از حضرت صادق(ع) نقل نموده اند که منظور از علماء آن دانشمندي است که افعالش گواه گفتارش باشد و آن کسي که کردار او با گفتارش تطبيق نکند، عالم نيست و در جاي ديگر آمده است که: داناترين شما آن کسي است که خوف و ترسش از خدا از همه بيشتر باشد.<ref>همان.</ref>
پس هر کس عالم‌تر و آگاه تر به خدا و صفات و افعالش باشد. ترسش بیشتر است. و لذا پیغمبر اسلام فرمود: من ترسان تر و خائف تر و پرهیزگارترین شما هستم.<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ترجمه موسوی همدانی، تهران، کتابخانه مسجد ولیعصر، چاپ اوّل، بی تا، ج۱، ص۳۵۰، باب ۵۹.</ref> از حضرت صادق(ع) نقل نموده‌اند که منظور از علماء آن دانشمندی است که افعالش گواه گفتارش باشد و آن کسی که کردار او با گفتارش تطبیق نکند، عالم نیست و در جای دیگر آمده است که: داناترین شما آن کسی است که خوف و ترسش از خدا از همه بیشتر باشد.<ref>همان.</ref>


از اين جهت است که وقتي انسان به عظمت و سلطه و غلبه و قدرت خداوند بر تمام اشياء و ممکنات پي برد و معرفت پيدا کرد و فهميد که پديد آورنده و نابود کننده اوست. خلاصه معرفت پيدا کرد که هر چه هست از اوست و با اوست، قهرا حالت خوف و خشيّتي در او موجود مي شود و هر آن احتمال سلب نعمت و کمال را مي دهد و روشن است که اين حالت ترس، موجب مي شود که لذائذ و شهوات نامشروع دنيوي را که موجب خشم الهي مي گردد، به طور کلي رها نموده و به وظائف عبوديت و بندگي مراقبت نمايد.<ref>بحارالأنوار، همان، ج۱، ص۳۶۴.</ref>
از این جهت است که وقتی انسان به عظمت و سلطه و غلبه و قدرت خداوند بر تمام اشیاء و ممکنات پی برد و معرفت پیدا کرد و فهمید که پدید آورنده و نابود کننده اوست. خلاصه معرفت پیدا کرد که هر چه هست از اوست و با اوست، قهراً حالت خوف و خشیّتی در او موجود می‌شود و هر آن احتمال سلب نعمت و کمال را می‌دهد و روشن است که این حالت ترس، موجب می‌شود که لذائذ و شهوات نامشروع دنیوی را که موجب خشم الهی می‌گردد، به‌طور کلی رها نموده و به وظائف عبودیت و بندگی مراقبت نماید.<ref>بحارالأنوار، همان، ج۱، ص۳۶۴.</ref>


گرچه لفظ خوف و خشيّت به يک معناست؛ ولي اهل دل بين اين دو فرق مي گذارند. به اين ترتيب که ريشه و منشأ اين دو از هم جداست، چون ريشه ی خوف احساس ناراحتي از چيزي که ناپسند است و ترس از عقاب و عذابي که ارتکاب گناه و يا ترک واجبات به دنبال دارد و چون احتمال مي دهد که در واجبات خلل و کوتاهي رخ داده باشد و يا احيانا معصيت و گناهي انجام داده باشد، انتظار عذاب دارد و احتمال کيفر مي دهد و اين حالت را اکثر مردم مي توانند داشته باشند، امّا خشيّت، حق و ترس از محروميت و محجوب شدن از مقام قرب الهي به دست مي آيد نه احتمال عذاب و کيفر، و اين چنين حالتي منحصر است به آن بندگان پاکي که اطلاع و آگاهي کامل بر عصمت و جلال و کبريائي او داشته و لذت قرب به حق را درک نموده باشد.<ref>همان، ص۳۶۸.</ref>
گرچه لفظ خوف و خشیّت به یک معناست؛ ولی اهل دل بین این دو فرق می‌گذارند. به این ترتیب که ریشه و منشأ این دو از هم جداست، چون ریشهٔ خوف احساس ناراحتی از چیزی که ناپسند است و ترس از عقاب و عذابی که ارتکاب گناه یا ترک واجبات به دنبال دارد و چون احتمال می‌دهد که در واجبات خلل و کوتاهی رخ داده باشد یا احیاناً معصیت و گناهی انجام داده باشد، انتظار عذاب دارد و احتمال کیفر می‌دهد و این حالت را اکثر مردم می‌توانند داشته باشند، امّا خشیّت، حق و ترس از محرومیت و محجوب شدن از مقام قرب الهی به دست می‌آید نه احتمال عذاب و کیفر، و این چنین حالتی منحصر است به آن بندگان پاکی که اطلاع و آگاهی کامل بر عصمت و جلال و کبریائی او داشته و لذت قرب به حق را درک نموده باشد.<ref>همان، ص۳۶۸.</ref>


