ظالمان در قرآن

نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۳۴ توسط A.rezapour (بحث | مشارکت‌ها) (ابرابزار)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

دیدگاه قرآن کریم و احادیث در مورد ظالمین چیست، بیان فرمایید؟

ظلم و جور و ستم، یعنی گذشتن از حد و قرار دادن هر چیزی در جایی که نباید آن جا گذاشته شود.[۱]

و علاوه بر این‌ها گاهی به معنای نقص نیز می‌آید.[۲] (به خاطر این به نقص ظلم گفته می‌شود که حدش باید کامل می‌بود؛ ولی این ناقص است) اصل ظلم کم کردن حق است.[۳] به سیر غیرطبیعی نیز ظلم گفته می‌شود.

هر چند در نگاه عرفی، ظلم به چیزی اطلاق می‌شود که شخص به حقوق دیگری تجاوز کند که البته این هم درست است و یکی از معانی ظلم همین بود که از ظالم حد بگذرد؛ ولی در نگاه آیات و روایات، ظلم مصادیق گوناگون دارد که می‌توان آن را تعریفی جامع از ظلم دانست.

کاربردهای قرآنی ظلم

۱. شرک و بت‌پرستی

با توجه به این که مشرک از حد خود می‌گذرد و برای خداوند شریک قائل می‌شود و در واقع اعتقادش را بر محوری پایه‌گذاری می‌کند که نادرست می‌باشد، لذا در قرآن کریم از شرک به عنوان ظلم یاد شده است. لقمان حکیم وقتی فرزندش را موعظه می‌کرد، فرمود: پسرم چیزی را همتای خدا قرار مده که شرک ظلم بزرگی است.[۴]

۲. تجاوز از حدود و قوانین الهی

خداوند متعال وقتی مسائل مربوط به خانواده را بیان می‌دارد در آخر می‌فرماید: این‌ها حدود و قوانین الهی است از آن تجاوز نکنید و هر کسی از آن تجاوز کند، ستمگر است.[۵]

۳. تخلف از دستورات الهی: خداوند متعال می‌فرماید: و گفتیم ای آدم! تو با همسرت در بهشت سکونت کن و از خود نعمت‌های آن از هر جا می‌خواهید گوارا بخورید، اما نزدیک این درخت نشوید که از ستمگران خواهید شد.[۶]

در این آیات تخلف از دستور الهی، ظلم قلمداد شده است.

۴. قتل نفس: در داستان فرزندان حضرت آدم، وقتی به برادرش گفت که من تو را خواهم کشت به برادرش در جواب گفت: من می‌خواهم تو با گناه من و خودت بازگردی (بار هر گناه خود و مرا با کشتنم برداری) و از دوزخیان گردی و همین است پاداش ستم کاران.[۷]

۵. جلوگیری از ذکر الهی

خداوند متعال کسانی را که جلو ذکر خدا و عبادت بندگان را می‌گیرند، ظالم‌ترین افراد معرفی کرده و می‌فرمایند: کیست ستم کارتر از آن کس که از بردن نام خدا در مساجد او جلوگیری کرد و سعی در ویرانی آن‌ها نمود؟! شایسته نیست آنان جز با ترس و وحشت وارد این کانون‌های عبادت شوند، بهره آن‌ها در دنیا رسوایی و در آخرت عذاب بزرگ خداوند است.[۸]

یادآوری این نکته ضروری است که، خراب کردن مسجد به این نیست که کسی سقف و دیوار آن را ویران سازد، که هر کسی با عمل و کارهای نسنجیده اش باعث شود افرادی از مسجد کنار بمانند و دلسرد گردند، ظالم‌ترین کس است. چون با باورهای مردم بازی کرده است.

۶. کتمان شهادت

خداوند کسی را که شهادت ندهد نیز همانند ویران کنندهٔ مسجد، ستم کارترین شخص دانسته و می‌فرماید:

و چه کسی ستم کار تر است از آن کس که گواهی و شهادت الهی را که نزد اوست، کتمان می‌کند و خدا را از اعمال شما غافل نیست.[۹] چون با شهادت ندادن حقوق مردم پیمال می‌شود.

۷. پیروی از هوی و هوس

خداوند متعال به رسول خدا(ص) می‌فرماید: که اگر از هوی و هوس اهل کتاب پیروی کنی از ستم کاران خواهی شد.[۱۰] و آیاتی دیگر از قرآن کریم نیز پیروی از هوی و هوس را، ظلم قلمداد کرده‌اند.

۸. افترا و تکذیب

افترا زدن و تکذیب حق نیز جزو ستم کارترین کارها است که آیات فراوانی به آن هشدار داده است.[۱۱]

۹. مسخره کنندگان

خداوند متعال مسخره کنندگان حقیقت و آیات الهی را در زمرهٔ ظالمان قرار داده و می‌فرماید: و هر گاه کسانی را دیدی که آیات ما را مسخره می‌کنند، از آنها روی بگردان تا به سخن دیگری بپردازند و اگر شیطان از یاد تو ببرد، هرگز پس از یاد آمدن با این جمعیت ستمگر منشین.[۱۲]

در آیهٔ دیگر مسخره کردن دیگران را نشانه ستم کاری می‌دانند و همگان را بیم می‌دهد تا گرفتار عذاب الهی نشوند.[۱۳]

