قضاوت و شرایط قاضی از دیدگاه ائمه(ع): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour }}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
خط ۵: خط ۴:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
از آنجا که پرسش از دو بخش تشکیل شده ما نیز پاسخ را در دو قسمت مجزا ارائه می‌کنیم:
{{درگاه|حکومت دینی}}
قضاوت نوعی اعمال ولایت شرعی از طریق حکم بین مردم برای رفع خصومات است.<ref>مقتدایی، مرتضی، قضاوت در اسلام، چاپ اول، ۱۳۷۶ش، ص۹.</ref> در اسلام هدف اصلی [[قضاوت]]، گسترش عدل، احقاق حق و رفع تجاوز به حقوق دیگران است.در روایات از قضاوت به عنوان احیاء و تزکیه زمین یاد شده‌است. بر اساس روایات معصومان (ع)، مقام قضاوت مخصوص خداوند، پیامبران الهی و اوصیای معصوم آنها است. پس از آنها، افراد صالح با اذن خصوصی یا عمومی می‌توانند برای قضاوت منصوب شوند.


== الف: قضاوت از دیدگاه ائمه(ع)  ==
ایمان، علم، تقوا و عدالتِ قاضی باید احراز شده باشد. فردی که در مقام قضاوت قرار می‌گیرد، باید صلاحیت این مقام را داشته باشد و بتواند این امر خطیر و مهم را به نحو احسن انجام دهد.
قضاءعبارت است از اعمال ولایت شرعی از طریق حکم بین مردم برای رفع خصومات.}}<ref>ر. ک. مقتدایی، مرتضی، قضاوت در اسلام، چاپ اول، ۱۳۷۶ش، ص۹.</ref> هدف اصلی از قضاوت اسلامی، گسترش عدل، احقاق حق و رفع تجاوز است و به تعبیر روایات احیاء و تزکیه ارض است.


در روایتی امام ـ علیه السلام ـ در ذیل آیه {{قرآن|یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها<ref>حدید / ۱۷.</ref> می‌فرماید: مراد این نیست که بوسیله باران زمین را زنده می‌کند، بلکه مراد این است که خداوند مردان الهی را می‌فرستد تا آنها با اقامه عدل و برقراری عدالت در سطح جامعه، زمین را زنده کنند.<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج۷، ص۱۷۴.</ref> به عبارتی، اقامه حدود الهی، حرکت حیات را به طرف هدف اصلی آن پیش می‌برد.<ref>ر. ک. قضاوت در اسلام، همان.</ref>
== قضاوت از دیدگاه ائمه(ع) ==
ذیل آیه {{قرآن|یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها|ترجمه=زمين را پس از مرگش زنده مى‌گرداند.|سوره=حدید|آیه=۱۷}} در روایتی تفسیری آمده است: مراد این نیست که خدا به وسیله باران زمین را زنده می‌کند، بلکه مراد این است که خداوند مردان الهی را می‌فرستد تا آنها با اقامه عدل و برقراری عدالت در سطح جامعه، زمین را زنده کنند.<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج۷، ص۱۷۴.</ref> یعنی اقامه حدود الهی، حرکت حیات را به طرف هدف اصلی آن پیش می‌برد.<ref>مقتدایی، مرتضی، قضاوت در اسلام، چاپ اول، ۱۳۷۶ش، ص۹.</ref>


