راه‌های تبدیل علم به ایمان

از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۷:۲۱ توسط A.ahmadi (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{شاخه | شاخه اصلی = اخلاق |شاخه فرعی۱ = ایمان |شاخه فرعی۲ = |شاخه ف...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

راهکار عملي براي اينکه علم تبديل به ايمان شود ، چيست؟ بعنوان مثال ساده: علم به فايده‌ مسواک زدن، تبديل به ايمان شود.


پاسخ سوال در چند بخش بيان مي‌شود:

۱. همانطور كه مي‌دانيد، ميان علم يعني دانستن و ايمان، تفاوت وجود دارد. يعني دانستن اينكه خداوند وجود دارد به معني ايمان به او نيست. بنابراين هر جا علم باشد، اينگونه نيست که ضرورتا ايمان هم وجود داشته باشد. اما اين نکته را نيز نبايد فراموش کنيم که براي اينکه ايمان بوجود آيد حتما بايد نوعي آگاهي و علم وجود داشته باشد چرا که انسان نمي¬تواند به چيزي که نسبت به آن کاملا جاهل است ايمان بياورد. و هر چه كه علم او بيشتر باشد مي‌تواند در استحكام ايمان او موثر باشد. 

اما علم، انواعي دارد كه هر كدام تاثير خاصي در رشد ايمان و اهل عمل شدن دارد. علم و شناخت دو گونه است يكي علم حصولي (يعني دانشي كه با مطالعه و تفكر بدست مي‌آيد.) و ديگر علم حضوري (يعني اينكه انسان چيزي را مستقيما و بدون واسطه درك كند.) براي مثال وقتي انسان در مورد بهداشت دندان مطالعه مي‌كند، علم حصولي پيدا مي‌كند كه مسواك نزدن موجب فاسد شدن و درد دندان مي‌شود. اما اگر خود، اهل مسواك زدن نباشد و دچار دندان درد شود مستقيما درد دندان را مي‌فهمد كه اين علم حضوري است. اما فايده اين بحث چيست؟ و چه ارتباطي به بحث ايمان دارد؟ دليل ذكر اين بحث آن است كه علم حضوري تاثير بيشتري در ايمان آوردن و اهل عمل شدن دارد. البته در مورد خداوند نمي‌توان علم حضوري به معني درك كامل از او پيدا كرد. اما انسان، با تفكر، مراقبه و تهذيب نفس مي‌تواند به درجاتي از درك وابستگي و فقر و ارتباط خود به خداوند برسد. مانند مسافر كشتي كه در وسط دريا گرفتار طوفان شود و از همه چيز نااميد شود ناخودآگاه و بدون واسطه وجود خداوند را احساس مي‌كند. و بسيار اتفاق افتاده كه افراد اينگونه در گرفتاري‌ها ايمان آورده‌اند.

لذا ما براي تقويت ايمان بايد از نظر علمي خود را در هر دو بعد علم حصولي و حضوري تقويت كنيم.

۲. مرتبه بعد از علم، ايمان است كه به معناي تسليم توام با اطمينان خاطر است. قرآن كريم ايمان به معناي اعتقاد علمي را تأييد نمي كند، بلكه بهترين معناي آن همان تسليم است. زيرا مي بينيم قرآن كريم كساني را كه اعتقاد دارند، ولي تسليم عقيده خويش نيستند كافر مي شمارد ﴿وجحدوا بها و استيقنتها انفسهم ظلما و علوّا[۱]. و يا بسياري از اهل كتاب به حضرت رسول اكرم صلّي اللّه عليه و آله علم داشتند و مي‌دانستند او پيامبر است، و حتي او را مانند پسران خود مي‌شناختند ولي حق را كتمان مي‌كردند و به عقيده خويش تسليم نبودند: ﴿الذين آتيناهم الكتاب يعرفونه كما يعرفون ابناءهم و ان فريقا منهم ليكتمون الحق و هم يعلمون[۲] بنابراين ، ايمان به معناي اعتقاد تنها نيست بلكه به معناي تسليم در ظاهر و باطن است و مؤمن آنست كه به حق تسليم شود. ﴿انما المؤمنون الذين امنوا باللّه و رسوله ثم لم يرتابوا[۳]-[۴]