پس در نتيجه خشيّت و خدا ترسي، از عناصر ارزشمند روحي است که در ارتباط انسان با جلال و جبروت الهي ظهور مي يابد: {{قرآن|مَنْ خَشِيَ الرَّحْمَن بِالْغَيْبِ وَجَاء بِقَلْبٍ مُّنِيبٍ<ref>ق / ۳۳.</ref>. آن کس که از خداي مهربان در باطن ترسيد و با قلب خاشع و نالان به درگاه او باز آمد. هر کس از خشيّت الهي از ديدگانش اشک ريزد و هر قطره اي که از ديده او بچکد، هموزن کوه احد ثواب در ميزان عملش بنهند و نيز هر قطره اي، او را در بهشت چشمه اي دهند که در کنارش شهرها و قصرهائي باشد که هيچ چشمي نديده و هيچ گوشي نشنيده و بر دل هيچ بنده اي خطور نکرده باشد».<ref>شيخ صدوق، ثواب الاعمال، ترجمه غفاري، تهران، کتابفروشي صدوق، چاپ اول، بي تا، ج۱، ص۶۸۰.</ref>
پس در نتیجه خشیّت و خدا ترسی، از عناصر ارزشمند روحی است که در ارتباط انسان با جلال و جبروت الهی ظهور می‌یابد: {{قرآن|مَنْ خَشِیَ الرَّحْمَن بِالْغَیْبِ وَجَاء بِقَلْبٍ مُّنِیبٍ.<ref>ق / ۳۳.</ref> آن کس که از خدای مهربان در باطن ترسید و با قلب خاشع و نالان به درگاه او بازآمد. هر کس از خشیّت الهی از دیدگانش اشک ریزد و هر قطره ای که از دیده او بچکد، هموزن کوه احد ثواب در میزان عملش بنهند و نیز هر قطره ای، او را در بهشت چشمه ای دهند که در کنارش شهرها و قصرهائی باشد که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و بر دل هیچ بنده ای خطور نکرده باشد».<ref>شیخ صدوق، ثواب الاعمال، ترجمه غفاری، تهران، کتابفروشی صدوق، چاپ اول، بی تا، ج۱، ص۶۸۰.</ref>
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
==معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:==


۱ـ احتجاج، ترجمه جعفري، بهرداد جعفري، انتشارات اسلاميه، تهران، ۱۳۸۱، اول ، ص۴۹۶.
== معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر ==
۱ـ احتجاج، ترجمه جعفری، بهرداد جعفری، انتشارات اسلامیه، تهران، ۱۳۸۱، اول، ص۴۹۶.


۲ـ ارشاد القلوب، سيد هدايت الله مسترحمي، انتشارات مصطفوي، تهران، ۱۳۴۹، سوم، ج۲، ص۵۴.
۲ـ ارشاد القلوب، سید هدایت الله مسترحمی، انتشارات مصطفوی، تهران، ۱۳۴۹، سوم، ج۲، ص۵۴.