در روایتی دیگر امام باقر ـ علیه السلام ـ می‌فرماید: اجرای یک حد بر روی زمین از چهل شبانه روز باران باریدن پاک کننده تر است.<ref>کافی، همان، ج۷، ص۱۷۴.</ref>
در روایتی نقل شده‌است که [[امام باقر(ع)]] فرمود: اجرای یک حد بر روی زمین از چهل شبانه روز باران باریدن پاک‌کننده‌تر است.<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج۷، ص۱۷۴.</ref> [[امام علی(ع)]] به شریح قاضی می‌فرماید: این مقام جایگاه انبیا است و مسندی است که کسی جز پیغمبر یا وصیّ او  بر آن تکیه نمی‌زند و اگر قاضی پیغمبر یا وصیّ و مأذون از طرف آن‌ها نباشد، شقیّ، غاصب و حاکم جور و طاغوت است.<ref>حرعاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، کتاب قضاء، باب ۳، از ابواب صفات قاضی، ح ۲–۳.</ref> البته افرادی که مشمول اذن خاص یا عام شرع باشند، مأذون و منصوب از طرف خدا، پیغمبر (ص) و اوصیا او (ع) بوده و شقیّ محسوب نمی‌گردند.


قضاوت بالاصاله و ذاتاً حق خداوند است و اصل اوّلی نفوذ حکم و حکومت «الله» است و هیچ‌کس بر دیگری تسلط و حق حکم ندارد مگر به اذن خداوند متعال و نفوذ حکم و حکومت انبیاء و اوصیاء با اذن حق تعالی و از مواهب اوست چنان‌که قضات جامع‌الشرایط نیز نفوذ حکمشان با فرمان و اذن انبیاء و اوصیاء است. چرا که قضاوت به نحوی ولایت بر جان، مال و عِرض افراد است.<ref>ر. ک. قضاوت در اسلام، همان، ص۱۱.</ref> از اینروست که امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ به شریح قاضی می‌فرماید: این مقام جایگاه انبیاست و مسندی است که بر آن تکیه نمی‌زند مگر پیغمبر یا وصیّ او، البته مأذون و منصوب از طرف آن‌ها می‌گردد و اگر پیغمبر و وصیّ و مأذون از طرف آن‌ها نشد، شقیّ، غاصب و حاکم جور و طاغوت است.<ref>حرعاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، کتاب قضاء، باب ۳، از ابواب صفات قاضی، ح ۲–۳.</ref>
[[امام صادق(ع)]] در مورد قضاوت چنین هشدار می‌دهد: قاضیان چهار گروهند که سه گروه از آنان اهل دوزخ و یک گروه از آنان اهل بهشتند. اما سه گروه که اهل دوزخند عبارتند از:


امام صادق ـ علیه السلام ـ در باب خطرناک بودن این منصب، می‌فرمایند: قاضیان چهار گروهند که سه گروه از آنان اهل آتش و دوزخند و یک گروه از آنان اهل بهشت. اما سه گروه که اهل دوزخند عبارتند از:
# مردی که قضاوت ظالمانه نموده در حالی که می‌دانست.
# مردی که قضاوت ظالمانه نموده در حالی که نمی‌دانست.
# مردی که قضاوت به حق نموده ولی عالم به امور قضایی نبوده است.
اما مردی که قضاوت به حق نموده در حالی که عالم به امور قضایی بوده پس او در بهشت است.<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج۷، ص۴۰۷.</ref>


# مردی که قضاوت ظالمانه نموده در حالی که می‌دانسته.
قضاوت ذاتاً حق خداوند است. اصل اولی نفوذ حکم و حکومت «الله» است و هیچ‌کس بر دیگری تسلط نداشته و حق حکم ندارد؛ مگر به اذن خداوند. آیات و روایات زیادی دلالت می‌کند که مقام منیع قضاوت را خداوند به پیامبران و اوصیای معصوم ایشان موهبت فرموده و دیگران با فرمان و اذن خصوصی یا عمومی آنان می‌توانند قضاوت کنند و بدون احراز این اذن خصوصی یا عمومی، قضاوت برای آنان گناهی بزرگ شمرده شده است؛ چنان‌که بر مردم نیز  طرح دعوی نزد کسی که مأذون از جانب نبی یا وصی نیست، ممنوع و حرام است. این ممنوعیت به حدی است که چنین طرح دعوایی را اطاعت طاغوت شمرده و استیفاء حق با حکم چنین شخصی را حرام دانسته است.<ref>مقتدایی، مرتضی، قضاوت در اسلام، چاپ اول، ۱۳۷۶ش، ص۲۳.</ref>
# مردی که قضاوت ظالمانه نموده در حالی که نمی‌دانسته.
# مردی که قضاوت به حق نموده ولی عالم به امور قضایی نبوده.
اما مردی که قضاوت به حق نموده در حالی که عالم به امور قضایی بوده پس او در بهشت است.<ref>کافی، همان، ج۷، ص۴۰۷.</ref>


