صمد: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
معنی صفت الهی "صمد" چیست؟
معنی صفت الهی «صمد» چیست؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
 
{{پاسخ}}
 
{{درگاه|واژه‌ها}}
{{درگاه|واژه‌ها}}


صفت الهی "صمد" در لغت، روایات و تفاسیر دارای معانی مختلفی است که در واقع برگشت همه آنها به یک حقیقت است و آن بزرگ و آقایی است که بی‌نیاز از هر چیز می‌باشد و همه نیازمند به او هستند.  
صفت الهی «صمد» در لغت، روایات و تفاسیر دارای معانی مختلفی است که در واقع برگشت همه آنها به یک حقیقت است و آن بزرگ و آقایی است که بی‌نیاز از هر چیز می‌باشد و همه نیازمند به او هستند.


== معانی صمد ==
== معانی صمد ==
براى واژه "صمد" در لغت، روایات و تفاسیر معانى زیادى ذکر شده است که عبارت است از:  
برای واژه «صمد» در لغت، روایات و تفاسیر معانی زیادی ذکر شده است که عبارت است از:


الف) [[راغب اصفهانی]](متوفی 502ق) در کتاب [[مفردات الفاظ القرآن]] خویش می‌نویسد: "صمد" به معناى آقا و بزرگى است که براى انجام کارها به سوى او می‌روند و بعضى گفته‏‌اند: صمد به معناى چیزى است که تو خالى نیست، بلکه پر است.<ref>راغب اصفهانی،حسين بن محمد بن مفضل، مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص۴۹۲، واژه "صمد"؛</ref>
الف) [[راغب اصفهانی]] (متوفی ۵۰۲ق) در کتاب [[مفردات الفاظ القرآن]] خویش می‌نویسد: «صمد» به معنای آقا و بزرگی است که برای انجام کارها به سوی او می‌روند و بعضی گفته‌اند: صمد به معنای چیزی است که تو خالی نیست، بلکه پر است.<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد بن مفضل، مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص۴۹۲، واژه "صمد"؛</ref>


ب) امام حسین(ع) در حدیثى براى "صمد" پنج معنا بیان فرموده است:
ب) امام حسین(ع) در حدیثی برای «صمد» پنج معنا بیان فرموده است:
* صمد، کسی است که در منتهای سیادت و آقایی است.
* صمد، ذاتی است دائم، ازلی و جاودانی.
* صمد، وجودی است که جوف ندارد. به معنای هر چیز تو پری است که درونش خالی نباشد.
* صمد، کسی است که نمی‌خورد و نمی‌آشامد.
* صمد، کسی است که نمی‌خوابد.<ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۳، ص۲۲۳، مؤسسةالوفاء، بیروت، ۱۴۰۹ق.</ref>


*صمد، کسى است که در منتهاى سیادت و آقایى است.
ج) در روایت دیگری آمده است، صمد کسی است که قائم به نفس و بی‌نیاز از غیر است.<ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۳، ص۲۲۳، مؤسسةالوفاء، بیروت، ۱۴۰۹ق.</ref>
*صمد، ذاتى است دائم، ازلى و جاودانى.
*صمد، وجودى است که جوف ندارد. به معناى هر چیز تو پرى است که درونش خالى نباشد.
*صمد، کسى است که نمى‏‌خورد و نمى‌آشامد.
*صمد، کسى است که نمی‌خوابد.<ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۳، ص۲۲۳، مؤسسة‌الوفاء، بیروت، ۱۴۰۹ق.</ref>


ج) در روایت دیگرى آمده است، صمد کسى است که قائم به نفس و بى‌نیاز از غیر است.<ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۳، ص۲۲۳، مؤسسة‌الوفاء، بیروت، ۱۴۰۹ق.</ref>
د) از امام علی بن الحسین(ع) نقل شده است: صمد کسی است که شریک ندارد، و حفظ چیزی برای او مشکل نیست، و چیزی از او مخفی نمی‌ماند.<ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۳، ص۲۲۳، مؤسسةالوفاء، بیروت، ۱۴۰۹ق.</ref>


