قهر و غلبه در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(در معنای لغوی قهر پاورقی ها آمد و دو مورد از مصادیق قهر در قرآن به متن اضافه شد)
خط ۷: خط ۷:


== قهر در قرآن ==
== قهر در قرآن ==
در قرآن کریم عین کلمهٔ قهر نیامده است؛ ولی مشتقات آن وجود دارد:
در قرآن کریم عین کلمهٔ قهر نیامده است؛ ولی مشتقات در چهار مورد استفاده شده است:


۱. القاهر: اسم «قاهر» در قرآن کریم دو بار آمده است و در هر دو مورد وصف خدای تبارک و تعالی قرار گرفته است، چنان‌که می‌فرماید:
۱. القاهر: اسم «قاهر» در قرآن کریم دو بار آمده است و در هر دو مورد وصف خدای تبارک و تعالی قرار گرفته است:


{{قرآن|وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَهُوَ الْحَکیمُ الْخَبِیرُ|ترجمه=اوست غالب و بالای (برتر از) بندگانش و اوست فرزانه و آگاه|سوره=انعام|آیه=۱۸}}
{{قرآن|وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَهُوَ الْحَکیمُ الْخَبِیرُ|ترجمه=اوست غالب و بالای (برتر از) بندگانش و اوست فرزانه و آگاه|سوره=انعام|آیه=۱۸}}


و باز می‌فرماید: {{قرآن|وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَیُرْسِلُ عَلَیْکم حَفَظَه|ترجمه=اوست غالب و برتر از بندگانش، نگهبانانی بر شما گمارد.|سوره=انعام|آیه=۶۱}}
{{قرآن|وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَیُرْسِلُ عَلَیْکم حَفَظَه|ترجمه=اوست غالب و برتر از بندگانش، نگهبانانی بر شما گمارد.|سوره=انعام|آیه=۶۱}}


۲. القهار: لفظ «قهار» در قرآن کریم شش مورد آمده است و در همهٔ این موارد، وصف خدا قرار گرفته و پیوسته با اسم «الواحد» همراه می‌باشد. چنان‌که می‌فرماید:
۲. القهار: لفظ «قهار» در قرآن کریم شش مورد آمده است و در همهٔ این موارد، وصف خدا قرار گرفته و پیوسته با اسم «الواحد» همراه می‌باشد:


{{قرآن|... قُلِ اللّهُ خَالِقُ کلِّ شَیْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ|ترجمه=بگو خدا آفریدگار همه چیز است و اوست یگانه و غالب.|سوره=رعد|آیه=۱۶}}<ref>همدانی، سید حسین، شرح اسماء حسنی، ص۸۶.</ref>
{{قرآن|... قُلِ اللّهُ خَالِقُ کلِّ شَیْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ|ترجمه=بگو خدا آفریدگار همه چیز است و اوست یگانه و غالب.|سوره=رعد|آیه=۱۶ ورک: سوره=یوسف|آیه=39. سوره =ابراهیم|آیه=48.سوره=ص|آیه=65. سوره=زمر|آیه=4. سوره=غافر|آیه=16}}<ref>همدانی، سید حسین، شرح اسماء حسنی، ص۸۶.</ref>
 
3. قاهرون: یک بار در قرآن به معنای مسلط بودن فرعونیان بر بنی‌اسرائیل آمده است:
 
{{قرآن|وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَ تَذَرُ مُوسى‏ وَ قَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ يَذَرَكَ وَ آلِهَتَكَ قالَ سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْيي‏ نِساءَهُمْ وَ إِنَّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ|ترجمه=و اشراف قوم فرعون (به او) گفتند: «آيا موسى و قومش را رها مى‏كنى كه در زمين فساد كنند، و تو و خدايانت را رها سازد؟!» گفت: «بزودى پسرانشان را مى‏كشيم، و دخترانشان را زنده نگه مى‏داريم (تا به ما خدمت كنند)؛ و ما بر آنها كاملًا مسلّطيم.|سوره=اعراف|آیه=127}}
 
4. تقهر: یک بار در قرآن به معنای تحقیر و ذلیل شمردن آمده است:
 
{{قرآن| فَأَمَّا الْيَتيمَ فَلا تَقْهَرْ|ترجمه= و اما يتيم را تحقير مكن.|سوره=ضحی|آیه=9}}