آیات و روایات زیادی وجود دارد که دلالت بر این دارد که مقام منیع قضاوت را خداوند به پیامبران و اوصیای معصوم آنان موهبت فرموده و دیگران با فرمان و اذن خصوصی یا عمومی آنان می‌توانند تصدّی کنند و بدون احراز اذن خصوصی یا عمومی آنان قضاوت از گناهان بزرگ شمرده شده، چنان‌که بر مردم نیز حرام است نزد کسی که مأذون از جانب نبی یا وصی نیست، مرافعه و طرح دعوی کنند تا جایی که چنین طرح دعوایی را اطاعت طاغوت شمرده و استیفاء حق را با حکم چنین شخصی حرام دانسته است.<ref>قضاوت در اسلام، همان، ص۲۳.</ref>
قضاوت از دید ائمه(ع) منصب خطیری است که دارای مشکلات زیادی است چرا که دائماً در معرض امتحانات سخت و وسوسه‌انگیز قرار دارد؛ ولی این را نیز باید گفت که اگر بدست یک قاضی احقاق حقی صورت گیرد و رفع ظلمی صورت گیرد از اجر و پاداش ویژه‌ای برخوردار خواهد بود. حضرت علی(ع) در این زمینه می‌فرماید: دست خدا بالای سر قاضی است و او زیر سایه رحمت الهی نشسته؛ اما اگر از حق تجاوز کند خداوند او را به خودش وا می‌گذارد.<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج۷، ص۴۱۰.</ref>


پس قضاوت از دید ائمه(ع) منصب خطیری است که دارای مشکلات زیادی است چرا که دائماً در معرض امتحانات سخت و وسوسه انگیز قرار دارد ولی این را نیز باید گفت که اگر بدست یک قاضی احقاق حقی صورت گیرد و رفع ظلمی صورت گیرد از اجر و پاداش ویژه ای برخوردار خواهد بود. حضرت علی ـ علیه السلام ـ در این زمینه می‌فرماید: دست خدا بالای سر قاضی است و او در زیر سایه رحمت الهی نشسته اما اگر از حق تجاوز کند خداوند او را به خودش وا می‌گذارد.<ref>کافی، همان، ص۴۱۰.</ref>
== شرایط قاضی از دیدگاه ائمه(ع) ==
قضاوت در اسلام از خطیرترین مسئولیت‌ها شناخته شده و قبول این امر مهم در شأن هر کس نیست. قبول مسئولیت در برنامه‌ای که در خور انسان نیست از بزرگترین گناهان شمرده شده چرا که [[پیامبر اکرم(ص)]] می‌فرماید: کسی که امری از مسلمین را عهده‌دار می‌باشد در حالی که برتر از او در میان مردم هست به خدا و رسولش و به همه مسلمین خیانت کرده است.<ref>مکارم الاخلاق، ص۵۲۷.</ref>


== ب: شرایط قاضی از دیدگاه ائمه(ع) ==
و نیز فرمود: قبول کردن رهبری قومی در حالی که داناتر و فقیه‌تر برای عهده‌دار شدن رهبری در میان مردم باشد، علت بدبختی و سقوط قوم تا قیامت به وسیله آن رهبر ناشایسته است.<ref>ثواب الاعمال، ص۲۴۶.</ref> منصب قضاء که از اعظم مناصب، و در رابطه با جان، مال و آبروی مردم است با توجه به روایات در این باب باید به اهلش واگذار شود.<ref>محمدی گیلانی، محمد، قضا و قضاوت در اسلام، تهران، نشر سایه، ۱۳۷۸ش، ص۲۰.</ref>
قضاوت در اسلام از خطیرترین مسئولیت‌ها شناخته شده، و قبول این امر مهم در شأن هر کس نیست.