۳ـ آداب سفر در فرهنگ نيايش، عبدالعلي محمدي شاهرودي، نشر آفاق، تهران، ۱۳۸۱ش، اول، ص۳۰۷.
۳ـ آداب سفر در فرهنگ نیایش، عبدالعلی محمدی شاهرودی، نشر آفاق، تهران، ۱۳۸۱ش، اول، ص۳۰۷.
{{پایان مطالعه بیشتر}}
{{پایان مطالعه بیشتر}}


==منابع==
== منابع ==
<references />
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن
  | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن
  | شاخه فرعی۱ = مفردات قرآن
  | شاخه فرعی۱ = مفردات قرآن
  | شاخه فرعی۲ =  
  | شاخه فرعی۲ =
  | شاخه فرعی۳ =  
  | شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =
  | تیترها =  
  | تیترها =
  | ویرایش =  
  | ویرایش =
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =
  | کیفیت =  
  | کیفیت =
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۹ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۲۹

سؤال

واژهٔ خشیّت به چه معناست؟

واژهٔ «خشیّت» که ریشه آن از «خشی» است به ترسو و بیمناک، معنا شده است.[۱] واژهٔ «خشیت» به معنای «ترس» است. این واژه یک بار در قرآن کریم آمده است که خداوند متعال می‌فرمایند: ﴿قَالَ یَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَلَا بِرَأْسِی إِنِّی خَشِیتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی[۲]؛ «یعنی هارون گفت: ای برادر «بر من قهر و عتاب مکن» سرو ریش من مگیر، ترسیدم بگویی تو میان بنی اسرائیل تفرقه انداختی…».

مشتقات خشیّت ۴۸ بار در قرآن کریم تکرار شده است.

خشیت در قرآن کریم به معنای ترس و بیمی است که با تعظیم و بزرگداشت چیزی همراه است. و بیشتر این حالت از راه علم و آگاهی نسبت به چیزی که از آن خشیّت و بیم هست، حاصل می‌شود.

لذا دانشمندان مصداق چنین حالتی هستند.[۳] که خداوند تبارک و تعالی می‌فرمایند: ﴿... إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء.[۴]..}}؛ «از میان اصناف بندگان تنها، مردمان عالم و دانا، مطیع و خدا ترسند».

تنها و تنها، عالمان از خدا می‌ترسند، علم خشیّت آور است؛ یعنی هر که علم دارد، خشیّت دارد و از آن سو در ادعیه تصریح شده است که هر کس خشیّت ندارد. عالم نیست.[۵]

باب ورود در میدان تقوی هم، خشیّت است و خشیّت موجب تعظیم خداوند می‌باشد، اخلاص در طاعت از اوامر خداوند می‌باشد و ترس و احتیاط و توقف از محرمات می‌باشد، و دلیل آن هم علم می‌باشد. امام صادق(ع) فرمود: خوشا به حال بنده ای که برای خداوند، با نفس خود مبارزه می‌کند و با هواهای آن مقاومت نماید، هر کس لشکریان هوی را شکست داد، به رضایت خداوند می‌رسد و با نفس اماره مبارزه می‌کند و خضوع و خشوع را با وی نزدیک سازد به رستگاری خواهد رسید.[۶]

یکی از شرایط خوف و خشیّت، معرفت و شناخت خداوند است و علم و آگاهی به صفات و افعال او است.

پس هر کس عالم‌تر و آگاه تر به خدا و صفات و افعالش باشد. ترسش بیشتر است. و لذا پیغمبر اسلام فرمود: من ترسان تر و خائف تر و پرهیزگارترین شما هستم.[۷] از حضرت صادق(ع) نقل نموده‌اند که منظور از علماء آن دانشمندی است که افعالش گواه گفتارش باشد و آن کسی که کردار او با گفتارش تطبیق نکند، عالم نیست و در جای دیگر آمده است که: داناترین شما آن کسی است که خوف و ترسش از خدا از همه بیشتر باشد.[۸]

از این جهت است که وقتی انسان به عظمت و سلطه و غلبه و قدرت خداوند بر تمام اشیاء و ممکنات پی برد و معرفت پیدا کرد و فهمید که پدید آورنده و نابود کننده اوست. خلاصه معرفت پیدا کرد که هر چه هست از اوست و با اوست، قهراً حالت خوف و خشیّتی در او موجود می‌شود و هر آن احتمال سلب نعمت و کمال را می‌دهد و روشن است که این حالت ترس، موجب می‌شود که لذائذ و شهوات نامشروع دنیوی را که موجب خشم الهی می‌گردد، به‌طور کلی رها نموده و به وظائف عبودیت و بندگی مراقبت نماید.[۹]