د) از امام على بن الحسین(ع) نقل شده است: صمد کسى است که شریک ندارد، و حفظ چیزى براى او مشکل نیست، و چیزى از او مخفى نمی‌‏ماند.<ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۳، ص۲۲۳، مؤسسة‌الوفاء، بیروت، ۱۴۰۹ق.</ref>
و) امام حسین(ع) در پاسخ به نامه مردم بصره که از معنای «صمد» پرسیده بودند، برای آنان نوشت:


و) امام حسين(ع) در پاسخ به نامه مردم بصره كه از معناى «صمد» پرسيده بودند، براى آنان نوشت:
{{متن عربی|به نام خداوند رحمان و رحيم. اما بعد! بدون علم و دانش در قرآن فرو نرويد، و در آن مجادله نكنيد، و ندانسته درباره آن سخن نگوئيد كه من از جدم رسول خدا(ص) شنيدم می‌فرمود: هر كس درباره قرآن ندانسته سخن گويد جايگاه خود را در آتش برگزيند، و خداى سبحان و متعال، صمد را در قرآن تفسير كرده و فرموده: خدا يگانه است، خدا صمد است، سپس آن را شرح داده كه نه زاده و نه زاده شده، كفو و همتا و همانندى ندارد. نه چيزى مانند فرزند و امثال آن، از اشياء ثقيل و سنگين، كه از مخلوقات بيرون می‌آيد- از او بيرون آمده، و نه چيزى از اشياء لطيف و غير سنگين مثل نفس و جان. از چرت و پينه‌گى، خواب و وهم، غم و اندوه، خنده و گريه، بيم و اميد، تمايل و بيزارى، گرسنگى و سيرى، منزّه و مبرّاست. او برتر از آن است كه اشياء لطيف و خشن از او بيرون آيد، نه زاده شده و نه از چيزى به وجود آمده، يا از آن خارج شده- آنگونه كه اشياء جرم دار از عناصر خود بيرون می‌آيند، يا جنبندگان و نباتات از زمين می‌رويند و زاده می‌شوند، يا آب از چشمه‌ساران و ميوه از درختان ظهور می‌يابند- همانگونه كه از سنخ اشياء لطيفه هم نيست، اشيائى كه به مراكز خود وابسته‌اند، مانند: ديدن كه از چشم است و شنيدن كه از گوش، و بوئيدن كه از بينى و چشيدن از دهان و سخن گفتن از زبان و معرفت و شناخت از قلب و آتش از سنگ. نه، هيچ‌يك از اينها را همانند نيست، بلكه اوست خداى يگانه بى‌همتاى صمد، كه نه از چيزى است، و نه در چيزى، و نه بر چيزى، پديدآورنده و مخترع اشياء است، و خالق و ايجادكننده آنها به دست قدرت خود، هر چه را با مشيت و خواست خود براى نابودى آفريده در هم نوردد. و هر چه را به علم خود براى بقاء و بودن آفريده باقى نگه می‌دارد. اين است آن خداى يگانه صمد كه نه زاده و نه زاده شده، همتا و همانند و همطراز ندارد.<ref>حسینی همدانى‏، محمد، درخشان پرتوى از اصول كافى، قم، چاپخانه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج‏۳، ص ۱۸۲.</ref>}}
{{متن عربی|به نام خداوند رحمان و رحيم. اما بعد! بدون علم و دانش در قرآن فرو نرويد، و در آن مجادله نكنيد، و ندانسته درباره آن سخن نگوئيد كه من از جدم رسول خدا (ص) شنيدم می‌فرمود: هر كس درباره قرآن ندانسته سخن گويد جايگاه خود را در آتش برگزيند، و خداى سبحان و متعال، صمد را در قرآن تفسير كرده و فرموده: خدا يگانه است، خدا صمد است، سپس آن را شرح داده كه نه زاده و نه زاده شده، كفو و همتا و همانندى ندارد. نه چيزى مانند فرزند و امثال آن، از اشياء ثقيل و سنگين،- كه از مخلوقات بيرون می‌‏آيد- از او بيرون آمده، و نه چيزى از اشياء لطيف و غير سنگين مثل نفس و جان. از چرت و پينه‏گى، خواب و وهم، غم و اندوه، خنده و گريه، بيم و اميد، تمايل و بيزارى، گرسنگى و سيرى، منزّه و مبرّاست. او برتر از آن است كه اشياء لطيف و خشن از او بيرون آيد، نه زاده شده و نه از چيزى به وجود آمده، يا از آن خارج شده- آنگونه كه اشياء جرم دار از عناصر خود بيرون می‌‏آيند، يا جنبندگان و نباتات از زمين می‌رويند و زاده می‌شوند، يا آب از چشمه‌‏ساران و ميوه از درختان ظهور می‌‏يابند- همانگونه كه از سنخ اشياء لطيفه هم نيست، اشيائى كه به مراكز خود وابسته‏‌اند، مانند: ديدن كه از چشم است و شنيدن كه از گوش، و بوئيدن كه از بينى و چشيدن از دهان و سخن گفتن از زبان و معرفت و شناخت از قلب و آتش از سنگ. نه، هيچ‏يك از اينها را همانند نيست، بلكه اوست خداى يگانه بى‏‌همتاى صمد، كه نه از چيزى است، و نه در چيزى، و نه بر چيزى، پديدآورنده و مخترع اشياء است، و خالق و ايجادكننده آنها به دست قدرت خود، هر چه را با مشيت و خواست خود براى نابودى آفريده در هم نوردد. و هر چه را به علم خود براى بقاء و بودن آفريده باقى نگه می‌دارد. اين است آن خداى يگانه صمد كه نه زاده و نه زاده شده، همتا و همانند و همطراز ندارد.<ref>حسینی همدانى‏، محمد، درخشان پرتوى از اصول كافى، قم، چاپخانه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج‏۳، ص ۱۸۲.</ref>}}