قبول مسئولیت در برنامه ای که در خور انسان نیست از بزرگترین گناهان شمرده شده چرا که نبیّ مکرم اسلام می‌فرماید: کسی که امری از مسلمین را عهده‌دار می‌باشد در حالی که برتر از او در میان مردم هست به خدا و رسولش و به همه مسلمین خیانت کرده است.<ref>مکارم الاخلاق، ص۵۲۷.</ref>
[[امام علی(ع)]] در فرمان خود به [[مالک اشتر]] برای انتخاب قاضی می‌فرماید:


و نیز فرمود: قبول کردن رهبری قومی در حالی که داناتر و فقیه تر برای عهده‌دار شدن رهبری در میان مردم باشد، علّت بدبختی و سقوط قوم تا قیامت به وسیله آن رهبر ناشایسته است.<ref>ثواب الاعمال، ص۲۴۶.</ref> منصب قضاء که از اعظم مناصب، و در رابطه با جان، مال و آبروی مردم است با توجه به روایات در این باب باید به اهلش واگذار شود.<ref>ر. ک. محمدی گیلانی، محمد، قضا و قضاوت در اسلام، تهران، نشر سایه، ۱۳۷۸ش، ص۲۰.</ref>
«... پس برای قضاوت و داوری بین مردم بهترین کسانی را انتخاب کن که: انبوه کارها بر او سخت نیاید و از عهده انجام آنها برآید. طرفین متخاصم در ستیزه و لجاج رأی خود را بر او تحمیل نکنند. در صورت اشتباه، بر اشتباه خود اصرار نورزد و جانب حق را بگیرد. طمعکار نباشد زیرا طمعکاری مانع احقاق حق است. در قضاوت به اطلاعات سطحی اکتفا ننماید. در موارد شبهه تا کشف حقیقت درنگ و تأمل نماید. در صدور احکام متکی به دلائل قطعی باشد. کمتر از همه از مراجعه دادخواهان به تنگ آید. در کشف حقایق صبور باشد. پس از روشن شدن موضوع، حکم قاطع صادر نماید. تملّق و چاپلوسی و حیله و خدعه او را به هر سو نکشاند. و البته این چنین کسانی کمیابند.»<ref>نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص۱۰۱۰.</ref>


حضرت علی ـ علیه السلام ـ در فرمان خود به مالک اشتر برای انتخاب قاضی می‌فرماید:
فقهای [[شیعه]] همگی شرایط مشابهی را برای تصدی امر قضاء در نظر گرفته‌اند.<ref>قضا و قضاوت در اسلام، همان، ص۲۲.</ref> به عنوان مثال [[امام خمینی (ره)]] در مورد شرایط قاضی می‌فرماید که باید شرایط زیر را داشته باشد: ۱. کمال عقل و رسیدن به حد بلوغ؛ ۲. ایمان؛ ۳. طهارت مولد (حلالزاده)؛ ۴. مرد باشد؛ ۵. عادل باشد؛ ۶. عالم به احکام قضاوت باشد؛ ۷. باید قوه ضبط و اجتهاد داشته باشد.<ref>کشف الاسرار، امام خمینی (ره)، ص۸–۲۹۷.</ref>


«... پس برای قضاوت و داوری بین مردم بهترین کسانی را انتخاب کن که:
<span></span>
 
ـ انبوه کارها بر او سخت نیاید و از عهده انجام آنها برآید.
 
ـ طرفین متخاصم در ستیزه و لجاج رأی خود را بر او تحمیل نکنند.
 