۳. حال پس از اين توضيحات به پاسخ سوال شما نزديكتر مي‌شويم كه علم چگونه تبديل به ايمان مي‌شود؟ و چه عواملي مانع ايمان آوردن مي‌شوند؟ در پاسخ بايد گفت كه در اينجا  اراده و خواست انسان و انگيزه عمل، نقش اساسي را به عهده دارد. يعني اينكه شخص بخواهد كه ايمان بياورد يا ايمان خود را زيادتر كند. و بخواهد كه فرامين الهي را اجرا كند. و به اين كار علاقه داشته باشد. زيرا واضح است كه انسان وقتي به كاري علاقه داشته باشد آن كار را هرچند سخت باشد انجام مي‌دهد. حال ممكن است كه اين علاقه به خاطر محبت باشد. يعني انسان خداوند را دوست داشته باشد. به خاطر نعمت‌هايش يا آفرينش ما، والدين‌مان و كلا حس تشكر از خداوند باشد. يا مانند مخلصين به خاطر خود خدا و كمالاتش و.... او را لايق عبادت و پرستش بداند و يا به دليل دوست داشتن بهشت يا ترس از عذاب جهنم يا عذاب قبر باشد. كه همه اينها مي‌تواند انگيزه براي تسليم شدن و پذيرش ايمان باشد. پس بايد اراده را قوي كرد و انگيزه و محبت به خدا و همچنين خشيت از او را در خود تقويت كرد تا ايمانمان رشد كند. از طرفي موانعي هم بر سر ايمان وجود دارد كه اصلي‌ترين آنها حب دنيا، حب نفس، لجاجت و... هستند. 

۴. راهكار‌هاي عملي تقويت اراده و انگيزه ايمان.

الف. دقت و تفكّر: قرآن در موارد متعدّد ما را تشويق به نظر مي كند، يعني نگرشي جستجوگرانه و مشاهده اي همراه با تفكر و ژرف نگري تا بتوانيم با انديشه بيشتر در آيات الهي و نشانه هاي خدا در عالم طبيعت و در وجود انسان، به شناخت حضوري و آگاهانه دست پيدا كنيم و به تدريج حضور خدا را در زندگي خود درك، و خود را در محضر او و او را ناظر بر كار خود بدانيم. به اين آيات كه ما را به دقت نظر دعوت مي كند توجه نماييم:

بگو نظر كنيد كه چه چيزهايي در آسمان و زمين است.}}[۵] بگو در زمين سير كنيد و نظر كنيد كه چگونه آفرينش را آغاز كرد.[۶] آيا به شتر نظر نمي كنيد كه چگونه آفريده شده و به آسمان كه چگونه برافراشته و به كوهها كه چگونه برپا و به زمين كه چگونه گسترده شده است.[۷]

ب. توکل به خداي متعال: در تمام امور و رسيدن به اين حقيقت که خداوند بهترين حامي انسان است ﴿الذين قال لهم الناس انّ الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ايماناً و قالوا حسبنا الله و نعم الوکيل[۸]؛ اينها کساني بودند که (بعضي از) مردم به آنان گفتند: «مردم براي (حمله به) شما اجتماع کرده¬اند؛ از آنها بترسيد!» اما اين سخن بر ايمانشان افزود و گفتند: «خدا ما را کافي است، او بهترين حامي ماست.»

ج، د. تلاوت قرآن و توجه و تفکر در آن و ترس و خشوع در برابر خداوند متعال ﴿انما المؤمنون الذين اذا ذکر الله وجلت قلوبهم و اذا تليت عليهم آياته زادتهم ايماناً و علي ربهم يتوکلون[۹]؛ «مؤمنان تنها کساني هستند که هر گاه نام خدا برده شود دلهايشان ترسان مي¬گردد و هنگامي که آيات او بر آنها خوانده مي¬شود، ايمانشان فزونتر مي¬گردد و تنها بر پروردگارشان توکل دارند».

هـ. رشد ايمان صادقين با لطف الهي: ﴿هو الذي انزل السکينۀ في قلوب المؤمنين ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم[۱۰]؛ «او است آن کس که در دل¬هاي مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ايماني بر ايمان خود بيفزايند».