۱۰. طرد کردن مؤمنان از اطراف خود: خداوند متعال از این که عده ای به خاطر نداشتن جاه و مقام دنیایی از اجتماع رانده شوند، هشدار داده و این را ظلمی بر جامعه می‌داند و لذا می‌فرماید: و کسانی را که صبح و شام خدا را می‌خوانند و جز ذات پاک او نظری ندارند، از خود دور مکن. نه چیزی از حساب آن‌ها بر توست و نه چیزی از حساب تو بر آن‌ها، اگر آن‌ها را طرد کنی، از ستم گران خواهی بود.[۱۴]

۱۱. هجرت نکردن از سرزمین‌های کفر

اگر کسی در کشوری زندگی کند که نمی‌تواند به وظایف دینی خود عمل کند یا در محله و منطقه ای است که تبلیغ دین در آن کم رنگ است و مؤمنان نمی‌توانند به وظایف دینی آگاه گردند، بایستی از آن جا مهاجرت کنند وگرنه بر خویشتن ستم کرده‌اند، خداوند متعال حالات این افراد را چنین ترسیم می‌نماید: کسانی که فرشتگان روح آن‌ها را گرفتند در حالی که به خویشتن ستم کرده بودند، به آن‌ها گفتند: شما در چه حالی بودید؟ گفتند: ما در سرزمین خود تحت فشار مستضعف بودیم. فرشتگان گفتند: مگر سرزمین خدا پهناور نبود که مهاجرت کنید؟! جایگاه آن‌ها دوزخ است و سرانجام بدی دارند.[۱۵]

۱۲. دوستی با دشمنان دین

مؤمنان نباید افرادی را که دشمنی آشکار با اسلام دارند به دوستی بگیرند، البته ارتباط با دشمنان و برخورد اسلامی غیر از دوستی است، خداوند متعال بارها مؤمنان را هشدار داده که ضمن برخورد اسلامی، از دوستی با دشمنان دین خود داری کنید وگرنه از ستم کاران خواهید شد.[۱۶]

نگاه روایات به ظلم و ظالم

۱. اعتراف نکردن به ولایت

کسی که بعد از دلایل قرآنی و روایی باز شهادت به خلافت امیر مؤمنان علی(ع) ندهد، از ستم کاران است؛ بنابراین، ستم گر فقط این نیست که به افراد زیر دست ستم کند، بلکه منکران ولایت و خلافت بالاترین ستم است، در روایت آمده که جابر بن عبدالله انصاری از فرمایش رسول خدا(ص) به امیر المؤمنین علی(ع) پرسید که فرموده‌اند: «انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی» جواب شنید: رسول خدا(ص) آن حضرت را جانشین خود کرده پس هر کس به خلافت آن حضرت شهادت ندهد از زمره ستم کاران است.[۱۷]

۲. یاری ستم گر

امام رضا(ع) فرمودند: هر کس به ظالم کمک کند و عادلی را خوار نماید، از ستم کاران است.[۱۸]

با نگاهی به آیات و روایات می‌توان دریافت که ستم کاری، یعنی انسان کاری را انجام دهد که او را از مسیر هدایت به انحراف کشاند حال این عمل او انکار حقیقت، شرک و بت‌پرستی، گناه و افترا باشد یا این که امامت را انکار نماید و بر ستم کاران کمک‌کار باشد یا این که به زیر دستان ستم روا دارد و می‌توان انحراف از هدایت و سیر غیرطبیعی را تعریفی دقیق از ظلم دانست.


معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر

۱ـ تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج۵، ص۱۸۴.

۲ـ تفسیر المیزان، محمد حسین طباطبائی، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، ج۱، ص۴۷.


منابع

  1. ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۳۷۳، ماده ظلم.
  2. خسروانی، علیرضا، تفسیر خسروی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۹۰ش، ج۱، ص۱۵۹.
  3. داورپناه، ابوالفضل، انوار العرفان فی تفسیر القرآن، تهران، کتابخانه صدر، چاپ اول، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۵۱۲.
  4. ر. ک. لقمان / ۱۳؛ یونس /۱۰۶؛ ابراهیم / ۷۲؛ انبیاء / ۲۹؛ حج / ۷۱؛ بقره / ۵۱ و ۵۴ و ۹۲ و ۱۶۵ و….
  5. ر. ک. بقره / ۲۲۹؛ بقره / ۲۳۱؛ مائده / ۴۵؛ طلاق / ۱.
  6. ر. ک. بقره / ۳۵؛ اعراف / ۱۹.
  7. مائده / ۲۹–۲۷.
  8. بقره / ۱۱۴.
  9. ر. ک. بقره / ۱۴۰؛ مائده / ۱۰۷.
  10. ر. ک. بقره / ۱۴۵؛ قصص / ۵۰؛ روم / ۲۹.
  11. ر. ک. انعام / ۲۱؛ آل عمران / ۹۴؛ انعام / ۲۱ و ۹۳ و ۱۴۴ و ۱۵۷؛ اعراف / ۳۷ و ۴۰ و ۴۱ و ۱۷۷ و…
  12. انعام / ۶۸.
  13. حجرات / ۱۱.
  14. انعام / ۵۲.
  15. نساء ۹۷.
  16. ر. ک. مائده / ۵۱؛ توبه / ۲۳؛ هود / ۱۱۳؛ کهف / ۵۰؛ ممتحنه / ۹.
  17. شیخ صدوق، معانی الاخبار، بی جا، اسلامی، ۱۳۶۱ش. ص۷۴.
  18. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ اول، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص ۲۶۰.