ـ در صورت اشتباه، بر اشتباه خود اصرار نورزد و جانب حق را بگیرد.
 
ـ طمعکار نباشد (زیرا طمعکاری مانع احقاق حق است).
 
ـ در قضاوت به اطلاعات سطحی اکتفا ننماید.
 
ـ در موارد شبهه تا کشف حقیقت درنگ و تأمل نماید.
 
ـ در صدور احکام متکی به دلائل قطعی باشد.
 
ـ کمتر از همه از مراجعه دادخواهان به تنگ آید.
 
ـ در کشف حقایق صبور باشد.
 
ـ پس از روشن شدن موضوع، حکم قاطع صادر نماید.
 
ـ تملّق و چاپلوسی و حیله و خدعه او را به هر سو نکشاند.
 
و البته این چنین کسانی کمیابند.»<ref>نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص۱۰۱۰.</ref>
 
فقهای شیعه همگی شرایط مشابهی را برای تصدی امر قضاء در نظر گرفته‌اند.<ref>قضا و قضاوت در اسلام، همان، ص۲۲.</ref>
 
به عنوان مثال حضرت امام خمینی (ره) در مورد شرایط قاضی می‌فرماید که باید شرایط زیر را داشته باشد:
 
۱. کمال عقل و رسیدن به حد بلوغ؛ ۲. ایمان؛ ۳. طهارت مولد) حلالزاده)؛ ۴. مرد باشد؛ ۵. عادل باشد؛ ۶. عالم به احکام قضاوت باشد؛ ۷. باید قوه ضبط و اجتهاد داشته باشد.<ref>کشف الاسرار، امام خمینی (ره)، ص۸–۲۹۷.</ref>
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}


خط ۷۶: خط ۴۵:


۳. فرازهایی از سیستم قضایی اسلام، محمدی ری شهری، انتشارات پاسدار اسلام.
۳. فرازهایی از سیستم قضایی اسلام، محمدی ری شهری، انتشارات پاسدار اسلام.
{{پایان مطالعه بیشتر}}
 
<span></span>


== منابع ==
== منابع ==
خط ۸۲: خط ۵۲:
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = حقوق
  | شاخه اصلی = حقوق
|شاخه فرعی۱ = نظام حقوقی اسلام
| شاخه فرعی۱ = نظام حقوقی اسلام
|شاخه فرعی۲ =
| شاخه فرعی۲ =
|شاخه فرعی۳ =
| شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =
  | شناسه =شد
  | تیترها =
  | تیترها =شد
  | ویرایش =
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
| بازبینی نویسنده =
  | بازبینی =
  | بازبینی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =
  | اولویت =ج
  | کیفیت =
  | کیفیت =ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۳ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۳۲

سؤال

در مورد قضاوت از دیدگاه ائمه و شرایط قاضی شرح دهید؟

درگاه‌ها
حکومت دینی.png


قضاوت نوعی اعمال ولایت شرعی از طریق حکم بین مردم برای رفع خصومات است.[۱] در اسلام هدف اصلی قضاوت، گسترش عدل، احقاق حق و رفع تجاوز به حقوق دیگران است.در روایات از قضاوت به عنوان احیاء و تزکیه زمین یاد شده‌است. بر اساس روایات معصومان (ع)، مقام قضاوت مخصوص خداوند، پیامبران الهی و اوصیای معصوم آنها است. پس از آنها، افراد صالح با اذن خصوصی یا عمومی می‌توانند برای قضاوت منصوب شوند.

ایمان، علم، تقوا و عدالتِ قاضی باید احراز شده باشد. فردی که در مقام قضاوت قرار می‌گیرد، باید صلاحیت این مقام را داشته باشد و بتواند این امر خطیر و مهم را به نحو احسن انجام دهد.