[[شیخ كلينى]] (ره) مي‌فرمايد معناى صحيح صمد همين است نه آنچه [[مشبّهه]] معتقد هستند كه معناى صمد توپر است كه جوف ندارد و در او شائبه نقص نباشد؛ زيرا معناى توپرى صفت جسم سخت است مانند سنگ و آهن و ساحت كبريائى منزه از صفت جسم است.<ref>حسینی همدانى‏، محمد، درخشان پرتوى از اصول كافى، قم، چاپخانه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج‏۳، ص ۱۸۲.</ref>  
[[شیخ کلینی]] (ره) می‌فرماید معنای صحیح صمد همین است نه آنچه [[مشبّهه]] معتقد هستند که معنای صمد توپر است که جوف ندارد و در او شائبه نقص نباشد؛ زیرا معنای توپری صفت جسم سخت است مانند سنگ و آهن و ساحت کبریائی منزه از صفت جسم است.<ref>حسینی همدانی‏، محمد، درخشان پرتوی از اصول کافی، قم، چاپخانه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج‏۳، ص ۱۸۲.</ref>


به هر حال راجع بمعناى كلمه صمد كه صفت كبريائى است و در [[سوره اخلاص]] آمده است دو دسته روايات وارد شده است:
به هر حال راجع بمعنای کلمه صمد که صفت کبریائی است و در [[سوره اخلاص]] آمده است دو دسته روایات وارد شده است:
*يكى رواياتى كه صمد را به معناى مورد توجه و نياز تفسير نموده يعنى حق تعالى غنى بالذات و بی‌نياز است و همه موجودات به او نيازمند هستند و در حوائج خود به او متوجه خواهند بود.
* یکی روایاتی که صمد را به معنای مورد توجه و نیاز تفسیر نموده یعنی حق تعالی غنی بالذات و بی‌نیاز است و همه موجودات به او نیازمند هستند و در حوائج خود به او متوجه خواهند بود.
*دسته دوم رواياتى كه صمد را بمعناى توپر و محكم تفسير نموده در مقابل مخلوق كه اجوف و ميان تهى و وجود آن عاريتى است و در صورتى كه معناى صمد توخالى و اجوف نباشد يعنى مخلوق نباشد از نظر اينكه در او شائبه نقص و امكان و تزلزل نخواهد بود اين معنا صحيح است بالاخره مفاد صمد بر اين تقدير همان وجوب وجود و بساطت وجود است كه در آن شائبه نقص و امكان نباشد.<ref>حسینی همدانى‏، محمد، درخشان پرتوى از اصول كافى، قم، چاپخانه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج‏۳، ص ۱۸۳</ref>
* دسته دوم روایاتی که صمد را بمعنای توپر و محکم تفسیر نموده در مقابل مخلوق که اجوف و میان تهی و وجود آن عاریتی است و در صورتی که معنای صمد توخالی و اجوف نباشد یعنی مخلوق نباشد از نظر اینکه در او شائبه نقص و امکان و تزلزل نخواهد بود این معنا صحیح است بالاخره مفاد صمد بر این تقدیر همان وجوب وجود و بساطت وجود است که در آن شائبه نقص و امکان نباشد.<ref>حسینی همدانی‏، محمد، درخشان پرتوی از اصول کافی، قم، چاپخانه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج‏۳، ص ۱۸۳</ref>


