قضاوت و شرایط قاضی از دیدگاه ائمه(ع): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
{{درگاه|حکومت دینی}}
{{درگاه|حکومت دینی}}
قضاء عبارت است از اعمال ولایت شرعی از طریق حکم بین مردم برای رفع خصومات.<ref>مقتدایی، مرتضی، قضاوت در اسلام، چاپ اول، ۱۳۷۶ش، ص۹.</ref> هدف اصلی از [[قضاوت]] اسلامی، گسترش عدل، احقاق حق و رفع تجاوز است و به تعبیر روایات احیاء و تزکیه ارض است. در روایات، امر قضاوت مخصوص خداوند و پیامبرانش و اوصیای معصوم آنها است. پس از آنها افراد صالح با اذن خصوصی یا عمومی می‌توانند متصدی امر قضاء شوند.
قضاوت عبارت است از اعمال ولایت شرعی از طریق حکم بین مردم برای رفع خصومات.<ref>مقتدایی، مرتضی، قضاوت در اسلام، چاپ اول، ۱۳۷۶ش، ص۹.</ref> هدف اصلی از [[قضاوت]] اسلامی، گسترش عدل، احقاق حق و رفع تجاوز به حقوق دیگران و به تعبیر روایات احیاء و تزکیه ارض است. در روایات، امر قضاوت مخصوص خداوند و پیامبرانش و اوصیای معصوم آنها است. پس از آنها، افراد صالح با اذن خصوصی یا عمومی می‌توانند برای قضاوت منصوب شوند.


ایمان، علم، تقوا و عدالتِ فرد قاضی باید ثابت شده باشد. فردی که در مقام قضاوت قرار می‌گیرد باید صلاحیت این مقام را داشته باشد و بتواند این امر خطیر و مهم را به نحو احسن انجام دهد.
ایمان، علم، تقوا و عدالتِ فرد قاضی باید ثابت شده باشد. فردی که در مقام قضاوت قرار می‌گیرد، باید صلاحیت این مقام را داشته باشد و بتواند این امر خطیر و مهم را به نحو احسن انجام دهد.


== قضاوت از دیدگاه ائمه(ع) ==
== قضاوت از دیدگاه ائمه(ع) ==

نسخهٔ ‏۲۲ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۲۴

سؤال

در مورد قضاوت از دیدگاه ائمه و شرایط قاضی شرح دهید؟

درگاه‌ها
حکومت دینی.png


قضاوت عبارت است از اعمال ولایت شرعی از طریق حکم بین مردم برای رفع خصومات.[۱] هدف اصلی از قضاوت اسلامی، گسترش عدل، احقاق حق و رفع تجاوز به حقوق دیگران و به تعبیر روایات احیاء و تزکیه ارض است. در روایات، امر قضاوت مخصوص خداوند و پیامبرانش و اوصیای معصوم آنها است. پس از آنها، افراد صالح با اذن خصوصی یا عمومی می‌توانند برای قضاوت منصوب شوند.

ایمان، علم، تقوا و عدالتِ فرد قاضی باید ثابت شده باشد. فردی که در مقام قضاوت قرار می‌گیرد، باید صلاحیت این مقام را داشته باشد و بتواند این امر خطیر و مهم را به نحو احسن انجام دهد.

قضاوت از دیدگاه ائمه(ع)

در روایتی در ذیل آیه ﴿یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها؛ زمين را پس از مرگش زنده مى‌گرداند.(حدید:۱۷) آمده است: مراد این نیست که بوسیله باران زمین را زنده می‌کند، بلکه مراد این است که خداوند مردان الهی را می‌فرستد تا آنها با اقامه عدل و برقراری عدالت در سطح جامعه، زمین را زنده کنند.[۲] به عبارتی، اقامه حدود الهی، حرکت حیات را به طرف هدف اصلی آن پیش می‌برد.[۳]

در روایتی دیگر امام باقر(ع) می‌فرماید: اجرای یک حد بر روی زمین از چهل شبانه روز باران باریدن پاک‌کننده‌تر است.[۴] امام علی(ع) به شریح قاضی می‌فرماید: این مقام جایگاه انبیاست و مسندی است که بر آن تکیه نمی‌زند مگر پیغمبر یا وصیّ او؛ البته مأذون و منصوب از طرف آن‌ها می‌گردد و اگر پیغمبر و وصیّ و مأذون از طرف آن‌ها نشد، شقیّ، غاصب و حاکم جور و طاغوت است.[۵]

امام صادق(ع) در باب خطرناک بودن این منصب، می‌فرمایند: قاضیان چهار گروهند که سه گروه از آنان اهل آتش و دوزخند و یک گروه از آنان اهل بهشت. اما سه گروه که اهل دوزخند عبارتند از:

  1. مردی که قضاوت ظالمانه نموده در حالی که می‌دانست.
  2. مردی که قضاوت ظالمانه نموده در حالی که نمی‌دانست.
  3. مردی که قضاوت به حق نموده ولی عالم به امور قضایی نبوده است.