مطابق آيه شريفه کساني که در ايمانشان راستين و صادق هستند خداي متعال حالت طمأنينه و آرامشي خاص بر قلب و روح آنان حاکم مي¬فرمايد که موجب تقويت و ازدياد ايمان آنان مي¬شود.[۱۱]

اما چه کساني در ايمانشان صادقند. کساني که اعتقاد و عملشان يکي است به آنچه که رسول خدا آورده است ايمان دارند و در عمل، آن را پياده مي¬کنند.[۱۲]

و. ياد و توجه دائم به خداوند: تقويت اين حالت که خداوند هميشه ناظر اعمالمان مي¬باشد. مي تواند موجب سکينه و اطمينان قلبي از سوي خداوند مي¬شود، همان اطميناني که موجب فزوني ايمان مي¬شود.

{{قرآن|الذين ءامنوا و تطمئنّ قلوبهم بذکر الله الا بذکر الله تطمئنّ القلوب[۱۳]؛ «آنها کساني هستند که ايمان آورده¬اند و دلهايشان به ياد خدا مطمئن و آرام است: آگاه باشيد تنها با ياد خدا دلها آرامش مي¬يابد»

ز. اجتناب از سرگرمي ها و امور لغو: قرآن كريم در توصيف مومنين مي‌فرمايد: ﴿قد افلح المؤمنون... الذين هم عن اللّغو معرضون[۱۴] اين آيه كريمه يكي از نشانه هاي مؤمن را اعراض و روگرداني از لغو و بيهودگي معرفي مي نمايد. شخصي از امام صادق (ع) پرسيد: شكار و چوگان بازي و بازي با شطرنج چگونه است؟ امام (ع) فرمود: مؤمن فرصت پرداختن به اينگونه كارها را ندارد.[۱۵]

ح. رفع موانع ايمان: موانع شناخت و ايمان به خدا از نظر قرآن عبارت است از زنگارهايي كه در اثر هوسراني و گناه بر آيينه عقل و قلب انسان مي نشيند. اعمالي كه علت و مانع رشد معنوی انسان می شوند عبارت است از: ظلم به خود يا مردم، و كفر به معناي پنهان نمودن حقايق به انگيزه سود پرستي يا لجاجت و تعصّب، اسراف به معناي تجاوز از حد و مرز در هر كاري، و فسق به معناي خروج از راه حق. در سنّت آفرينش كه بر اساس قانون عليّت استوار است، هر يك از اين امور مانع شناخت عقلي و قلبي هستند و موجب عدم تشخيص راه از چاه بوده و در نتيجه گمراهي انسان را سبب مي شوند.

تمام موانع ايمان به خدا يك ريشه اساسي دارد و آن حب دنيا، هوسراني، خود خواهي و گناه است. وقتي كه هوي و هوس به تعبير قرآن كريم[۱۶] خداي انسان شد، راه شناخت و ايمان را بر انسان مي بندد، و انسان به تدريج موقعيت خود را در جهان هستي فراموش مي كند و در غفلت و گمراهي قرار مي گيرد.[۱۷]


منابع

  1. نمل، ۲۷/۱۴
  2. بقره، ۲/۱۴۶
  3. حجرات، ۱۵/۴۹
  4. جوادي آملي ،عبدالله ، منزلت عقل در هندسه معرفت ديني ،نشر اسراء،قم ، ۱۳۸۶،ص ۲۱-۲۰
  5. يونس/ ۱۰۱.
  6. اعراف/ ۳۶.
  7. الغاشيه/ ۱۷.
  8. آل عمران / ۱۷۳.
  9. انفال / ۲.
  10. فتح / ۴۸.
  11. مصباح يزدي محمد تقي، به سوي او، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، تلخيص از ص۱۹۱ تا ص۲۴۰
  12. بقره/ ۱۷۷
  13. رعد / ۲۸.
  14. مؤمنون/ ۳.
  15. محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحكمه، واژه اللّهو، به نقل از ج ۲، بهترين راه شناخت خدا، ص ۸۰، از مؤلف مذكور.
  16. الجاثيه/ ۲۳. ﴿أَ فَرَءَيْتَ مَنِ اتخََّذَ إِلَهَهُ هوئهَ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلىَ‏ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلىَ‏ سمَْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلىَ‏ بَصَرِهِ غِشَاوَه فَمَن يهَْدِيهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلَا تَذَكَّرُون‏
  17. محمدي ري شهري، محمد، بهترين راه شناخت خدا، چاپ دوم، ۱۳۶۱، انتشارات ياسر، ج ۱، ص ۱۰۱ـ۷۴.