ز. [[علامه محمدحسین طباطبائی]] می گوید: معناى این که خدا "صمد" است، این است که هر چیزى در ذات و آثار و صفات محتاج او است و او منتهاى مقاصد است‏. اصل در معناى کلمه "صمد" قصد کردن و یا قصد کردن با اعتماد است. وقتى گفته می‌شود: "صمده، یصمده، صمدا" از باب "نصر، ینصر" معنایش این است که فلانى قصد فلان کس یا فلان چیز را کرد، در حالى که بر او اعتماد کرده بود. بعضى از مفسران این کلمه را- که صفت است- به معانى متعددى تفسیر کرده‌‏اند که برگشت بیشتر آنها به این معنا است: "سید و بزرگى که از هر سو به جانبش قصد می‌کنند تا حوایجشان را برآورد". و چون در آیه مورد بحث مطلق آمده همین معنا را می‌دهد، پس خداى تعالى سید و بزرگى است که تمامى موجودات عالم در تمامى حوایجشان او را قصد می‌کنند.<ref>طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏۲۰، ص۳۸۸- ۳۸۹، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ ق.</ref>  
ز. [[علامه محمدحسین طباطبائی]] می‌گوید: معنای این که خدا «صمد» است، این است که هر چیزی در ذات و آثار و صفات محتاج او است و او منتهای مقاصد است‏. اصل در معنای کلمه «صمد» قصد کردن یا قصد کردن با اعتماد است. وقتی گفته می‌شود: «صمده، یصمده، صمدا» از باب «نصر، ینصر» معنایش این است که فلانی قصد فلان کس یا فلان چیز را کرد، در حالی که بر او اعتماد کرده بود. بعضی از مفسران این کلمه را- که صفت است- به معانی متعددی تفسیر کرده‌اند که برگشت بیشتر آنها به این معنا است: «سید و بزرگی که از هر سو به جانبش قصد می‌کنند تا حوایجشان را برآورد». و چون در آیه مورد بحث مطلق آمده همین معنا را می‌دهد، پس خدای تعالی سید و بزرگی است که تمامی موجودات عالم در تمامی حوایجشان او را قصد می‌کنند.<ref>طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏۲۰، ص۳۸۸–۳۸۹، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ ق.</ref>


نتیجه اینکه با توجه به معناهایی که در روایات برای "صمد" بیان شد، در واقع همه آنها به یک حقیقت بازگشت می‌کند، و آن بزرگ و آقایی است که بی نیاز از هر چیز می‌باشد، و همه نیازمند به او هستند.
نتیجه اینکه با توجه به معناهایی که در روایات برای «صمد» بیان شد، در واقع همه آنها به یک حقیقت بازگشت می‌کند، و آن بزرگ و آقایی است که بی‌نیاز از هر چیز می‌باشد، و همه نیازمند به او هستند.


=== جهت مطالعه بیشتر مراجعه شود به: ===
=== جهت مطالعه بیشتر مراجعه شود به ===
۱. حسن زاده آملی، حسن، دروس معرفت نفس، ص ۴۵۱؛
۱. حسن‌زاده آملی، حسن، دروس معرفت نفس، ص ۴۵۱.


۲.حسن زاده آملي، حسن، قرآن، عرفان و برهان از هم جدايي ندارد، فصل ۸؛
۲. حسن‌زاده آملی، حسن، قرآن، عرفان و برهان از هم جدایی ندارد، فصل ۸.


۳.صدرالمتالهین شیرازی، محمد ابراهیم ، اسفار، ج۳، ص۶۰.
۳. صدرالمتالهین شیرازی، محمد ابراهیم، اسفار، ج۳، ص۶۰.