اما مردی که قضاوت به حق نموده در حالی که عالم به امور قضایی بوده پس او در بهشت است.[۶]

قضاوت ذاتاً حق خداوند است. اصل اولی نفوذ حکم و حکومت «الله» است و هیچ‌کس بر دیگری تسلط و حق حکم ندارد مگر به اذن خداوند. آیات و روایات زیادی وجود دارد که دلالت بر این دارد که مقام منیع قضاوت را خداوند به پیامبران و اوصیای معصوم آنان موهبت فرموده و دیگران با فرمان و اذن خصوصی یا عمومی آنان می‌توانند تصدّی کنند و بدون احراز اذن خصوصی یا عمومی آنان قضاوت از گناهان بزرگ شمرده شده است؛ چنان‌که بر مردم نیز حرام است نزد کسی که مأذون از جانب نبی یا وصی نیست، مرافعه و طرح دعوی کنند تا جایی که چنین طرح دعوایی را اطاعت طاغوت شمرده و استیفاء حق را با حکم چنین شخصی حرام دانسته است.[۷]

قضاوت از دید ائمه(ع) منصب خطیری است که دارای مشکلات زیادی است چرا که دائماً در معرض امتحانات سخت و وسوسه‌انگیز قرار دارد؛ ولی این را نیز باید گفت که اگر بدست یک قاضی احقاق حقی صورت گیرد و رفع ظلمی صورت گیرد از اجر و پاداش ویژه‌ای برخوردار خواهد بود. حضرت علی(ع) در این زمینه می‌فرماید: دست خدا بالای سر قاضی است و او زیر سایه رحمت الهی نشسته؛ اما اگر از حق تجاوز کند خداوند او را به خودش وا می‌گذارد.[۸]

شرایط قاضی از دیدگاه ائمه(ع)

قضاوت در اسلام از خطیرترین مسئولیت‌ها شناخته شده، و قبول این امر مهم در شأن هر کس نیست. قبول مسئولیت در برنامه‌ای که در خور انسان نیست از بزرگترین گناهان شمرده شده چرا که پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: کسی که امری از مسلمین را عهده‌دار می‌باشد در حالی که برتر از او در میان مردم هست به خدا و رسولش و به همه مسلمین خیانت کرده است.[۹]

و نیز فرمود: قبول کردن رهبری قومی در حالی که داناتر و فقیه‌تر برای عهده‌دار شدن رهبری در میان مردم باشد، علت بدبختی و سقوط قوم تا قیامت به وسیله آن رهبر ناشایسته است.[۱۰] منصب قضاء که از اعظم مناصب، و در رابطه با جان، مال و آبروی مردم است با توجه به روایات در این باب باید به اهلش واگذار شود.[۱۱]

امام علی(ع) در فرمان خود به مالک اشتر برای انتخاب قاضی می‌فرماید:

«... پس برای قضاوت و داوری بین مردم بهترین کسانی را انتخاب کن که: انبوه کارها بر او سخت نیاید و از عهده انجام آنها برآید. طرفین متخاصم در ستیزه و لجاج رأی خود را بر او تحمیل نکنند. در صورت اشتباه، بر اشتباه خود اصرار نورزد و جانب حق را بگیرد. طمعکار نباشد زیرا طمعکاری مانع احقاق حق است. در قضاوت به اطلاعات سطحی اکتفا ننماید. در موارد شبهه تا کشف حقیقت درنگ و تأمل نماید. در صدور احکام متکی به دلائل قطعی باشد. کمتر از همه از مراجعه دادخواهان به تنگ آید. در کشف حقایق صبور باشد. پس از روشن شدن موضوع، حکم قاطع صادر نماید. تملّق و چاپلوسی و حیله و خدعه او را به هر سو نکشاند. و البته این چنین کسانی کمیابند.»[۱۲]

فقهای شیعه همگی شرایط مشابهی را برای تصدی امر قضاء در نظر گرفته‌اند.[۱۳] به عنوان مثال امام خمینی (ره) در مورد شرایط قاضی می‌فرماید که باید شرایط زیر را داشته باشد: ۱. کمال عقل و رسیدن به حد بلوغ؛ ۲. ایمان؛ ۳. طهارت مولد (حلالزاده)؛ ۴. مرد باشد؛ ۵. عادل باشد؛ ۶. عالم به احکام قضاوت باشد؛ ۷. باید قوه ضبط و اجتهاد داشته باشد.[۱۴]


مطالعه بیشتر

۱. قضاوت در اسلام، مرتضی مقتدایی، چ اول، ۱۳۷۶.

۲. قضا و قضاوت در اسلام، محمد محمدی گیلانی، تهران، نشر سایه، ۱۳۷۸.

۳. فرازهایی از سیستم قضایی اسلام، محمدی ری شهری، انتشارات پاسدار اسلام.

منابع

  1. مقتدایی، مرتضی، قضاوت در اسلام، چاپ اول، ۱۳۷۶ش، ص۹.
  2. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج۷، ص۱۷۴.
  3. مقتدایی، مرتضی، قضاوت در اسلام، چاپ اول، ۱۳۷۶ش، ص۹.
  4. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج۷، ص۱۷۴.
  5. حرعاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، کتاب قضاء، باب ۳، از ابواب صفات قاضی، ح ۲–۳.
  6. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج۷، ص۴۰۷.
  7. مقتدایی، مرتضی، قضاوت در اسلام، چاپ اول، ۱۳۷۶ش، ص۲۳.
  8. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج۷، ص۴۱۰.
  9. مکارم الاخلاق، ص۵۲۷.
  10. ثواب الاعمال، ص۲۴۶.
  11. محمدی گیلانی، محمد، قضا و قضاوت در اسلام، تهران، نشر سایه، ۱۳۷۸ش، ص۲۰.
  12. نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص۱۰۱۰.
  13. قضا و قضاوت در اسلام، همان، ص۲۲.
  14. کشف الاسرار، امام خمینی (ره)، ص۸–۲۹۷.