'''معنای قهر'''
'''معنای قهر'''


«ابن فارس» دربارهٔ معنای «قهر» که قاهر و قهار از آن گرفته شده است، می‌گوید: این کلمه بر پیروزی و برتری دلالت می‌کند و قاهر به معنای غالب است. «راغب» می‌گوید: «قهر» به معنای غلبه و ذلیل کردن طرف مقابل است، چنان‌که می‌فرماید:{{قرآن|فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ}}.<ref>ضحی / ۹.</ref> (امّا یتیم را ذلیل مکن). ولی ظاهر این است که «ذلت» معنای مستقیم «قهر» نیست، بلکه از لوازم آن می‌باشد، زیرا لازمهٔ غلبه بر کسی، ذلیل و سرکوب کردن اوست که ملازم با ذلت است.
«ابن فارس» دربارهٔ معنای «قهر» که قاهر و قهار از آن گرفته شده است، می‌گوید: این کلمه بر پیروزی و برتری دلالت می‌کند و قاهر به معنای غالب است.<ref> ابن فارس، أحمد بن فارس، معجم مقاييس اللغة - قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، 1404ق، ج5، ص35</ref> «راغب» می‌گوید: «قهر» به معنای غلبه و ذلیل کردن طرف مقابل است، چنان‌که می‌فرماید:{{قرآن|فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ}}.<ref>ضحی / ۹.</ref> (امّا یتیم را ذلیل مکن).<ref> راغب اصفهانى، حسين بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، بیروت، دار الشامية - لبنان - بيروت، چاپ اول، 1412 ق، ص687.</ref>  ولی ظاهر این است که «ذلت» معنای مستقیم «قهر» نیست، بلکه از لوازم آن می‌باشد، زیرا لازمهٔ غلبه بر کسی، ذلیل و سرکوب کردن اوست که ملازم با ذلت است.


[[علامه طباطبایی]] می‌گوید قهر، نوعی از غلبه است و آن این که چیزی بر چیزی پیروز گردد و او را به پیروی از اثر خود مجبور سازد، اثری که با طبع او سازگار نیست، مانند غلبه آب بر آتش، که آن را خاموش می‌سازد.
[[علامه طباطبایی]] قهر را، نوعی از غلبه می‌داند که چیزی بر چیزی پیروز گردد و او را به پیروی از اثر خود مجبور سازد، اثری که با طبع او سازگار نیست، مانند غلبه آب بر آتش، که آن را خاموش می‌سازد.


اسم «قاهر» همان گونه که بر دیگران صدق می‌کند بر خدا نیز صدق می‌کند؛ ولی با این تفاوت که در غیر خداوند قاهر و مقهور از نظر وجودی در رتبه واحدی قرار دارند؛ مثلاً آب و آتش هر دو موجود طبیعی است، در حالی که قاهریت خدا بر جهان با بندگان، از این مقوله نیست. قاهریت او برتری و احاطه اوست، درست است خدا بر بندگانش غالب است، لکن چون از نظر وجودی برتر است، از این جهت در قرآن کریم لفظ قاهر با جمله «فوق عباده» همراه می‌باشد و عنایت دارد که این مطلب با به کار بردن کلمهٔ «فوق عباده» بیان کند تا برساند نه تنها خدا قاهر بر بندگان است، بلکه بالا و برتر از آن‌ها است.<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعهٔ مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۷۴ش، چاپ پنجم، ج۷، ص۳۵.</ref>
اسم «قاهر» همان گونه که بر دیگران صدق می‌کند بر خدا نیز صدق می‌کند؛ ولی با این تفاوت که در غیر خداوند قاهر و مقهور از نظر وجودی در رتبه واحدی قرار دارند؛ مثلاً آب و آتش هر دو موجود طبیعی است، در حالی که قاهر بودن خدا بر جهان با بندگان، از این مقوله نیست. قاهریت او برتری و احاطه اوست، درست است خدا بر بندگانش غالب است، لکن چون از نظر وجودی برتر است، از این جهت در قرآن کریم لفظ قاهر با جمله «فَوْقَ عِبَادِهِ» همراه می‌باشد و عنایت دارد که این مطلب با به کار بردن کلمهٔ «فوق عباده» بیان کند تا برساند نه تنها خدا قاهر بر بندگان است، بلکه بالا و برتر از آن‌ها است.<ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم،۱۳۷۴ش،  ج۷، ص۳۵.</ref>