==منابع==
== منابع ==
<references />
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = کلام
  | شاخه اصلی = کلام
خط ۶۰: خط ۵۸:
  | ویرایش = شد
  | ویرایش = شد
  | لینک‌دهی = شد
  | لینک‌دهی = شد
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =ج
  | کیفیت =  
  | کیفیت =د
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۱۵ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۴۲

سؤال

معنی صفت الهی «صمد» چیست؟

درگاه‌ها
واژه-ها.png


صفت الهی «صمد» در لغت، روایات و تفاسیر دارای معانی مختلفی است که در واقع برگشت همه آنها به یک حقیقت است و آن بزرگ و آقایی است که بی‌نیاز از هر چیز می‌باشد و همه نیازمند به او هستند.

معانی صمد

برای واژه «صمد» در لغت، روایات و تفاسیر معانی زیادی ذکر شده است که عبارت است از:

الف) راغب اصفهانی (متوفی ۵۰۲ق) در کتاب مفردات الفاظ القرآن خویش می‌نویسد: «صمد» به معنای آقا و بزرگی است که برای انجام کارها به سوی او می‌روند و بعضی گفته‌اند: صمد به معنای چیزی است که تو خالی نیست، بلکه پر است.[۱]

ب) امام حسین(ع) در حدیثی برای «صمد» پنج معنا بیان فرموده است:

  • صمد، کسی است که در منتهای سیادت و آقایی است.
  • صمد، ذاتی است دائم، ازلی و جاودانی.
  • صمد، وجودی است که جوف ندارد. به معنای هر چیز تو پری است که درونش خالی نباشد.
  • صمد، کسی است که نمی‌خورد و نمی‌آشامد.
  • صمد، کسی است که نمی‌خوابد.[۲]

ج) در روایت دیگری آمده است، صمد کسی است که قائم به نفس و بی‌نیاز از غیر است.[۳]

د) از امام علی بن الحسین(ع) نقل شده است: صمد کسی است که شریک ندارد، و حفظ چیزی برای او مشکل نیست، و چیزی از او مخفی نمی‌ماند.[۴]

و) امام حسین(ع) در پاسخ به نامه مردم بصره که از معنای «صمد» پرسیده بودند، برای آنان نوشت:

«به نام خداوند رحمان و رحيم. اما بعد! بدون علم و دانش در قرآن فرو نرويد، و در آن مجادله نكنيد، و ندانسته درباره آن سخن نگوئيد كه من از جدم رسول خدا(ص) شنيدم می‌فرمود: هر كس درباره قرآن ندانسته سخن گويد جايگاه خود را در آتش برگزيند، و خداى سبحان و متعال، صمد را در قرآن تفسير كرده و فرموده: خدا يگانه است، خدا صمد است، سپس آن را شرح داده كه نه زاده و نه زاده شده، كفو و همتا و همانندى ندارد. نه چيزى مانند فرزند و امثال آن، از اشياء ثقيل و سنگين، كه از مخلوقات بيرون می‌آيد- از او بيرون آمده، و نه چيزى از اشياء لطيف و غير سنگين مثل نفس و جان. از چرت و پينه‌گى، خواب و وهم، غم و اندوه، خنده و گريه، بيم و اميد، تمايل و بيزارى، گرسنگى و سيرى، منزّه و مبرّاست. او برتر از آن است كه اشياء لطيف و خشن از او بيرون آيد، نه زاده شده و نه از چيزى به وجود آمده، يا از آن خارج شده- آنگونه كه اشياء جرم دار از عناصر خود بيرون می‌آيند، يا جنبندگان و نباتات از زمين می‌رويند و زاده می‌شوند، يا آب از چشمه‌ساران و ميوه از درختان ظهور می‌يابند- همانگونه كه از سنخ اشياء لطيفه هم نيست، اشيائى كه به مراكز خود وابسته‌اند، مانند: ديدن كه از چشم است و شنيدن كه از گوش، و بوئيدن كه از بينى و چشيدن از دهان و سخن گفتن از زبان و معرفت و شناخت از قلب و آتش از سنگ. نه، هيچ‌يك از اينها را همانند نيست، بلكه اوست خداى يگانه بى‌همتاى صمد، كه نه از چيزى است، و نه در چيزى، و نه بر چيزى، پديدآورنده و مخترع اشياء است، و خالق و ايجادكننده آنها به دست قدرت خود، هر چه را با مشيت و خواست خود براى نابودى آفريده در هم نوردد. و هر چه را به علم خود براى بقاء و بودن آفريده باقى نگه می‌دارد. اين است آن خداى يگانه صمد كه نه زاده و نه زاده شده، همتا و همانند و همطراز ندارد.[۵]»