قضاوت از دیدگاه ائمه(ع)

ذیل آیه ﴿یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها؛ زمين را پس از مرگش زنده مى‌گرداند.(حدید:۱۷) در روایتی تفسیری آمده است: مراد این نیست که خدا به وسیله باران زمین را زنده می‌کند، بلکه مراد این است که خداوند مردان الهی را می‌فرستد تا آنها با اقامه عدل و برقراری عدالت در سطح جامعه، زمین را زنده کنند.[۲] یعنی اقامه حدود الهی، حرکت حیات را به طرف هدف اصلی آن پیش می‌برد.[۳]

در روایتی نقل شده‌است که امام باقر(ع) فرمود: اجرای یک حد بر روی زمین از چهل شبانه روز باران باریدن پاک‌کننده‌تر است.[۴] امام علی(ع) به شریح قاضی می‌فرماید: این مقام جایگاه انبیا است و مسندی است که کسی جز پیغمبر یا وصیّ او بر آن تکیه نمی‌زند و اگر قاضی پیغمبر یا وصیّ و مأذون از طرف آن‌ها نباشد، شقیّ، غاصب و حاکم جور و طاغوت است.[۵] البته افرادی که مشمول اذن خاص یا عام شرع باشند، مأذون و منصوب از طرف خدا، پیغمبر (ص) و اوصیا او (ع) بوده و شقیّ محسوب نمی‌گردند.

امام صادق(ع) در مورد قضاوت چنین هشدار می‌دهد: قاضیان چهار گروهند که سه گروه از آنان اهل دوزخ و یک گروه از آنان اهل بهشتند. اما سه گروه که اهل دوزخند عبارتند از:

  1. مردی که قضاوت ظالمانه نموده در حالی که می‌دانست.
  2. مردی که قضاوت ظالمانه نموده در حالی که نمی‌دانست.
  3. مردی که قضاوت به حق نموده ولی عالم به امور قضایی نبوده است.

اما مردی که قضاوت به حق نموده در حالی که عالم به امور قضایی بوده پس او در بهشت است.[۶]

قضاوت ذاتاً حق خداوند است. اصل اولی نفوذ حکم و حکومت «الله» است و هیچ‌کس بر دیگری تسلط نداشته و حق حکم ندارد؛ مگر به اذن خداوند. آیات و روایات زیادی دلالت می‌کند که مقام منیع قضاوت را خداوند به پیامبران و اوصیای معصوم ایشان موهبت فرموده و دیگران با فرمان و اذن خصوصی یا عمومی آنان می‌توانند قضاوت کنند و بدون احراز این اذن خصوصی یا عمومی، قضاوت برای آنان گناهی بزرگ شمرده شده است؛ چنان‌که بر مردم نیز طرح دعوی نزد کسی که مأذون از جانب نبی یا وصی نیست، ممنوع و حرام است. این ممنوعیت به حدی است که چنین طرح دعوایی را اطاعت طاغوت شمرده و استیفاء حق با حکم چنین شخصی را حرام دانسته است.[۷]

قضاوت از دید ائمه(ع) منصب خطیری است که دارای مشکلات زیادی است چرا که دائماً در معرض امتحانات سخت و وسوسه‌انگیز قرار دارد؛ ولی این را نیز باید گفت که اگر بدست یک قاضی احقاق حقی صورت گیرد و رفع ظلمی صورت گیرد از اجر و پاداش ویژه‌ای برخوردار خواهد بود. حضرت علی(ع) در این زمینه می‌فرماید: دست خدا بالای سر قاضی است و او زیر سایه رحمت الهی نشسته؛ اما اگر از حق تجاوز کند خداوند او را به خودش وا می‌گذارد.[۸]

شرایط قاضی از دیدگاه ائمه(ع)

قضاوت در اسلام از خطیرترین مسئولیت‌ها شناخته شده و قبول این امر مهم در شأن هر کس نیست. قبول مسئولیت در برنامه‌ای که در خور انسان نیست از بزرگترین گناهان شمرده شده چرا که پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: کسی که امری از مسلمین را عهده‌دار می‌باشد در حالی که برتر از او در میان مردم هست به خدا و رسولش و به همه مسلمین خیانت کرده است.[۹]