گاهی گفته می‌شود: «قهار» مبالغهٔ قاهر است و علاوه بر این، تفاوت جوهری، توصیف خدا به «قهار» به اعتبار ذات است، در حالی که توصیف او به «قاهر» به اعتبار فعل است. و امّا نمایش این اسم در زندگی ما این است که بر دشمنان خود قاهر و پیروز شویم و بدترین دشمن‌ها نفس اماره است و آنگاه که بر شهوت و خشم غلبه کردیم، بر دشمن خود پیروز شده‌ایم.<ref>سبحانی، جعفر، مجله درس‌هایی از مکتب اسلام، شماره ۵، ص۷۶.</ref>
گاهی گفته می‌شود: «قهار» مبالغهٔ قاهر است و علاوه بر این، تفاوت جوهری، توصیف خدا به «قهار» به اعتبار ذات است، در حالی که توصیف او به «قاهر» به اعتبار فعل است. و امّا نمایش این اسم در زندگی ما این است که بر دشمنان خود قاهر و پیروز شویم و بدترین دشمن‌ها نفس اماره است و آنگاه که بر شهوت و خشم غلبه کردیم، بر دشمن خود پیروز شده‌ایم.<ref>سبحانی، جعفر، مجله درس‌هایی از مکتب اسلام، شماره ۵، ص۷۶.</ref>


== غلبه در قرآن ==
== غلبه در قرآن ==
غلبه به معنای چیره شدن و فراگیری و مشتقات مختلف آن به معنای: چیرگی بدبختی‌ها، خنده شخصی را فرا گرفت، چیرگی در تصرف شهر، بر کسی چیره شد، آمده است.<ref>حرونی، حسینی سید غلام رضا، ترجمه مفردات راغب، تهران، انتشارات مرتضوی، چاپ ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۷۱۰.</ref> در فرهنگ ابجدی آمده است: برتری یافتن و چیره شدن و مشتقات مختلف آن به معنای: سخاوت و بخشندگی خوی او شد، به زور چیزی را از کسی گرفتن، محکم و پابرجا، و باغچه پر از درخت، زمین بزرگ و بلند.<ref>مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی، ص۶۳۵.</ref>
غلبه به معنای چیره شدن و مشتقات مختلف آن به معنای: چیرگی بدبختی‌ها، چیرگی در تصرف شهر، بر کسی چیره شد، آمده است.<ref>خسروی حسینی غلام رضا، ترجمه مفردات راغب، تهران، انتشارات مرتضوی، چاپ ۱۳۷۵ش، ج۲، ص709</ref> در فرهنگ ابجدی غلبه به معنای برتری یافتن و چیره شدن و مشتقات مختلف آن به معنای: سخاوت و بخشندگی خوی او شد، به زور چیزی را از کسی گرفتن، محکم و پابرجا، و باغچه پر از درخت، زمین بزرگ و بلند، آمده است.<ref>بستانی، فؤاد افرام، فرهنگ ابجدی، تهران، اسلامی، چاپ دوم، 1375ش، ص644.</ref>


آیاتی که مشتقات این کلمه در آن‌ها آمده است، عبارتند از: روم ۲، بقره / ۲۴۹، انفال / ۶۵، ۴۸، ۳۶، مجادله / ۲۱، شعراء / ۴۴، آل عمران / ۱۲، انبیاء / ۴۴.
آیاتی که مشتقات این کلمه در آن‌ها آمده است، عبارتند از: روم ۲، بقره / ۲۴۹، انفال / ۶۵، ۴۸، ۳۶، مجادله / ۲۱، شعراء / ۴۴، آل عمران / ۱۲، انبیاء / ۴۴.