شیخ کلینی (ره) می‌فرماید معنای صحیح صمد همین است نه آنچه مشبّهه معتقد هستند که معنای صمد توپر است که جوف ندارد و در او شائبه نقص نباشد؛ زیرا معنای توپری صفت جسم سخت است مانند سنگ و آهن و ساحت کبریائی منزه از صفت جسم است.[۶]

به هر حال راجع بمعنای کلمه صمد که صفت کبریائی است و در سوره اخلاص آمده است دو دسته روایات وارد شده است:

  • یکی روایاتی که صمد را به معنای مورد توجه و نیاز تفسیر نموده یعنی حق تعالی غنی بالذات و بی‌نیاز است و همه موجودات به او نیازمند هستند و در حوائج خود به او متوجه خواهند بود.
  • دسته دوم روایاتی که صمد را بمعنای توپر و محکم تفسیر نموده در مقابل مخلوق که اجوف و میان تهی و وجود آن عاریتی است و در صورتی که معنای صمد توخالی و اجوف نباشد یعنی مخلوق نباشد از نظر اینکه در او شائبه نقص و امکان و تزلزل نخواهد بود این معنا صحیح است بالاخره مفاد صمد بر این تقدیر همان وجوب وجود و بساطت وجود است که در آن شائبه نقص و امکان نباشد.[۷]

ز. علامه محمدحسین طباطبائی می‌گوید: معنای این که خدا «صمد» است، این است که هر چیزی در ذات و آثار و صفات محتاج او است و او منتهای مقاصد است‏. اصل در معنای کلمه «صمد» قصد کردن یا قصد کردن با اعتماد است. وقتی گفته می‌شود: «صمده، یصمده، صمدا» از باب «نصر، ینصر» معنایش این است که فلانی قصد فلان کس یا فلان چیز را کرد، در حالی که بر او اعتماد کرده بود. بعضی از مفسران این کلمه را- که صفت است- به معانی متعددی تفسیر کرده‌اند که برگشت بیشتر آنها به این معنا است: «سید و بزرگی که از هر سو به جانبش قصد می‌کنند تا حوایجشان را برآورد». و چون در آیه مورد بحث مطلق آمده همین معنا را می‌دهد، پس خدای تعالی سید و بزرگی است که تمامی موجودات عالم در تمامی حوایجشان او را قصد می‌کنند.[۸]

نتیجه اینکه با توجه به معناهایی که در روایات برای «صمد» بیان شد، در واقع همه آنها به یک حقیقت بازگشت می‌کند، و آن بزرگ و آقایی است که بی‌نیاز از هر چیز می‌باشد، و همه نیازمند به او هستند.

جهت مطالعه بیشتر مراجعه شود به

۱. حسن‌زاده آملی، حسن، دروس معرفت نفس، ص ۴۵۱.

۲. حسن‌زاده آملی، حسن، قرآن، عرفان و برهان از هم جدایی ندارد، فصل ۸.

۳. صدرالمتالهین شیرازی، محمد ابراهیم، اسفار، ج۳، ص۶۰.

منابع

  1. راغب اصفهانی، حسین بن محمد بن مفضل، مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص۴۹۲، واژه "صمد"؛
  2. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۳، ص۲۲۳، مؤسسةالوفاء، بیروت، ۱۴۰۹ق.
  3. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۳، ص۲۲۳، مؤسسةالوفاء، بیروت، ۱۴۰۹ق.
  4. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۳، ص۲۲۳، مؤسسةالوفاء، بیروت، ۱۴۰۹ق.
  5. حسینی همدانى‏، محمد، درخشان پرتوى از اصول كافى، قم، چاپخانه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج‏۳، ص ۱۸۲.
  6. حسینی همدانی‏، محمد، درخشان پرتوی از اصول کافی، قم، چاپخانه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج‏۳، ص ۱۸۲.
  7. حسینی همدانی‏، محمد، درخشان پرتوی از اصول کافی، قم، چاپخانه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج‏۳، ص ۱۸۳
  8. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏۲۰، ص۳۸۸–۳۸۹، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ ق.