و نیز فرمود: قبول کردن رهبری قومی در حالی که داناتر و فقیه‌تر برای عهده‌دار شدن رهبری در میان مردم باشد، علت بدبختی و سقوط قوم تا قیامت به وسیله آن رهبر ناشایسته است.[۱۰] منصب قضاء که از اعظم مناصب، و در رابطه با جان، مال و آبروی مردم است با توجه به روایات در این باب باید به اهلش واگذار شود.[۱۱]

امام علی(ع) در فرمان خود به مالک اشتر برای انتخاب قاضی می‌فرماید:

«... پس برای قضاوت و داوری بین مردم بهترین کسانی را انتخاب کن که: انبوه کارها بر او سخت نیاید و از عهده انجام آنها برآید. طرفین متخاصم در ستیزه و لجاج رأی خود را بر او تحمیل نکنند. در صورت اشتباه، بر اشتباه خود اصرار نورزد و جانب حق را بگیرد. طمعکار نباشد زیرا طمعکاری مانع احقاق حق است. در قضاوت به اطلاعات سطحی اکتفا ننماید. در موارد شبهه تا کشف حقیقت درنگ و تأمل نماید. در صدور احکام متکی به دلائل قطعی باشد. کمتر از همه از مراجعه دادخواهان به تنگ آید. در کشف حقایق صبور باشد. پس از روشن شدن موضوع، حکم قاطع صادر نماید. تملّق و چاپلوسی و حیله و خدعه او را به هر سو نکشاند. و البته این چنین کسانی کمیابند.»[۱۲]

فقهای شیعه همگی شرایط مشابهی را برای تصدی امر قضاء در نظر گرفته‌اند.[۱۳] به عنوان مثال امام خمینی (ره) در مورد شرایط قاضی می‌فرماید که باید شرایط زیر را داشته باشد: ۱. کمال عقل و رسیدن به حد بلوغ؛ ۲. ایمان؛ ۳. طهارت مولد (حلالزاده)؛ ۴. مرد باشد؛ ۵. عادل باشد؛ ۶. عالم به احکام قضاوت باشد؛ ۷. باید قوه ضبط و اجتهاد داشته باشد.[۱۴]


مطالعه بیشتر

۱. قضاوت در اسلام، مرتضی مقتدایی، چ اول، ۱۳۷۶.

۲. قضا و قضاوت در اسلام، محمد محمدی گیلانی، تهران، نشر سایه، ۱۳۷۸.

۳. فرازهایی از سیستم قضایی اسلام، محمدی ری شهری، انتشارات پاسدار اسلام.

منابع

  1. مقتدایی، مرتضی، قضاوت در اسلام، چاپ اول، ۱۳۷۶ش، ص۹.
  2. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج۷، ص۱۷۴.
  3. مقتدایی، مرتضی، قضاوت در اسلام، چاپ اول، ۱۳۷۶ش، ص۹.
  4. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج۷، ص۱۷۴.
  5. حرعاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، کتاب قضاء، باب ۳، از ابواب صفات قاضی، ح ۲–۳.
  6. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج۷، ص۴۰۷.
  7. مقتدایی، مرتضی، قضاوت در اسلام، چاپ اول، ۱۳۷۶ش، ص۲۳.
  8. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج۷، ص۴۱۰.
  9. مکارم الاخلاق، ص۵۲۷.
  10. ثواب الاعمال، ص۲۴۶.
  11. محمدی گیلانی، محمد، قضا و قضاوت در اسلام، تهران، نشر سایه، ۱۳۷۸ش، ص۲۰.
  12. نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص۱۰۱۰.
  13. قضا و قضاوت در اسلام، همان، ص۲۲.
  14. کشف الاسرار، امام خمینی (ره)، ص۸–۲۹۷.