گرچه لفظ خوف و خشیّت به یک معناست؛ ولی اهل دل بین این دو فرق می‌گذارند. به این ترتیب که ریشه و منشأ این دو از هم جداست، چون ریشهٔ خوف احساس ناراحتی از چیزی که ناپسند است و ترس از عقاب و عذابی که ارتکاب گناه یا ترک واجبات به دنبال دارد و چون احتمال می‌دهد که در واجبات خلل و کوتاهی رخ داده باشد یا احیاناً معصیت و گناهی انجام داده باشد، انتظار عذاب دارد و احتمال کیفر می‌دهد و این حالت را اکثر مردم می‌توانند داشته باشند، امّا خشیّت، حق و ترس از محرومیت و محجوب شدن از مقام قرب الهی به دست می‌آید نه احتمال عذاب و کیفر، و این چنین حالتی منحصر است به آن بندگان پاکی که اطلاع و آگاهی کامل بر عصمت و جلال و کبریائی او داشته و لذت قرب به حق را درک نموده باشد.[۱۰]

پس در نتیجه خشیّت و خدا ترسی، از عناصر ارزشمند روحی است که در ارتباط انسان با جلال و جبروت الهی ظهور می‌یابد: {{قرآن|مَنْ خَشِیَ الرَّحْمَن بِالْغَیْبِ وَجَاء بِقَلْبٍ مُّنِیبٍ.[۱۱] آن کس که از خدای مهربان در باطن ترسید و با قلب خاشع و نالان به درگاه او بازآمد. هر کس از خشیّت الهی از دیدگانش اشک ریزد و هر قطره ای که از دیده او بچکد، هموزن کوه احد ثواب در میزان عملش بنهند و نیز هر قطره ای، او را در بهشت چشمه ای دهند که در کنارش شهرها و قصرهائی باشد که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و بر دل هیچ بنده ای خطور نکرده باشد».[۱۲]


معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر

۱ـ احتجاج، ترجمه جعفری، بهرداد جعفری، انتشارات اسلامیه، تهران، ۱۳۸۱، اول، ص۴۹۶.

۲ـ ارشاد القلوب، سید هدایت الله مسترحمی، انتشارات مصطفوی، تهران، ۱۳۴۹، سوم، ج۲، ص۵۴.

۳ـ آداب سفر در فرهنگ نیایش، عبدالعلی محمدی شاهرودی، نشر آفاق، تهران، ۱۳۸۱ش، اول، ص۳۰۷.


منابع

  1. فرهنگ ابجدی عربی فارسی، مهیار، رضا، بی نا، بی جا، بی تا، ج۱، ص۲۱۶.
  2. طه / ۹۴.
  3. راغب اصفهانی، ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن کریم، تهران، انتشارات مرتضوی، ج۱، ص۶۰۴.
  4. فاطر / ۲۸.
  5. شیخ طوسی، مصباح المتهجد، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه، ۱۴۱۱ق، ص۴۷۲، دعای روز چهارشنبه.
  6. ایمان و کفر، ترجمه الایمان و الکفر، مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، عطاردی، عزیز الله، تهران، انتشارات عطارد، چاپ اول، ۱۳۷۸ش، ج۱، ص۵۸۴.
  7. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ترجمه موسوی همدانی، تهران، کتابخانه مسجد ولیعصر، چاپ اوّل، بی تا، ج۱، ص۳۵۰، باب ۵۹.
  8. همان.
  9. بحارالأنوار، همان، ج۱، ص۳۶۴.
  10. همان، ص۳۶۸.
  11. ق / ۳۳.
  12. شیخ صدوق، ثواب الاعمال، ترجمه غفاری، تهران، کتابفروشی صدوق، چاپ اول، بی تا، ج۱، ص۶۸۰.