در آیه ۴۴ [[سوره شعراء]] ساحران به [[فرعون]] قسم میخورند که بر [[حضرت موسی(ع)]] پیروز می شوند: {{قرآن|إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ|ترجمه=ما حتماً پيروزيم|سوره=شعراء|آیه=۴۴}}
در آیه ۴۴ [[سوره شعراء]] ساحران به [[فرعون]] قسم می‌خورند که بر [[حضرت موسی(ع)]] پیروز می شوند: {{قرآن|إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ|ترجمه=ما حتماً پيروزيم|سوره=شعراء|آیه=۴۴}}


* به بیان علامه طباطبایی، غلبه اعم از قهر می‌باشد و موارد کاربرد آن گسترده‌تر است. به بیان دیگر بین قهر و غلبه، عام و خاصّ مطلق وجود دارد و معنای غلبه اعمّ از قهر می‌باشد.
* به بیان علامه طباطبایی، غلبه اعم از قهر می‌باشد و موارد کاربرد آن گسترده‌تر است. به بیان دیگر بین قهر و غلبه، عام و خاصّ مطلق وجود دارد و معنای غلبه اعمّ از قهر می‌باشد.

نسخهٔ ‏۲۸ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۰:۵۰

سؤال

تفاوت قهر با غلبه در قرآن کریم در چیست؟

دو واژهٔ قهر و غلبه در قرآن معنای نزدیکی به هم دارند. قهر به معنای غالب و پیروز است. و غلبه هم به معنای چیرگی و پیروزی آمده است. واژه قهر در قرآن نیامده است اما مشتقات آن مثل قاهر و قهار و... در قرآن تکرار شده است.

قهر در قرآن

در قرآن کریم عین کلمهٔ قهر نیامده است؛ ولی مشتقات در چهار مورد استفاده شده است:

۱. القاهر: اسم «قاهر» در قرآن کریم دو بار آمده است و در هر دو مورد وصف خدای تبارک و تعالی قرار گرفته است:

﴿وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَهُوَ الْحَکیمُ الْخَبِیرُ؛ اوست غالب و بالای (برتر از) بندگانش و اوست فرزانه و آگاه(انعام:۱۸)

﴿وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَیُرْسِلُ عَلَیْکم حَفَظَه؛ اوست غالب و برتر از بندگانش، نگهبانانی بر شما گمارد.(انعام:۶۱)

۲. القهار: لفظ «قهار» در قرآن کریم شش مورد آمده است و در همهٔ این موارد، وصف خدا قرار گرفته و پیوسته با اسم «الواحد» همراه می‌باشد:

﴿... قُلِ اللّهُ خَالِقُ کلِّ شَیْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ؛ بگو خدا آفریدگار همه چیز است و اوست یگانه و غالب.(رعد:16)[۱]

3. قاهرون: یک بار در قرآن به معنای مسلط بودن فرعونیان بر بنی‌اسرائیل آمده است:

﴿وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَ تَذَرُ مُوسى‏ وَ قَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ يَذَرَكَ وَ آلِهَتَكَ قالَ سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْيي‏ نِساءَهُمْ وَ إِنَّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ؛ و اشراف قوم فرعون (به او) گفتند: «آيا موسى و قومش را رها مى‏كنى كه در زمين فساد كنند، و تو و خدايانت را رها سازد؟!» گفت: «بزودى پسرانشان را مى‏كشيم، و دخترانشان را زنده نگه مى‏داريم (تا به ما خدمت كنند)؛ و ما بر آنها كاملًا مسلّطيم.(اعراف:127)

4. تقهر: یک بار در قرآن به معنای تحقیر و ذلیل شمردن آمده است:

﴿فَأَمَّا الْيَتيمَ فَلا تَقْهَرْ؛ و اما يتيم را تحقير مكن.(ضحی:9)

معنای قهر

«ابن فارس» دربارهٔ معنای «قهر» که قاهر و قهار از آن گرفته شده است، می‌گوید: این کلمه بر پیروزی و برتری دلالت می‌کند و قاهر به معنای غالب است.[۲] «راغب» می‌گوید: «قهر» به معنای غلبه و ذلیل کردن طرف مقابل است، چنان‌که می‌فرماید:﴿فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ.[۳] (امّا یتیم را ذلیل مکن).[۴] ولی ظاهر این است که «ذلت» معنای مستقیم «قهر» نیست، بلکه از لوازم آن می‌باشد، زیرا لازمهٔ غلبه بر کسی، ذلیل و سرکوب کردن اوست که ملازم با ذلت است.

علامه طباطبایی قهر را، نوعی از غلبه می‌داند که چیزی بر چیزی پیروز گردد و او را به پیروی از اثر خود مجبور سازد، اثری که با طبع او سازگار نیست، مانند غلبه آب بر آتش، که آن را خاموش می‌سازد.

اسم «قاهر» همان گونه که بر دیگران صدق می‌کند بر خدا نیز صدق می‌کند؛ ولی با این تفاوت که در غیر خداوند قاهر و مقهور از نظر وجودی در رتبه واحدی قرار دارند؛ مثلاً آب و آتش هر دو موجود طبیعی است، در حالی که قاهر بودن خدا بر جهان با بندگان، از این مقوله نیست. قاهریت او برتری و احاطه اوست، درست است خدا بر بندگانش غالب است، لکن چون از نظر وجودی برتر است، از این جهت در قرآن کریم لفظ قاهر با جمله «فَوْقَ عِبَادِهِ» همراه می‌باشد و عنایت دارد که این مطلب با به کار بردن کلمهٔ «فوق عباده» بیان کند تا برساند نه تنها خدا قاهر بر بندگان است، بلکه بالا و برتر از آن‌ها است.[۵]

گاهی گفته می‌شود: «قهار» مبالغهٔ قاهر است و علاوه بر این، تفاوت جوهری، توصیف خدا به «قهار» به اعتبار ذات است، در حالی که توصیف او به «قاهر» به اعتبار فعل است. و امّا نمایش این اسم در زندگی ما این است که بر دشمنان خود قاهر و پیروز شویم و بدترین دشمن‌ها نفس اماره است و آنگاه که بر شهوت و خشم غلبه کردیم، بر دشمن خود پیروز شده‌ایم.[۶]

غلبه در قرآن

غلبه به معنای چیره شدن و مشتقات مختلف آن به معنای: چیرگی بدبختی‌ها، چیرگی در تصرف شهر، بر کسی چیره شد، آمده است.[۷] در فرهنگ ابجدی غلبه به معنای برتری یافتن و چیره شدن و مشتقات مختلف آن به معنای: سخاوت و بخشندگی خوی او شد، به زور چیزی را از کسی گرفتن، محکم و پابرجا، و باغچه پر از درخت، زمین بزرگ و بلند، آمده است.[۸]

آیاتی که مشتقات این کلمه در آن‌ها آمده است، عبارتند از: روم ۲، بقره / ۲۴۹، انفال / ۶۵، ۴۸، ۳۶، مجادله / ۲۱، شعراء / ۴۴، آل عمران / ۱۲، انبیاء / ۴۴.

در آیه ۴۴ سوره شعراء ساحران به فرعون قسم می‌خورند که بر حضرت موسی(ع) پیروز می شوند: ﴿إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ؛ ما حتماً پيروزيم(شعراء:۴۴)

  • به بیان علامه طباطبایی، غلبه اعم از قهر می‌باشد و موارد کاربرد آن گسترده‌تر است. به بیان دیگر بین قهر و غلبه، عام و خاصّ مطلق وجود دارد و معنای غلبه اعمّ از قهر می‌باشد.


مطالعه بیشتر

۱ـ التحقیق فی الکلمات القرآن، علامه حسن مصطفوی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۶۰ش، ج۷، ص۲۴۹.

۲ـ العین، فراهیدی، خلیل بن احمد، انتشارات هجرت، قم، ۱۴۱۰ق، چاپ دوم، ج۴، ص۴۲۱.

۳ـ تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، ج۳، ص۱۵۱.


منابع

  1. همدانی، سید حسین، شرح اسماء حسنی، ص۸۶.
  2. ابن فارس، أحمد بن فارس، معجم مقاييس اللغة - قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، 1404ق، ج5، ص35
  3. ضحی / ۹.
  4. راغب اصفهانى، حسين بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، بیروت، دار الشامية - لبنان - بيروت، چاپ اول، 1412 ق، ص687.
  5. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم،۱۳۷۴ش، ج۷، ص۳۵.
  6. سبحانی، جعفر، مجله درس‌هایی از مکتب اسلام، شماره ۵، ص۷۶.
  7. خسروی حسینی غلام رضا، ترجمه مفردات راغب، تهران، انتشارات مرتضوی، چاپ ۱۳۷۵ش، ج۲، ص709
  8. بستانی، فؤاد افرام، فرهنگ ابجدی، تهران، اسلامی، چاپ دوم، 1375ش، ص644.